کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب صلوات

صلوات فرستادن به رسول خدا (ص) در خواب، بر آورده شدن حاجات انسان است و ازدیاد روزی و خوشی و خیر در کارهاست.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر دید که بر رسول صلوات می فرستاد، دلیل است حاجتش روا شود و روزی بر وی فراخ گردد و خاتمه کارش به سعادت است.

جابر مغربی می گوید: اگر ببیند که صلوات بسیار داد، دلیل است که حج بگذارد. هر که به خواب صلوات داد، سنت رسول به جای آورده باشد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

57 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Fatemehh

Fatemehh : سلام من ۲۲ شعبان ساعت ۸ صبح خواب دیدم بالای یک بلندی مثل تپه با یک عده خانم و آقا نشسته بودیم و با تسبیح صلوات میفرستادیم ۴۱ بار برای حاجت روایی، من هم ۴۱ بار صلوات میفرستادم و حاجتم رو میگفتم و چادر به سر داشتم خانمی که کنارم بود گفت دعای عهد ۴۱ بار خیلی حاجت میده همینطور صلوات منم دعا کن گفتم باشه حتما، از بالا نگاه کردم دیدم مردم پایین تپه به صف نشستن دختر منم نشسته بود گریه کردم و سلامتی دخترم رو از خدا خواستم و چادرم رو روی سرم کشیدم که راحتتر دعا کنم ولی خانمی که کنارم بود چادرم رو از صورتم کنار میزد، من تو همین لحظه دعا میکردم دشمنانم نابود بشن یک خانم دیگه داشت بلند دعا میکرد که خدایا به همه مسلمانها سلامتی بده بعد شوهرم آمد کنارم نشست بهش گفتم پاشو از کنارم برو بعد به خانم کنارم گفتم شوهرم مشروب میخوره و دست بزن داره کاش خدا از زندگیم دورش کنه و مردخوبی نصیبم کنه و گریه کردم.

پاسخ
لینک۱۳ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۳۸:۴۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. درک و آگاهی شما نسبت به مسائلی در زندگی تان بالاتر خواهد رفت و بر مشکلاتتان غلبه خواهید کرد. دور دور شما خواهد شد. اوضاع به نفع شما تغییر خواهد کرد بشرطی که توکلتان مطلقا به خدای بزرگ باشد و از کسی برای خودتان بت نسازید. شما قادر خواهید بود که با دل و جرات و جسارت بیشتری اهدافتان را پیگیری کنید، انسانیت بیشتری به خرج خواهید داد و مسیر زندگی تان را تغییر می دهید. توسل به رسول خدا ص می کنید و دعاهای خیر حضرت محمد ص شامل حالتان خواهد شد. شما افکارتان را از مردم مخفی می کنید و رازهایتان را با خدای بزرگ در میان می گذارید. همچنین توسل به حضرت امام زمان عج و خواندن دعای عهد راهگشای شما در از بین بردن مشکلاتتان خواهد شد. انشالله حاجت روا می شوید و دخترتان هم بهبود پیدا می کند ولی به جای نفرین دیگران، باید بگویید خدایا همه را به راه راست هدایت کن و به همه سلامتی بده. شما از همسرتان بشدت ناراحتید چون او به احساسات شما توجهی ندارد و به شما اهمیت نمی دهد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۳ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۴۳:۳۹
اelahe

اelahe : سلام من ۱۹ ذی القعده خوابم رو اینجا ارسال کردم ولی ادامه هم داشت ذهنم رو درگیر کرده با عرض پوزش میخوام ادامه شو بگم،تو خونه واقعی خودمون که به ناحق وراث ارث میخوان و الان پلمپه بودیم عمه و دختر عمه هام که جدیدا شکایت کردن هم بودن،مامانم که به رحمت خدا رفته گفت برای خودت و فلانی سیب زمینی کوکو درست کن ننه ناهارخورده ،یکی از سیب زمینی ها کمی سبز رنگ بود و کوچیکترو اونیکی که خیلی درشت بود تعریف کردم خدمتتون، بعدش من اومدم تو حال مامان همش میگفت جاروبرقی بکش بعد برو حمام ولی من میخواستم برم حمام بعد بیام جارو بکشم ، متوجه شدم قراره خانم روضه خون بیاد و من ازین موضوع بی خبر بودم انگار ساعت ۱۱ قرار بود بیاد ساعت ۱۲:۳۰ هنوز نیومده بود و متوجه شدم بخاطر روضه مامانم میگه جارو بکش ولی میخواستم سریع برم حمام بیام،یکی از دختر عمه هام چندتا نان تافتون به رنگی که انگار یکم زردچوبه داشت خریده بود اورد تو سفره گذاشت خیلی خوشرنگ بود چند تا لقمه هم برای من درست کرده بود و خیلی خوشحال شدم پرسیدم از کجا خریدی و آدرس گفت ، ( از هم دلخوریم سر ارث) عمه ام هم داشت تعریف میکرد ماشین فلان همسایه رو خریدم ( پرشیا به رنگ مشکی) من و مامانم گفتیم با اون بار جابجا میکردن کهنه س، و گفت خودشون گفتن استفاده زیاد نکردیم ازش،بعد گفت کابینتای خونه مو عوض کردم و ما تو آشپزخونه خونه خودمون بودیم ولی انگار میدونستیم کابینتای اونه که نگاه کردیم به رنگ طوسی مات و بیریخت و از بالای یکیش سقف باز بود و هوا میومد داخل ، اصولی کار نذاشته بودن ( اینو اضافه کنم عمه و دختر عمه هام همه واقعیت راجب خونه میدونستن ولی تو آخرین لحظه پشت کردن و بصورت پنهانی خونه رو فروختن و سهم خودشونو برداشتن و ما هم برای همیشه رهاشون کردیم)

