کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب ماما (قابله)

دیدن ماما در خواب، تعبیرش آن است که مشکل بزرگی در دل دارید که به کمک شخصی مهربان از آن نجات خواهید یافت.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

11 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Ghazal

Ghazal : لطفا بفرمایید چطور میتونم حق خواب دوم شارژ کنم

پاسخ
لینک۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۰۳:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. الان حق خوابتان را کسر کردم و لینک خرید برایتان دوباره باز شد. لطفا یک خواب دیگر شارژ بفرمایید. تشکر

پاسخ
لینک۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۵۳:۲۰
Ghazal

Ghazal : سلام.لطفا مخفی باشه.امروز صبح خواب دیدم .ممنون از راهنمایی شما

پاسخ
لینک۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۵۸:۵۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که مرحوم همسایه ی دوران کودکی شما؛ به خیلی از زنهای فقیر کمک می کرده تا مشکلاتشان رفع شود و آرزویی که در دل دارند محقق شود. او شخصیتی با احساس داشته و رازدار مردم بوده، حریم خصوصی شان را حفظ می کرده و نهایت سعی خودش را می کرده که به دیگران کمک کند حتی اگر در اینکار موفق هم نمی شده، ولی نهایت تلاشش را می کرده. یونیفرم پزشکی او در تعبیر به معنی تمیزی رفتار، دلسوزی و تلاش او برای ایجاد شفا و آرامش در وجود دیگران است و او اینکار را بخاطر ایمان قوی خودش انجام می داده است ( فروشگاه نور نمادی از اشتیاق او برای رسیدن به نور و معرفت است). خرد و عقلانیت شما ( یا پدرتان) به شما هشدار می دهد که شما هم مردم را بررسی کنید و اگر کسی واقعا آدم خوبی بود و شرایط اقتصادی او زیاد خوب نبود؛ مثل این پیرمرد، دست به خیر باشید و به مردم محروم کمک کنید. خواب شما شامل دو حق خواب بود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۲۶:۰۳
فاطمه مومنی

فاطمه مومنی : سلام شب ۲۸محرم خواب دیدم رفتم به زمان حضرت زینب(س)و ۱۱سال از اسارت ایشون میگذشت.یکی از جوونای دور و بر ایشون تیر خورد به سمت راست سینه ش (مرد بود)من از یه قوری قدیمی که درش مقعر بود و سوراخ کوچکی داشت آب خوردم.بعد انگار با داداشم داخل حوض موتور آبی تا نصفه آب زلال داشت حمام میکردم که از ته جیبش یه رطب داد خوردم طعم موندگی میداد نصفشواز دهنم انداختم بیرون،داداشم با قلم مو بزرگ شماره ۵روی دیوار حوض تصویر ۳-۴تا گاوشاخدار با رنگهای روشن کشید بعد دیدم این تصاویر روی دیوار خونه بابامه.بعد رفتم به یک بیمارستان یه مامای سن پایین با لباس فرم فیروزه ای (بقیه سبز بود لباساشون)خیلی زیبا منو به خوابگاه پرسنل زایشگاه هدایت کرد.خوابگاه پر از تخت های دو طبقه بود رو یه میز خیلی بزرگ انواع خوراکی ها بود یه سینی خیلی بزرگ پر از گندم دانه درشت آب پز من کمی خوردم ازش ...سیب زمینی. سبزیجات..بروکلی سیب زمینی شیرین پخته که ازش خوردم شیرینی ملایمی داشت.یه دونه سیر خوردم ترش ملایم بود که گفتن این گل سیره.از تو یه جعبه بیسکوییت برداشتم به شکل اسب بودخوردمش. بهم گفتن این دستور پخت غذا ها رو یه ماما داده.آشپزها طبق دستور ایشون پختن.بعد رفتم رو تخت بالایی دراز کشیدم (در واقعیت یه ماما هست که فرار کرده رفته کانادا و تو اینستاگرام پیج داره) اون ماما هم بود بغلش کردم بوسیدمش بعد دیدم نوک انگشتای دستش مو داره....
من در واقعیت مامایی خوندم اما استخدام آموزش و پرورش شدم و مامایی کار نمی کنم.
با تشکر از تعابیرتون. خدا خیرتون بده

