تعبیر خواب آزادی
اگر کسی خواب ببیند از بند آزاد شده است، اگر زندانی است ، به زودی آزاد خواهد شد و اگر آزاد است، از غم و اندوه رهایی خواهد یافت.دیدن آزاد شدن در خواب به معنای رهایی از الگوهای اخلاقی یا مفاهیمی که برای خودمان ساختهایم. تنشها و اضطرابهایی که باعث اسیر شدن ما شدهاند و در پی خلاص شدن از آنها هستیم در رویا به صورت آزاد شدن نمایان میشود.
تعبیر خواب آزاد شدن
حضرت دانيال عليهالسلام گويد: اگر كسى بيند كه آزاد شد، يا كسى او را آزاد كرد، دليل کند كه
اگر بيمار بود، شفا يابد.
اگر وامدار بود، وامش گذارده شود.
اگر حج نكرده باشد، بگذارد.
اگر بنده بود، آزاد شود اگر چه خود بندگی در حال حاضر مصداق ندارد ولی به هر صورت به عنوان بر طرف شدن یک ناراحتی میتواند تعبیر شود. اگر گناهکار است توبهاش پذیرفته میشود. اگر به غمی گرفتار است و یا غمگین است موجبات رهائی از غم برایش فراهم میگردد. اگر زندانی است به آزادی دست خواهد یافت.
تعبیر خواب آزاد شدن از زندان
آنلی بیتون میگوید: اگر در خواب دیدید از زندان آزاد شدهاید بدانید که غم و اندوه فراوانى در انتظار شما است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
زهرا : سلام این خواب رو دوستم دیده اند ، دوستم در خواب دیدن که شهاب حسینی اسیر شدن ،اسیر جنگایران عراق ،گفته بودن شهید شده ولی شهید نشده بوده و اسیر شده بوده و این همه سال شرایط خیلی بدی داشته و مریض شده بود حالا آزاد شده بودپیش خانواده برگشته .خواهر شهاب حسینی ، ترانه علیدوستی بود ،دوستم در خواب هم بیننده بوده و هم جزئی از خانواده بوده ،میگه از برگشت این فرد هم خوشحال بودم و هم ناراحت و ناراحت بودم چون که این همه
سال زجر و اسارت کشیده ،چهره این فرد پیر و شکسته شده بود بعد شهاب حسینی از خواهرش میپرسه از بابا راضی بودی ولی انگار خواهرش این همه سال از خانواده ش راضی نبوده ،هردو همدیگرو بغل کردن و من ضربان قلب و ناراحتی هردو رو حس کردم، آخر خواب شهاب حسینی به خاطر مریضی مرد چون اسارت مریضش کرده بود .
فریبا هراتی : سلام. ذهنیت دوست شما در باره ی بعضی از مسائل دینی، اشتباه بوده ولی حالا او از واقعیت ها با خبر خواهد شد. به واسطه ی شناخت و آگاهی دینی او از بعضی مسائل، هارمونی و آرامش بیشتری به زندگی دوستتان وارد می شود. او از اینکه اینهمه مدت اشتباه فکر می کرده متاسف می شود. او در عین حال که از اینکه ذهنیت واقع بینانه تر و درست تری پیدا کرده خوشحال خواهد شد ولی سعی می کند که منبعد عجولانه روی هر مسئله ای که می شنود قضاوت نکند. تشکر از همراهیتون
علی : با سلام خواب دیدم که قصد دارم شخصی را که با یکی تصادف رانندگی کرده بود و به زندان رفته بود را نجات بدم و برای آزادی اش اقدام کنم و اون شخص را به ظاهر می شناختم.
ممنون میشم تعبیر خوابم رو بگید.
فریبا هراتی : سلام. کسی در حق دیگری مرتکب گناه شده و الان احساس عذاب وجدان دارد. من متوجه ی منظور شما از اینکه به ظاهر آن شخص را می شناختید نشدم! اگر در خواب او را می شناختید، خودتان عذاب وجدان دارید که در حق کسی ظلم کرده اید و اگر در بیداری او را می شناسید، اهداف و آرمانهای آن شخص در بیداری، با باورها و شیوه ی زندگی و عملکرد او در تعارض است و او خودش را زیاد سرزنش می کند. چه خودتان این احساس گناه را داشته باشید و چه بخواهید به دیگری کمک کنید، تلاش شما زمانی موثر واقع می شود که از نظر عاطفی قوی باشید، آرامش بیشتری داشته باشید تحت فشار و استرس نباشید و از خودتان زیاد کار نکشید. تشکر از همراهیتون
علی : با سلام .امروز خواب دیدم که قصد دارم شخصی را که با یکی دیگه تصادف کرده بود و به زندان رفته بود حالا نمی دونم شخصی را کشته بود یا نه قصد دارم نجاتش بدم و برای آزادی اش اقدام کردم.
