تعبیر خواب لقمه
اگر کسی در خواب دید لقمه ای شیرین به دهان گذاشت و برای وی مطبوع بود، سخنی خوب خواهد گفت و عکس آن نیز تعبیر برعکس دارد.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن لقمه درخواب سه وجه است:
- بوسه دادن،
- سخن لطیف،
- منفعت.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیند که لقمه شیرین در دهان نهاد، دلیل که سخنی خوش گوید. اگر آن لقمه ترش بود تاویلش به خلاف این است.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند لقمه گرم در دهان نهاد، دلیل که در بلایی افتد. اگر لقمه در دهان خوش بود، تاویلش به خلاف این است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
nasim : سلام خانم هراتی عزیز لطفا پنهان باشه
فریبا هراتی : سلام. مادر شما برای شما دعا کرده که ازدواجی موفق داشته باشید و شما هم سعی می کنید که از مادرتان حمایت کنید تا آرزوهای او محقق شوند. مادر شما نگران است که شما خودتان را دست کم بگیرید و یا به پای استانداردهای دیگران نرسید و می خواهد که شما در تصمیم گیریهایتان انتخاب های درستی داشته باشید و در قضاوتتان دقت کنید و تمام زوایای ماجراهای زندگی تان را بخوبی مورد بررسی قرار دهید. مادرتان در خواب می تواند نمادی از خرد و عقلانیت خود شما باشد و در اینصورت زمانی که شما خردمندانه فکر می کنید، تمام جوانب امر را در نظر می گیرید تا از ایده آلهایتان کم نیاورید و خودتان را پیش مردم دست کم نگیرید. تشکر از همراهیتون
maryam : سلام خانم هراتی. من دوشنبه هشتم آذر ساعت ۷ شب خوابم برد عمیق.حدود ساعت یازده شب خواب دیدم انگار همسر پسری هستم بنام امیر که الان باهم فقط دوستمَجازی هستیم.(ازآشناهامونه،خانودشو میشناسیم) سفره پهن بود، نان و شیر و سرشیر هم سر سفره بود که به حالت اسموتی تو هم مخلوط شده بودن(مث خامه) خانمی که انگار دوستمون بود سرشیر ریخت رو سفره من برداشتم از سفره و خوردم و یه خانمی هم کالباس و نون و فلفل دلمه سبز خورده بود سر سفره باقی غذاش، کالباس مونده بود. رفتم کالباسها رو آوردم لقمه کوچیک نون تازه تنوری و کالباس میگرفتم میذاشتم دهنم و با حالت عاشقانه و عشوه نصف لقمه مو میذاشتم دهن امیر که توی این سکانس شده بود (احسان علیخانی(مجریه)!انگشت دستام همراه غذا خیس بزاق میشد و میذاشتم دهن امیر اونم میخورد! بعد سکانس عوض شد امیر خودش شد. تب داشت (تو خواب اینجا حس میکردم همسرمه) بیحال تنها روی تشک خوابیده بود تو اتاق. یهو یه خانم جوانی اومد در اتاقش زد من بهش گفتم تب داره خوابیده اجازه نداری بری داخل. با حالت عصبانی و قلدری گفت کی چنین اجازه ای نمیده؟ من تو دلم گفتم من زنشم اجازه نمیدم ولی نمیدونم زبانی جوابشو دادم یا نه! ولی نرفت داخل. واسه امیر لقمه نون تازه کالباس و فلفل دلمه سبز گرفتم. دودل بودم فلفلدلمه سبز دوسداره یا نه! رفتم تو اتاقش دیدم خوابیده بالای در اتاقش با ماژیک یه دختری واسش یه جمله عاشقانه نوشته بود حس کردم یک دختری عشق یکطرفه بهش داره. داشتم میخوندم یهو متوجه حضورم شد. رفتم بالا سرش گفتم لقمه گرفتم پاشو بخور، با اشاره سر تکون داد نه.آروم گفتم چراغارو خاموش کنم بخوابی اشاره داد نه. لخت زیر پتو خواب بود و من یهو نزدیکش شدم سرمو آوردم جلو صورتش گرم بود بغلم کرد تنشم گرم بود تب داشت ولی نه شدید. بغلم کرد شروع کرد به بوسیدن لبام با ولع و انگار لقمه جویده شده غذا تو دهنم بود با ولع لقمه رو با زبونش در می آورد و میخود(من تو خواب متعجب بودم با لذت غذا و بزاقمو میخوره و چندشش نمیشه) لقمه دهنم طعم نون تازه و شیرین میداد. سکانس بعد منو خودش تو حیاط خونش بودیم سوار آسانسور بزرگ و شیکی شدیم من یونیفرم تنم بود! دونفر زن و مرد جوان هم همراه بودن برای کاری امیر بهشون گفته بود بیان اونا هم یونیفرم تنشون بود. مرده طبقه ۳۹ زد بالاترین طبقه برج. رفتیم بالا آقاهه بهم گفت شما نوازنده هستین گفتم خیر گفت کدنوازنده