پاسخ
لینک۲۸ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۴۳:۵۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما برای رسیدن به خواسته هایتان متوسل به حضرت زینب می شوید و راضی هستید به رضای خدا تا هر چه که او بخواهد برایتان همان بشود. اما از نظر منطقی به شما ضربه ای رسیده و حقتان پایمال شده با این وجود شما سعی کرده اید که خوشبین و روشنفکر باشید اما آدمهای لجباز و مستبد و کله شقی در زندگی شما هستند که شما را مجاب می کنند مطابق میل آنها رفتار کنید شاید حتی پدرتان اینطور باشد. شما متوسل به حضرت زینب ع می شوید و نیروی ایمان را در وجودتان قوی می کنید و وصل به خدای بزرگ می شوید تا از غم رها شوید. سعی می کنید که کار کنید و کسب ثروت کنید. ساده و بی شیله پیله هستید؛ می خواهید از نظر روحی زندگی تان را متعادل کنید و از خودتان دفاع کنید، خوشبین باشید و تا رسیدن به آرمانهایتان به یاد این آرزوها دلخوش باشید. شما می خواهید مثل مامایی که به خارج رفته توانا و غنی باشید ولی این خانم از لحاظ روحی و عاطفی اصلا مهربان نیست و تند خوست یا نظراتش را به دیگران تحمیل می کند یا حتی مهارتهای فیزیکی و ذهنی قوی ندارد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۵۴:۵۰
 Soogol

Soogol : سلام وقت بخیر، چند روز پیش خواب دیدم یه خانمی که زایمان طبیعی میکنه روبه روش ایستاده بودم سر بچه رو از رحمش میکشم بیرون و زایمان میکنه بعد انگار همون بچه ای که به دنیا اوردم و باز حامله بود دقیق یادم نیست ،بچه ای که برای به دنیا اوردنش کمک کردم کم کم بزرگ شد تقریبأ چند ماهه شدجنسیتشو ندونستم،،ممنون از تعبیر شما،

پاسخ
لینک۲۹ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۹:۳۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما سعی می کنید که در پیشبرد کار یا هدفی و حل مشکلات در انجام کاری، کمک و همکاری کنید. پروژه و کاری به شما محول خواهد شد که سعی می کنید با موفقیت به انجام برسانید. و شما شاهد اتفاقات جدید و اهداف جدید و رخدادهای جدیدی خواهید بود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۹:۰۲
مریم م

مریم م : سلام خانم هراتی عزیز.خواب دیدم در اتوبوس بودم و در ردیف های آخر بودم و خانم بارداری که به نظر می رسید در ماه اخر بارداری است و درد هم دارد وارد اتوبوس شد(فضای اتوبوس شبیه قطارمتروی بود که زن براحتی وارد شد و نیاز به قدمهای بلند برای وارد شدن به اتوبوس را نداشت) زن جوانی بود که روسری سرش کرده بود و موهای بلوندش از جلو کاملا معلوم بود و آرایش زیادی هم داشت.مسئول اتوبوس بهش گفت اگر درد داری سوار نشو چون در مسیر تونل نمی توانی پیاده شوی و ما نمی توانیم برایت کاری کنیم. من ایستاده بودم و با وجود داشتن فاصله تمامی گفتگوها را می شنیدم و می دیدم زن قبول نکرد. و اتوبوس راه فتاد یک لحظه نگاه کردم دیدم که پاهای زن به سمت ما باز شده است و زن درحال زایمان است و دو مرد هم دارند به اندام تناسلی خانم نگاه می کنند من جلو رفتم و روبروی او ایستادم تا مانع دید آنان شوم دیدم سر بچه از مجرای زایمان خارج شد و من کمک کردم تا سرنوزاد بیرون بیاید و بقیه تن بچه را هم بیرون کشیدم وقتی بچه خارج شد دیدم تقلا برای نفس کشیدن میکند ولی گریه و نفس ندارد سرو تهش کردم و ضربه به پشتش زدم فایده ای نداشت یکباره دیدم اندازه نوزاد اندازه کف دستم بود و نمی شد به او تنفس دهان به دهان بدهم و من فوت به او می کردن و با انگشتم سعی د ر دادن ماسار قلبی کردن ولی فایده ای نداشت.نوزاد را دیدم که کاملا رنگ بدنش سفید شده بود و اندازه عادی پیدا کرده بود .به مادرش نشانش دادم و خواهرم را دیدم که کنارم ایستاده و به مادر می گفت نوزاد نفس نمی کشد.به طرف اتاقی رفتیم که مردی در آن اتاق بود و دو برگه سفید که بر روی چیز گذاشته بودند و ما باید گزارش می دادیم فکرمان راحت بود که تلاشمان را کرده بودیم. سپاسگزارم از تعابیر ارزنده و دقیقتان