میشه تعبیر خواب من رو بگید ممنون.
فریبا هراتی :
سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.
yas : سلام خواب دیدم من و بچم توی یک زندان بزرگ زندانی هستیم و خواهرم هم با همسرش چند تا سلول بعد از ما توی زندان هستند. که یکدفعه یه مردی که خیلی قوی بود اومد میله های زندان رو از هم باز کرد و دوستش رو فراری داد. بعدش ما هم با خواهرم فهمیدیم که الان باید فرار کنیم و سریع هممون رفتیم بیرون و با سرعت رسیدیم خونمون.
فریبا هراتی : سلام. شما احساس استیصال و درماندگی می کنید ولی از مواجهه با مشکلات خودداری می کنید و خواهرتان و همسرش هم احساس می کنند که در جایی از زندگی شان گیر افتاده اند و از ایشان سو استفاده می شود. اما شرایط عوض خواهد شد. شما گشایش کار می یابید و از سختی ها رها خواهید شد. شما به امنیت و آرامشی می رسید که آرزویش را دارید. تشکر از همراهیتون.
masuumee : سلام.دیشب خواب دیدم که جایی اسیر شدیم.شکلش محوطه باز بود که توش چادر چادر بود و من و مامان و بابام هم تو یکی از چادر ها بودیم که نگهبانی هم محافظت میکرد که کسی فرار نکنه.آدم های زیاد دیگه ایی هم بودن اونجا.دیدم پدرم داره نمازی میخونه و به ماهم گفت بخونین.نماز توسل به کسی بود.جا هم تنگ بود و سخت بود.منم رفتم بخونم که مادرم میگفت آخه چجوری میخواید اینجا بخونید؟منم گفتم حالا میخونیم دیگه.خوندم و انتهای نماز 100 تا الله اکبر داشت.اسم مادر امام زمان نرجس و داشت.بعد تو دلم گفتم خب الله اکبر و که گفتم بزار تسبیحات اربع اش کنم.الحمدالله وسبحان الله و هم بگم.صحنه ی بعدی خواب دیدم بیرون چادریم تو محوطه.به خونوادم گفتم فکر میکنم در باز باشه بیاید فرار کنیم.اونا میگفتن نه نرو باز نیست.ولی به حرفشون گوش نکردم،رفتم.رسیدم به در دیدم در باریکی بود.لای در باز بود و من دست زدم دیدم دو لنگه در باز شد و ازش رد شدم.دیدم هیچ نگهبانی نیست و داد زدم به که خانوادمم بیان.فریاد میزدم در بازه بیاین.از در رد شدم و به شدت گریه میکردم و داد میزدم آزادی.آزادی.میخواستم همه صدامو بشنون و صدام به سختی فریاد میشد ولی با اشک و گریه و فریاد فقط میگفتم آزادی(مفهومش در دلم این بود که یعنی آزاد شدم و نجات پیدا کردم)
فریبا هراتی : سلام. جنبه هایی از احساسات و یا شخصیت شما خیلی تحت کنترل است و نمی توانید نظراتتان را آنجور که دوست دارید ابراز کنید. شما نمی خواهید که زندگی تان در سکون و بی تحرکی باشد و احساس بی ثباتی و ناامنی می کنید. شاید فشار روانی زیادی روی شما باشد و مجبور شوید که قوانین سفت و سختی را رعایت کنید. ولی با توسل به امام زمان ع انشالله مشکلاتتان حل خواهد شد . این نماز را بخوانید و حضرت امام زمان ع را قسمشان بدهید به مادرشان نرجس خاتون س که انشالله مشکلاتتان حل شود و از سختی ها رها خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
علی : سلام.دیشب خواب دیدم که یه نفر که تو واقعیت ادعای طلبکاری از من داشته و چند بار این ادعا رو مطرح کرده بود منو توی یک جایی زندانی کرده بود و در رو قفل کرده بود ولی من از یه در دیگه از اونجا خارج شدم و اومدم بیرون و اولش اون خیابون برام نا آشنا بود ولی بعدش متوجه شدم که کوچه خودمونه ولی خیلی ساختمان بلند و شیک توش ساخته شده بود و راه افتادم و سر یه خیابون یه دستفروش دیدم که احساس کردم از آدمای همون طلبکارمه و اونو کتک زدم و رفتم دنبال طلبکار بگردم چون احساس کردم ماشینم را که پنج سال پیش فروختم(همون ماشین قبلی ام رو که این که قبلا این آقا برام فروخته بود و پول کمتری از فروش واقعی به من داده بود)را گرو طلب ورداشته.ممنون از شما
فریبا هراتی : سلام. او خیال می کند که شما با کاری که او در حق شما کرده، الان شما مستاصل و گرفتار هستید ولی شما پولدارتر از این حرفها هستید که به خاطر خیانتی که او در حق شما کرده، الان عاجز و مستاصل شوید. شما بسیار مرفه و پولدار هستید و آرمانها و افکار بلند و روحیه ای قوی دارید و این دزدی های کوچک برای شما اصلا حساب نمی شود. حالا شما برای او نقشه دارید که کار بد او را تلافی کنید. تشکر از همراهیتون.
