تعبیر خواب زیتون
اگر کسی زیتون را با نان می خورد، به فقر مبتلا می شود و اگر روغن زیتون تصفیه شده و پاک می خورد، خیر و منفعت می یابد. اگر زیتون در دهانش شور و تلخ آمد، با سختی و مشقت، سود اندکی عایدش می شود. رنگ زیتون نیز در خواب موثر است. اگر سیاه باشد غم و اندوه و رنجی است که به شما روی می آورد.
اگر زرد باشد بیمار و رنجور می شوید ولی اگر سبز و پرورده باشد خوب است به شرطی که در خواب حالت کراهت در شما پیدا نشود. اگر خواب ببینید که زیتون به کسی می دهید و می دانید که آن شخص زیتون را دوست ندارد، در کار او حیله می کنید و به او زیان می رسانید ولی اگر آن کس که زیتون را در خواب از شما می گیرد، زیتون را دوست داشته باشد و شما بدانید که برای او هدیه مطلوب می برید به او خیر و برکت می رسانید.
اگر کسی به شما زیتون داد و شما را خوش نیامد، از دیگران سخن سرد می شنوید ولی اگر خشنود و راضی شدید، کسی از شما تعریف نیکو می کند. چیدن زیتون از درخت به غم و رنج تعبیر شده است.
ابراهیم کرمانی می گوید: روغن زیتون به خواب، خیر و برکت است. اگر ببیند روغن زیتون می پالود و می خورد، دلیل که به قدر آن خیر و منفعت به او رسد.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند زیتون تلخ بخورد و با نان می خورد، او را اندکی منفعت به رنج و سختی حاصل آید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Manoosh : سلام و ارادت ، خواب ديدم يه جا بودم كه زنِ دوستِ،دوست پسر سابقم كه الان دو هفته اي هست باهم كات كرديم ،اونجا بود(ندا)،ندا بهم گفت آماده شو ميخوايم بريم شمال(يعني من و دوست پسر سابقمو خودش و شوهرش) بهش گفتم من با آرين تموم كردم شما برين خوش بگذره،گفت نه آشتي ميكنين،اون ميخواد آشتي كنه،من گفتم نه بابا تموم شده،شما برين،من و ندا داشتيم غذا ميخورديم يه دفعه ديدم آرين از توي يخچال يه كاسه زيتون پرورده آورد داد به من،گفتم اين فاسد شده نميخورم،ندا گفت نه اكيه،گفتم يه دونه بردار بخور فاسده تلخ شده،خوردش گفت نه اكيه امتحان كن،منم خوردم ديدم آره زيتونه اكيه و خوردم،آرين وقتي من زيتونو خوردم و اكي دادم رفت،من دستپاچه شدم كه نكنه ديگه نياد،سريع بهش زنگ زدم ولي توي دلم استرس داشتم جواب نده،گوشيو برداشت صداي يه عالمه سگ اطرافش ميومد ولي با هم آشتي كرديم
فریبا هراتی : سلام. ارادت متقابل. تعبیر خوابتان این است که ندا و همسرش دوستان خوب و وفاداری برای آرین هستند و آنها شما را هم دوست دارند. آنها می خواهند وساطت کنند تا شما و آرین با هم آشتی کنید و علیرغم اتفاقاتی که رخ داده و خلاف انتظار شما، آرین هم دوست دارد که با شما آشتی کند. آرین می خواهد صلح و امید بیشتری بین شما ایجاد شود. شما اول به او باور نمی کنید ولی او با شما صداقت دارد. در نهایت هم با هم آشتی خواهید کرد منوط به اینکه خودتان هم از قهر دست بردارید. انشالله آشتی می کنید. تشکر از همراهیتون
Vahideh : سلام عزیزم
دیشب خوابی میدیدم که فقط این قسمتش یادمه،اما ادامه هم داشت:
