تعبیر خواب اسارت
اگر خواب ببینید اسیر شده اید، نشانه خیانت یا نا امیدی در بیداری است. اگر ببینید کسى زندانى شده، نشانه آن است که او، شغلى در سطح پایین به دست مى آورد. اگر زنى خود را زندانى و اسیر ببیند، به خاطر محبت شوهرش به دیگران، دچار حسادت مى شود و مورد سرزنش قرار مى گیرد. اگر ببینید فردی از اسارتگاه آزاد می شود، تعبیرش رهایی آن شخص از بدبختی است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
مريم : سلام.خواب دیدم من وهمسرم وپسرم درجایی هستیم که انگار دشمن به اون شهر با هواپیما وبمباران هوایی حمله میکنه.من چشمهام رو بستم ودعا میخوندم تا بمبها روی سر ما ریخته نشه.بعد میدویم وپناه میاریم به جایی که سالن خیلی بزرگی بود،مثل پناهگاههای دوران جنگ و مردم زیادی جمع بودند.بعد ازبمباران،شهر توسط دشمن تسخیر شد.همه اومدیم بیرون.سربازان دشمن رونمی دیدم اما انگار بودندچون مردم دستشون رو بالای سرشون میگرفتند وبه حالت تسلیم شدن و اسارت دریک مسیر حرکت میکردند.خیل خیلی عظیمی بود، که همه باهم راه افتادیم و ما رو در یک مجتمع خیلی عظیم سامان دادند وانگار محکوم بودیم فقط همونجا زندگی کنیم. من مردم دیگه رو میدیدم که با هم معاشرت میکردند اما فقط درهمون مجموعه که توسط نیروهایی که نمی دیدم رصدمیشد.همسرم هم برای معاش همونجا ما کار میکرد و درانتظار ازادی بودیم.
فریبا هراتی
: سلام. یک موقعیت انفجاری بالقوه ای در زندگی شما هست که سعی می کنید آن را بخوبی کنترل کنید و پشت سر بگذارید. شما به شدت عصبانی هستید و مجبورید به خاطر عملی شدن اهداف بلند پروازانه ی عده ای، استرس و فشار زیادی را تحمل کنید و سبک زندگی خاصی را دنبال کنید و نه اینکه مطابق با نورم و آرمانهای خودتان زندگی کنید. شما احساس محدودیت می کنید ولی از نظر مالی ضرری متوجه ی شما نخواهد شد. تشکر از همراهیتون.
صفادانی : سلام وقت بخیر لطفا خوابم مخفی بشه.
فریبا هراتی
: سلام. شما برای حاجت روایی تان باید به یک فقیر مستاصل کمک کنید تا از سختی بیرون بیاید و دعای او در حق شما مستجاب خواهد شد. در واقع خوابتان به شما می گوید که اول نذرتان را ادا کنید، تا حاجت بگیرید. تشکر از همراهیتون.
Lale : با عرض سلام و خسته نباشید
من دیشب خواب دیدم من با یه جمعیت خیلی زیادی دست یک عده عرب زبان که فکر میکردم عراقی هستن اسیر شدیم ...من ترسیده بودم و البته دوست قدیمی دوران دانشجوییم که بی خبر هستم ازش با من بودن اونجا...اولش یک جمله عربی به مایاد دادن به معنی تشکر کردن که همه باید تکرار میکردیم .
بعد دیدم نماز جماعت برگزار میشه و باید حتما شرکت میکردیم..یکی دو نماز اول رو فکر کنم درست خوندم با جماعت اما بعد اون چون خیلی ترسیده بودم دیگه اصلا نماز واسم مهم نبود و فقط حواسم بود که حرکات مثل اونها باشه ...در این نماز آخر که فکر کنم عشا بود در رکعت دوم رسیدم و یکی از مامورین منو دید .بدون تکبیر وارد نماز شدم و مثل جماعت شروع به رکوع سجود کردم و فقط دعا میکردم مامور متوجه نشه که دیدم داره میاد سمت ما و من خیلی ترسیده بودم در سجده بودیم که بالا سرمون رسید و به جای من پاشو رو دستای دوستم که کنارم بود گذاشت که با ترس عجیبی بیدار شدم از خواب...
