تعبیر خواب چنگال
اگر کسی ببیند چنگال های نیرومندی دارد، در کار معاش و زندگی خود، قوی پنجه و پر قدرت است. اگر ببیند چنگال برندگان را در دست دارد، در کاری که سر رشته آن در دست اوست موفق خواهد شد و به منفعت خواهد رسید.
-
امام صادق (ع) می فرماید: چنگال در خواب بر سه وجه است:
- قوت و توانایی در کارها،
- معاش،
- کسب و کار.
تعبیر خواب چنگال غذا خوری
دیدن چنگال غذا خوری در خواب، زنی صمیمی و عاشق پیشه است که بیننده خواب را بسیار دوست دارد تا جایی که می خواهد لقمه در دهانش بگذارد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Ssss : سلام و عرض ادب.خواب دیدم با مامانم تو بازاریم و بازار پر ازدحام بود.مامانم که کارش تموم شد گفت بریم خونه.گفتم من که هنوز خرید نکردم من از بازار نمیخواستم خرید کنم.بعد اومدیم تو خیابون هردو چادر سفید گلدار داشتیم.مامانم عینک داشت.مامانم گفت وایسا من برم از فلانی(آقایی که در واقعیت به هم علاقمندیم)از تهران برای خواهرتینا قاشق و چنگال آورده و خواهرت سپرده که برم از مغازش بگیرم.خواهرم سر کار بود و خودش نمیتونست.ناراحت شدم از اینکه چرا خواهرم به من نسپرده تا به این بهانه بتونم این آقارو ببینم.مامانمو خواهرم نمیخواستن من برم چون خوبیت نداشت.ولی نمیخواستم این فرصتو از دست بدم و میخواستم منم برم.بعد دیدم تو خونه ی قدیممونیم عصره و دوتا مرد که شاگرد مغازه ی این آقا بودن(در واقعیت شاگرد ندارن)قاشق چنگالارو آوردن خونمون دوتا جعبه بود یکیش پره چنگال یکیش پره قاشق.تو حیاط ایستاده بودن.ظرفای ناهارمون نشسته رو زمین جلوی سینک بود.دوتا قاشق از تو ظرفا برداشتم شستم که به شاگردا غذا بدیم.خواهرم از یخچال چندتا شیرینی گذاشت تو پیش دستی بهشون بده.قرار بود این آقا بیاد خونمون خواهرم یک دسته کلید بهم داد که وقتی این آقا اومد درو براش باز کنم.منم خوشحال چادرمو سر کردم و زود رفتم جلو در تا همین که رسید درو باز کنم.هنوز نیومده بود دسته کلیدو گذاشتم تو سوتینم که خواهرم نگیره ازم.خیلی هیجانو استرس داشتم و میخواستم فرصت ملاقات با این آقارو از دست ندم.همونجا تو خونه مادر نامزد سابقمو میدیدم که داشت از خونمون میرفت.کوچیک بود و پاهاش لاغرو ضعیف بود و نمیتونست راه بره و نشسته بود تو جوب و با دستاش مثل فلجا خودشو هم مسیر با جوب میکشید میدونستم آب جوب کثیفه.خیلی حقیر بود.نگاهم میکرد و لبخند غمگینی داشت.تشکر
فریبا هراتی : سلام. عرض ادب متقابل. شما و مادرتان فرصت ها و انتخابهای زیادی پیدا می کنید تا نیازها و احتیاجات فیزیکی و احساسی تان را محقق کنید. شما خواسته ی منحصر به فردی دارید و از کسی که خاص است خوشتان می آید. شما و مادرتان برونگرا و اجتماعی، آرام و با کرامت و با مهربانی رفتار می کنید و مادرتان مراقب است که اشتباه نکند و حواسش را خوب جمع کرده تا هر کسی به زندگی شما راه پیدا نکند. او با نظر شما در باره ی آقایی که دوستش دارید موافق است و دوست دارد که شما با کسی ارتباط داشته باشید که از شما حمایت و مراقبت کند و از نظر فیزیکی و عاطفی به شما اهمیت بدهد و برای شما مثل یک دوست محسوب شود. این آقا هم تمایل دارد که به زندگی شما راه پیدا کند. شما باید سعی کنید که اشتباهات گذشته تان را بشویید برود و برای آینده تان برنامه بریز کنید. خواهرتان نظرات شما را راجع به این آقا تصدیق می کند و معتقد است که او برای شما مناسب است و احتمالا این آقا از شما خواستگاری می کند. شما منظم و با دیسیپلین رفتار می کنید. مادر نامزد سابقتان از ارتباط پسرش با شما ناامید شده و با ناراحتی در حالی که فکر می کند که حیف شد که شما را از دست دادند؛ از زندگی تان بیرون خواهد رفت. تشکر از همراهیتون
