تعبیر خواب شب
اگر کسی در خواب شبی ظلمانی و دود آلود و تیره دید، به سختی و مصیبت دچار می شود ولی اگر شبی روشن با ماه و ستارگان روشن دید، تعبیر برعکس است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند شب تاریک راه می رفت، دلیل بر استقامت است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
zahra : با سلام و ادب
عرض تسلیت برای امروز، طاعاتتان قبول
فریبا هراتی : سلام. تشکر. همینطور برای شما. می توانید الان شارژ بفرمایید.
zahra : سلام
سحر ۴شنبه ۲۷صفر خواب دیدم مخفی شود
فریبا هراتی : سلام. ایمان شما قویست و درکتان بالاست و سعی می کنید که با کرامت و آرام باشید و بی احساس و خشک رفتار نکنید. شما روشمند و منظم و مرتب زندگی کرده اید ولی به جای اینکه ابتکار عمل داشته باشید و برای حل بعضی مشکلات اقدام کنید؛ منفعل نشسته اید و کارها را به تعویق انداخته اید تا ببینید که چه می شود. شما خیلی روی کارها و اشتباهات گذشته تان فکر می کنید و می خواهید تصمیمات و انتخابهای خودتان را زیر سوال قرار بدهید. تکان های شدیدی ثبات و بنیان زندگی مردم را متزلزل کرده و به آنها حس ناامنی و ترس و بی یاوری بخشیده و شما نمی توانید نسبت به این مسائل بی تفاوت باشید. شاید بخاطر بعضی مسائل خودتان را مقصر بدانید. روح مادرتان شاد، دعاهای خیر شما در حق او راهگشای او در سختی هاست و در امنیت به سر می برد. شما نگران این حجم بالای آسیب های اجتماعی روی زندگی مردم هستید. خوابتان شامل دو حق خواب بود. تشکر از همراهیتون
Negar2 : سلام.دوستم با پسری همدیگه رو ۴ ساله دوست دارن ولی موانعی بینشونه برا ازدواج.یک و نیم سال پیش خواب دیده بود دوستپسرش بهش گفت نمیتونم باهات ازدواج کنم و شما تعبیر کردید که دوستت اگه خردمند باشه این پسر رو از ذهنش بیرون کنه. الان دوستم خواب دیده در خانه قدیمیشون بود.از پنجره ی رو به حیاطشون به آسمان نگاه میکرد. شب بود .ستاره ها در آسمان داشتن میرقصیدن و آسمان زیبا شده بود .بعد یکی دو عدد ستاره دنباله دار از آسمان رد میشن و دوستم زود آرزو میکنه که با عشقش ازدواج کنه و با ناراحتی به خدا التماس میکرد که حاجتش رو بده
فریبا هراتی : سلام. دوست شما امیدوار است چشم انداز تازه ای در زندگیش پیدا کند. او هنوز به آرزوهای قدیمیش دلبسته است و با موانع و مشکلاتی در راه رسیدن به اهدافش مواجه است. او آرمانهای بلندی بری خودش در نظر گرفته؛ ولی دیدن ستاره دنباله دار به این تعبیر است که دوست شما باید به سمت جلو حرکت کند و اهدافش را محقق کند و از شر بارهای عاطفی و فیزیکی گذشته خودش را رها کند. اگر می تواند اهدافش را محقق کند؛ باید اینکار را بکند و اگر قادر به این کار نیست، باید خودش را از شرایط گذشته اش بیرون بکشد. تشکر از همراهیتون
بهزاد : درود و وقت بخیر
خواب دیدم شب هست و یکی از اقوام آمد تا سیم کشی برق خانه را درست کند که خیلی با سر و صدا این کار می کرد که بهش گفتم داییم و خانم ش گوشه حیاط خواب هستن اما باز هم سر و صدا کرد تا داییم و خانم ش از خواب بیدار شدن که داییم به اون آقا گفت این وقت شب امدی اون گفت از این دیر وقت تر هم امدم
