تعبیر خواب جنگل
دیدن جنگل انبوه و تاریک در خواب، نشانه غم و دیدن جنگل سرسبز و خنک نشانه زندگی طولانی همراه با آرامش است. اگر خواب ببینیم که جنگل آتش گرفته، یک اتفاق خوشایند روی خواهد داد و از بین بردن جنگل در خواب، تعبیرش رسیدن بلای آسمانی است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
N : سلام 21جمادیالثانی خواب گفت یا سه بار*لطفا پنهان باشد**
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که شما دارید سعی می کنید که جنبه های تازه ای از اخلاق و رفتار برادرتان را در وجود خودتان پرورش بدهید و مثل او قوی و مستقل و با اراده تر و خودمختارتر از گذشته رفتار کنید. شما گاهی فکرتان ناراحت می شود و احساساتی می شوید ولی این حق شماست که بخواهید روی کارهایتان فکر کنید و احساساتتان را بروز بدهید. این حق شماست که بزرگسالانه و قوی و مستقل رفتار کنید؛ درست مثل برادرتان. تشکر از همراهیتون
Ma : سلام دیشب خواب دیدم وارد روستایی شدم که کنار آن جنگلی است شب بود همینطور که دور میزدم به جنگل نزدیک میشدم کنار جنگل یک خانه قشنگ چوبی بود که داخلش روشن بود و مهمانی در آن بود من به دعوت یک نفر که داخل بود وارد شدم با من گرم گرفتند ولی مدتی که گذشت صاحب خانه که یک مرد تبدیل به هیولا شدند من فرار کردم ولی کل جنگل هیولا های مختلف حمله می کردند حتی به روستا ومن فرار میکردم را های مختلف میرفتم فرار میکردم باز آنها بودند حیوانات حمله کننده هم خزنده بودند هم چهار پا تا اینکه یک راه رو دیدم ولی از پشتم حیوانات خزنده دوپا بودند
فریبا هراتی
: سلام. شما دارید مرتکب یک اشتباه می شوید و فکرتان به خاطرش ناراحت خواهد شد. هر قدر بیشتر خودتان را درگیر این راه غلط کنید، ترسها و نگرانیهایتان بیشتر می شود. شما می خواهید به آرامش برسید ولی کسی قصد دارد سرتان را کلاه بگذارد و شما گول ظاهر این شخص را می خورید. او ذات پلید و واقعی خودش را به شما نشان خواهد داد و شما آنوقت به باطن اشخاص پی خواهید برد. خیلی از کسانی که شما را همراهی می کنند، آدمهایی بی عاطفه و پوست کلفت، مغرور و موذی و بسیار خونسرد و متظاهر هستند و شما باید خودتان سعی کنید که راه درست را در زندگی تان پیدا کنید و به این گونه اشخاص، وابستگی عاطفی و اقتصادی پیدا نکنید. تشکر از همراهیتون
Nasssrin : سلام سپاس بابت زحماتتون دیشب نزدیک صبح خواب دیدم با کل خانواده رفتیم یه جایی بگردیم مثل طبیعت خیلی زیبا بود ولی شبیه این دنیا نبود زیباییش عجیب غریب بود بعد من رفتم پیاده روی کنم بگردم که داداشم هم اومد بعد رفتیم یه جا که همه مردم بودن رو ببینند انگار یه دریاچه مستطیل شکل بود که تا یه جاهایی اش انقد آب شفاف بود تا یه قسمتی دیده میشد کلی ماهی ریز قشنگ داشت پامونو میذاشتیم روش توش ، انگار یخ بود نمیذاشت ما بریم تو فقط یه مقدار پامون میرفت توش دست همدیگرو گرفته بودیم یه حاشیه داشت من دیگه جاهای عمیق و دیدم رفتم روی حاشیه باریکی که بود برادرم همچنان میرفت کسی به جز ما تو آب نبود بعد اونم دید خیلی داره میره داخل آب اومد بیرون خیلی قشنگ بود ولی عجیب انگار این دنیا نبود خیلیم آدم بود اونجا ،زیر آب یسری تجهیزاتم بود که برادرم داشت به من توضیح میداد میدونست اونا چین بعد رفتیم جلوتر برادرم حالت اینکه بخواد بیافته من گرفتمش هی میگفتم سعی کن بلند بشی من نمیتونم سنگینی تو بگیرم هر دوتامون میخندیدم و