تعبیر خواب تونل
دیدن تونل در خواب این را می گوید که با مشکلی موقتی رو به رو خواهیم شد. اگر خواب دیدید که پیاده یا سواره وارد تونلی شدید، به دشواری و سختی می رسید و با تنگی و تاریکی رو به رو می گردید. اگر از تونل بیرون آمدید، مشکلات را پشت سر می نهید. اگر داخل تونل گیر کرده باشید، سختی و مشکل بزرگی برایتان پیش می آید. مشاهده روشنایی دهانه خروجی تونل درخشش نور امید است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
مهسا : سلام. صبح بعد نماز خواب دیدم خواهرم رو (که فوت کرده) بردم پیاده روی. بیمار بود و قرار بود ازش مراقبت کنم ولی بهتر از دوران زندگیش راه میرفت. داشتیم برمیگشتیم خونه که طوفان شد و فوجی از پرنده ها تو آسمون پیدا شدن و سیل راه افتاد و یه قسمتایی زمین یخ بست. از یه مسیری رفتیم که کمتر مشکل داشته باشیم که خواهرم از جایی بالا رفت و با سر خورد زمین ولی چیزیش نشد. یه خانم اومد یه دکمه ای زد یه تونل با نقاله داخلش ایجاد شد که زیاد شلوغ نبود ما رو برد یه خیابون دیگه. موقع بیرون اومدن سقف انتهای تونل ریزش کرد و من تو آخرین لحظه خودمو خواهرمو کشیدم بیرون و به زحمت خودمونو رسوندیم خونه. روز دیگه ای بود با دو تا از دوستام رفته بودیم تونلا رو نشونشون دادم این دفعه خیلی شلوغ بود. ما کفشامونو در آوردیم رفتیم داخل تونل بعد دوباره برگشتیم کفشامونو برداشتیم.
ممنون بابت تعبیر
فریبا هراتی
: سلام. روح خواهرتان شاد. خواهر شما تدریجا به شرایطی که در دنیای باقی دارد خو گرفته و شما تدریجا به جدایی فیزیکی از او عادت می کنید. شما وقتی که به گذشته و ارتباط دنیایی تان با هم فکر می کنید؛ از آشفتگیهای فکری و ناراحتی هایی که بر شما گذشته است، احساسات منفی زیادی به ذهنتان خطور پیدا می کند. خواهر شما شاید از اینکه نتوانسته اهداف دنیاییش را تکمیل کند و به آرزوهایش برسد ناراحت است. اما شما ذهنتان را باز می کنید و متوجه می شوید که نباید دیدِ شما محدود باشد. در بالاو پایین های زندگی ناامید نمی شوید و سعی می کنید که ارتباط روحی تان را با خواهرتان حفظ کنید. شما به باورهای خودتان پایبند باقی می مانید و به این فکر می کنید که مرگ، تولدی تازه است و سعی می کنید که معنویت را در خودتان تقویت کنید. تشکر از همراهیتون
Suzaaan : سلام.5شنبه صبح خاب دیدم تو محیطی من،خاهرم،مادرم دخترخالم(همگی مشکی پوش)هستیم.ی قسمتی ب شکل تونل فنس کشیدن و کل فنس(دیوارها،سقف)بابرگ خشک پوشیده و بشدت تاریک بود خواهرم خاست وارد بشه ک منو مادرم گفتیم ن خیلی تاریکه و دخترخالم اومد جلو فنس واس مانع شدن اما خاهرم گوش نداد وارد فنس شد بمحض ورود ی گلابی گندیده از برگای خشک سقف کنده شد زمین افتاد.منو برادرم(مشکی پوش)کنار فنس بودیم و داخل تونل فنسیُ از اواسط میدیدم ک خرگوشی سفید داره برگای سقفو میخوره و فک کنم یه مارم از سقف داشت حرکت میکرد و یه حیوان دیگم بود که یادم نیس، برگای خشکم نسبت به اوایل تونل خیلی کم و مسیر تونلمنسبت به اوایل تونل روشن شده بود یهو جغدی دیدم باشکم یکم برآمده و افتاده اومد رو شونه برادرم ک روبرو من به پشت ایستاده بود نشست و بمن با حالتی نگاه میکرد و بعد پر زد و بسمتم اومد اما رو شونه من ننشست.منو برادرم حیران بودیم ازاینکه اینجا کجاست و دوباره با تعجب گفتم انگار باغوحشه. سرمُ چرخوندم دیدم ی آینه آخر تونل انگار رو زمین بصورت ایستاده بود و توش عقاب قهوه ای زیبا خیلی بزرگ دیدم گفتم چقد بزرگه امادقیق شدم فهمیدم انگار آینه بزرگتر نشونش داده و اندازشو نصف تصویرش تو آینه دیدم و داشت بسمت تونل(سمت چپ) که پایان مسیر تونل بود نگاه میکرد.