بعد داییم رو به خانم ش کرد گفت بخاطر استرس معده اش بهم ریخت و قرص شو می خواد که من رفتم از داخل خانه بیاورم و از زن داییم شکل و رنگ قرص پرسیدم که زن داییم گفتم فکر کنم تمام شده
جهت خرید قرص و لازم برق از منزلل خارج شدم
تشکر از لطف شما
فریبا هراتی : سلام. تشکر. شما در مورد مسئله ای احساس ناامیدی و یا شکست را تجربه می کنید و ممکن است خطری سلامت شما یا کسی از اقوامتان را تهدید کند. تنش و استرس در زندگی تان در جریان می افتد و ممکن است اخلاق منفی و بدی از خودتان بروز دهید. اما مشکلات شما به واسطه ی کسی از اقوام رفع و حل و فصل خواهد شد. دایی شما از این ماجرا با خبر می شود و او هم دچار استرس می شود. احساسات دایی تان جریحه دار خواهد شد و شما برای از بین بردن مشکلات، اقدامی جدی انجام می دهید و دیگر صرفا" به مشکلات خودتان فکر نمی کنید. به هر جهت مشکلاتتان حل و فصل خواهند شد و از نگرانی بیرون می آیید. تشکر از همراهیتون
zahra : سلام خانم هراتی .دیشب قبل از اذان خواب دیدم شب بود و در خیابانی پهن و بزرگی بودم .اول راه میرفتم ولی چون فقط من در آنجا بودم گفتم کمی تندتر راه برم .بعد شروع به دویدن کردم ولی دویدنی که تند تند نبود .به عقب هم نگاه کردم بعد صدای بلند دویدن پاهایم را در آن خیابان خلوت می شنیدم و تنها صدایی بود که شنیده میشد.بعد یکمرتبه ماشین سفید مدل بالایی از جلوی من داشت میامد که از کنارم رد شد که ان ماشین یهو به پسر بچه ایی تبدیل شد که هی میخواست مانع من از دویدن بشه که من هم باهاش مبارزه میکردم دقیق یادم نیست که ادامه دادم یا نه؟ولی کم کم خیابان داشت شلوغ میشد...ممنون
فریبا هراتی : سلام. شما می خواهید به اهدافتان برسید ولی برایتان خیلی واضح و روشن نیست که عاقبت کار چه خواهد شد هر چند که موانع و مشکلات چندانی در راه رسیدن به اهدافتان هم وجود ندارد. شما نباید ناامید باشید. راهی که برای خودتان انتخاب کرده اید شاید اشتباه است و اگر بخواهید به موفقیت برسید، باید در جهت مخالف امروزتان، فعالیت، فکر و حرکت کنید. شما دوست ندارید که کسی در کارتان دخالت کند و می خواهید فضایی برای خودتان قائل باشید و کاری را انجام دهید که خودتان به انجامش تمایل دارید. تشکر از همراهیتون
رضا : نمیدانم چرا ماشین را جایی پارک کردیم و با اسنپی تاکسی ای میخواستیم به خانه هایمان برگردیم. دیر هنگام بود و ماشینی پیدا نمیشد. من داشتم برای خودم و برادرم اسنپ سفارش میدادم اما نوشین/خاله گفت که یک ماشین بگیریم که اول آنها را برساند و در ادامه من و برادرم را. در همان حال که شب هنگام در خیابان نشسته بودم متوجه صدای جیغ و داد زنی شدم، متوجه شدم گروهی..