وارد مغازهای شدم که انگار تو دل کوههای تقریبا تیز،بلند و مسی رنگ بود(انگار خاک رس داشته باشه) ،مثل امریکا.من پالتوی مشکی تنم بود با ساق دست مشکی. حالت سوپری بود ولی ۲-۳ مدل زیتون باز هم داشت منم خواستم بخرم.یکیش که خیلی داغون بود و انگار که کمی نرم باشه،بیشترش له شده بود ولی برای فروش بود! یکیش خوب بود،منتها نزدیک یک بند انگشت و باریک بودن.سالم و درخشان و سبز سدری خوشرنگی داشتن،مشخص بود خوب و تازه و مناسبه.یکی هم بود زیتونها رو دونه دونه توی مشما گذاشته بودن(مثل باسلوق که تکی بسته میکنن!)بین اون دو تا مونده بودم،کلی فکر کردم.آخرش با خودم گفتم کی حال داره دونهدونه باز کنه؟و در نهایت از اون دومی که خوش جنس بود گرفتم.البته در بیداری همیشه درشتتر از اون میخرم
فریبا هراتی : سلام عزیزم. شما با چالشهای بزرگ زندگی مواجه شده اید و می خواهید از خودتان در مقابل سختی ها محافظت کنید. با هر کسی ارتباط برقرار نمی کنید و جدی تر از گذشته با مردم تعامل می کنید. شما می خواهید قدرت ذهنی بالاتری پیدا کنید و به شفای معنوی و آرامش بالا برسید. با کسانی که شخصیت هایی مثبت اندیش و روشنفکر و خردمند داشته باشند تعامل می کنید نه با کسانی که بی رمق و ناامیدند و یا خودشان را تافته ی جدابافته می دانند. تشکر از همراهیتون.
تانیا : با عرض سلام و ادب . با تشکر
فریبا هراتی : سلام. عرض ادب متقابل. روحشان شاد. شما سعی می کنید که با دعاهای خیرتان، باعث شوید تا گناهان کوچکی که پدر و مادرتان در دنیا مرتکب آن شده اند، آمرزیده شود و روحشان پاک شده و به آرامش برسند. ثواب کارهای شما به پدرتان خواهد رسید و او جایگاهی آرام و پاک خواهد داشت. مادر شما نسبت به پدرتان ناراحتی و مشکلاتی را در دل داشته که شما از آن بی خبرید. زیتون به مصالحه و آشتی آنان تعبیر می شود و اینکه شما آرزو دارید که مادر و پدرتان همدیگر را حلال کنند و با هم آشتی کنند و در اخرت هم کنار هم باشند. مادر شما به حرف شما گوش می کند و از اشتباهات و گناهان پدرتان می گذرد و او را حلال می کند. او قبول می کند که در آخرت هم همسر پدرتان باقی بماند ولی این فرصت جدیدی که به پدرتان داده است را به خاطر شما قبول کرده و او را بخشیده واگر احساس واقعی او را بخواهید بدانید، او نسبت به پدرتان احساس خشم و رنجش به دل دارد. تشکر از همراهیتون.
منیژه : با سلام . خواب دیدم که در کنار درخت زیتونی ایستادم و قصد دارم زیتون های اون باغو برای اولین بار در زندگیم برداشت کنم . با ذوق و شوق زیادی دستم رو بردم سمت شاخه ای که ۴ زیتون سبز روی اون بود و از ۴ تا یکیش خراب بود . منم گفتم اون که خرابه که هیچی ولی اون ۳ تای دیگه رو که سبز رنگ بود تو دستم داشتم که بچینم و نگاهشون میکردم ولی در نهایت یادم نیست که چیده باشم فقط نگاه کردم و گفتم باید اینایی سالمن بچینم .
فریبا هراتی : سلام. شما راجع به توافق، صلح و امید فکر می کنید و می خواهید برای همیشه به آرامش برسید و خیالتان راحت باشد. شاید در همه ی کارهایتان این احساس آرامش را نداشته باشید ولی سعی شما این است که سالم و شاد زندگی کنید. تشکر از همراهیتون.