ها روی کارت لباستونه! از آسانسور پیاده شدیم رسیدیم به واحد امیر بالای سردر خونش تابلوی بزرگ بود که لوکیشن خونش دقیق نوشته شده بود بزرگ و واضح(در واقعیت آدرس دقیق خونشو ندارم) دوباره یه دختر با ماژیک بالای خونش یه چیزای نوشته بود اسم دوست پسرم امیر رو هم نوشته بود. امیر رفت کاراشو انجام بده با اون آقا و خانم. من منتظر موندم دم در که یک خانم حدودن چهل ساله به بالا اومد سمتم گفت شالی که دستت گرفتی چقدر شیکه گفتم این شالو واسه مادرم خریدم شاله دو لایه حریر آستردار مشکی بود. خیلی چشمشو گرفته بود بهش گفتم قابل نداره. دیدم خیلی خوشش اومده بهش گفتم من دویست هزار تومن خریدمش شما ببریدش ۲۵۰ من خودم واسه مادرم دوباره میخرم. امیر شنید حرفا خانمه رو گفت خانم من بهتون مبلغ چندین شال پرداخت میکنم من گفتم نیازی نیست من شال رو به خانم دادم. و برای تشکر از قلب مهربونش رفتم نشستم روی پاهای امیر روی گونه اش بوسش کردم و روی لبش که بوسیدمش اونم همزمان لبامو بوسید. خانمه اتفاقی آشنای مادرم دراومد و من از اینکه این صحنها رو دیده قسمش دادم به امام حسین و سادات که به کسی مخصوصن فامیلا مادر نگه. انگار تو خواب امیر سید بود! قسمش میدادم به جَد امیر! باامیر رفتیم بالا روی پنجره خونش زده بود واحد ۳۵ من بهش گفتم امروز کامل آدرس خونتو یاد گرفتم دیگه از این به بعد میتونم بیام خونت ببینمت گفت من سه تا واحد دارم اینجا نمیدونستم یکیشون واحد ۳۵ هستش. از اینکه آدرس دقیق خونشو یاد گرفتم احساس آسودگی و صمیمیت میکردم. همه رو پشت سرهم خواب دیدم بدون بیداری. در واقعیت خیلی دلم میخواد از نزدیک ببنمش
فریبا هراتی : سلام. شما در پس زمینه ی ذهنتان نوعی تعهد را نسبت به امیر احساس می کنید و او شخصیتی متمول و مرفه دارد. او باعث می شود که شما احساس تازگی و با انرژی بودن، زندگی مدرن و رفاه بیشتری داشته باشید. شما سعی می کنید که او را و سبک زندگیش را درک کنید و از خودتان و او حمایت کنید. او هم احساس شما را درک می کند، به شما محبت دارد و شخصیت خوبی از خودش به شما بروز می دهد. او شخصیتی بسیار حساس دارد و به خاطر بی تفاوتی ها و بی مهری هایی که در گذشته با آن مواجه بوده، رنج می برد و نیاز به حمایت زیاد و احساس شفقت و عشق زیاد دارد. کسی قبلا در زندگی او بوده و به او فکر می کند. امیر دوست ندارد که در شرایط حاضر به شما متعهد شود چون هنوز با مشکلاتی که از روابط گذشته داشته؛ کنار نیامده و در عین حال، نسبت به آینده هم نمی خواهد ناامید باشد. او می خواهد آرامش داشته باشد و احساس خودش را صریح و رک بیان کند. او از اینکه به او محبت می کنید خوشحال است و جواب محبت و عشق شما را با محبت به شما بر می گرداند و احساستان را درک می کند. شما سعی می کنید که در روابط اجتماعی تان با او، قانونمند و رسمی و روشمند برخورد کنید. او ذهنی باز و قابلیت ذهنی بالایی دارد و بسیار خردمند است و گشایش کار یافته ( یا می یابد) و به اوج تمول و رفاه خواهد رسید. شما از شرایط او با خبر می شوید و رفتارتان به گونه ایست که وظیفه ی خودتان می دانید که به او هارمونی و آرامش ببخشید. شاید به خاطر شرایطی که امیر دارد خیلی ها دلشان بخواهد که با او ارتباط داشته باشند. شما افکار قدیمی تان را به خاطر امیر کنار می گذارید و شروعی تازه را آغاز خواهید کرد. دور دور شماست و اوضاع به نفع شما خواهد شد. شما می خواهید به امیر تکیه کنید و او هم برایتان احترام قائل است و پاسخ عشق شما را با عشق خواهد داد. او می داند که فرهنگ خانوادگی شما چگونه است و شما نمی خواهید بر خلاف این فرهنگتان رفتار کنید. فرهنگ امیر شبیه به شماست. او در زندگی امروزش هارمونی وجود ندارد ولی برای آینده اش برنامه ریزی کرده و می داند که می خواهد با زندگیش چه کند. امیر ایده ها و برنامه های زیادی برای زندگیش دارد و شما فقط با بخش کوچکی از آن در خوابتان آشنا شده اید. تشکر از همراهیتون.
