تعبیر خواب دوغ
خوردن دوغ در خواب نشانه شکست و بد اقبالی یا به خطر رسیدن سلامتی است. اگر ببینید سوپ دوغ می خورید، روابط دوستانه شما تحت تاثیر یک مشاجره یا دعوا خراب خواهد شد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Mk : سلام ساعت ۷ صبح امروز با این خواب بیدار شدم با پارتنرم توی ماشین در حال رفتن به سفر یا گردش خارج شهر بودیم من یه بطری دوغ دستم بود(این دوغ تو واقعیت هم تو یخچال داریم و دوشب قبل که پارتنرم خونه ما شام بود مامانم چن بار بعش گفت از این دوع بخور توی خوابمم همون دوغ با همون طعم کفیرترش و خنک بود) تهش یه مقدار دوغ بود ریختم توی لیوان یکم خوردم به پارتنرم گفتم میخوای اساره کرد که بکن دهنم باقی رو کردم دهن پارتنرم و یکم خورد و یهو مقدار زیادی وارد دهنش شد و باعث شد بریزه بیرون از دهنش روی قفسه سینه اش که بهش گفتم دیگه به من نگو مایعات رو بکنم دهنت منظورم این بود با دست خودت باید بخوری و اون انگار یکم عصبی شد بخاطر دوغی ک رو لباس و بدنش ریخته شد اما چیزی نگفت من انگشت کشیدم رو دوغ رو قفسه سینه اش و فکر کنم انگشتم رو کردم تو دهنم و به شوخی یه جمله ای گفتم که الان یادم نیس لبخند زدم و بعدم بیدار شدم و حس خوبی از خوابم نداشتم و صبحی به خودم گفتم من میدونم تعبیر دوغ خیلی بد هست
فریبا هراتی : سلام. تعبیر خوابتان این است که شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان ایجاد کنید و به همراه پارتنرتان شرایط بهتری را برای خودتان بسازید. می خواهید رشدو موفقیت بیشتری داشته باشید و از یکنواختی و الگوی همیشگی تان بیرون بیایید. شما کمی ناراحت و دلگیر هستید و همانقدر هم پارتنر شما، دلنگرانیهای شما را درک می کند. اما شما باید سعی کنید که دلشوره هایتان را به او تحمیل نکنید و یا از او ایرادی نگیرید که او فکر کند که مسبب ناراحتی های شما، اوست. در اینصورت احساسات او جریحه دار می شود. شما ممکن است از او ایراد بگیرید که چون خودش خواسته، احساسات تان و نگرانیهایتان را به او بگویید، شما هم برایش درددل کرده اید؛ و در نتیجه حالا او نباید شما را مسبب ناراحت شدن خودش از شنیدن این حرفها بداند. شما نمی خواهید او را ناراحت کنید بلکه حاضرید شرایط سخت را به جان بخرید. خوابتان به شما هشدار می دهد که مراقب باشید تا خیلی منفی صحبت نکنید. صدقه هم بدهید انشالله ناراحتی از شما دور خواهد شد. تشکر از همراهیتون
Amanda : سلام.خواب دیدم رفتم روستایی که داییم اینا زندگی میکنن.رفتم خونه داییم.قرار بود شب اون یکی داییم با پسرش براشون مهمون برن.در آشپزخانه یخچالشونو باز کردم.دوغ داشتن. برداشتم ریختم شیشه دیگه و کمیشو خوردم.زنداییم اومد گفت طعمش چطوره؟گفتم کمی شوره و یه خیار هم خوردم شوریش بره.احساس کردم زن داییم راضی نبود دوغشونو بخورم.گفتم شاید مهمون بیاد و دوغشون کم بیاد.تصمیم گرفتم از بیرون براشون دوغ بخرم.یه مغازه ای رفتم .روی دوغ نوشته بود ۲۴ هزار.دادم کارت بکشه.مغازه دار گفت اگه از اینا ۵ تا ببری هر کدوم ۲۴ هزارحساب میکنم و من قبول نکردم و مغازه دار عصبانی شد گفت برو گم شو.رفتم یه مغازه دیگه یه دوغ خریدم دادم کارت کشید ولی مغازه دار و کسانی که اونجا بودن از خریدن دوغ من تعجب کرده بودن میگفتن بدون اینکه ضمانت دوغ رو بپرسه دوغ رو خرید و رفت و شب هم شده بود