فاطمه : پر تودهنم حس نکردم
فاطمه : سلام،وقتتون به خیر
من دوشنبه صبح دیدم جایی بیرون تو خیابون نشستم انگار مغازه بود بعد رفتم پرسیدم روکش مبل دارید؟ (تو واقعیت میخوام بخرم)داشت،یه مدل نشونم داد لوزی لوزی به هم وصل شده بود پارچه ساتن طوسی یا سرخ گفت۱میلون و صد گفتم پس میگیری اگه مامانم نخواست گفت نه،نخریدم،بعددیدم دارم میام کفش بپوشم جورابم گم شد،چند تا جوراب اونجا بود خواستم بردارم ولی چون مال کس دیگه بود منصرف شدم گفتم با کفش میرم،بعد یه جا نشسته بودم با۲تاخانم گفتن چند سالته؟گفتم چند بهم میاد؟گفتن۲۷ومن گفتم۳۵،واقعیت ۳۵ساله ام
بعد دیدم با مامانم جایی هستم یه اردک زنده باچنگال زدم پشتش همون جوری با پرو پوستش داشتم میخوردم بعد دیدم داره بیحال میشه یه سر و پهلوش رسیده بودم،دلم سوخت گفتم میمیره دیگه نخوردم و ولش کردم راه میرفت ولی بیحال،با خودم گفتم این میمیره
فریبا هراتی : سلام. تعبیر خوابتان این است که شما سعی می کنید که ظاهری قویتر و با ثبات تر در تعاملاتتان با مردم از خودتان بروز دهید هر چند که سعی می کنید که همزمان مهربان و انعطاف پذیر هم باشید. برای شما خیلی مهم است که صرفا از روی احساسات برای زندگی تان تصمیم گیری نکنید و خردمندانه با مردم تعامل کنید. شخصیتی ساکت و مغرور و آرام دارید ولی احساس می کنید که از گرمی و امنیت کافی در زندگی تان برخوردار نیستید. دیگران معتقدند که عشق بی قید و شرطی در وجودتان است و اگر کاری از دستتان بربیاید که برای کسی انجام دهید، از کمک به دیگران دریغ نخواهید کرد. در شرایط حاضر، هارمونی و آرامش در زندگیتان نیست و می خواهید برای آینده تان برنامه ریزی کنید. به زندگی کسی چشمداشت ندارید و حاضر نیستید که بخاطر خوشبختی خودتان، کسی را بدبخت کنید. شما می خواهید نگرانیهایتان به کمک یک دوست خوب حل شود و یا کسی به زندگی تان بیاید که حامی شما باشد. اما در شرایط حاضر، برای رسیدن به اهدافتان مشکلاتی دارید و آمادگی کافی برای خودکفایی و استقلال ندارید. اما روحیه تان هم تضعیف شده است. تشکر از همراهیتون
Madar : سلام لطفا خوابم نمایش داده نشود
فریبا هراتی : سلام. دوست خوبم من روزانه ده ها خواب و هر هفته صدها خواب تعبیر می کنم و نمی توانم سوابق شما کاربران عزیز را به یاد بیاورم. پس لطفا به خوابهای گذشته تان بنده را ارجاع ندهید. آقای قبلی نمی دانم کیست. اما اگر منظورتان این است که در یک بشقاب مشترک غذا می خوردید، تعبیر خواب شما این است که شما و او هر دو تشنه ی زندگی هستید. می خواهید بهبودی و بازیابی و نشاط و شور و شوق به زندگی تان راه یابد و مرفه و راحت زندگی کنید. هر دو نیاز دارید که همدیگر را تغذیه کنید و شما حاضرید حامی او باشید و به او بله بگویید. تشکر از همراهیتون.
ونوس : سلام خانوم هراتی عزیزم.ممنونم عزیزم و دوستتون دارم.