آسمانه : سلام من روز یک شنبه نزدیک اذان صبح خواب دیدم در منزل پدری قبلی هستیم .مهمان داشتیم که یکی از مهمان ها پسرخاله م بودن و شوهر خاله م.پدر و مادرم انگار حضور داشتند انگار نداشتند .حالت نامعلوم بود .شوهرم بودن.سفره انداخته شده بود و داشتم برای خوردن مهیا ش میکردم و غذای قورمه سبزی که از قبل بود رو آوردم برای خوردن.تنها ی تیکه گوشت مرغ داشت که تو بشقاب شوهرم بود و سر سفره از این بابت ناراحت شدم و با اعتراض نامعلوم پسرخاله م
در خصوص نداشتن گوشت به شوهرم گفتم من که گفتم بگذار تقسیمش کنیم اما اون همچنان میخورد.پسرخاله م سر سفره یه لقمه بزرگ برام گرفت که به نظرم خییلی خوشمزه می اومد . ازش گرفتم و با لذت مشغول خوردنش شدم و از نداشتن گوشت ناراحتی ای نداشتیم .تعبیرش رو میخواستم بدونم.
فریبا هراتی : سلام. محبت و دوستی های قدیم شما با همان آدابی که پدر و مادرتان یادتان داده اند برای شما پابرجا و زنده است. همسر شما نگران یک موضوع خاص است و نگرانی اش را با کسی تقسیم نمی کند. پسر خاله تان می خواهد که همسرتان از چیزی که ناراحتش می کند به او بگوید تا کمکش کند و پسرخاله شما در یک زمینه ی خاص از شما حمایت خواهد کرد و شما بسیار خوشحال خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
هلیا : سلام ،خسته نباشید وقت شما بخیر ببخشید من دیشب خواب دیدم پدر ومادرم نشسته بودند لقمه نون لواش که داخلش بادمجان سرخ شده بود آنجا بودرفتم به پدرم دادم گفتم بخور فکر کنم به زور میخواستم بخوره و وارد دهانش کنم گفت نمیخواد میگفت سیرم به مادرم گفتم بهش بده دو تا از اون لقمه ها کنار مادرم بود مادرم گفت اینجا هست بخواد بهش میدم ممنون میشم تعبیرش رابگید.باتشکر
فریبا هراتی : سلام. تشکر. شما از جایگاهتان در زندگی راضی هستید و می خواهید وفاداری خودتان و از خود گذشتگی و شور و شوقتان را به پدرتان ابراز کنید و او خیلی اهل اینکه از خودش احساسات زیادی نشان بدهد نیست یا نمی خواهد که شما برای او کاری انجام دهید. تشکر ا زهمراهیتون.
elham : سلام
خواب دیدم انگار توی مسجد یا حسینیه نشستم و لقمه نون پنیر خیار دارم و یه گاز زدم بعد یهو یه پسر بچه اومد ازم خواست لقمه رو ندادم ولی بعدش پشیمون شدم صداش زدم دیدم دو تاپسر بچه هستن منم لقمه رو نصف کردم دادم بهشون انگار تو خواب با خودم گفتم یکی دیگه دارم یا میتونم یه لقمه دیگه بگیرم
فریبا هراتی :
سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز برای تعبیر ثبت شد. لطفا مجددا خواب خود را فردا ارسال کنید . تشکر از همراهیتون.