خوشحال بودیم از اونجا اومدیم بیرون برادرم لباساشو گذاشته بود روی درخت برش داشت یه کت زمستونی سبز بود من خیلی تعجب کردم که چرا فکر نکرده میبرنشون بعد رفت از کنار باغچه خاک و گلارو زد کنار کفشامونون اونجا قایم کرده بود کفشامونو پوشیدیم رفتیم یه خونه خیلی بزرگ خیلی اتاق داشت خونه ما بود انگار اصلا عجیب غریب بزرگ بود و زیبا انقد تو خواب خوشحال بودم که اونجاییم ولی نمیدونم واقعا مال بود یا نه فقط انگار آرزوم‌بود کلی اتاق داشت در واقعیت من خیلی آرزو دارمون و برادرم خونه داشته باشیم وایشون یکم بیمارم هستن
فریبا هراتی
: سلام. شما حالت ذهنی تازه ای پیدا می کنید و به آرامش و تسکین روحی زیادی خواهید رسید. شرایط مالی تان بهتر خواهد شد و ثبات اقتصادی بیشتری پیدا می کنید. کنترل کاملی روی احساساتتان بدست می آورید و سعی می کنید که نلغزید و اشتباه نکنید. برادرتان راجع به خواسته ها و احساساتش به صورت بهتری با شما صحبت می کند و درک و آگاهی شما نسبت به مسائل و احساسات همدیگر، بالاتر می رود. برادرتان خواهد توانست به خوبی از خودش حمایت کند و احساس بهتری به زندگی پیدا خواهد کرد. تحولات مثبتی در زندگی تان ایجاد می شود و جاپای قرص و محکمی در زندگی خواهید داشت. زندگی شما به هارمونی و هماهنگی و آرامش زیادی خواهد رسید. تشکر از همراهیتون
Niloo : سلام
در خواب دیدم وسط جنگل سرسبز و خنک بودم که دنبال راه به جاده میگشتم
اومدم راه پیدا کنم برگشتم پشت سرم نگاه کردم گفتم خیلی سرسبز و قشنگه ولی داره عصر میشه اگه زود نرم سمت جاده گم میشم تو جنگل و قطعا مسیر اونطرف پشت سرم نیست . دودیدم رفتم سمت مسیر راه که برم سمت شهر
فریبا هراتی
: سلام. زندگی شما در حال تحولی مثبت است. شما می خواهید مسائل و مشکلات کمتری را در زندگی تان حس کنید، زندگی هدفمندتری داشته باشید و هویت خودتان را بهتر درک کنید. پس تلاش می کنید که مسیر درستی برای زندگی تان انتخاب کنید و زیادی در گذشته باقی نمانید. زندگی تان از هرج و مرج بیرون خواهد آمد. تشکر از همراهیتون
ساناز : سلام گل بانو،کاش همیشه سایت برقرار بمونه و با آرزوی موفقیت برای شما و کارکنانِ محترم♡،.ممنون لطفا پنهان شود.
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. تشکر از محبت شما. شما همیشه می توانید از تلگرام یوتاب @tabirekhabyotaab با من مستقیما در ارتباط باشید. تعبیر خوابتان این است که فالگیر شما خودش مشکلاتی مشابه با شما دارد و اگر او می دانست راه چاره ی شما چیست، فکری اول به حال خودش می کرد. از قدیم گفته اند، گر اگر طبیب بودی سرخود دوا نمودی! دکتر موی کچل، چطور می تواند به شما موی پرپشت ببخشد؟!! شما با دوستانی که با آنها قهر هستید وجوه مشترک بیشتری دارید تا خانم فالگیرتان!! یعنی او از آنان هم بدتر است. شما غرق در افکار منفی و مشکلاتی که خودتان دارید شده و از دست خودتان بشدت عصبانی می شوید. شما می خواهید سعی کنید که منبعد با سیاست رفتار کنید و احساسات واقعی تان را بروز ندهید. می خواهید وانمود کنید که حالتان خوب است و از نظر احساسی جای نگرانی برایتان نیست و خوش هستید. اما شاید کسی در واقعیت به زندگی تان بیاید و در اینصورت شما این مسئله را از خانواده تان مخفی خواهید کرد. مادرتان می خواهد به شما یاد بدهد که مشکلات همیشه برای همه ی مردم بوده و همه رازهای خودشان را دارند ولی باید به بینش و شهود خودتان باور داشته باشید و حواستان را جمع کنید تا شرایط زندگی تان را درست قضاوت و ارزیابی کنید. شما باید با فرهنگ و اصیل باشید و امیدتان به خدای بزرگ باشد و نگاهی خوشبینانه نسبت به آینده تان داشته باشید. شما منبعد سعی می کنید که به حرف بعضی از آدمها که در خواب پیشانی شان را دیده اید، توجهی نکنید. خوابتان شامل دو حق خواب بود. تشکر از همراهیتون