فریبا هراتی : سلام عزیز دلم. تشکر از محبت شما. منهم شما را خیلی دوست دارم. تعبیر خوابتان این است که شما می خواهید خردمندانه رفتار کنید و به خاطرات و رازهایی که در ذهنتان دارید رجوع می کنید و کنکاش بیشتری در باره ی معلوماتتان و یا علایق تان انجام می دهید. کتاب اول، در واقع ذهنیت شما نسبت به این است که به اسم اسلام، و به اسم امام حسین ع، خیانت ها و دزدی هایی انجام می شود و کسانی که به این خیانت ها و فریبها اقدام می کنند، ظاهری مذهبی دارند. شما نمی خواهید اینطور زندگی کنید و به اسم متدین بودن، به ثروت و رفاه ناحق در زندگی تان برسید. شما می خواهید مدرن زندگی کنید و رشته ای که مد نظرتان هست را هم انتخاب کنید، ولی نه بخاطر اینکه به دلیل ماده گرایی صرف، و خیانت و فریب دیگران بخواهید متمولتر شوید. رشته ی دوم هم به نظرتان کاربرد خوبی نمی تواند در زندگی تان داشته باشد و با نیازهای جامعه ی امروزی تطبیق ندارد. در مورد کتاب سوم، شما درک درستی از این ندارید که ادامه ی این رشته، شما را در چه مسیری قرار می دهد و یا چه کار یا چه سبک زندگی را برایتان فراهم می کند. اما شما تولد روحانی و معنوی تازه ای پیدا می کنید و ایده های تازه ای به ذهنتان خطور پیدا می کند و شما خواهید که باید با زندگی تان چکار کنید. شما هر زمینه ی کاری و یا هر رشته ی تحصیلی که بخواهید انتخاب کنید، از نظر مالی امنیت و رفاهتان تضمین شده خواهد بود. شما مجددا به رشته ی دوم فکر می کنید و اینکه زمینه ی رشد شماش در این رشته، فراهم است و می توانید خیلی در آن موفق باشید. شما مسائل را بخوبی پردازش و تجزیه و تحلیل می کنید تا درک درستی از آنها بدست بیاورید و انتخاب رشته ی دوم باعث رفاه مالی شما هم خواهد شد. اما شما خیلی مادیگرا نیستید و فقط به کسب ثروت فکر نمی کنید. امکانات متعددی برای کسب ثروت و حمایت از شما در این رشته وجود دارد. در صورتی که این رشته را انتخاب کنید، ارتباط شما با دیگران قویتر خواهد شد و می توانید نگرانیهای خیلی از مردم را رفع و رجوع کنید. شما با سخت کوشی می توانید در این رشته به موفقیت کامل برسید منوط به اینکه با عشق کارتان را انجام دهید و عزم و اراده تان هم به این دلیل بسیار قوی باشد. مضافا به اینکه می توانید خودتان هم زندگی راحتی داشته باشید. خواب شما شامل 3132 کاراکتر و 5 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون.
ونوس : متشکرم ازتون خانوم هراتی عزیزم.
فریبا هراتی : استدعا می کنم.
mahta : سلام خواب دیدم یکی از اقوام ک نوجوان هستش (پسره)تو خونه بودیم البته بقیه هم بودن خلاصه این پسر همش با رفتاراش میومد رو مخ من خیلی خودمو کنترل میکردم چیزی بهش نگم یهو زد ب سرم شروع کردم ب بدو بیراه گفتن و دعوا شروع شد و من اونو چنگ انداخته بودم و بدنش زخمی بود و در حین اینکه همچنان داشت چرتو پرت میگفت من ب فامیلمون گفتم نره مادرشو بیاره (تو ذهنم میترسیدم مادرش بیاد منو چنگ بندازه)بعدش سرو کله مادرش اینا پیدا شدن و مادرش شروع کرد ب صحبت کردن و میگفت پسرم نخبست و این حرفا و ب پسرش گفت شروع کن ب بقیه نشون بدی ک چقد نخبه ای پسره هم نشست ب صدا دراوردنای عجیب (مث صدای حیون بود)و شعر خوانی ک متاسفانه یادم نیست اشعار کدوم شاعر بود...ممنونم
فریبا هراتی : سلام. احتمالا خواب شما بازتابی از افکارتان روی این آقاست که رفتار و صحبت های او شما را آزار می دهد و مادرش خیلی به این آقا می نازد. در حالی که حرفهای او از نظر شما مزخرف است و شما از او به شدت عصبانی هستید. او باعث می شود که فکر شما بهم بریزد و نمی توانید حرفهای او را درک کنید. تشکر از همراهیتون.
Yaseman : سلام مجدد عزيزم.