حمیده : سلام استاد عزیز خواب دیدم منزل برادر بزرگم.هستیم و انگار تازه عروس و داماد هستند در حالیکه 40ساله عروسی کردن و دارند قیمه برای مهمان ها درست میکنند اما توی خورش قیمه زیتون هم ریخته اند و زن برادرم مقدار زیادی خورش بار گذاشته بود و نمی توانست خورش را درست کند انگار چون تازه عروس است دست و پایش را گم کرده بود .من رفتم کمکشون و نصف غذا را جدا کردم و شعله را بیشتر کردم اما از وجود زیتون ها توی غذا خیلی تعجب کرده بودم لطفا تعبیر بفرمایید.ممنون
فریبا هراتی : سلام. برادر شما و خانمشان می خواهند که همه ی زندگی شان از هر جهت خوب باشد و نشاط و شادی برسند، شفا و صلح و امید به زندگی شان راه پیدا کند و مشکل مالی نداشته باشند. آنها نسبت به هم متعهد هستند ولی نیاز به حمایت فکری دارند و زن برادرتان فکر می کند که از پس یک سری مسائل به تنهایی بر نمی آید و شور و شوق کافی برای رسیدن به موفقیت از خودش نشان نمی دهد یا در زمینه ای دارد ناامید می شود. اما شما بخشی از مسئولیت های آنها را تقبل می کنید ( شاید می خواهند خیرات و نذری بدهند ولی وسعشان نمی رسد و شما بخشی از هزینه ی آن را تقبل می کنید)؛ تا آنها هم بتوانند هدفشان را عملی کنند. تشکر از همراهیتون.
مایا : با عرض سلام و ارادت
خواب دیدم زیتون سبز درشت بسیاری دارم چون خیلی زیاد بود خواستم باهاش تجارت کنم احساس کردم ی دفتر بیزنس دارم ،چند تا شاخه زیتون سبز هم روی پیشخون بود که انگار بدون هسته بودند مقنعه مشکی سرم بود در صورتیکه در واقعیت اصلا مقنعه نمیزنم .
سپاسگزارم
فریبا هراتی : سلام. ارادت متقابل. صلح و امید، شفا و آرامش و ثروت زیادی به زندگی شما راه می یابد. شما بر موانع زندگی تان غلبه می کنید. احترامتان محفوظ می ماند و به ثروت می رسید. افکارتان را از دیگران می پوشانید و رازدار خودتان خواهید بود. تشکر از همراهیتون.
mastan : سلام...من دیشب خواب دیدم که انگار خونه ی خودمون بودم و آقایی که قبلا باهاش ارتباط داشتم اومده و به یکباره ماماننم میاد و میگه میخوام برم پیش مادرش و باهاش صحبت کنم که چرا جلوی این رابطه رو گرفت و نباید دیگه جلوگیری کنه و بهش بگه با کس دیگری ارتباط داشته باش...من تعجب کردم و گفتم نه برای چی بری با مادرش حرف بزنی؟ زشته چرا خودمونو کوچیک کنیم نمیخواد...اون آقا هم که فکر مبکردم جلوی مامانم رو بگیره اما اصلا اینکارو نکرد فقط سکوت کرد و یه جوری بود که انگار راضی هست( در واقعیت هم مامان من اصلا همچین آدمی نیست که بخواد همچین کاری کنه )مامانن رفت و اون آقا بهم گفت کف پام یه چیزی رفته..من پاشو گرفتم و کف پاش دستم گرفتم و دیدم سه تا یا دوتا زخم خیلی خیلی کوچیک مثل سر سوزن یا یه شیشه ی خیلی کوچیک کف پاش برق میزد که با موچین درشون آوردم و فقط یه کم کفی پاش جای اونها سرخ بود...بعد یکباره مامانمو و مامان اون آقا رو دیدم که نشستن کنار هم و مامانش رو کرد به من یه کاسه ی متوسط اما پر از زیتون سبز نشونم داد و گفت برای داداشتم زیتون خیرات کردم میدونستم دوست داشت( دیگه از خواب پریدم) ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی : سلام. کسی که با او ارتباط داشته اید به خاطر حرفهای یک آدم بدجنس که جنسش شیشه خورده دارد و صاف و صادق و رک و پوست کنده حرفش را نمی زند، دلش از دست شما شکسته و بنابراین در راه رسیدن به شما کوتاهی کرده و قدم برنداشته . او احساس می کند ( به او گفته اند) که مورد تقدیر شما واقع نشده و کارهایی که کرده است به نظرتان نیامده است. اما حالا برای شما مشخص خواهد شد که چه کسی مقصر است و شما از خودتان دفاع می کنید و این شیشه خورده ها را ( اثرات منفی و تلخ حرفهای کسی) از دل او در می آورید و او استقلال خودش را برای تصمیم گیری مجددا به دست خواهد آورد. مادر او هم به شما رو می آورد و صلح و آشتی بین شما برقرار خواهد شد. او ثواب قدمهایی که در راه آشتی با شما برمی دارد را تقدیم روح برادرش خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام خواب دیدم تو باغچه خونمون دوتا نهال زیتون کاشتیم یکیشان مال خواهرم بود و یکی مال من ، تو خواب حس کردم مال خواهرم از مال من بهتره ولی شکلشون مثل هم بود
فریبا هراتی : سلام. شما امید و صلح و سازگاری را در دلتان رشد و پرورش می دهید و خواهرتان نسبت به شما در مورد آینده خوشبین تر است. شفا و سلامت و آرامش به زندگی هر دوی شما خواهد آمد. تشکر از همراهیتون.