فریبا هراتی : سلام. تعبیر این است که دایی شما با مشکلاتی مواجه است و شما دلتان برایش شور می زند و می خواهید به او کمک کنید. زن دایی تان از اینکه شما از این مشکلات با خبر شوید خوشش نمی آید. شما می خواهید که بهبودی و آشتی و بازیابی در کار و زندگیشان ایجاد شود. شما سعی می کنید که در ظاهر در کارشان دخالتی نکنید ولی دست خودتان نیست که برایشان غصه می خورید. دلشوره ها و غصه خوردنهای شما نفعی به حال دایی تان ندارد ولی دست خودتان نیست که نگرانشان هستید. تشکر از همراهیتون
نرجس : سلام خانم هراتی جان. خواب دیدم قادر به توصیفش نیستم!
فریبا هراتی : سلام. تعبیر این است که شما و عشقتان به خاطر مسئله ای از هم ناراحت می شوید و عقلانیت کافی به خرج نمی دهید. او می خواهد نشان دهد که حق با اوست ولی رفتاری جدی و کینه جویانه دارد که شما را ناراحت می کند و شما هم می خواهید او را ناراحت کنید. عشق شما می خواهد رابطه بین مادرهایتان را بهتر کند تا همدیگر را بیشتر درک کنند و بینشان سوتفاهم ایجاد نشود. شما کار خودتان را به خدای بزرگ واگذار می کنید. سعی می کنید که همیشه عشق بی قید و شرطی از خودتان به خانواده بروز دهید و از هیچ کاری برای دیگران دریغ نکنید. می خواهید در مسیر زندگی تان رفتاری روشمند و با برنامه ریزی درست داشته باشید. به این فکر می کنید که دختر خاله تان با مسائل مشابهی مواجه شده که رابطه اش را با دیگران قطع کرده. شما عصبانی و یا ناراحت هستید و متوجه می شوید که عشقتان در جهت بهبود روابط مادرانتان هیچ کاری نمی کند و بی خیال شده است. شما به مشکلات تان فکر می کنید و سعی می کنید که خودتان روابط تان را با او و مادرش ترمیم کنید. خوابتان شامل 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون
پرند : سلام وقت بخیر،پنجشنبه صبح ۷صفر خواب دیدم رفتم سوپرمارکت و میخوام یه دوغ واسه خونه بخرم(به سفارش مامان),فروشنده یه دوغ بزرگ به شکل عجیب آورد،مثل بقیه جداره سفید رنگی داشت اما بزرگ و به شکل سه لایه یا ظرف یا حلقه روی هم قرار گرفته بود،ساختارش شبیه وسیله بازی حلقه های هوش بود،پایینش پهن و بزرگ و مخروطی یا بیضی شکل،وسطی پهن و متوسط به همون شکل،و رویی هم پهن و کوچیک به همون شکل.گفت صد و هفتادوپنح یا صد و هشتادوخورده(دقیقا یادم نیست)اما تخفیف خورده، میدیم ۷۲ تومن،گفت طعمشو بچش.با خودم گفتم نسبت به سایزش چه ارزونه!واسم تو یه لیوان سفالی ریخت و یکی دو جرعه خوردم،طعم خاصی داشت،نه ترش بود نه تیز،طعم یه گیاهی توش غالب بود حتی نعناع نبود شاید پونه یا چیز دیگه،با تعجب گفتم خوبه،آخه طعمش با دوغ معمولی فرق داشت،گفتم اسمش چیه گفت دامداران پاک.کلمه پاک رو هم بزرگ روی جداره دوغ دیدم.