خواب دیدم که در منزل قدیم پدرم (زمان کودکی و نوجوانی) هستیم، تمام اقوام پدریم و مادريممهمان ما هستن و دو سفره سفيد و بزرگ ولی خالی پهن است. پدرم خوشحال و خندان کنار مهمانها نشسته ولی مادرم بخاطر دلخوری از پدرم در آشپزخانه مشغول پخت و پز است . هنوز همه مهمانها نیامده اند که پدرم می گوید غذا را بیاورید. دیدم مادرم کلی دیس برنج به همراه ته دیگ سیب زمینی آورد و چند دیس مرغ و چند کاسه پر قرمه سبزی. یکی از سفره ها خالی ماند تا مهمانهای جدید بیایند، ولی برای سفره پر از غذا دیدم بشقاب و قاشق و چنگال چیده نشده، شروع کردم چیدن، و چنگال کم آمد، رفتم با ناراحتی از عدم برنامه ریزی مادرم از کشو 6 عدد چنگال برداشتم، و با دیدن مادرم که خیلی دست تنها و خسته است حق را به او دادم، حتی عمه ام هم بهش کمک نمیکرد و سر سفره نشسته بود. بعد از مهمانی پدرم به مهمانها گفت با ماشین دنبالم بیاید که جای خوبی برویم گردش. بعد مادرم و ما بچه هایش را سوار ماشین خودش کرد و از یک مسیر بسیار زیبا عبور کردیم، ناگهان با سرعت وارد یک کانال آب شد و کفت از اینجا عبور میکنیم و به یک پاساژ خیلی مدرن و شیک میرسیم تا آمدن مهمانها در اين پاساژ بگرديم. به پدرم گفتم عمق زیاد است و خفه میشیم. ولي جالبه زيرآب هم راحت نفس كشيديم. پدرمماشین را در عمق کانال رها کرد و گفت بعدا راننده ام برایم ماشین را میاورد! همه به غیر از پدرم از عمق کانال ترسیده بودیم و به سطح آب آمديم. بعد یکهو جریان آب خیلی سریع و گردابی شد، آب روشن بود ولی در مسیر حرکت (با سرعت و چرخشی میرفتیم) یکی دو جا آب کمی گرم شد و ترسیده بودیم. اینقدر حرکت سریع بود که اطراف را نمیدیدیم. من از خانواده ام رها شدم و دستم را انداختم و به یک خانواده دیگه روی جریان آب حرکت کردم و همه به سلامت به آخر مسیر رسیدیم که درب ورود یک پاساژ بود!!!! تشكر
فریبا هراتی : سلام. شما به خاطرات زمان کودکی تان فکر می کنید. زمانی که پدر و مادرتان هم فکر نبودند و هر کدامشان به دنبال ارضای نیازهای خودش بود و از همدیگر حمایت کافی نمی کردند. مادرتان برای رفاه خانواده سخت می کوشید ولی از او حمایتی نمی شد و او نگرانی ها و ترسهایی داشته و غصه می خورد. شما سعی می کردید که در زندگی تان تعادل به وجود بیاورید و نگرانی های مادر و پدرتان را رفع کنید. والدین شما نمی دانستند که دقیقا باید چه کار کنند و هیچ رمقی برای حمایت و پشتیبانی از همدیگر نداشتند. پدر شما می خواسته که چشم انداز تازه ای در زندگی تان بوجود بیاورد ولی مادرتان بسیار احساساتی شده و در یک جریان احساسی عمیق، مشکلاتش را با شما و خانواده مطرح کرده است. مادرتان از زندگی و بعضی مسائلش احساس پشیمانی کرده و از اینکه به اهدافش نرسیده است به شدت ناراحت می شود. شما احساس کرده اید که زندگی تان از کنترل خارج شده و احسای بی قراری داشته اید. چالش های زیادی در زندگی تان وجود داشت و با پیچ و خمهای زیادی در زندگی مواجه و روبرو شده اید. شما شاید سعی کرده اید که برای رهایی از این مشکلات خانوادگی مستقل زندگی کنید و به این دلیل مجبور شده اید که اقتصادی و با صرفه جویی زندگی کنید تا بتوانید زندگی تان را به پیش ببرید. تشکر از همراهیتون.