و آنها را ساپورت میکردند در سطح شهر باعث آن شده بودند. مردی را دیدم که آمپول به دست بود او میخواست دارو/واکسنی که داشت را ب.. امتحان و بررسی اثرات واکسنش. او به زنی چنین تزریقی کرده بود که صدای جیغ و دادش را شنیده بودم. آنها از کنارمان داشتند رد میشدند. من سعی میکردم کاملا بی تفاوت و بی خیال خودم را نشان بدهم، نمیخواستم آن مرد به من کاری داشته باشد اما به سمتم آمد و بدون اینکه صحبتی رد و بدل بشود در حرکتی نسبتا سریع آن آمپول را به ران پایم کوبید و تزریق کرد، فکر میکردم درد داشته باشد و میخواستم داد یا واکنشی نشان بدهم ولی در کمال تعجب هیچ دردی نداشت. خیلی دیر شده بود و برای برگشت به مشکل برخورده بودیم. اتوبوسی به مسیرمان خورد و سوارش شدیم. آن اتوبوس طبیعتا از ماشین ها بزرگتر بود اما جالب توجه بود که از مسیر های کوچک یا باریکی که وجود داشت حرکت میکرد. تا جایی از مسیر رفت و میبایست پیاده میشدیم وقتی پیاده شدیم متوجه شدم که در دستانم وسایل مردم دیگری قرار دارد. و آن مردم رفته بودند، ما آنها را که شامل بالشت هایی هم میشد در گوشه ای قرار دادیم تا شاید بعدا بیایند و برشان دارند نمیخواستم به آن خاطر دردسر یا مشکلی بعدا برایم ایجاد شود. مورد آخر اینکه وقتی میخواستیم ماشین پیدا کنیم، و در شهر قدم میزدیم، گفتم چیزهایی که خریده بودیم که شامل ماهی هایی که در کیسه بودند هم میشد در یک کیسه بگذاریم تا حمل کنم. نوشین آن خوراکی یا ساندویچ را نخورد یا وقت/فرصتش نشد. برادرم میگفت که ساندویچی که سیب زمینی سرخ کرده هم داشت را دور بیندازیم اما من گفتم نه، و همراه آن ماهی ها در کیسه گذاشتم تا به خانه ببریم.
فریبا هراتی : شما ترجیح می دهید که در شرایط حاضر نقش منفعلی داشته باشید و آرامشتان را از بین نبرید. می خواهید که هدایت و کنترل کارها را به دیگران بسپارید تا شما را راهنمایی کنند اما نمی توانید به هر کسی اعتماد کنید. شما البته شخصیتی حمایتگرایانه دارید و خودخواهانه به فکر منافع خودتان نیستید. شما می دانید که عده ی زیادی به بهانه ی حمایت از ایشان، تحت فشار قرار گرفته اند و نمی خواهند نظرات کسی به ایشان تحمیل شود ولی شما خیلی راحت قوانین و شرایط موجود را می پذیرید و هر چه به شما بگویند را قبول می کنید تا استقلال تان را از دست ندهید و به شما آسیبی وارد نشود. شما مثل خیلی از مردم تابع جماعت می شوید تا ببینید که تقدیر شما را به کجا می کشاند. فکر می کنید که عقل جماعت از عقل یک فرد، بهتر کار می کند. اما شما در عین حال می دانید که نظرات و انتخاب های شما ، روی رفاه و آرامش مردم تاثیر می گذارد و هر تصمیمی که بگیرید، یا باعث رفاه دیگران می شود و یا باعث تخریب این رفاه. اما به هر جهت می خواهید منافعتان تامین باشد. برادرتان از اینکه شما به همه چیز و همه کسی فکر کنید و به خودتان استرس وارد کنید خوشش نمی آید ولی شما می خواهید پخته تر و خردمندانه تر از گذشته به مسائل اجتماعی نگاه کنید و البته نگرشها و نظرات خودتان را برای خودتان نگه می دارید و جایی مطرحش نمی کنید. تشکر از همراهیتون
رضا : با نام و یاد خداوند
عرض سلام و تشکر دارم بخاطر تعبیرهای باارزشتان.
خداوند به شما سلامتی و طول عمر زیاد بدهد.