پاسخ
لینک۲۳ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۲۲:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. علاوه بر تعبیری که قبلا خدمتتان ارسال کردم؛ مادر شما می خواهد که شما از ناامیدی بیرون بیایید و سعی کنید که پخته تر رفتار کنید. مادرتان می خواهد که شما از رفتار تند و عصبانیت با دیگران پرهیز کنید و حفظ ظاهر کنید. اگر بخواهید خواسته هایتان محقق شود، باید وانمود کنید که همه چیز اوکی است و هیچ مشکلی با کسی ندارید. بعدا که با سازگاری با دیگران، اوضاع بهتر شد، مشکلاتتان را از ذهنتان پاک می کنید و به آرامش می رسید. دختر عمه ی شما به رفاه و ثروتی رسیده که شما به خاطر آن زیاد خوشحال نیستید و عمه تان کنترل بیشتری روی زندگیش پیدا می کند ( یا کرده) و مخفیانه و پنهانی می خواهد خواسته هایش را محقق کند. شما می دانید که روشهای عمه تان تازگی ندارد و او همیشه برای رهایی از بارها و مشکلاتش به حقه بازی متوسل می شود و موذیانه و پنهانی کار می کند. او به شما خواهد گفت که راجع به مسائل مالی، افکارش را عوض کرده است ولی در واقع او سعی می کند که طرز فکر و برنامه های خودش را به شما القا کند تا شما هم مانند او فکر کنید و با او توافق کنید. او مغرور و بد اخلاق است و خیلی زیاده خواه است و هوا برش داشته که می تواند همه ی خواسته هایش را محقق کند. منطقی در کار او نیست. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۳ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۲:۱۰:۱۴
اelahe

اelahe : سلام وقت بخیر ۱۹ ذی القعده خواب دیدم مادرم که به رحمت خدا رفته روی پله نشسته تو فضای باز و من هم روبروش دارم چیزی واسش تعریف میکنم ولی محتوای حرفم اصلا یادم نیست بعد از تموم شدن حرفم مامانم انگار از هوا بویی استشمام کنه نفس کشید و گفت انقد صلوات میفرستی بوی دهانت بوی حضرت محمد میده!(من در واقعیت صلوات برای همه ارواح متعالی ،۱۴ معصوم و..برای حاجت ) میفرستم ، البته چند وقتیه بدلیل کات عاطفی روحیه خوبی ندارم و زیاد نمیفرستم، بعد دیدم داخل خونه ایم مامانم گفت سیب زمین کوکو درست کن ۲ تا سیب زمینی برداشتم داشتم پوست میکندم توش ی سیاهی داشت اومدم دربیارم اول فکر کردم کرمه بعد دیدم خودش داره درمیاد بیرون چیزی شبیه جوجه ماشینی و به رنگ نارنجی شفاف و بعد دیدم یکی دیگه ام هست به همون شکل و اندازه انگشت اشاره یا کوچکتر دیگه غذا پختن فکر کنم فراموش کردم

پاسخ
لینک۲۰ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۵۹:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روح مادرتان شاد. مادرتان از شما می خواهد که به صلواتهایتان ادامه دهید تا خداوند از شما راضی باشد و انشالله حاجت روا شوید. شما شخصیتی خام و ناپخته و ساده دل از خودتان بروز می دهید و مادرتان می خواهد که سادگی و خامی را کنار بگذارید. شما بی شیله پیله و خاکی هستید ولی شخصی که درون دل شماست، برایتان خوب نبوده است. برای همین هم خداوند خواسته که آن شخص از زندگی شما برود تا بعدا بتوانید زندگی بهتری داشته باشید. قضاوت شما اشتباه است!! شخص بدی را برای خودتان انتخاب کرده بودید و نتوانسته بودید که مسیر خوبی برای زندگی تان بسازید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۱ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۰:۰۷:۲۱
رضا