کیمیا :
سلام وقتتون بخیر، با دوست پسرم به یه باغ جنگلی رفته بودیم و بعد مدتها همو دیده بودیم ( در بیداری اونجارو تا حالا ندیدم ولی قبلا هم اونجارو در خواب دیده بودم و باهاش اونجا رفته بودم، شاید یک سال پیش در خواب)یه جاده نسبتا بلند با کمی شیب ملایم به پایین بود که به پارک جنگلی ختم میشد که داخلش خیلی زیبا بود و درختان زیبا و اب و... داشت، از اون جاده داشتیم رد میشدیم که بهش گفتم جانم چرا دیگه با کلمات زیبا که جانم و عشقم میگفتی صدام نمیزنی و بهم گفت دلم نمیخواد دیگه اون کلمات تموم شدن، یه قیافه ناراحتی هم به خودش گرفته بود که انگار میخواد تلافی کنه بابت اینکه تنهاش گذاشته بودم، دیدم ناراحته خودم با کلمات زیبا صداش کردم و گفتم دستمو چرا نمیگیری؟ دستشو گرفتم و اونم دستمو گرفت و در مسیر گفتم بریم کنار درختان زرد الو؟ گفت الان فصل زرد الو نیست که، گفتم میدونم الان فصل برگ ریزانه و من دلم میخواد بریم چند رنگ بودن اون درخت رو ببینیم خیلی زیباست، گفت اینو زودتر بگو دیگه منم فکر کردم میوه اش رو میخوای( انگار در دلش حس کرد هوس زرد الو کردم و ناراحت شده بود که نمیتونه میوه اش رو بهم بده) با شادی که میتونه خواسته منو انجام بده دستمو گرفت و دویدیم و تند میدوید و قدمهاش بلند بود و منم میبرد با خودش تا به اونجا رسیدیم و یه خانواده زیر درختان داشتن عکس مینداختن، بهم گفت این درخت بلند رو ببین اینم زرد الو هستش که برگهاش داره میریزه، سرمو بلند کردم و درخت رو نگاه کردم که سبز بود ولی بعضی برگهاش زرد شدن و میریختن و جنگل جلوه خاصی داشت، اونور رفتیم داخل و هوای بعد از باران بود و جلوه خاصی داشت، یه جای بزرگ بود اونجا دستمو ول کرد و گفت شروع کن به ورزش و خودشم ورزش کرد با ریتم خاصی که انگار با اهنگ ورزش میکنه و منم با همون ریتم باهاش ورزش میکردم، بعد دیدم همکارم مهسا هم اونجاست و بهش گفتم ببین چقدر خوبه توام باهامون ورزش کن و اون با خنده فقط حرکات مارو نگاه میکرد و ایستاده بود و لباس کار تنش بود، ممنون از تعبیرهاتون
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید در رابطه با دوستتان به آرامش برسید ولی همزمان عصبانی و ناراحت هستید و دلتان شور می زند. رابطه ی شما به صورت ملایمی به سمت بی ثباتی به پیش می رود و بهبودی در رابطه تان نیست. دوست شما نمی خواهد که اتفاق بدی برای رابطه تان بیافتد و نگران است که شما بخواهید این رابطه را خراب کنید. شما دارید روی این موضوع فکر می کنید که با آینده تان چه کار باید بکنید. شادی ها و ناامیدیهایی در روابط شما وجود دارد و باعث می شود که شما احساساتی شوید. او می خواهد که شما یاد بگیرید که قوی باشید و مهارت هایتان را ورز بدهید حتی بدون اینکه او کنارتان باشد. هر دوی شما نیاز به این تمرین دارید و باید سعی کنید که هارمونی و آرامش را به زندگی تان برگردانید. مهسا سعی می کند که به کار خودش فکر کند و از ناراحتی های شما، خوشحال نیست. تشکر از همراهیتون