Lale : سلام خانم هراتی وقتتون بخیر
من دیشب خیلی خواب طولانی دیدم که اول هاش یادم نمونده ولی آزادی و زندان بود.اواسط خوابم به ابن صورت بود که وارد یک جایی شبیه سیاه چال شدم که خیلی تاریک و زیر زمین بود . اونجا زندان بود . یکخانمی که من نمیشناختم و کنار خواهرم نشسته بود(مثل اینکه دوست خواهرم باشه ولی خواهرم زندانی نبود اونجا به نظرم ) به من یک دسته پول تراول تا زده شده داد وگفت برام پارچه بخرید و ببرید پیش نگهبان تا امروز آزاد بشم .این دسته پول روگرفتم و به بازار طلاروشی رفتم.(در واقعیت آقایی هست در بازار که من ازایشون در نگاه اول خوشم اومد ولی همون یکی دو روز اول متوجه شدم متاهل هستن و تصمیم گرفتم که فقط در صورت ضرورت برم مغازشون و زیاد نرم به خاطر حسی که دارم)
به مغازه همسایه این اقا رفتم که ایشون رو نبیم اما دیدم و انگار دیوار بین مغازه ها برداشته شده بوده با هم احوالپرسی کردیم . گفتم واسه زندانی پارچه میخوام ببرم پیش خانم قضاوتی .بک پارچه زیبا واسم تا زدن و پولم روگرفتن .و به من گفتن ازین به بعد در هر زمینه ای کار داشتم به خودشون بگم.خیلی سریع برگشتم و به ساعت نگاه کردم نیم ساعت تا پایان وقت اداری مونده بود.خانم نگهبان اول ناراحت شد و قبول نکرد اما بعد پارچه رو برد پیش همکاراش و قبول کرد .همه مردم اونجا دوریک چاله بزرگ پر آب کثیف نشسته بودن و فکر کنم پاهاشون بسته بود و تو اون آب . من خیلی خوشحال بودم که من اینطور نیستم که ناگهان اقای کنار دستم نشسته بود منو هل داد و تو آب افتادم . و همه مردم اونجا ناراحت شدن.ولی وقتی از آب بیرون اومدم با پسر خواهرم دعواکردم و گفتم اون منو انداخته تو آب .ضمنا اون خانم مثل اینکه به خواهرم طلا داده بود و در قبالش پولی که به من داده بود رو از اون گرفته بود.ساعتهای ۶ بیدار شدم.
ممنونم ببخشید که خیلی طولانی شد .
فریبا هراتی : سلام. شما به انجام کاری وادار می شوید که در آن برای شما سودی نیست و می خواهند شما را به انجام گناه وادار کنند. اما به شما گفته شده که اگر کسی به سختی و عذاب خداوند دچار شود، حاضر است هر چه که دارد را از دست بدهد ولی فقط ازاد باشد و یک روز هم سختی ها را تجربه نکند. شما شاید بتوانید خیلی راحت با استفاده از موقعیتی که دارید دست به انجام گناه بزنید ولی اینکار را نمی کنید. اینکه مغازه ی همسایه این آقا با او دیواری نداشته یعنی آنها همه چیز را برای هم تعریف می کنند و با هم صمیمی هستند و شما سعی می کنید که بسیار عاقلانه و سیاستمدارانه رفتار کنید و هرگز به فکرتان اشتباه را راه ندهید. پاکی خودتان را حفظ می کنید و نسبت به آین آقا بی تفاوتی نشان می دهید. آدمهای بد از خدایشان است که شما هم اشتباه کنید و شما باید مراقب باشید که به خاطر خواهرتان هم که شده تحت هیچ شرایطی اشتباه نکنید ( نقش او در خوابتان فقط این است که شما به خاطر او ممکن است کاری کنید که به ضررتان باشد). تشکر از همارهیتون.