فریبا هراتی : سلام. تشکر. مادر شما دلش برایتان شور می زندو امیدوار است که شما رفتاری درست داشته باشید که منجر به موفقیت شما بشود و اهدافتان محقق شود. او همیشه در گذشته و حال و آینده نگران شماست و خیلی دوستتان دارد. اما الان البته می داند که شما خودتان خردمند و قوی هستید، به کمال رسیده اید و می توانید تعادلتان را در زندگی تان حفظ کنید. شما معتقدید که مادرتان خیلی نگران شماست و شما را دست کم گرفته. او شخصیتی با عاطفه و مهربان دارد که شاید در ظاهر خشک و غیر قابل نفوذ است ولی قلبی احساساتی و شکننده دارد. عشق او نسبت به شما خالص و پاک است و می خواهد که شما همیشه خوشبخت باشید و به آرامش کامل در زندگی تان برسید. تشکر از همراهیتون
passerby : ... گفتم ازون نخور نمی دونم چراچند دونه خاک افتاده توش گفت عیب نداره بده خواست بخوره کلا خاکی شد شیر آب اتاق باغو باز کرد دید کلا آب گل آلود میاد. بعد رو اجاق گاز اتاقشون یک ظرف مکعبی پر دوغ گذاشته بودن بجوشه و درشو گذاشته بودن و یه ذره کنارش باز بود کنار اجاق گاز پریز بود بهشون گفتم در دوغو باز کنید یا خاموش کنید دوغ گاز داره منفجر میشه داشتم میدیدم دوغ جوش میاد به پریز برق می خوره وپریز جرقه آتیش مانند میزد گفتن عیب نداره داشتم میرفتم بیرون برادر شوهرم کوچیک شد افتاد زمین فکر کردم سکته کرده وارونش کردم آروم زدم پشتش و گفتم سرفه کن اگه سکته باشه رفع میشه سرفه کرد خوبشد داشتم میرفتم بیرون به جای پله سکوی بلند داشت که پریدم بالا پسرم هم پرید پشتم از سکو رفتیم بالا. بهش گفتم تو که ورزشکاری پشت من چرا میای. رفتم اتاق دوم تراس سفره پهن بود خواهر شوهرم و همسرش و بچه هاش سر سفره بودن آخر غذا بود دخترخواهرشوهرم از بشقاب خودش برام «قرمه سبزی با پلو» کشید و روش «پیاز» گذاشت می گفت این کاملا تمیزه و دست نخورده است دیدم که آره بشقابش پر بوده و یه قاشق از کنارش برداشته نمی خواستم بخورم می گفتم غذای یکی دیگست و از طرفی می گفتم اگه نخورم شاید دل بچه هم بشکنه از طرفی گرسنه هم بودم خوردم خیلی هم خوشمزه بود بعد مادرشوهرم با یه بشقاب پر برنج و یه قابلمه کوچیک قورمه سبزی اومدن گفتن اینو برا تو نگه داشتم خوشحال شدم تو دلم گفتم فکر می کردم برا من نگه نداشتن. بعد مادرشوهرم به خواهرشوهرم گفتند بلند شو ظرفارو جمع کن بشور برا چی منتظری. ممنونم
فریبا هراتی : ... یا حتی دوست نداشته اید که او خودش را به خاطر مسائل بی ارزش ناراحت کند ولی او به نظرات شما خیلی اهمیت نداده و از این جهت، برایش مشکلات زیادی ایجاد شده است. آنان شخصیت هایی مادیگرا دارند و مرتب حرص و جوش می خورند و وانمود می کنند که مشکلی ندارند ولی شما می دانید که بخاطر مایملک مادی، ناراحتند ولی سعی می کنند که با چارچوب و محافظه کارانه رفتار کنند تا کسی از