Vida : سلام امروز دیدم تو جنگل سرسبز با مامانم دازیم ازسراشیبی ب سربالایی ک راه مانند بود پیاده برمیگشتیم اداما زیادی میومدن میرفتن بعضیا کنارراه نشست بودن دیدم صدا میاد ک مامانم داشت خودش خبر میخوندقبلنا مامنم خبربرام میخوندمیگفتم نخونه برام استرس میگیرمالانم گفتم نخون خجالت میکشیدم یا همون استرس. بعد صدا از موبایلش شد ایستادم مامانم جلوتر وایستاد روی پل مانندی ولی ارتفاع نداشت حالت ورودی ک وارد میشدن بودیعنی اول جنگل رسیدیم گفتم اصن من نمیام قطش کن فکر کنم قطش کردنمیدونم با مامانم رفتم یا ن بعد دیدم اول خیابون منتظرم ماشین بیاد حس کردم مامنمم هست چون فکرکنم چیزی گفتم ک الان ماشین میگیرم چندروزپیش خابمو توتلگرام ارسالکردم ک صداشنیده بودم ک میمیره یا میمیری بعد دیدم مامانم کرونا گرفته دقیقا فرداش مامانم کرونا گرفت الان بهترن ولی خیلی نگرانم دیروز مامانم کلی کار کرد عصبانی بودم ک بسه توخوابم همین حسو داشتم شاید ربط داشته باشه یا شایدم از بس فکر کردم ک خواب قبلیم صادقه بوده کلافه شده بودم تو خواب هم برا همین بود یا شایدم این خوابم صادقه بود در مورد مامانم ک خدایی نکرده زندگیش ......خانم هراتی عزیز من اشتباهی 1خواب شارژ کردم الان با توضیحاتی ک یهو یادم افتاد برا خواب صادقم دادم دو خواب شده میشه تعبیرو بگید من بعدش شارژ کنم بهتون اطلاع بدم کم کنید چون اونطوری تا شما اطلاع بدیدو من باز اطلاع بدم و شما بار بخونید تعبیر کنید 3روز اینا طول میکشه و من دیوونه میشم از استرس مطمین باشید شارژ میکنم من الان چند ساله پیشتون خواب میفرستم خیلی ممنونتون میشم اگه این لطف رو کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما فکرتان ناراحت است و سعی می کنید که با موانع و مشکلاتی که در زندگی تان ایجاد شده است، مقابله کنید. اگر در مسیر سراشیبی بوده اید، نوعی بی ثباتی را در زندگی تان تجربه می کنید و احساس می کنید که کنترلی روی اوضاع ندارید ولی اگر به سمت بالا حرکت می کرده اید، سعی می کنید که علیرغم موانع موجود، در زندگی تان پیشرفت کنید. خیلی از مردم اینروزها اینطور برای رسیدن به موفقیت و سلامتی تلاش می کنند. مادرتان دلش شور می زند و شما به خاطر او دلشوره پیدا کرده اید. مادرتان فکر می کند که زندگی او متحول می شود و شرایطش عوض می شود ولی اینطور نیست. زندگی شما دوباره خوب می شود و حال مادرتان بهبود پیدا می کند و از سختی ها خارج می شوید. خوابهای تلگرام را در سایت نباید مطلقا بنویسید چون بنده اصلا نمی دانم با چه اکانتی آنجا خواب فرستاده اید و هزاران نفر خواب برایم می فرستند وبنده شما را در تلگرام نمی شناسم و خوابهایتان را هم به یاد نمی آورم ( به خاطر کثرت خوابها) . هزینه ی تعبیر خواب در تلگرام وسایت هم متفاوت است. تشکر از همراهیتون.
پروانه : سلام روز بخیر
شوهر خاله من ۳۰ سال پیش بر اثر تصادف فوت شدن . بسیار مذهبی و انسان تیز هوش بودن در طول این سالها هیچ وقت خوابش رو ندیدم . اما پریشب خواب دیدم توی ماشین خودمون صندلی عقب نشستم او داشت رانندگی میکرد صندلی کناری ش به نفر دیگه هم بود یادم نیست کی بود . جاده از وسط جنگل رد میشد من با لذت به اطرف نگاه میکردم یواش یواش جاده کمی سفید شد انکار که برف قبلا اومده باشه و همین طور که پیش میرفتیم جنگل تاریک تر میشد . از پشت کمر شوهر خاله ام رو که داشت رانندگی میکرد گرفتم داد زدم آقا رضا داری کجا میری و از خواب پریدم .