Nahal : با سلام و روز بخیر
خواب دیدم تو کوچه پس کوچه هایی مثل شمال سرسبز و خرم با زمین های آسفالت خیس انگار بارون خورده
برادرم گفت اینجا زیتونش خیلی عالیه و من بهش گفتم برای منم بخر
بعد با همسرم از توی کوچه ای که کمی سربالایی داشت راه میرفتیم بهش گفتم بیا زیتون بخور ببین چقدر عالیه
زیتون درسته سبز رنگ درشتی بود که بهش دادم و اونم خیلی خوشش اومد و خودمم تو خواب فکر کنم چندتا دونه خوردم طعمش عالی بود.
بعد توی یکی از خونه ها جشن بود پر بود از پسرهای جون و من ایستادم برای تماشا
که چندتا پسر بهم گفتن چرا نمیایی تو و من رفتم به مراسمشون
فضا نیمه تاریک بود و پر بود از پسرهای جون که همه در حال بگو بخند بودند.
از اونجا اومدم بیرون که مدیر مدرسه مون با ماشینش کنار پام ایستاد و گفت چرا اینجا موندی مگه شما نمیایی؟
منم سوار ماشینشون شدم و رفتیم پیش بقیه همکارا
البته بغیر مدیر بقیه برام ناآشنا بودند.
پشت میز نشسته بودم و کارهای اداری مربوط به مدرسه انجام میدادم که مدیرمون همش شوخی میکرد و گهگاهی زیر میز میرفت و دست به پاهای من میکشید و من پامو عقب میکشیدم.
که یکی از همکارا اومد داخل اتاق و گفت به من زیتون نرسید همه خریدن بجز من
منم دلم بحالش سوخت و گفتم من زیتون دارم یک کیلو نیم میدم به شما ناراحت نباش
بعد با مدیرمون سوار ماشینش شدیم و اومدیم بیرون تو یه محله شهری بودیم انگاری و ایشون بهم گفت که از زنش راضی نیست و خیلی یادم نمیاد چی گفت فقط تو خواب حس کردم دوتا زن داره و از منم خوشش میاد.
توی دلم میگفتم که چه خوش اشتها و ایشون همش میخواست خودشو به من نزدیک کنه اما من خودمو عقب میکشیدم و میترسیدم که کسی ما رو باهم ببینه .
توی دستش یه نوزاد دختر بود تقریبا ۵ یا ۶ ماهه با موهای مشکی.
سوار ماشین شدیم نوزاد که خواب بود از دستش گرفتم و گذاشتمش توی کریر
در حین گذاشتن بچه روی صندلی عقب ماشین یه دست دیدم که از پشت ماشین داره میاد بیرون خیلی شبیه دست مادرم بود.