ممنونم از شما و راهنماییتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما احساس می کنید که در یک موقعیتی گیر افتاده اید و مجبور هستید که کارهایی را انجام دهید که اصلا دوست ندارید انجامشان دهید. این مسئله به اندازه ای شما را ناراحت و عصبانی کرده که دیگر به درست بودن بطن مسائل توجه نمی کنید. فقط برایتان مهم این است که بتوانید مطابق با آرمانهای خودتان زندگی کنید نه اینکه نظرات دیگران که درک درستی از روحیات و افکار شما ندارند، به شما تحمیل شود. تشکر از همراهیتون.
ta : سلام خواب دیدم جنگ شده و من در کنار چند نفر در میدان جنگ بودم تیراندازی میکردیم و تمام شلیک های بچه های ما به هدف میخورد و دیدم یه نفر از طرف دشمن به سمت ما میاد و تفنگ دوستم گلوله ای نداره نمیدونم چطوری ولی تفنگی گرفتم و به سمتش شلیک کردم و دقیقا به هدف خورد خودم تعجب کردم از شلیکم بعد دیدم ما پیروز شدیم و دونفر رو به اسارت گرفتیم و اونا از افسران ارشد دشمن بودن و من ناراحت بودم چرا دستور دادن شلواراشون دربیارن و اینقدر تحقیر کردن اسیر درست نیست ولی وقتی نگاهم به آلت تناسلیشون افتاد بیشتر ناراحت شدم
فریبا هراتی
: سلام. شما سخت می کوشید و خیلی کار می کنید. بین عقل و دلتان مدام کشمکش وجود دارد که چه کاری درست است و چه کاری غلط.. مسئله ای در زندگی شما وجود دارد که نیاز دارید آن را حل کنید و بر مشکلاتتان غلبه کنید و در این کار هم موفق خواهید شد. زندگی شما به هارمونی و تعادل خواهد رسید و اجازه نمی دهید که سختی ها بر شما غلبه کند. شما در نهایت متوجه می شوید که چیزی که باعث نگرانی شما شده بود، کوچکتر از این است که به خاطرش دلتان شور بزند. تشکر از همراهیتون.
پر : سلام، وقتتون خوش، صبح امروز چهارشنبه بین ساعت ۶ تا ۷ صبح دیدم در جایی مثل خیاطی داشتم اتفاقاتی را میدیدم، میری در آنجا بود، یک دفعه گویا فردی که آنجا بود ازش خبری نشد، بعد دیدم که یک دفعه تلفن آن خیاطی زنگ خورد، تلفن شبیه اتو بود که وسطش خالی بود، فلز داشت و بقیه‌اش یادم نمیاد شاید از چوب بود کسی که آنطرف خط بود همان فردی بود که سالها بود ناپدید شده بود و بقیه فکر میکردند رفته ولی به نوعی اسیر بوده که به محض آزاد شدنش به معشوقش که شاید همسرش بود زنگ میزند، فردی که اتو را با سیم از برق میکشد(تلفن هم بود) یک فرد جوان نسبتا چاق روستایی بود، دوید تا تلفن که سیم آن آویزان بود و حالت موبایل داشت را به خانم برساند، گویا از بستگان خانم بودند، خانم را که صدا کرد دیدم پیرتر شده و موهایش بین سفید و طلایی است، تلفن اتو مانند را داد دستش تا معشوقش با تلفن به او‌بگوید که دارد برمی گردد، من نگران بودم اتو صورت خانم را نسوزاند ولی می‌دانستم گرم هست ولی سوزاننده نیست( بعدش پیامی برام اومد و بیدار شدم، خود من در واقعیت به شخصی علاقمند هستم که مدت دو سال است به من علاقمند هست ولی ارتباط بیرونی با من ندارد و منتظر آمدنش هستم، یک ماه گذشته به دلیل مشکلاتی هیچ ارتباط مجازی هم باهم نداشتیم، دیروز کینه را کنار گذاشتم و در صفحه خصوصی‌ام نوشتم که دلم برایش تنگ شده، فکر میکنم خوشحال شدند، آیا تعبیر برگشتن اسیر رسیدن من به معشوقم می‌باشد؟)