مرجان : با سلام. خواب دیدم دارم میرم کربلا و فقط سه تا چهارنفر مرد بودند که یکی از انها پسر همسایمون بود و من فقط زن بودم بعد یک جایی که تالار مانند بودند با چند ستون بزرگ که دیدم سربازهای عراقی دادن پایین انجا را می گردند و من پشت ستون قایم شدم که یکی از انها من را دید و امد بالا و من از ترس چشمام رو بستم و بعد که باز کردم دیدم نیست طرف راستم که نگاه کردم دیدم نشسته کنار پسر همسایمون و صحبت میکنند و معلوم بود خوب است و قرار نیست اذیتمون کند. از طرفی از اینکه پسر همسایمون تنها هست و مادر پدرش همراهش نیستند و میتواند اگر دختر ما من رو میخواد بگوید چون چند دفعه تو خواب دیده بودم که از دخترم خواستگاری کرده و اونا ناراحت شدند و ایشون سید هستند. در خواب به خودم میگفتم دیدی اگر خدا کاری خواسته باشد بکند وسیله اش رو جور میکند. هنگام شب که میخواستیم بخوابیم چون جا کم بود من باید برعکس میخوابیدم ولی دست و پامون بهم میخورد توی دلم میگفتم پس جوری میخوابم که اگر خورد به اقا رضا بخورد ( پسر همسایه) حداقل کمی بهش شیر دادم و نیمه محرمی هست. بعد دیدم جای دیگه هستم که آب از بلندی میریخت آنجا هم سربازهای عراقی من رو دیدند و چند تاشون اومدند جلو ولی کاری به من نداشتند چون زبان هم رو نمیدونستیم فقط بهم فهموندن که خود را به تشنج بزنم تا سربازهای دیگه کاری بهم نداشته باشند و من را آزاد کنند که همینکار را کردم و دیدم خانه خودمان هستم و شوهرم و بچه هام براشون عادی بود و انگار اصلا اتفاقی برام نیفتاده و دخترم چشمش به جلو لباسش افتاد و دید که انگشترش به جلو لباسش بند شده از لباسش کند و گفت خدا رو شکر که نیفتاده و انگشتر شباهت به انگشتر نامزدی می داد( دخترم مجرد است و همچین انگشتری ندارد) .
( لازم بذکر است که در واقعیت به پسر همسایه شیر دادم ولی نه انقدر که با هم محرم باشیم)
فریبا هراتی : سلام. شما احساس خوبی به پسر همسایه تان دارید و دوست دارید که او دامادتان شود. برای اینکه مشکلاتتان زیاد نشود، نباید جوری رفتار کنید که انگار یک مرد هستید و از پس همه چیز بر می آیید. اینکه به شما گفته اند خودت را به تشنج بزن، در تعبیر یعنی وانمود کن که زندگی ات بدون حمایت همسرت در کنترل ات نیست و نه اینکه همسرت را از خودت ناکارآمدتر نشان دهی. اگر شما همه اختیارات را دست خودتان بگیرید و همیشه بگویید که من هستم که فلان کار را کردم .... و جوری نشان دهید که همسرتان فقط تابع شماست، پسر همسایه تان از شما دور خواهد شد و از دخترتان خواستگاری نخواهد کرد چون او دوست ندارد که در زندگی ( فرضی) با دخترتان، حرف دخترتان سر باشد و او باشد که می تازد. نگاه او به زندگی شما و همسرتان، باعث می شود که همان نگاه را روی دخترتان داشته باشد و بگوید که این هم مثل مادرش است. هر قدر خانمانه تر و آرامتر باشید، او از دخترتان بیشتر خوشش می آید و هر قدر نشان دهید که از همسرتان بیشتر می فهمید و او را پس پرده نگاه دارید، او از دخترتان فاصله خواهد گرفت. تشکر از همراهیتون.