پاسخ
لینک۱۹ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۴۶:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما با مشکلات ونگرانی هایی مواجه هستید و از ظاهرتان می توان به افکار ناراحت و دلنگرانی هایتان پی برد. ایده و پروژه ی جدیدی در حال شکل گیری است و شما امیدوارید که با متولد کردن این ایده یا کمک به شکل گیری این ایده بتوانید از مشکلاتتان کم کنید. اما اینکار بی فایده است. این پروژه هنوز کامل نیست و وقت انجامش نرسیده و اقدام زود هنگام و از روی بی تابی و بی صبری فقط منجر به شکست آن خواهد شد. خواب شما به شما می گوید که اگر بخواهید موفق شوید، بیشتر از هر چیزی باید زمان بگذارید و صبور باشید و عجله ای نکنید که به هدفتان برسید. در غیر اینصورت اگر تصمیم شتابزده و عجولانه ای بگیرید، حتی اگر نهایت سعیتان را هم بکنید این تصمیم با شکست مواجه خواهد شد. باید سعی کنید در زمان و موعد مناسبی هدفتان را عملی کنید. با بررسی و صبر و تعمق بیشتری ایده تان را به بار بنشانید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۳۳:۴۷
mehrsa

mehrsa : سلام خانم هراتی عزیز.وقتتون بخیر.من تو استخدام یکی از ارگان های دولتی قبول شدم اما هنوز سر کار نرفتم.تو خواب می دیدم که منو دادن به یه بخشی که محل تولد نوزاد هاست.(درحالی که کار من اداری هست)من لباس سرتاپا سبزی رو که جراحا می پوشن به تن داشتم.وارد اون بخش شدم با خودم می گفتم من که درس یه چیز دیگه رو خوندم بلد نیستم بعد می گفتم عیبی نداره یاد می گیرم.تو دلم علاقه داشتم به این کار.وارد که شدم یه بچه خیلی خوشگل و درشتی بود دادن دستم من باهاش بچگونه حرف می زدم و تحویلش می گرفتم.کنار تخت همون بچه یه خانم بود که سه قلو به دنیا آورده بود اون بچه که دست من بود موهای روشن و فری داشت و نسبت به اینکه نوزاد بود خیلی سرزنده بود الان بنظرم میاد درحد بچه یک ساله صحبت هم می کرد ولی الان جنسیتش نمی دونم چی بود.شاید پسر بود.من اونو رودستم بلند کردم به سمت اون سه قلوها تا مثلا با اونا دوست بشه ولی سه قلوها هیچ کدومشون بهش توجه نکرد.مادر سه قلوها گفت عیبی نداره اینا زیاد اجتماعی نیست.بعدش که یکم جلوتر رفتم یه چیز خیلی کوچیک که تو دستمال کاغذی بود و شبیه جنین خیلی کوچیک اندازه دو سه سانتیمتر بود برداشتم دستم دیدم آلوده به مدفوعه بقیه گفتن چرا برداشتیش اون مرده.بعد که رفتم دستم بشورم دیدم بقیه باهم پچ پچ می کنن که باید غسل مس میت بکنه منم گفتم نه اون که خون نداشت.بعدش دیدم مسئولمون با چند تا بچه که تازه به دنیا آورده بود اومد.یکی از بچه هارو که نسبت به بچه های تازه به دنیا اومده بزرگ بود برداشت و داشت بهمون آموزش می داد چه جوری باید پشت بچه بزنیم بعد تولد و چطوری گیجگاهش رو معاینه کنیم و من تودلم می گفتم من دل این کار رو ندارم ولی تو دلم می گفتم مامایی هم کار خوبی بوده حیف من اون زمان قبول شده بودم مامایی رفتم یه رشته دیگه.در همه این مراحل یکی از همکلاسی های کلاس زبانم که باهاش صمیمی نیستم و معلول هست هم کنارم بود.