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به تقدیرتان فکر می کنید. به اینکه چه کسی طرح و برنامه ی زندگی تان را می ریزد و اینکه شما خودتان چه نقشی در این رابطه دارید و تا چه حد در تغییر تقدیرتان موثر هستید. شما کسل شده اید و دنبال هیجان در زندگی تان هستید و همینطور به دنبال راحتی و نظم در زندگی تان هستید. دوری از کسی که شما دوستش دارید و مدتی از او بی خبر بوده اید، برایتان بسیار سخت بوده و در این مدت مثل سالها گذشته و شما خودتان را مستاصل می دانستید. شما متوجه می شوید که این اقا هنوز به شما علاقمند است و خودتان را اینطور توجیه می کنید که او حالا کم عقلی کرده و باید او را ببخشید. هر چند که در این مدت احساس افسردگی و ناراحتی داشته اید. بله به احتمال قوی او با شما تماس خواهد گرفت. تشکر از همراهیتون.
مرضیه : سلام و وقت بخیر خانم هراتی دیشب خواب دیدم شخص احساسیم که در حال حاضر پزشک هستند و ایران زندگی نمیکنند آمده اند ایران و بیمارهایی رو هم ویزیت میکنند که یک آقای روحانی اومدند و ایشون بردند و اجازه ندادن به کارشون ادامه بدهند انگار با شرایط احترامات در جایی نگهداشته شده بودند و حتی موبایلشون دستشون بود ((البته من خودم هم توی فیلد پزشکی هستم ))و یک خانم از همکارای پزشک تو خواب اومدند گفتند به ایشون بگید فردا به فلان مرکز بهداشتی بیاد به عنوان بیمار تا بتونیم نجاتشون بدهیم و من براشون اس ام اس کردم که اینکارو بکنند و از طرفی هم خودشون و هم من خیلی ناراحت بودیم والبته توی خواب با خودم میگفتم پدرشون که آدم صاحب نفوذی است چرا برای رهایی ایشون قدمبی برنمیداره و یا شاید اینکارو میکنه و من نمیدونم ... لطفا خواب بنده ارو تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواب شما احتمالا برعکس است ولی نمی توان با قاطعیت گفت که خوابتان برعکس است. از محتوای خواب مشخصا به صلاح او نیست که برگردد و اینکه گفته اند او بیمار است، اشاره به این دارد که در صورتی که برگردد، آشفتگی و مشکلی در زندگی او به وجود می آید و کاملا به ضرر او خواهد بود. تشکر از همراهیتون.
zahra : سلام
فریبا هراتی
: سلام. عده ای به تبعیت از همدیگر اشتباهی را مرتکب شده اند که همه الان یکجا احساس استیصال می کنند و مسئله ای برای آنان روشن شده که باعث ناراحتی و نگرانی ایشان شده است و احساس می کنند که راه چاره ای هم نیست ولی کاریست که شده... تشکر از همراهیتون.