جز اول خاب که خواهرم وارد تونل شد و دیدمش تو ادامه خاب نبود.نمیدونم خاب مربوط بمنه یاخاهرم اما من چند روزیه بشدت سردوراهی انجام کاری موندم با اینکه نشونه های از انجام کار کار دارم اما با توجه به بیماری ک دارم و سختی های که مسیر داره از خدا خاستم که راه نشونم بده.ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. شما نسبت به موضوعی بشدت بدبین هستید و نگاهی منفی به آن دارید. نمی دانید که راهی که به آن می خواهید قدم بگذارید درست هست یا خیر به همین جهت مردد و دو دل هستید. شما فکر می کنید شما باید بروید و اینکار را انجام دهید هر چند که خیال می کنید که موفق نمی شوید. اما شانس به شما رو می آورد. اگر با اراده و مصمم و قوی باشید و خردمندانه به زندگی نگاه کنید، شخصیت خودتان را ضعیف نخواهید دید. شما بسیار قوی و بااراده رفتار خواهید کرد و در کارتان موفق خواهید شد منوط به اینکه از ته دلتان بخواهید که آن را انجام دهید. در اینصورت خطرات و موانع و مشکلات را پشت سر خواهید گذاشت و نگاه مثبتی به زندگی پیدا خواهید کرد. خواهرتان در خواب نمادی از خود شماست. تشکر از همراهیتون
پسر : سلام و درود،ممنون میشم مخفی بمونه؟سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما سعی می کنید که محافظه کارانه رفتار کنید و در محیط کارتان از شما بخوبی حمایت می شود. شما تابع قوانین هستید و همرنگ جماعت می شوید و هر چه که به شما بگویند را انجام می دهید. از خودتان اصالت و ابتکار به خرج نمی دهید که مسیر زندگی تان را انتخاب کنید یا کنترلی روی مسیر زندگی تان ندارید. وقتش رسیده است که شما مستقل تر رفتار کنید. گاهی نظرات و دیدگاه های عده ای ( یا کسی ) در تقابل و تضاد با دیدگاه های شماست و این اشخاص از فرهنگ و سبک زندگی متفاوتی نسبت به شما پیروی می کنند. شما نباید کورکورانه و با تعصب با این اشخاص مقابله کنید بلکه باید آگاهی تان را نسبت به خواسته های دیگران بالاتر ببرید و به حقوق این ( شخص ) یا مردم توجه و احترام بگذارید. هر چند که شاید تقابل این اشخاص با شما، برایشان گران تمام شود و به معنی از دست دادن همه چیزشان باشد. تشکر از همراهیتون
حسین : سلام لطفا مخفی بماند خواب دیدم چگونه دوباره شارژ کنم
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که شما به آخر کار دنیا فکر می کنید. به این همه مشکلاتی که در شرایط سخت و بغرنج در دنیا وجود دارد. به این همه انسانهایی که با مهر و محبت درونی شان، روزی خاک می شوند و از خاکشان کوزه ها ساخته می شود. البته هستند آدمهایی که تصنعی و ساختگی هستند ولی هر کدام از این انسانها، سرشار از تجارب و استعدادهایی هستند که ارزش شناخته شدن داشتند. اما شما نمی خواهید که در این مسیر، به پیش بروید و عمرتان به دنیاست. پس شما به زندگی برگشته و سعی می کنید که تا زنده هستید، درکتان را بالاتر ببرید. شما به خاطر انسانهایی که عمرشان را باخته اند و زندگیشان نابود شده، احساساتی می شوید. آگاهی و معرفت را در وجودتان تقویت می کنید و می دانید که هیچ کسی در دنیا، ماندنی نیست. پس چه بهتر که با احساس و پاک باشید و به خدایی بپیوندید که سرتاسر احساس و معرفت است. خوابتان شامل 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون
نورالله : سلام.خواب دیدم به همراه خانواده ام در جاده کوهستانی بیرون شهرمان در حرکتیم که وارد یه گودال شدیم و احساس کردم به آخر خط رسیدیم ولی جلویمان یک تونل نمایان شد و وارد آن شدیم و پس از مدتی وارد میدان اصلی شهرمان شدیم که منظره ای دلباز پیش رویمان بود.در واقعیت مدتی است که در مخمصه گیر افتاده ایم .تشکر از لطفتون
فریبا هراتی
: سلام. شما و خانواده تان با چالش هایی برای رسیدن به جایگاه بالاتر در زندگی تان مقابله می کنید ولی احساس می کنید که جایگاه شما متزلزل است و نمی توانید انتظارات دیگران را برآورده کنید. ولی به صورت ناخودآگاه، راه های تازه ای به ذهنتان خطور پیدا می کند و چشم انداز تازه ای برای رسیدن به اهدافتان پیدا می کنید. علیرغم بالا و پایین های زندگی تان، همه ی سختی ها را با موفقیت پشت سر می گذارید و به اهدافتان خواهید رسید. تشکر از همراهیتون
Mahdi : سلام مادرم خواب دیده که من به همراه ایشون داخل ی تونل خیلی تاریک هستیم و من ترسیدم مادرم که همراهم هست به من میگه نترس و باهاش به انتهای تونل میرسیم ک یک گنبد رو از دور میبینیم و مادرم به من میگه دیدی رسیدیم ترس نداشت تعبیر این خواب چیه ممنون
فریبا هراتی
: سلام. چشم انداز و دید شما محدود است و بینش کافی نسبت به مسئله ی خاصی ندارید و به همین دلیل نگران هستید که در رابطه با آن مسئله، اتفاق بدی برایتان پیش بیاید. مادر شما شخصیتی با ایمان دارد و حمایت روحی و امید زیادی را به خاطر باورهایش از خدای بزرگ دریافت می کند. او می داند که عاقبت کارها به یاری خداوند درست خواهند شد و همین هم می شود. تشکر از همراهیتون
Hossein : سلام
دوست من خواب دیده که من و خودش در تونلی ترسناک و تاریک درحال حرکت بودیم و دوستم پشتم قایم شده بود و من به او میگفتم پاتو رو جلبک ها (سبز لجنی بودند) نگذار و در آن هنگام نزدیک گربه ای سیاه شدیم و من گربه را بغل کردم و بوسیدم و نوازشش کردم که یکدفعه گربه من را چنگ بدی گرفت و من عصبی شدم و گفتم دیگر هیج گربه ای را بغل نمیکنم
همانجا که بودیم گروهی از میمون ها هم بودند اما کاری نمیکردند ولی زیاد بودند و من به دوستم خفاش هایی را نشان دادم که رنگشان سیاه بود و خفاش ها صدای بلند داشتند. دوستم وقتی بیدار شده موقع اذان بوده است و اذان پخش میشده.
(من و دوستم در رابطه عاطفی و جدی هستیم)
فریبا هراتی
: سلام. شما و دوستتان نیاز به امنیت بیشتری دارید. دید شما در رابطه با فعالیتی که در دست دارید یا در رابطه با بخشی از زندگی تان، محدود است و بینش شما ضعیف است. فکرتان بسته است و دارید اشتباه فکر می کنید. سعی می کنید که منفی بافی نکنید و فکر نکنید که در موقعیتی درهم برهم گیر افتاده اید و سعی می کنید که منطقی باشید. شما به شهود خودتان باور دارید و خطری واقعی شما را تهدید می کند! باید سعی کنید که بینش تان را قوی کنید، باهوش باشید و گول نخورید. زندگی شما عوض خواهد شد. شما باید سعی کنید که عادات قدیمی خودتان را کنار بگذارید چون مسیری که شما در حال حاضر پیش گرفته اید، به ضررتان است و شما دارید کورکورانه در موقعیتی ناشناخته، وارد می شوید. باید سعی کنید که حقایق را بادقت بیشتری ارزیابی کنید. راهی که شما دارید می روید مساوی با دیوانگی یا (ببخشید) حماقت است!! برای دفع شر حتما صدقه بدهید و بگویید که برای سلامتی خودتان و دوستتان هم 1 مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید تا قضا بلا از شما دور باشد. تشکر از همراهیتون.