خودم و برادرم را در ماشین تاکسی در حال حرکت میدیدم، شب بود و در آسمان نور های آتش بازی ها را تماشا میکردم، آنها از ساختمان هایی که در ارتفاع بالایی از شهر قرار داشتند پرتاب میشدند، حالا فهمیدم صداهایی که شب ها می آید چیست. ما قرار بود در جایی(که مغازه ای هم آنجا بود) نوشین را ببینیم. او با ماشینش آمده بود. او نزدیک ما بود اما من هرچقدر تلاش کردم او را ندیدم پیدایش نکردم. او رسیده بود صبر کرد اما چون پیدایش نکردم ناراحت شده و رفت. من با او حرف زدم تا بلکی از دلش در بیاورم. در آن کوچه ای که فروشگاه هم بود یکی از دوستان قدیمی ام به نام مهدی را میدیدم که .. او چابک و دردسرساز یا خطرناک بنظر میرسید چون چاقو داشت. بالاخره همراه نوشین در ماشینش بودیم. من به او ابراز علاقه یا احساسات میکردم ولی او باور نمیکرد، از من در مورد قسمت دنده ی ماشینش پرسید و من قبلا به آن بخش دقت داشتم و برایش توضیح دادم، او از اینکه من جواب دادم تعجب کرد، و با اعتماد بنفس گفتم من بیشتر از چیزی که بقیه در موردم فکر میکنند حواسم به مسائل هست، اگرچه در خواب (و البته واقعیت!) در ذهن خودم چنین تصوری از خودم نداشتم و خودم را آدم حواس پرتی میدانم. من برای نوشین خوراکی یا ساندویچی هم خریده بودم و چندتا ماهی هم من و برادرم برای خودمان خریده بودیم. دیرهنگام بود و میخواستیم به خانه هایمان برگردیم. خاله ام را هم دیدم که حضور داشت. نوشین با یکی از دوست هایش تلفنی صحبت میکرد میگفت که چند سالی هست که مراسم مهمانی نداشته و برای آن مشتاق بود. من در ذهنم تمایلی به دیدن دوستان قدیمی و دانشگاهی که قبلا در آن بودم نداشتم. خاله ام و نوشین با هم در ارتباط بودند. نمیدانم از چه طریقی متوجه شدم که نوشین با فرد دیگری در رابطه است، گویا نوشین از آن فرد انتظاری داشته اما او عمل نکرده است و از این مورد خشنود نبود.
فریبا هراتی : سلام. تشکر. همینطور به شما. شما و برادرتان برای رسیدن به اهدافتان و حل مشکلاتتان و از بین بردن موانعی که سر راه موفقیت شما وجود دارند، نیاز به حمایت و کمک کسی دارید تا شما را در مسیر موفقیت به پیش ببرد. شما نمی دانید که عاقبت کار چه خواهد شد و فقط می دانید که افرادی که متمول و مرفه هستند شادترند و نیز افرادی که خردمندتر هستند، بینشی قویتر از دیگران دارند. شما از نظر ذهنی و احساسی خسته هستید. می خواهید شرایطی در زندگی تان پیش بیاید تا آرامش و عشق بیشتری را تجربه کنید. شما و نوشین به سختی همدیگر را درک کرده و هر کدامتان می خواستید به روش خودتان زندگی کنید ولی شما انعطاف پذیرتر از او هستید. دوست قدیمی تان مهدی بدون مسئولیت پذیری و با رفتاری خشونت آمیز سعی می کند که نظرات خودش را به دیگران تحمیل کند و شما از این روش او خوشتان نمی آید. شما بهتر از دیگران می توانید در مقابل مسیرهای جدید زندگی، پروژه های جدید را هم تقبل کنید یا خودتان را با شرایطی که پیش رو هستند وفق بدهید. نوشین این قابلیت وفق پذیری شما را زیاد باور ندارد. شما به صورت ناخودآگاه فشار و استرس زیادی روی نوشین گذاشته اید و می خواهید که او خردمندانه فکر کند. خودتان و برادرتان شادی و نشاط بیشتری به زندگی تان راه می یابد. ثروت و موفقیت و نگرشهای تازه ای را در زندگی تان تجربه خواهید کرد. نوشین روحیه اش را باخته و می خواهد تحولات تازه ای در زندگیش ایجاد کند. شما فرهنگ او را بخوبی می شناسید و حدس می زنید که با کسی دیگر در ارتباط است و بعید می دانید که کسی بتواند با توقعات او کنار بیاید.