parnosh1 : سلام ما یه زندگی معمولی داریم و هیچ مشکل خاصی این روزا نداریم. خواب دیدم بازداشت شدم بی دلیل، هر چی توضیح میدم کاری نکردم میگن شما باید گزارش میکردی، ظاهرا برای موردی که به نظرم کاملا الکی بود بازداشت بودم. بعد برادرم را هم در بازداشت دیدم، درباره او هم مدام توضیح میدادم که بی گناهه ولی فایده نداشت. قسمشون دادم که پدرمادرم بفهمن دق می کنند. صحنه بعدی خواب خودم و برادرم را در خانه دیدم ولی پدر مادرم نبودن، ظاهرا اونا تو بازداشتگاهی بودن که هیچ کس ازشون خبر نداشت و برادرم گفت صبح معلوم میشه می خوان بکشنشون یا نه
فریبا هراتی
: سلام. شما خودتان را موظف می کنید که خویشتن داری کنید و خودتان را کنترل می کنید تا در رابطه با چیزی یا کسی، احساس واقعی تان را بروز ندهید. ممکن است این خود کنترلی شما در حالی که می دانید که وانمود به کاری یا فکری می کنید که در واقعیت با آن فکر و کار مخالفید، به شما احساس گناه می دهد. شما و برادرتان همفکر هستید و روحیه یکسانی دارید. پدر و مادرتان خیلی نسبت به اصول اخلاقی خاصی قید و بند دارند. زمانی که شرایط برای شما مشخص تر و بارزتر شود، مشخص می شود که پدر و مادرتان به خاطر این اصولی که به آن معتقد هستند احساس عذاب وجدان می گیرند و نظرشان را عوض می کنند یا خیر. تشکر از همراهیتون.
Fatemeh : سلام خسته نباشید من دم دمای صبح این خوابو دیدم
خواب دیدم من و مادر و برادر زادم که دختر هست وارد یک شهری شدیم و تو یه بازار درحال گشت زدن هستیم و برادر زادم با یه اقایی که گفت تو خواب دوستشه رفت و قرار شد دوباره پیش مابرگرده (انگار توخواب تازه باهاش اشنا شده بود و من اصلا ازش خوشم نمیومد)و من و مادرم از اون مرکز خرید اومدیم بیرون و تو شهر بودیم که متوجه شدیم با بلندگو اعلام کردن که نمیتونیم ازاون شهر خارج بشیم و اون شهر حالت دیوارداشت که ما اعتراض کردیم ولی گفتن نمیتونیم و من به مادرم گفتم مهم نیست بیا ازاون دیوارا رد بشیم و بریم اونور اتوبان ماشین سوارشیم و برگردیم خونمون (توخواب خودمونوتویک شهر دیگه احساس میکردم)وقتی رسیدیم لب اتوبان یه ماشین مارو سوار کرد که ادمای زیادی توش بودن و گفتن که بهتون گفته بودیم که شما نمیتونید ازشهرخارج بشید و مارو بردن به یک اردوگاه که دیوارهای بلندی داشت و ما باید تا مدتی کوتاه اونجا میموندیم که هرچقدرم سعی کردیم نتونستیم فرارکنیم و ادمای اونجا همدیگرو اذیت میکردن و برادر زادمم اونجا دیدم و تواون اردوگاه یک زن وشوهر و دیدم که درحالی که همدیگرو میبوسیدن زنه با اسلحه تو دهن خودش شلیک کرد (توخواب چند نفر همینطوری خودشونو کشتن چون میترسیدن ازاد نشن) و خودشو کشت و همه هراسون شدن و بعد که صبح شد مارو رها کردن و من به همراه چند نفر دنبال خانواده اون دختر که خودشو کشت بودیم و از اون شهرم خارج شده بودیم و توخواب یادمه برادرم و همسرم با ماشین دنبال ما اومدن که من همش توفکر خانواده اون دختر بودم که خودشو کشت.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما روابط اجتماعی تازه تر و دوستی های جدیدی پیدا می کنید و به انتخابهای پیش رویتان فکر خواهید کرد و برادر زاده ی شما به انجام کاری علاقه مند می شود ( یا با کسی آشنا می شود) که با سلیقه ی شما مغایرت دارد. شما احساس می کنید که می خواهند شما را به انجام کاری وادار کنند که تمایلی به انجامش ندارید و شما نمی خواهید که زندگی تان را عوض کنید و شرایط گذشته تان را ترجیح می دهید. خودتان را تحت فشار روانی زیادی خواهید یافت و احساستان این است که نیاز به کمک دارید. موانع بلندی برای رسیدن شما به موفقیت وجود خواهد داشت. شما نمی خواهید که در شرایطی قرار بگیرید که مجبور شوید خودتان را و کل هویت و شخصیتتان را عوض کنید و مجبور به انجام کاری شوید که به آن علاقه ندارید. برادر و همسر شما ، شما را راهنمایی و کمک خواهند کرد که این نگرانی ها را پشت سر بگذارید و زندگی تان را حفظ کنید. تشکر از همراهیتون.
b : سلام روزتون بخیر و خسته نباشی.