مشکلاتشان با خبر نشود. شما آنان را راهنمایی کرده اید که درددل کنند و خشم و نگرانیهایشان را با یک دوست مطرح کنند ولی به حرفتان اهمیت نداده اند و اینکارشان برای سلامتی روح و جسم خودشان بشدت مضر است. اما اگر به حرف شما و نصایح شما گوش می کرد، یا در ادامه به نصایح تان گوش کند، احساس آرامش خواهد کرد و قادر خواهد بود که با ترسها و نگرانیهای زندگیش به خوبی کنار بیاید. شما همیشه سعی می کنید که خودتان را در زندگی تان بالا بکشید و از پسرتان هم حمایت کنید تا او هم پیشرفت کند و درکش را بالاتر برده و به موفقیت های زیاد برسد. شما به او اجازه داده اید که از تجارب خودش در زندگی استفاده کند و مهارت هایش را ورز دهد و نه اینکه صرفا" تابع و مطیع شما باشد. خواهر شوهر شما و همسر و فرزندانش خودشان را از دیگران یک سرو گردن بالاتر می دانند و می خواهند نشان دهند که زندگی شان خوش و خرم است و رفتاری گرم از خودشان بروز می دهند در حالی که خیلی دلشوره دارند و گاهی ترش می کنند و زود از دیگران ناراحت می شوند و متوقع هستند و غیبت همه را می کنند و می خواهند از همه چیز و همه کس و همه کاری سردربیاورند. شما سعی می کنید که آنها را درک کنید ولی در کارشان دخالتی نمی کنید. خواهر و مادر شوهرتان می خواهند تاثیر مثبتی روی شما بگذارند و خودشان را حامی شما معرفی می کنند. مادر شوهرتان می خواهد که خواهر شوهرتان از اشتباهات گذشته اش، دست شسته و برای آینده ای بهتر، برنامه ریزی کند. تشکر از همراهیتون
passerby :
سلام وقت بخیر؛انگار سالیان سال گذشته بوددانشگاه محل تحصیلاتم رفته بودم اساتید پیر شده بودن ولی من تو سن قبلی یا همین الانم. آقایان شاد و خانمها غمگین بودند. همگی به من سلام می دادند باخودم میگفتم چطور منو بعداز این همه مدت به یاددارن با مسنترین استاد خداحافظی کردنی عقبی میچرخیدم تا پشتم بهشون نباشه تا بی احترامی نکرده باشم انتهای سالن دانشگاه علوم پزشکی دیگه ای بود می رفتم با رئیسش ملاقات کنم برگه هاوکتابام رو گذاشتم رو دسته صندلی رئیس یا استاد دیگه داشتن نگاشون میکردن میگفتن تو رشته ما این عبارات این مفهومو داره تو رشته شما چی و من ارتباط اونا رو و این دو رشته به هم رو براشون توضیح دادم خیلی خوششون اومد انگار زمان گذشت و جلسه تموم شد از بیرون صدایی میومد منشی بهش گفت رئیس وقت نداره جلسه داره بعدش باید بره تو دلم گفتم چرا دروغ میگن رئیس که جلسه اش تموم شده رئیس از من پرسید طرف شاعره شما قبول می کردی ببینیش منم اول تو دلم گفتم خب قبلا که می دونستید شاعره چرا بهش وقت دادید و بهش گفتم بله من خودم اهل شعر و هنرم اگه من بودم حتما قبول می کردم خواستم برم منشی گفت رو این سنگ بایست راه خروج اینجاست دکمه رو زد آسانسور زیر پام باز شد یک راه تونلی بود به بیرون مثل پله برقی ولی