اون دختر روی پاهاش نمی تونه خوب وایسه داشتم به این فکرمی کردم که استاد داره توضیح می ده سختشه سرپاوایه داره اذیت می شه چند بار هم تعادلش رو ازدست داد کمکش کردم.بعد بهش گفتم کاش یه چارپایه تاشو بگیری تو شرایطی مثل این بشینی اذیت نشی.اونم تایید کرد.بعد با همون دختر برگشتم خونه مامانم.دیدم همسرم که باهاش اختلاف دارم هم اونجاست و باهام سرسنگین بود.(روز قبل باهمسرم در مورد برگشتن به زندگیمون صحبت می کردم و شب قبل خواب درمورد این که برگشتنم عاقلانه هست یا نه خیلی کلنجار رفتم)خواستم ببینم ناهار چی داریم که به اون دخترم بدم دیدم روگاز توی قابلمه آب هست و روش نون ریختن.با خودم گفتم عیبی نداره الان زود مرغ می پزم و برنج می زارم.اون دخترصدا زدم گفتم بمون ناهار صداش از حموم خونمون اومد که می گفت نه نمی مونم.بعدش متوجه شدم تو حموم البته خیلی خیلی معذرت می خوام داره پد بهداشتیش رو عوض می کنه.بعد اومد بیرون من بهش گفتم باید بگیم مارو بدن بخش اداری من دل این کار و ندارم یا باید بریم ضمن خدمت درسشو بخونیم.بعدم درمورد اینکه باید گفته های استاد رو به انگلیسی ترجمه کنیم و تکالیف کلاس صحبت کرد منم مضطربم شدم گفتم خوب شد گفتی من یادم نبود بعدم رفت.بعدش دیدم همسرم همه وسایلی که تو خونه ماداشته جمع کرده داره می ره تو بقیه خوابم می دیدم مامانش اومده و دوباره اذیتم می کنن ولی دقیق جزییاتش یادم نیست.واقعا ببخشید که خیلی طولانی شد.هرچقدر سعی کردم کوتاهش کنم نشد.شرمنده.

پاسخ
لینک۲۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۵:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. پروژه های جدیدی در کار شما وجود دارد که چون شما رفتاری درست و حاکی از خرد و آرامش دارید یکی از این پروژه های موفق به شما واگذار خواهد شد و شما باید سعی کنید که با جان و دل به کارتان برسید شما نسبت به انجام کارتان خوشبین هستید هر چند که کارشما فکری است و در کنار این پروژه ی شما، پروژه ی پولساز دیگری هم هست که تمام جنبه های فیزیکی احساسی و معنوی یک موقعیت یا تصمیم را باید برای موفقیت در آن، در نظر گرفت. کار شما ربطی به این پروژه پولساز ندارد. شما متوجه یک پروژه منفی و مرده و کنار گذاشته شده هم خواهید شد. به هر حال به شما یاد می دهند که برای موفقیتتان از چه راههایی باید استفاده کنید. شما تا اندازه ای احساس خواهید کرد که درک شرایط جدید یرایتان سخت است و فکر می کنید که شاید از پس کارها بر نیایید. شما فکرتان مشغول خانه و خانواده تان است و به این خاطر نیاز به حمایت روحی بیشتری دارید تا در کارتان به خاطر افکار خانوادگی، خللی به وجود نیاید. شما از غم فارغ خواهید شد و شروعی تازه خواهید داشت و تصمیم درستی برای زندگی تان اتخاذ خواهید کرد و اجازه نمی دهید که استرس و نگرانی به شما ضربه بزند. شما سعی می کنید که آدمها را بهتر درک کنید و خردمندانه رفتار کنید. همسر شما احتمالا شما را برای همیشه ترک خواهد کرد هر چند که مادر او شاید با اینکار مخالف باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۴۴:۵۷
b