خیر باشد
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. تعبیر خوابتان این است که خطری سلامت شما را تهدید می کند و باید بگویید برای سلامتی تان یک مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید. این خواب راهی برای شوهر خاله تان است که به شما هشدار دهد تا مراقب باشید و انجام قربانی در دفع قضا بلا بشدت موثر است. تشکر از همراهیتون
saina : سلام،خواب ديدم با مادر مرحومم و خواهركوچيكم براي گردش به يه بيشه وجنگل سرسبز رفتيم كه من وقتي اونجا رو ديدم حس خيلي خوبي بهم دست داد و انگار قبلا بارها براي گردش به اونجا اومدم و ياد پسري از فاميل افتادم كه سالها قبل مدت كوتاهي باهاش در ارتباط بودم و انگار اينجا منو ياد اون مي اندازه،و براي ورود به اون جنگل بايد از يه سرازيري خاكي بريم پايين كه يكم شيبش تنده ولي به راحتي ازش پايين رفتيم و از يه مرتع گذشتيم و براي ورود به جنگل اصلي و بزرگتر وارد يه دالان جنگلي باريك شديم كه توش يه تعداد دستشويي قديمي كه زياد قابل استفاده به نظر نمياد بود خواهرم اونجا ميره دستشويي و منو مادرم به پياده روي ادامه ميديم تا اونم بياد من به عقب نگاه ميكنم و مي بينم خواهرم سرشو از دستشويي بيرون اورده و ميخواد بياد و من به شوخي بهش اشاره ميكنم و ميگم واي زامبي اومده
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. مادر شما روحش زنده است و در کنار شما در تعامل است. او از تمام نگرانیها و افکار شما با خبر است و وقتی با خواهرتان درددل می کنید یا در خلوت خودتان به مسائل زندگی تان فکر می کنید، او کنار شماست و از افکار شما مطلع می شود. شما می خواهید احساسات خودتان را با خواهر و مادرتان مطرح کنید. یاد خاطرات قدیم و حتی یاد جنبه های منفی آن خاطرات، شکست ها و شرایطی که همیشه خوب پیش نرفته اند می افتید و بعد، می خواهید زندگی تان را متحول کنید و از افکاری که در دل دارید صحبت خواهید کرد. خواهرتان نگرانی هایی دارد که می خواهد آنها را رفع کند. او ظاهرش عادیست ولی دچار روزمرگی شده. زنده است و زندگی می کند ولی از درون بی حس و حال است و انگار زنده نیست. یا شاید این نظر شما راجع به اوست. تشکر از همراهیتون.
alireza : سلام بنده خواب دیدم توی یه جنگل تاریک در حال پرواز کردن هستم (تا جایی که یادم هست بال داشتم). توی اون جنگل یه درخت بود که از همه درخت ها بزرگتر و بلندتر بود انگار پادشاه جنگل بود و چشم و دهان داشت. من ازش احساس خطر میکردم و داشتم دورش میچرخیدم تا نتونه یه وقت منو بگیره با شاخه هاش، با وجود ترسناک بودنش سعی میکردم باهاش مقابله کنم. مداوم میخندید (خنده های شیطان گونه). من نمیتونستم بالای سرش برم انگار یه نیرویی مانع بالا رفتن من میشد ولی بالاخره بعد از چند بار تلاش موفق شدم ازش بالاتر برم و تمام جنگل زیر پاهام بود. در حالی که من شکست رو توی وجودش احساس میکردم، میخندید و میخواست وانمود کنه من هنوز نتونستم موفق بشم.
فریبا هراتی
: سلام. شما در مقابل سختی های زندگی، و در شرایطی که ممکن است احساس کنید زندگی تان دچار هرج و مرج شده و حسابی فکرتان مشغول شده، سعی می کنید که درکتان را بالاتر ببرید. کنترل بیشتری روی زندگی تان داشته باشید، اعتماد به نفس تان را تقویت کنید، آرمانها و جاه طلبی هایتان را فراموش نکنید، ایمانتان را تقویت کنید و مشکلات را زیر پا بگذارید. شیطان از اینکه شما قادر هستید بدون اینکه ناامید و افسرده شوید، برای رسیدن به خوشبختی تلاش کرده و به موفقیت برسید، احساس بدبختی و افسردگی و عصبانیت می کند و حرص و جوش می خورد. تشکر از همراهیتون.