zahra : باسلام و تشکر
خواب دیدم همه در جایی تاریک و بزرگ مثل زندان بودیم کف اونجا سیاه و کثیف بود بعد آزاد شدیم مادر شوهرم چهارتاظرف تو دستش بود داشت میرفت سمت ماشین منم دوتای خودم و بهش دادم که ببره منم بجه بغل داشتم باهاش میرفتم که یدفعه پدرشوهرم و دیدم که شهید شده خیلییی شاد و خوشجال داشت با همه صحبت میکرد و یه مسیری و باسرعت میرفت من خواستم برم بچم و بهش نشون بدم واسه همین از مادرشوهرم جدا شدم قرار شد انتهای خیابون با ماشین بیاد دنبالم من کل خیابون و دنبال پدرشوهرم میرفتم ولی تا بهش نزدیک میشدم من و نمی دید و میرفت آخر با سرعت ازش جلو زدم جلوتر پدرم وشوهر خالم که قبلا دوست پدرشوهرم بود ایستاده بودن کنار یک میز من بچه رو گذاشتم رو میز و ازشون خواستم پدر شوهرم که خواست رد بشه صداش بزنن بعد پدر شوهرم اومد من پارچه سفید و از روی سبد بچه کنار زدم با شادی و خنده بهش نگاه میکرد ولی نمیدونم چرا پدرم و شوهر خالم ناراحت بودن. بعد من وصدا زدن واسه تقدیر به خاطر کارهای قرآنی چادرم و سر کردم و خیلی رو گرفتم جوری که هیچ وقت نبودم کسی که قرار بود بهم لوح بده آیت الله خامنه ای بود ایشون لوح و امضا کرده بودن منم قرار بود امضا کنم موقع امضا از تعجب فقط ایشون و نگاه میکردم و بهم لبخند میزدن بعد دوباره ایشون لوح و گرفتن که تایید نهایی کنن منم اومدم بیرون از اون جمع یکی دیگه از دوستام و دیدم که اونم بهش لوح داده بودن منتظر بودیم ببینیم برای دیداری که قراره با ایشون از نزدیک صحبت کنیم انتخاب میشیم یا . همون اطراف بودیم که ایشون رفت لباس خرید (ایشون مجرده) بعدش دیگه یادم نیس. میبخشید طولانی شد ممنون
فریبا هراتی : سلام. شما در موقعیتی از زندگی تان احساس محدود شدن می کنید یا درگیر کاری نادرست هستید که زمینه ی تباهی و گناه را برایتان فراهم می کند ولی از این موقعیت رها خواهید شد و بر موانع و مشکلات زندگی تان غلبه می کنید ولی شما نیاز دارید تغییراتی اساسی را در زندگی بیداری تان بوجود آورید. مادر شوهرتان نگرش ها و ارزش های فکری خودشان را در انجام کارهای سخت زمینی دارند و شما در زندگی تان سعی می کنید از او تبعیت کنید و می خواهید پدر شوهرتان ( روحش شاد) از شما راضی باشد. او حالش خوش است و عاقبت خوبی در دنیای باقی دارد. اگر شما در واقعیت بچه ندارید، عملکرد و هدف خودتان را می خواهید برای پدر شوهرتان مطرح کنید و در غیر اینصورت، دوست دارید که او از شما و فرزندتان راضی باشد. اگر برای فرزندتان گوسفند عقیقه نکرده اید حتما این کار را بکنید یا اگر وسعتان نمی رسد یک مرغ برای سلامتی او قربانی کنید. سلامت و جان او را با این کار بیمه خواهید کرد. شما را به خاطر کارهای خوبتان تشویق خواهند کرد و خودتان هم دوست دارید که شما را به رسمیت بشناسند و از شما قدردانی کنند و از عقاید آیت الله خامنه ای پیروی می کنید. دوست شما می خواهد رفتاری از خودش نشان دهد که متناسب با شرایط و موقعیت جدیدش باشد. صرف خریدن لباس به ازدواج تعبیر نمی شود هر لباسی تعبیر خاص خودش را دارد. تشکر از همراهیتون.
کوروش ایرانشاهی : سلام با سپاس
دیشب در خواب دیدم در یک خانه بزرگ و زیبا شبیه خانه پدر بزرگم ، همه فامیل دور هم جمع شده بودن و فضای آرام و شاد و خوبی بر خانه حاکم بود که به محض ورود به این خانه همه اعضای خانواده و فامیل من را سورپرایز کردن و گفتند داماد ما که خیلی او را دوست دارم و اخیرا بخاطر ورشکستگی شرکتش در زندان است ، آزاد شده و او را به من نشان دادن که بروی مبلمان راحتی خانه شاد و سرحال نشسته بود البته کمی هم لاغر شده بود و به محض اینکه همدیگر را دیدیم همو در آغوش گرفتیم و اشک شوق ریختیم و من سرم را روی شانه ایشان گذاشتم و اشک شوق ریختیم
فریبا هراتی : سلام. او باید تغییرات اصلی را در زندگی اش ایجاد کند چون به زودی بر موانع و مشکلاتش غلبه خواهد کرد و انشالله آزاد خواهد شد. فکرتان راحت می شود و روحیه تان خوب شده به آرمانها و اهدافتان می رسید. شما بسیار خوشحال می شوید. تشکر از همراهیتون.