negar : سلام و عرض ادب. خواب همکارم :خواب دیدم به همراه شوهرم در جمع همکاران و در مجلسی بودیم.بعد از اینکه مجلس تمام شد،شوهرم گفت "نماز صبحم قضا شده،تا برسیم خونه دیر میشه.میخوام قضاشو بخونم"من گفتم "زشته جلوی همکارام.الان میگن شوهر خانم فلانی،نماز صبحشو نخونده."وقتی خواستیم بیایم بیرون،متوجه شدم افرادی ایستادن یه گوشه و برام اینگونه مسجل شد که اونها هم دارن نماز قضای صبحشون رو میخونن.به شوهرم گفتم بیا واستا تو هم نمازتو بخون.شوهرم نمازش رو خوند و رفتیم توی ایستگاه اتوبوس که اتوبوس بیاد و بریم خونه.اتوبوس اومد،شوهرم اول سوار شد و من پشت سرش سوار شدم.بعد از اینکه سوار اتوبوس شدم،برام اینجور مسجل شد که وارد تونلی شدیم که باید میرفتیم داخلش.تونلش مثل یک جاده ی جنگلی بود.ابتدا سربالایی بود که با زحمت رفتیم بالا،یه جاهاییش سنگلاخی بود که به سختی رد میشدیم،یه جاهاییش صاف بود و یه جاهاییش فقط برگ یا چوب درخت بود.یک دفعه متوجه شدم صدایی از پشت سرم میاد.برگشتم دیدم یک نفر دیگه که خودم هستم داشت می اومد اما داشت میدوید و دیدم پشت سرش،تونل داره بسته میشه و برام اینطور مسجل شد که اونی که پشت سرمه و من هستم،اگر توقف کنه،تونل بسته میشه و پرتاب میشه پایین.به شوهرم گفتم "برم دستشو بگیرم که تندتر بیاد و نیفته پایین؟"شوهرم گفت نه.فقط بدو.شوهرم چند بار بهم گفت "اصلا به عقب نگاه نکن.اگر به عقب نگاه کنی می افتی.فقط بدو"و دائم این حرف رو تکرار میکرد و من دائم در این هول و هراس بودم که آیا خودم بدوم یا برگردم عقب و اونی که خود من بودم رو نجات بدم.در این هول و هراس بودم که از خواب بیدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. همسر شما سعی می کند که از گناهان گذشته اش توبه کند و شروعی تازه داشته باشد. شما و او خودتان را به تقدیر می سپارید و در زندگی تان با موانع و مشکلاتی مواجه می شوید. شما جنبه های تازه ای از خودتان را کشف می کنید که در مقابله با سختیی ها چه کار خواهید کرد و چطور می خواهید که مشکلاتتان را حل کنید. شما در صورتی در زندگی تان موفق می شوید که دوگانگی شخصیت از خودتان نشان ندهید. در تصمیماتتان مردد و دو دل نباشید. عزمتان را جزم کنید که سر حرفتان بمانید و قوی باشید در اینصورت به موفقیت خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام وقت بخير خدا قوت . دوستم چند وقت پيش خواب ديده كه من و دوستم و پدر و مادرش از يه تونل تاريك با عده اي مردم و يه ليدر داشتيم رد ميشديم كه ته تونل روشن بوده و تونل در حال بسته شدن بوده كه من و پدرومادر دوستم رد ميشيم و از تونل ميايم بيرون ولي دوستم نميتونه رد بشه و ليدر به دوستم ميگه سعي كن خودتو بكشي بيرون و من و پدر و مادر دوستم دستشو ميكشيم و با سعي و تلاش از تونل مياريمش بيرون و وقتي از تونل رد ميشيم يه نَفَر بهمون ميگه به كشور استراليا خوش آمدين، در واقعيت هم دوستم جديدا موافقت مهاجرت استراليا رو گرفته فقط مونده مدرك زبانش رو بگيره تا بتونه بره ، من هم جديدا به فكر مهاجرت افتادم و ميخوام كلاس زبان براي اخذمدرك برم تا مداركم رو براي اقامت بفرستم ، ممنون از تعابيرعاليتون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما قادر خواهید بود به راهنمایی کسی از طریقی زندگی تان را متحول کنید. موفقیت شما حتمیست هر چند که شما به دو جهت مختلف کشیده می شوید و انتخاب برایتان سخت خواهد بود ولی می توانید خردمندانه برای زندگی تان تصمیم بگیرید و درست انتخاب کنید. تشکر از همراهیتون.
صادق : سلام چشمانم در خواب باز شد جوری که انگار از خواب پریدم خیلی نرمال نگاهم به سقف اتاق بود شب هم بود ولی حس سنگینی درونیه خاصی داشتم تا جایی که این حس سنگینی تموم شد و از سرو گردنم به سمت بالا رفتن ینی پرواز کردم یکم که از اتاق بالاتر رفتم وارد یه تونل سیاهی شدم شبیه به سیاه چاله بود حس سبکی خوبی بهم دست داد کلا حواسم به هیچ چیز دیگه ای نبود فقط اطرافم رو میدیدم که سیاهی کامل بود خیلی اروم تا یه جایی از تونل رفتم بالا که به یک باره کشیده شدم به سمت پایین چشامو باز کردم که دیدم صبح شده و از خواب پریدم. حالا نمیدونم این خواب بوده یا چیزه دیگه
فریبا هراتی
: سلام. روح شما در حالتی بین خواب و بیداری، پرواز کرده و شما در دنیای موازی با این دنیا ( برزخ) قرار گرفته اید ولی چون عمرتان به دنیا بوده، روح به بدنتان برگشته است. تشکر از همراهیتون