سنگی رفتم رسیدم بیرون. با خودم گفتم میگم چرا پشت این درا همش دیواره دکمه ش اون بالاست که از بالا آسانسورش کار می کنه. یادم افتاد ماگم( قمقمه آب) بالا موند منشی گفت الان می فرستم پایین فرستادو گرفتم و کمی آب ازش خوردم. رفتم حیاط دانشگاه ولی ادامش ویلا باغ پدرشوهرم بود ولی شکل اون نبود. دو اتاق مجزا بوداتاق اول رفتم برادر شوهر مجردم گفت قمقمه ات رو بده آب بخورم دیدم توش چندتا دونه خیلی کم خاکریزه وجود داره گفتم از
فریبا هراتی : سلام. تشکر. شما دلتان می خواهد از واقعیت فعلی تان فرار کنید و به آینده بروید، و به همه اثبات کنید که حرف و نظری که نسبت به آینده دارید، تا چه اندازه درست است و به حقیقت می پیوندد. شما شخصیتی خردمند دارید و برای همه مردمی که خردمندانه رفتار کنند هم احترام زیادی قائلید. شما می توانید شرایط و مفاهیم مختلف را درک کنید و همیشه آماده هستید که دانش تان را بالاتر ببرید و صرفا به داشته ها و دانسته های خودتان فخر و تکبر نمی ورزید. شما از اینکه انسانها به احساسات و عواطف یکدیگر ارزشی قائل نیستند و خشک و منطقی بخواهند همه چیز را ارزیابی کنند، خرسند نیستید و اگر هم نسبت به کسی دلسوزی کرده اید، به خودتان هم پشت کرده اند و با شما غیر عادلانه رفتار کرده اند. شما با این وجود، همیشه احساس مثبت را در زندگی تان جریان داده اید و خوشبین بوده اید که دست آخر، همه چیز درست خواهد شد. شما در رابطه با فامیل خودتان هم سعی کرده اید که خردمندانه با دیگران تعامل کنید و تعادل و آرامش را در زندگی تان ایجاد کنید. هر چند که گاهی برادر شوهرتان با خشکی و رفتاری نامناسب، با شما برخورد کرده و ناراحتتان کرده است.
passerby : سلام وقت بخیر؛انگار سالیان سال گذشته بوددانشگاه محل تحصیلاتم رفته بودم اساتید پیر شده بودن ولی من تو سن قبلی یا همین الانم. آقایان شاد و خانمها غمگین بودند. همگی به من سلام می دادند باخودم میگفتم چطور منو بعداز این همه مدت به یاددارن با مسنترین استاد خداحافظی کردنی عقبی میچرخیدم تا پشتم بهشون نباشه تا بی احترامی نکرده باشم انتهای سالن دانشگاه علوم پزشکی دیگه ای بود می رفتم با رئیسش ملاقات کنم برگه هاوکتابام رو گذاشتم رو دسته صندلی رئیس یا استاد دیگه داشتن نگاشون میکردن میگفتن تو رشته ما این عبارات این مفهومو داره تو رشته شما چی و من ارتباط اونا رو و این دو رشته به هم رو براشون توضیح دادم خیلی خوششون اومد انگار زمان گذشت و جلسه تموم شد از بیرون صدایی میومد منشی بهش گفت رئیس وقت نداره جلسه داره بعدش باید بره تو دلم گفتم چرا دروغ میگن رئیس که جلسه اش تموم شده رئیس از من پرسید طرف شاعره شما قبول می کردی ببینیش منم اول تو دلم گفتم خب قبلا که می دونستید شاعره چرا بهش وقت دادید و بهش گفتم بله من خودم اهل شعر و هنرم اگه من بودم