رضا : در بخش دوم خوابم من و برادرم سوار تاکسی شدیم تا به خانه برگردیم، در این بخش هوا آفتابی و مساعد بود، ما عقب نشسته بودیم راننده آقایی بود کمک راننده هم مرد جوانی. صمیمانه صحبت میکردیم و بعضا حرف های خنده داری گفته میشد. پسری که در بخش کمک راننده بود حرفی زد یا بهتر بگویم اصواتی از خودش در آورد که باعث شد من خیلی خنده ام بگیرد، خودش هم متوجه شد که من خوشم آمد، من و او دستمان را به هم زدیم(حالتی که میگوییم بزن قدش). در مکالماتمان اصطلاحات مذهبی بیان و معنی شان گفته میشد. یک اصطلاحی که ۳ بخش داشت، دو قسمت اولش نفی-نهی یا نهی-نفی بود، یادم نمی آید کدام اول بود، اما قسمت سومش را از راننده پرسیدم که چطوری نوشته میشود، او قسمت سوم را روی شیشه جلو ماشین نوشت اما دید درست بلد نیست، سپس شک کرد که اصلا چنین اصطلاحی درست است یا خیر و گفت که به کتاب باید مراجعه کند. من هم گفتم که چنین اصطلاحی برایم پیشرفته است و تا حالا نشنیده بودمش. ‌یکبار هم برادرم صلوات فرستاد، من و بقیه هم صلوات فرستادیم. در راه برگشت پدر(مرحوم) و مادرم را بیرون در خیابان دیدم، گویا آنها میخواستند در راه ما آنها را ببینیم و سپس آنها هم سوار ماشین شوند اما ماشین جای خالی نداشت. ما از آنها رد شدیم، به موبایل پدرم زنگ زدم، اولین بار موفق به صحبت کردن نشدم اما بار دوم صحبت کردیم و به او گفتم که ما بسمت خانه میرویم و ماشین جای خالی ندارد، طبیعتا آنها میبایست جدا می آمدند.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۰۶:۱۸:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : شما و برادرتان سعی می کنید که از اشخاصی که مجرب و خوش برخورد و با اراده باشند، کمک بگیرید تا شما را راهنمایی کنند و موجب شوند که به اهدافتان برسید. شما در این شرایط احساس امیدواری و نشاط بیشتری در زندگی تان دارید ولی سعی نمی کنیدکه به صورت مستقیم، کنترل کارها را به دست گرفته و از خودتان اصالت و ابتکار عمل به خرج بدهید بلکه تابع و مطیع می نشینید تا ببینید که تقدیر شما را به کجا می برد. شما گاهی اوقات نمی توانید درک درستی از بعضی حرکات دیگران داشته باشید و به خاطرش احساس ناراحتی و اضطراب می کنید. ولی از اینکه بتوانید قدرت را در دستانتان گرفته و با اراده تر در زندگی به پیش بروید، خوشحال می شوید. شما یاد می گیرید که گاهی اول جلوی نفس اماره خودتان را بگیرید، بعد به دیگران بگویید که چه کار نباید بکنند و یا گاهی از عملکرد دیگران یاد بگیرید که چه کاری از نظر آنان بد است و بنابراین خودتان چه کاری نباید بکنید، و سومی اینکه چه کاری را نه شما و نه دیگران مجاز به انجامش نیستید حالا چه آن کارها را خوب بدانید و چه بد، ولی در این مورد سوم، نمی دانید که در زندگی تان در کجاها باید دقیقا از انجام اینکارها خودداری کنید ولی تلاش می کنید که تابع رسول خدا باشید. ( یا برادرتان در اینصورت که قدرت تشخیص کافی در خوب یا بد بودن رفتارتان نداشته باشید، به تبعیت از رسول خدا، آن کار را می کنید یا نمی کنید. روح پدرتان شاد. شما کنترلی روی عملکرد او و مادرتان ندارید ولی آنها امیدوار هستند که عملکرد شما به گونه ای باشد که باعث آرامش و خوشنودی آنها باشد و دوست دارند که در زندگی تان با شما همراه و همسو با شما حرکت کنند. شما برایتان در ابتدا حفظ ارتباط روحی با پدرتان سخت است ولی بعد این ارتباط را بیشتر درک می کنید و سعی می کنید که درست زندگی کنید. شما می خواهید که خیال آنان راحت باشد که شما می توانید بدون آنها هم به مقصدتان برسید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۱۷:۴۲
رضا