b : سلام حانم هراتی ..
من خواب دیدم که با مادر خیلی مسن خودم که به سختی راه میره تو حالت بیداری و در خواب هم همینطوری بود ، دارم بجایی میرم که هردومون توی خواب میدونیم چه جای هست و اینجور بنظر میرسید که من میخواستم مادرمو ببرم تا جایی که اونجارو از نزدیک ببینه تو راه باهم حرف میزدیم و خصلت های بیدهری تو حرفاش و رفتاراش دقیقا پیدا بود همینطور که حرف میزدیم تو راه از سرازیری با شیب تقریبا متوسط به پایینی پایین رفتیم و مادرم نزاشت من کمش کنم و بعد از اون از یه چاه خیلی کوچیک و رد شدیم که چیزی نمونده بود پاش بره توی چاه برای همین رفتم با اصرار کمکش کردم و دستشو گرفتم و مانع یعدی در مسیر یه جاه خیلی بزگی بود که ابش تیره بود و اینطور بننظر میومد برای بزرگی چاه همینقد بگم چاه اولی قطرش به ییست سانی مترم نمیرسدی ولی چاه دومی شاید قطرش به بیست مترم میرسید .. در باره ی عمق اولی من چیزی نمیدونم ولی دومی هم عمقش میشد عمیق حدس زد ..
بعد از گذر کردن این مانع روی یه تخته سنگی نشت مادرم و من داشتم باهاش حرف میزدم که احساس کردم مادرم مرده و دیگه حرف نمیزنه ... بعد از یک دقیقه که من چک کردم ضربان قلبش میزد و نفسم میکشید ولی قلبا احساس میکردم مادرم مرده .. درست بعد یک دقیقه مادرم سر بالا اورد و شروع کرد به حرف زدن و من شدیدا از خواب پریدم ....
ممنون میشم راهنمایی کنید منو

پاسخ
لینک۲۳ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۰۳:۴۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. بابک خان لطفا همانطور که در کادر زرد رنگ در همه صفحات تعبیر خواب ذکر شده هر خواب را در صفحه مرتبط با خودش بنویسید تا به آن پاسخ داده شود. این صفحه تعبیر خواب ماما و قابله است و مربوط است به زایمان و ربطی به خواب شما ندارد. خواب خود را در تعبیر خواب چاه بنویسید. این کار برای نظم سایت است و اینکه بعضی از کاربران پاسخ خود را پیدا نمی کنند چون در صفحات نامربوط می نویسند و فراموش می کنند که کجا بود. پس لطفا مجددا خواب خود را ارسال کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۲:۵۲
b