مریم : سلام خانم هراتی.لطفا خوابم رو نمایش ندید.
فریبا هراتی : سلام. روح پدرتان شاد. او می خواهد به شما بگوید که حامی و نگهدار شماست و از شما در مقابل سختی ها حمایت می کند. شما نباید فکر کنید مانند کسانی هستید که هیچ حامی و یاوری ندارند و در سختی ها به تنهایی مبارزه می کنند. بلکه پدر شما بشدت مراقب شماست و دعاهای خیر او در حق شما، شما را از مشکلاتتان بیرون خواهد کشید. شما کنترل خوبی روی زندگی تان پیدا می کنید و به اهدافتان خواهید رسید یا به امنیت و آرامش خواهید رسید. تشکر از همراهیتون
مریم : با عرض سلام
لطفا متن خوابم پاک شود .
. سپاسگزارم.خیلی خیلی به شما زحمت می دهم حلال کنید.
فریبا هراتی : سلام. شما به خاطر مسئله ای فکرتان به شدت ناراحت است و امیدی ندارید که مشکلتان اصلاح شود. حرفهای بدی که بین شما و کسی رد و بدل شده و خاطرات تلخ قدیمی فکرتان را ناراحت کرده. شما تمایل ندارید حرفهای قدیمی را تکرار کنید بلکه می خواهید آرامش و سکوت را برقرار کنید. خواهر شما فکرش ناراحت شده و افسرده است و یا با شکستی در زندگی مواجه می شود و شما می دانید که او تقاص کار بدش را با شما پس می دهد. استدعا می کنم عزیزم. تشکر از همراهیتون
آسمان : سلام خوابی دیدم که عمیقا او را از درون حس کردم و گویا واقعی بود
۱۰شب بود و منناراحت از خونه زدم بیرون به فروشگاه لباس رفتم و خریدی کردم از فروشگاه که خارج شدم شهر خلوت بود و ب شدت تاریک، مرد میانسال که لباسی سیاه به تن داشت مهربانانه خطری رو بهمن گوش زد کرد، من به دنبال تاکسی برای برگشت بودم ک مردی دیوانه وار به سمت من میدوید ومن فکر کردم قصد اذیت کردن یا دزدیدن من را دارد، دویدم و فرار کردم سوار تاکسی شدم و به خانه برگشتم ، ناگهان همان مرد در زد و شیشه های در رو شکوند و شیشه ها ب سمت من پرتاب شدند و زخمی شدم، و گویی مرد به جنون عاشقی رسیده و برای صحبت کردن با من و ابراز عشق دنبال من میدوید ولی من هیچ تمایلی به او نداشتم و از او فرار میکردم و فکر شخصی دیگر بودم و شخصی دیگر در قلب من بود، و به شدت ترسیده بودم و میلرزیدم که از خواب پریدم
فریبا هراتی : سلام. شما در بیداری تان از موقعیتی دوری می کنید که فکر نمی کنید بتوانید به آن موقعیت پیروز شوید. ولی به جای مقابله با آن، و حل مشکلات، صورت مسئله را پاک می کنید و خودتان را به بی خیالی می زنید. شما باید سعی کنید با مشکلاتتان مقابله کنید و اگر لازم شد از خودتان دفاع کنید و از دیگران کمک بگیرید. شما نگران هستید که کسی نظراتش را به شما تحمیل کند و شما را مجاب به انجام کاری بکند که دوست ندارید انجامش دهید و در اینصورت قلبتان می شکند. باید سعی کنید که خردمندانه، قوی و مستقل عمل کنید و به کسی اجازه ندهید که شما را محدود کند. تشکر از همراهیتون.