Yaseman : سلام خانم هراتى جان. لطفا تمديد اعتبار را باز بفرمايد تا فورا پرداخت انجام دهم و ان شاءلله براى تعبير با محدوديت مواجه نشم. تشكر
فریبا هراتی : سلام عزیزم. یک خواب کسر کردم. در خوابتان یادآوری کنید که قبلا یک خواب کسر شده تا حقی از شما ضایع نشود. تشکر.
afshid : سلام. خواب دیدم کیف پارچهای مشکی که جنسش لی بود و روش طرحهایی با چرم مصنوعی طلایی بود، داشتم. کیفم بیشتر شبیه کوله فانتزی بود. توی خوابم این کوله دست دوستپسر سابقم بود و اونو به من برگردونده بود ولی داخل کوله پر از پشم بود (پشمهایی که عروسکها یا بالشها رو باهاش پر میکنن) و همینطور تعدادی قاشق و چنگال. من تعداد قاشق و چنگالها رو روی کاغذی نوشته بودم واون کاغذ هم داخل کیف بود.تو خواب فکر میکردم چطوری خانوادهش نفهمیدند که این یه کوله دخترونهست. من و اون آقا در حال حاضر با هم ارتباطی نداریم و اون مبلغی رو به من بدهکاره.
فریبا هراتی : سلام. از نظر دوست پسر سابق شما، شما شخصیتی مغرور، کینه ای و سخت کوش دارید که به نظر می رسد خیلی هم موفق و پولدار باشید ولی او معتقد است که شما بیشتر از اینکه واقعا پولدار باشید، پولدار جلوه می کنید. از نظر او شما شخصیتی حسابگر دارید که به هر کسی خدمتی می کنید توقع خدمت متقابل دارید . او احتمال قوی بدهی شما را پس خواهد داد. تشکر از همراهیتون.
Mehrnika : ,با عرض سلام و احترام
خواب دیدم در فضایی باز پارک مانند یکطرف یه کانال بزرگ ایستادم و منتظرم مقابل دوربین بروم(فیلمبرداری بود)وقتی گفتن حرکت جلو رفتم دختری که مقابلم بود داشت دیالوگ میکفت و کاملا نا مفهوم من خیره نگاهش میکردم و بعد چند تا قاشق چایخوری رو پرت کرد رو زمین من هم یه قاشق مرباخوری دستم بود پرت کردم و کات داده شد ولی من تمام حواسم به قاشقم بود که پیداش کنم ،یادم نیست انگار برف بود و قاشق من گم شد توی برف،و تمام مدت من دنبالش بودم یکی از عوامل گروه صدام کرد که برای ادامه کار برم ولی گفتم قاشقمنو پیدا کنید اون برند بود و برام ارزش داشت ،اما اونا بهم خندیدن بقیه خوابم تمام مدت در جستجوی اون قاشق بودم و ادمای زیادی میامدون و قاشقهای زیادی رو بهم پیشنهاد میدادن ولی من فقط دنبال همون بودم حتی سر راه یه صندوق بزرگ دیدم پر از قاشق چنگالهلی گرانقیمت و کسی هم بالا سرش نبود ولی چیزی بر نداشتم...تو خونه نشسته بودم که یکی از دوستان همسرم که ایشون هم به نام هستن به همراه یه خانم بازیگر محترم که فوت شدن برام یه قالیچه گرانقیمت اوردن و وقتی با بجه هام میخواستم صحبت کنم متوحه شدم که این بخش از خونمون فاصله زیادی با بخش دیگر که بچه ها هستن داره در امتداد هم بودن ولی انکار اونجا دفتر کارم بود.
یکدنیا سپاس از شما خانم هراتی عزیز
بخش قاشقها بنظرم خیلی خنده دار بود.:)
فریبا هراتی : سلام. احترام متقابل. شما احساس می کنید که باید خودتان را اثبات کنید و اینکه مردم شخصیت شما را قضاوت می کنند. شما از اینکه کسی حرفهای مزخرف و بی سر و ته به شما تحویل دهد و وقتتان را بگیرد و ادای دوستی دربیاورد، خوشتان نمی اید. شما می خواهید یک دوست واقعی داشته باشید که از شما حمایت کند و شما از او حمایت کنید. قدر دوستی هایتان را می دانید و به یک دوست اصیل بیشتر از یک سیاهی لشکر دوستان جدید و متظاهر ارزش قائلید. دوست همسرتان شاید خیلی پولدار باشد و یا شاید حتی هدایای نفیسی برای شما بیاورد ولی شما فقط به خاطر کارتان با او مراوده و تعامل دارید و از نظر شما او هم نقش بازی می کند و فاز فکری او با شما و خانواده تان کاملا مجزاست. تشکر از همراهیتون.