رضا : سلام وقت بخیر. خواب دیدم که من و برادرم در خیابان در حال قدم زدن بودیم، برف میبارید و زمین پوشیده از برف بود، قسمت هایی که برف زیاد بود دستان همدیگر را میگرفتیم، در مسیرمان به ساختمانی رسیدیم، نمیدانم کاربری آن ساختمان چه بود اما آدم هایی آنجا رفت و آمد داشتند، کارمندی پشت میز بود، حالتی شبیه به بخش حفاظت که فردی پشت میزش مینشیند. وارد آنجا شده، کسی کاری با ما نداشت یا سوالی نمیپرسید با وجودیکه غریبه بودیم، من گفتم از در پشتی آنجا برویم بیرون، وارد حیاط کوچکی که پشت ساختمان بود شدیم، همه جا پوشیده از برف بود، دری آهنی آنجا بود که قفل داشت و نمیتوانستیم رد شویم، مجبور شدیم دوباره برگردیم و به خیابان برسیم.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۰۶:۱۸:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما و برادرتان سعی می کنید که در زمانهای سخت و در مواقعی که با سردی روابط دیگران مواجه می شوید، هوای همدیگر را داشته باشید و ارتباط تان را با هم تقویت کرده، به آرامی در مسیر زندگی تان به پیش بروید. شما وقتی با شرایط متفاوتی نسبت به آنچه که به آن عادت دارید و یا با اشخاصی که برایتان طرز فکرشان ناآشناست، مواجه شوید، سعی می کنید که به هم راهنمایی کنید که بدانید چه باید بگویید و تا چه اندازه در ارتباط با این اشخاص باید به پیش بروید و کی باید از این اشخاص کناره بگیرید و ارتباط تان را با آنها قطع کنید. می دانید که هر رابطه ای حد و مرزی دارد و گاهی نمی توان در روابط، بیشتر از حد خاصی به پیش رفت. برادرتان در خواب می تواند نمادی از عزم و اراده ی خودتان هم برای پیشروی در زندگی تان باشد.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۰۶:۳۹
Negar

Negar : سلام.در واقعیت سه خواهر هست به نامهای زیبا،مینا و سما.فقط با زیبا میونمون خوبه.کسی که دوسش دارم سه ماه پیش با مینا و سما یه کاری رو شروع کردن.خواب دیدم عشقم منو برا همکاری برده محل کارش و من مشغول کار کردن بودم که مینا از کنار عشقم رد شد رفت داخل اتاقی و هنگام رد شدن یه صلوات فرستادو فوت کرد به صورت عشقم.بعد عشقم گفت:چرا این کار رو کردی؟ مینا از یکی از کسایی که اونجا کار میکردن ناراضی بود و می‌گفت : بیچاره ناهید برا اینکه خرج زندگیشو دربیاره کلی زحمت می‌کشه.منم برگشتم با عصبانیت به عشقم گفتم: منظور مینا اینکه ناهید رو بجای بقیه بیار سرکار.(ناهید اسم خواهر بزرگترمه که اینا در واقعیت نمیشناسنش) بعد عشقم گریه کرد وبرگشت به مینا گفت: ناراحت نباش برات یه چیزی میخرم و میخواست از دل مینا ناراحتیشو دربیاره.ولی من مخالف این بودم که براش چیزی بخره

پاسخ
لینک۲۷ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۳۲:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عشق شما از اینکه شما از روابط او و همکارانش با خبر باشید، ناراحت نمی شود. مینا امیدوار است که خدا به دل عشقتان بیاندازد که زیبا را هم سر کار بیاورد و یا حقوق بیشتری به اینها بدهد تا بتوانند به زیبا هم کمک کنند تا زندگی بهتری داشته باشد. ناهید معنی دیگری برای زیباست و به خواهر شما در تعبیر مربوط نیست. عشق شما شاید زیبا را هم استخدام کند ولی شما با اینکار احتمالا مخالفت خواهید کرد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۷ دی ۱۴۰۱ ساعت ۲۱:۲۴:۳۹
Nori