ترسیدم نکنه مامانم باشه و مارو باهم ببینه و آبروم بره
حالت دو زانو خودمو از ماشین دور کردم و دوتا ماشین جلوتر پشت اون قایم شدم. که یادم افتاد کیفمو روی صندلی جلو جا گذاشتم تا اومدم اشاره کنم کیفمو بده ماشین حرکت کرد و من بدو بدو دنبال ماشین میدویدم باز تو همون کوچه پس کوچه های سرسبز و توی خواب بخودم میگفتم از این کوچه برم میانبر میشه و میرسم به ماشینش .
از اون کوچه سربالایی بالا رفتم و همش پیش خودم میگفتم اگه مامانم بفهمه خیلی بد میشه .
فریبا هراتی : سلام دوست عزیز قبل از هر چیز از شما خواهش می کنم که حتما خوابهایتان را پشت سر هم بنویسید و مثل الان برای اینکه شیک شود خط به خط نفرستید! من قادر نیستم همزمان که خوابتان را می خوانم پاسخ آن را در باکس تعبیر بنویسم چون همه خواب شما روی مانیتور نمایش داده نمی شود چون طولانی اش کرده اید و این برای من یعنی مرتب صفحه را بالاو پایین ببرم که بسیار آزاردهنده است. همینطور سعی کنید خوابهایتان را خیلی کوتاه بنویسید. روزانه صدها کاربر می آیند و اگر هر کسی بخواهد طولانی بنویسد من اصلا فرصت نمی کنم که بخوانم چه برسد که جواب دهم. تشکر. شمابه موفقیت های زیادی خواهید رسید و شفا و سلامتی، صلح و امید به زندگی تان خواهد آمد. شما گشایش کارپیدا می کنید و انرژی مثبت به زندگی تان راه می یابد. جایی که کار می کنید از عملکرد شما راضی هستند. شما باعث می شوید که همکارتان هم اوضاع اقتصادی و امیدو آرامش به زندگی اش راه پیدا کنید. مدیر شما به ثروت زیادی رسیده و زندگی خوبی دارد و می خواهد به ثروت بیشتری هم برسد. شما سعی می کند که خیلی تابع رئیستان نباشید و به او رو ندهید. اما به هر جهت او اختیار نگه داشتن یا اخراج شما را دارد و از جهت اقتصادی برای کسب درامد بیشتر وابسته به او هستید. علیرغم تمام عملکرد خوبتان اگر وظائف کاریتان را خوب انجام ندهید، کارتان را از دست خواهید داد و باید در بدر و با شرایطی بغرنج دست و پنجه نرم کنید که کارتان را به دست بیاورید. تعادلتان را در زندگی حفظ کنید. نه خیلی صمیمی شوید و نه خیلی فاصله بگیرید. تشکر از همراهیتون.
Nahal : با سلام و تشکر از شما مواردی که فرمودید هم ان شاالله رعایت میشود.
مینو : با سلام و احترام و ممنون از تعبیر خواب عالی شما سپاسگزارم.خواب دیدم به مقدار زیاد زیتون و پودر نون و روغن زیتون و مواد اماده کردن زیتون پروده گرفتم و میخوام درست کنم.کلی زحمت کشیدم ولی یه لحظه متوجه میشم یه سفره ای پهنه و مادرم همه مواد رو مخلوط کرده و مثل یه تپه کوچولو یک متری زیتون پرورده رو مخلوط و اماده کرده.شوک میشم و ناراحت میشم .میگم اخه چرا این کارو کردی من کلی با اصول میخواستم همه رو مخلوط کنم برنامه داشتم ولی شما بیکباره اینو درست کردی.ناراحت میشم و به مادرم میگم تمام این سالها همینطوری رفتار کرده اخه چرا اینکارو کرد(مادرم در بیداری بسیار بسیار مهربان و دعاگو هست و بنده همیشه دستبوس ایشون هستم و تا الان پیش نیومده از دست ایشون ناراحت بشم ).سپاسگزارم.
فریبا هراتی : سلام. تشکر. صلح و امید و ثروت و سلامتی و موفقیتی بسیار بزرگ آرزو و ایده ی شماست ولی مادرتان قبل از اینکه شما بخواهید حتی فکرش را هم بکنید با دعای خیر و عملکرد خودش همه ی اینها را برایتان فراهم می کند. شما بسیار موفق و خوشبخت خواهید شد. تشکر از همراهیتون.