خواب دیدم یجایی مارو اسیر کردن ولی خبری از بند و زنجیر و زندان و اینچیزا نبود . دو نفر بودن و من و چندین نفر دیگه زندانیشون بودیم و بهمون دستور میدادن و مجبورمون میکردن کارایی که میگن رو بکنیم . من میدیدم که یه باغ مرکبات نارنگی داره توش ولی جای نارنگی انجیر بنفش داره . درخت با برگاش مرکبات بود ولی میوش نارنگی نبود . بمن گفتن از جاده کنار این مرکبات برو . من یکم رفتم دیدم تار عنکبوت داره به محکمی طناب کشی قطور و تا اسمون میرفت . رفتم ازش رد بشم ولی پاره نشد و خیلی محکم بود و من بسرعت کله پا شدم .تو اون مجموعه دختر و خانم و بچه های قدو نیمقدم بودن . یکی از مردا از بچه های هفت هشت ساله سو استفاده جنسی هم میکرد . من و یک نفر رو برای مواخذه صدا زدن و دستو بالمون بسته بود با طناب . انگار سر دیگ غذایی چیزی بود . که حرفی بمن زدن و من دیدم فرصت مقتنمه ار کنار دیگ یه کارد برداشتم و گردن اون اصل کاری رو که کنار من وایساده بود رو جر دادم . اونیکی رو هم کسی دیگه که کنارم بود و فک میکنم خانم بود با کارد تو شکمش فرو کرد . ما ازاد شدیم و من اومدم میدیدم بچه های قدو نمیقدو . بهمشون گفتم جمع بشید و بهشون گفتم نگران نباشید دیگه از امروز ازادین . یکی از بچه ها یجوری بود که گردنش از زیر چونه تا بالای استخوان ترقوه چاک باز داشت. میشد داخل گلوشو ببینی . هرچی میخورد میزد بیرون طفلی . و زنده هم بود . اونی که من چاقو زدم گردنش کاملا سقط شد و اونی که بغل دستم کارد زد نمرد . اون ادم زن بود و وقتی داشت بهش کارا میزد بهش گفتم نزن .. ولی دیر گفتم و کارد رفت تو شکمش . هرچند زنده موند و بستری شده بود . اما ازینکه اونجارو نجات داده بودم خوشحال بودم .
مممون از تعبیرتون .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما یک سری از احساسات خودتان را سرکوب کرده اید یا احساس می کنید که خیلی کنترلتان کرده اند خصوصا احساس می کنید که زن یا زنهایی در زندگی تان خیلی برایتان مانع تراشی کرده اند و سد راه موفقیت و ازادی شما شده اند. احساس می کنید که انرژیتان گرفته شده و نگذاشته اند که خیلی برونگرا باشید و حتی در موارد جنسی برایتان مشکل تراشی کرده اند و گفته اند صبور باش تا حوادث به شکل مثبتی در زندگی ات تغییر پیدا کند در حالی که شما به افزایش سریع انرژی احتیاج دارید. از جهتی هم احساس شما این است که به شما زور گفته اند و در کارتان هم از اول بچگی تا الان، نتوانسته اید آنطور که دوست دارید کارتان را به پیش ببرید و به بهانه ی حمایت از شما امر و نهی به شما کرده اند. اما شما مصمم هستید که به خواسته هایتان برسید و همینطور هم خواهد شد ولی باید مراقب باشید که ثروتتان از دستتان نپرد و به بهانه ی اینکه ثروت خودم است و اختیارش را دارم، پولهایتان را هدر ندهید. تشکر از همراهیتون.