Nori : سلام،خدمت شما قبل از اذان

پاسخ
لینک۳ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۰۶:۱۶:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که اشخاص زیادی با کمک شما از آموزه های قران استفاده می کنند. شما شخصیتی مجرب و صبور دارید و سعی می کنید که محافظه کارانه رفتار کنید، اهل عمل و خانواده دوست هستید و قبل از اقدام به هر کاری، اول خوب روی آن کار فکر می کنید. برای رسیدن به خواسته هایتان، شما باید روی خودتان کار کنید و ذهنتان را کاوش کنید. شما قابلیت ها و توانایی هایی دارید که هرگز از این قابلیت ها استفاده نکرده اید. توکل به خداوند شرط اول موفقیت است ولی خودتان هم باید بخواهید و از خمیره و توانایی های وجودتان استفاده کنید تا بتوانید خواسته تان را بدست بیاورید. وگرنه صرفا به ضرب و زور دعا بدون اراده و همت خودتان کاری به پیش نمی رود. به امام زمان ع متوسل شده و ختم صلوات نذر کنید. انشالله به حول و قوه ی پروردگار به حاجتتان برسید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۳ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۵۱:۳۸
Mehr

Mehr : داخل شکم اون خانم که سونوگرافیش میکردن فکر کنم بچه بود

پاسخ
لینک۷ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۰۱:۰۳
Mehr

Mehr : سلام.خواب دیدم در مکانی بودم که اونجا یه سونو گرافی بود .دکتر داشت داخل شکم زنی رو سونو گرافی میکرد و مانیتور نشون میداد .یه خانم همکار دیگه هم بود .اون مکان باغچش خیلی قشنگ بود که گل‌های خیلی زیبایی داشت .یهو آقایx از یه بلندی سر درآورد و یه سخنی کرد و گفت صلوات و رفت (عین آخوندا که میرن بالای منبر وقتی که حرفشون تموم شد میگن صلوات) بعد همه کسانی که اونجا بودن همچنین مادرم هم بود .خواستیم بریم یه جای دیگه که آقایx هم قرار بود اونجا حضور داشته باشه .همه آماده رفتن بودن ولی من گفتم آماده نیستم اول باید آرایش کنم .کیفمو باز کردم پنکیک رو درآوردم و زدم به صورتم.

پاسخ
لینک۷ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۲۳:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به مرحله ای جدید از زندگی تان وارد می شوید و پروژه و یا هدف جدیدی خواهید داشت که در حال توسعه است و کار یا رابطه ی تازه ای را در زندگی تان شروع می کنید. شاید محیط کارتان تغییر می کند و یا شغلتان را عوض می کنید. آقای ایکس تصمیم تازه ای گرفته که می خواهد آن را عملی کند. شما سعی می کنید که عیب و اشتباهاتتان را بپوشانید و وجهه ی بهتری از خودتان ارائه دهید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۷ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۰۵:۲۲
Behnaz

Behnaz : سلام خانم هراتی عزیزم ،من به سختی با گوشی سامسونگ دو روز وقت گذاشتم و موفق شدم چند تا از خوابهای چند سال پیشم رو که شما تعبیر فرموده بودید پیدا کنم و خیلی برام جالب بود که اون زمان درک نمیکردم و الان به تعبیرهای دقیق شما رسیدم،خداوند به شما نیرو خیلی عجیبی داده که جای شکر داره،سعی میکنم بیشتر از قبل به توصیه های شما گوش بدم و عمل کنم
به نیت در صورت ازدواج وجود خوشبختی با شخصی ۱۱ بار سوره قدر خوندم و خوابیدم دیدم یک قاصدک سفید خیلی بزرگ کف دستم هست و تکون نمیخورد،بعد دیدم تو خواب خواب بودم واز خواب پریدم توی تالاری بودم که داداشم با خانمش بالا بودن و من تو ردیف صندلی های عقب یک دفعه بلند صلوات فرستادم مامانم گفت هییییس با صدا هیس مامانم که صلوات رو نصفه فرستاده بودم از خواب پریدم انگاه همه اروم صلوات فرستادن فقط من بلند

پاسخ
لینک۲۱ دی ۱۴۰۰ ساعت ۰۱:۳۳:۴۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. تشکر از تعاریف مثبت شما. تعبیر خوابتان این است که شما شانس بزرگی را به دست آورده اید و زندگی تان می تواند برایتان بسیار لذت بخش باشد مگر اینکه خودتان منفی بافی کنید یا حرف بدی بزنید و اقدام بدی انجام دهید که این شانس از دستتان بپرد. شما از موقعیت و شرایطی که دارید، احساس رضایت می کنید. برادرتان زودتر از شما ازدواج کرده و شما در نوبت منتظر هستید تا خوشبخت شوید. انشالله به خواسته های خودتان می رسید و بسیار خدا را شکر می کنید. ولی باید با سیاست رفتار کنید و خوشبختی تان را برای مردم جار نزنید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۱ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۵۴:۰۶
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.