حتما قبول می کردم خواستم برم منشی گفت رو این سنگ بایست راه خروج اینجاست دکمه رو زد آسانسور زیر پام باز شد یک راه تونلی بود به بیرون مثل پله برقی ولی سنگی رفتم رسیدم بیرون. با خودم گفتم میگم چرا پشت این درا همش دیواره دکمه ش اون بالاست که از بالا آسانسورش کار می کنه. یادم افتاد ماگم( قمقمه آب) بالا موند منشی گفت الان می فرستم پایین فرستادو گرفتم و کمی آب ازش خوردم. رفتم حیاط دانشگاه ولی ادامش ویلا باغ پدرشوهرم بود ولی شکل اون نبود. دو اتاق مجزا بوداتاق اول رفتم برادر شوهر مجردم گفت قمقمه ات رو بده آب بخورم دیدم توش چندتا دونه خیلی کم خاکریزه وجود داره گفتم ازون نخور نمی دونم چراچند دونه خاک افتاده توش گفت عیب نداره بده خواست بخوره کلا خاکی شد شیر آب اتاق باغو باز کرد دید کلا آب گل آلود میاد. بعد رو اجاق گاز اتاقشون یک ظرف مکعبی پر دوغ گذاشته بودن بجوشه و درشو گذاشته بودن و یه ذره کنارش باز بود کنار اجاق گاز پریز بود بهشون گفتم در دوغو باز کنید یا خاموش کنید دوغ گاز داره منفجر میشه داشتم میدیدم دوغ جوش میاد به پریز برق می خوره وپریز جرقه آتیش مانند میزد گفتن عیب نداره داشتم میرفتم بیرون برادر شوهرم کوچیک شد افتاد زمین فکر کردم سکته کرده وارونش کردم آروم زدم پشتش و گفتم سرفه کن اگه سکته باشه رفع میشه سرفه کرد خوبشد داشتم میرفتم بیرون به جای پله سکوی بلند داشت که پریدم بالا پسرم هم پرید پشتم از سکو رفتیم بالا. بهش گفتم تو که ورزشکاری پشت من چرا میای. رفتم اتاق دوم تراس سفره پهن بود خواهر شوهرم و همسرش و بچه هاش سر سفره بودن آخر غذا بود دخترخواهرشوهرم از بشقاب خودش برام «قرمه سبزی با پلو» کشید و روش «پیاز» گذاشت می گفت این کاملا تمیزه و دست نخورده است دیدم که آره بشقابش پر بوده و یه قاشق از کنارش برداشته نمی خواستم بخورم می گفتم غذای یکی دیگست و از طرفی می گفتم اگه نخورم شاید دل بچه هم بشکنه از طرفی گرسنه هم بودم خوردم خیلی هم خوشمزه بود بعد مادرشوهرم با یه بشقاب پر برنج و یه قابلمه کوچیک قورمه سبزی اومدن گفتن اینو برا تو نگه داشتم خوشحال شدم تو دلم گفتم فکر می کردم برا من نگه نداشتن. بعد مادرشوهرم به خواهرشوهرم گفتند بلند شو ظرفارو جمع کن بشور برا چی منتظری. ممنونم
فریبا هراتی : سلام. طبق قوانین سایت که در تمام صفحات تعبیر خواب ذکر شده است هر 750 کاراکتر معادل یک حق خواب است و خواب شما شامل 2832 کاراکتر و 4 حق خواب و از حد مجاز طولانی تر است. لطفا 3 خواب شارژ کنید و بفرمایید تا تعبیر شود. ضمن اینکه خوابهای طولانی را باید در دو بخش و همزمان ارسال کنید تا من بتوانم همه ی خوابتان را در مانیتور یکجا مشاهده کنم الان طول خواب شما 2 برابر طول مانیتور است و من نمی توانم همه ی خوابتان را یکجا مشاهده کنم. نوبت شما محفوظ خواهد بود تشکر.