b : سلام حانم هراتی ..
من خواب دیدم که با مادر خیلی مسن خودم که به سختی راه میره تو حالت بیداری و در خواب هم همینطوری بود ، دارم بجایی میرم که هردومون توی خواب میدونیم چه جای هست و اینجور بنظر میرسید که من میخواستم مادرمو ببرم تا جایی که اونجارو از نزدیک ببینه تو راه باهم حرف میزدیم و خصلت های بیدهری تو حرفاش و رفتاراش دقیقا پیدا بود همینطور که حرف میزدیم تو راه از سرازیری با شیب تقریبا متوسط به پایینی پایین رفتیم و مادرم نزاشت من کمش کنم و بعد از اون از یه چاه خیلی کوچیک و رد شدیم که چیزی نمونده بود پاش بره توی چاه برای همین رفتم با اصرار کمکش کردم و دستشو گرفتم و مانع یعدی در مسیر یه جاه خیلی بزگی بود که ابش تیره بود و اینطور بننظر میومد برای بزرگی چاه همینقد بگم چاه اولی قطرش به ییست سانی مترم نمیرسدی ولی چاه دومی شاید قطرش به بیست مترم میرسید .. در باره ی عمق اولی من چیزی نمیدونم ولی دومی هم عمقش میشد عمیق حدس زد ..
بعد از گذر کردن این مانع روی یه تخته سنگی نشت مادرم و من داشتم باهاش حرف میزدم که احساس کردم مادرم مرده و دیگه حرف نمیزنه ... بعد از یک دقیقه که من چک کردم ضربان قلبش میزد و نفسم میکشید ولی قلبا احساس میکردم مادرم مرده .. درست بعد یک دقیقه مادرم سر بالا اورد و شروع کرد به حرف زدن و من شدیدا از خواب پریدم ....
ممنون میشم راهنمایی کنید منو
تشکر

پاسخ
لینک۲۲ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۵:۳۸:۴۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام دوست عزیز. همانطور که هنگام ثبت نام در سایت در قسمت اطلاعاتی که قبل از ثبت نام خوانده اید قوانین سایت از کاربران خواسته است که فقط مجاز به ثبت 2 خواب در 24 ساعت هستند. امروز شما 2 خواب خود را نوشتید و پاسخ آن هم برایتان ارسال شد. لطفا از حد مجاز ثبت خوابهای خود هرگز تخطی نکنید. خواب خود را مجددا فردا ارسال کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۱۶:۰۰
Fati

Fati : سلام.خواب دیدم یکی از دوستام که خیاط هس تو بیداری ولی تو خواب مطب مامایی باز کرده بود و مریض ویزیت میکرد.منم کنار مطب اون دفتر کاری داشتم و دیوار بدیوار هم بودیم و وقتی نبود تو مطلبش من رفتم و پرونده مریضشو خوندم و حس کردم برا یه خانومی هس که میشناسم.یه روز من با خانواده رفتم بیرون برا گردش و اینا برگشتنی یه کیف لپتاپ دارم و یه کیف بچه گانه برادر کوچکم رو بردم بزارم مطب دوستم که تو خواب حس میکردم برای راحتی کارم هس و فردا دیگه مجبور نیستم برا اومدن به سرکار اینارو هم با خودم بکشم بیارم.دو دل بودم بزارمشون یا نه که گذاشم.دوستم باز مریض داشت.مریضشم از اشناهای ما بود.

پاسخ
لینک۲۸ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۴۴:۴۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست شما سعی می کند مشکلات دیگران را حل کند. شما کم کم متوجه حسن نیت و خیر بودن دوستتان خواهید شد. تصمیم می گیرید که از او برای برادر کوچکتان یا خودتان حتی، مشورت و راهنمایی بگیرید و به و اعتماد خواهید کرد که کارگشای شما می شود.

پاسخ
لینک۲۸ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۳۷:۳۹

آسا : سلام خواب ديدم مادرم را براى كمك به زايمان كسى خواستند و مادرم رفت ولى نه زايمان را ديدم و نه اينكه زايمانى انجام شد فقط مادرم به انجا رفتند و حتى يكبار تلفنى انگار گفتند كه منتظر هستند زايمان شود لطفا تعبير اين خواب را بفرماييد

پاسخ
لینک۶ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۰۲:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. کسی در دل خود ناراحتی دارد و به مشورت و کمک مادر شما برای حل مشکل خود نیاز دارد.

پاسخ
لینک۶ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۰۷:۰۹
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.