Mehr : سلام.خواب دیدم جایی سفره پهن کرده بودیم .برادرم برا همه برنج با مرغ میکشید .برا مادرم یه بشقاب کشید ولی مادرم نیومده بود .خواهر زادم هم بود.هممون دوغ خریده بودیم و منم تو دستم یه دوغ داشتم .جلوم هم قاشوق چنگال بود.بعد آقای x اومد گفت رفته بودم مغازه دوغ بخرم ولی شماها هرچی دوغ درمغازه بود رو خریداری کردید و چیزی نمونده بود که بخرم .گفت یه دونه از دوغ هاتونو هم بدید به من .اونم انگار با خانواده خودش جایی دیگه سفره پهن کرده بودن و میخواست ببره اونجا.من تو دلم گفتم دوغمو بهش نمیدم و جوری سر سفره نشسته بودم که پشتم بهش بود و اون پشت سر من بود.( دیروز من پولمو از آقایx گرفتم و هر دوتامون رابطه رو برا همیشه تموم کردیم .تا موقعی که زندم لعن و نفرین براش میفرستم و امیدوارم به بدترین بیماریهای روحی گرفتار بشه .با دیدن اون روزاست که به آرامش میرسم)
فریبا هراتی : سلام. شما می خواهید حامی خانواده تان باشید و همینطور خانواده تان حامی شما هستند. برادر شما ضمن حمایت از شما، ترسها و نگرانیهایش را با شما به اشتراک می گذارد و با مادرتان هم این مسائل را مطرح می کند ولی مادرتان درک درستی از ترسها و نگرانی های برادرتان و یا شما ندارد. شاید به این دلیل که او متعلق به نسل دیگریست و شما مدرنتر از او هستید. شما سعی کرده اید درست رفتار کنید و شخصیتی احساساتی دارید ولی با شما بدرفتاری شده و دلشوره و ناراحتی زیادی را متحمل شده اید. شما می خواهید از خودتان حمایت کنید و همینطور از نظر فیزیکی و عاطفی نیاز به ارتباط متقابل دارید. آقای ایکس کمتر از شما غصه می خورد و حال و روزش بهتر از شماست. شما دوست ندارید که احساس ناراحتی تان را دوباره با او مطرح کنید و به او پشت کرده اید و می خواهید او را پشت سر بگذارید و به آینده بروید. کار خوبی کردید که پولتان را پس گرفتید. او می خواهد پروژه ی جدیدی را در جایی دیگر شروع کند. اگر او متقابلا به شما عشقی نداشته، احساس یک طرفه به هیچ جایی نمی رسد. تشکر از همراهیتون.
Mehr : اینکه یه نفر میخواد دوغ بخره ولی پیدا نمیکنه یعنی اصلا غصه نمیخوره؟ و اینکه از ما دوغ میخواست ببره با خانواده بخوره تعبیرش چی شد ؟ چون پدرو مادرشونو میشناسم. نه اینکه بخوام بگم آقای ایکس برام خیلی مهمه .نه .فقط از این به بعد در خوابهام دنبال این میگردم که بدونم که همش تا آخر عمرش از هر لحاظ ناراحتی بکشه
فریبا هراتی : خیر. تعبیر کلی این نیست که شما نوشته اید. اما در این خواب این بیان او استعاره از این است که چرا اینقدر حرص می خوری!؟
N : سلام من ی شب خواب دیدم لطفا تعبیرش کنید از عمد جای اشتباهی نزدم ممنونم از لطفتون لطفا نمایش داده نشود
فریبا هراتی : سلام. خواب قبلی شما تعبیر شده. تعبیر این خوابتان این است که شما درسهای زیادی هست که باید از زندگی تان بیاموزید و شاید برای رسیدن به خواسته هایتان مجبور شوید که با سختی مواجه شده و دلشوره هایی را تحمل کنید. می خواهید به دیگران اثبات کنید که توانایی هایتان بالاست. ولی شخصیتی افتاده و بدون منیت و خاکی دارید. انشالله گشایش کار پیدا می کنید و کارها به نفعتان به پیش خواهد رفت و آرامش و امنیت و هارمونی به زندگی تان راه پیدا می کند. تشکر از همراهیتون.
علی قاسمی : ببخشید میخوام سریع تر تعبیر رو بدونم ممنون میشم سریع تر تعبیر کنید
فریبا هراتی : سلام. 50 نفر جلوتر از شما هستند. اگر می خواهید خوابتان بی نوبت تعبیر شود در تلگرام یوتاب خوابتان را ثبت کنید. https://t.me/tabirekhabyotaab هزینه ی هر خواب از 1 خط تا 10 خط در آنجا 20 تومان است. تشکر.
علی قاسمی : اها منتظر میمونم ممنون
فریبا هراتی : استدعا می کنم.