کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب کش

خواب كش : شانس شما بيشتر می شود.
يك شيء كشی : يك دوره خوش آغاز مي شود.
يك زيرپوش كشی : يك شادی بزرگ.
دور يك پاكت يا بسته كش می بنديد : مراقب دوستان حسود باشيد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

4 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

smamb

smamb : سلام و خسته نباشید.خواب دیدم شب خونه مادر نامزدمم که کل خانواده عروسا و نوه ها همگی اومدن.با کنجکاوی به من نگاه میکردن و یکی از عروساشون منو به همه معرفی میکرد.خونشون شبیه صندلی های سینما ردیفی سکوی بتنی بود و برادرای نامزدم نشسته بودن و باهم صحبت میکردن.یکی از برادرای نامزدم که تو خواب با من صمیمی بود و عینک داشت ولی شبیه یکی از آشناها بود بهم گفت برو از زنداداشم کش بگیر بیار کارتو درست کنم.توی حیاط کنار دیوار یه داربست فلزی مثل میله های تور بسکتبال بود که داشت روش کاری انجام میداد که مربوط به من بود.منم رفتم کش مشکی موهای زنداداششو که بافته بود و تا کمر بود بدون اینکه بهش بگم از سرش کشیدم و بردم دادم به برادر نامزدم.گفت که این کش کلفته یه کش نازکتر بگو بده منم رفتم دیدم تو آشپزخونه داره آشپزی میکنه و یه کتونی سفید پاش بود کش قبلیو دادم بهش بدون اینکه من بگم یه کش مشکی رول شده که مارک داشت بهم داد و منم بردم دادم به برادر نامزدم و اونم با کش روی میله ها یه کاری کرد چیزیو بست یا نمیدونم چیکار میکرد ولی هرچی بود کار من بود.بعد با خوشحالی گفت کارت دیگه درست شد.بعد قیافش شبیه یکی دیگه از اقوام ما شد و عینک نداشت و میخواست منو به زور ببوسه که من نمیذاشتم.به زور منو کشید و نگهم داشت و لپ چپمو محکم بوسید.خیلی بدم اومد از کارش.در واقعیت یکی از برادرای نامزدم قرار بود مشکل ازدواج منو نامزدمو حل کنه که هنوز نشده.ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۱۲ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۳۴:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما دوست دارید در جمع خانواده ی نامزدتان حضور پیدا کنید و شما را از خودشان بدانند. سبک زندگی آنان بسیار مقرراتی و با ضوابط و قوانین خاص و سفت و سختی اداره می شود که اگر بخواهید از آنان و با آنان باشید، شما هم باید تابع همین قوانین و اصول و مقررات باشید و جایگاه مشابه آنان را در زندگی تان داشته باشید. شما نمی توانید ساز خودتان را بزنید و سبک زندگی مجزایی برای خودتان در نظر بگیرید. یکی از برادران او که شما را از نظر فرهنگی بیشتر درک می کند، به شما می خواهد پیشنهاد کند که شما باید سعی کنید که خودتان را با دیگران تطبیق بدهید و سعی کنید که مثل آنان باشید و انعطاف پذیری بیشتری از خودتان بروز دهید. شما لازم نیست که فکر کنید که گیر افتاده اید و به شما سخت می گیرند. اما کافیست که خیلی با پرستیژ و مودبانه و خاص رفتار کنید و احترام همه را هم حفظ کنید و تابع قوانین آنان باشید. اگر بخواهید سفت و سخت مقررات خودتان را در زندگی تان اجرا کنید، هرگز شما را نمی پذیرند و شما هم هرگز با آنان هماهنگ نخواهید شد. اما احتمالا شما این قوانین را علیرغم میل باطنی تان نی پذیرید و برادر نامزدتان از اینکه شما نظرات او را پذیرفته اید و توانسته حرفش را به شما غالب کند خوشحال می شود و برایتان احترام قائل خواهد بود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۰۸:۲۸
leili

leili : خانم هراتی عزیز
خیلی بابت زجرایی که مادر خدابیامرز شما کشیدن متاسف و اندوهگین شدم ، از خدا می خوام همواره از ته دلتون شاد باشین و روح مادرتون هم از شادی شما خوشحال باشه.
برای من دعا کنید ، اصلا شرایطم جالب نیست.

پاسخ
لینک۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۳۴:۰۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : چشم عزیزم. در پناه خدا باشید.

پاسخ
لینک۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۴۳:۳۰
leili

leili : خانم هراتی عزیز
مادر خودم راضی به مرگش شده، ولی من اصلا دوس ندارم حالا حالاها این اتفاق بیفته، دوس دارم شاهد موفقیتا و خشبختی بقیه بچه هاش باشه،
مامان من پارسال آمبولی ریه کرد و همون پارسال همه ی دکترا جوابش کردن ولی معجزه شد و زنده موند ولی زنده موندنی که هر چند وقت یکبار یه ماه بیمارستان بستری می شه.
اگه بمیره فقط من آسیب می بینم بقیه یا سرخونه زندگی خودشون هستن یا از لحاظ روحی ساپورتن. فقط منم که برام سخته

پاسخ
لینک۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۱۱:۳۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : لیلی عزیز من دقیقا وقتی مادرم سرطان مغز گرفت مثل شما فکر می کردم. اما وقتی دیدم خیلی زجر میکشه از خدا خواستم که منو به خاطر خودخواهیهای خودم ببخشه و بهش گفتم من نمی خوام مادرم به خاطر اینکه من خوشحال باشم، زجر بکشه. گفتم خدایا من مادرمو بیشتر از خودخواهی خودم دوست دارم. لطفا مادرمو نجات بده و آرامش بهش بده و خیلی زود بعد این خواسته من مادرم مرد. اما بعد به خوابم اومد و گفت فکر نکنی که من نیستم ها... من همیشه پیش توام. همیشه. بنابراین شما مطمئن باش مادر شما بدون مریضی هاش بیشتر شاهد موفقیت های شما خواهد بود. وقتی کسی میمیره فقط جسمشه که می میره و روحش هست و میبینه و می شنوه ...ولی شما اونو نمی بینید. زندگی پس از مرگ همچنان ادامه داره عزیزم. واقع بین باشید.

پاسخ
لینک۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۱۸:۲۴
leili

leili : با سلام واحترام
خانم هراتی خواب دیدم ما در حیاطمون یه چاه بزرگ داریم ، مامانم می خواست بره توی چاه، ولی می ترسید بعد یه کش مشکی شبیه کش چادر به خودش وصل کرد و رفت توی چاه من کشو گرفته بودم ولی کش در رفت و مامانم رفت ته چاه و دیگه پیداش نشد و متوجه شدم که مرده. خیلی ناراحت شدم به برادرم زنگ زدم که داستان را بگم برادرم گفت فعلا مراسم نگیرید تا من بیام، من خیلی از این قضیه ناراحت بودم و همش گریه می کردم. بعد مادرم در خواب من اومد و گفت جای من خوبه، فقط چرا برای من مراسم نمی گیرید؟ مامانم گفت فقط از این ناراحتم که چرا منو سفت گرفتی. بهش گفتم برادرم گفته صبرکنید.
انگاری توی خواب همه خوشحال بودن که مادرم مرده.
خانم هراتی مامان من در بیداری یه چند وقتیه مریض شده. مادرم یه ماه پیش در بیمارستان بستری بود و برادرم هزینه ی بیمارستان را داد. در حال حاضر مامانم مرخص شده و تا چند وقت پیش رو به بهبود بود اما الان یکی دو روزی میشه باز سرگیجه داره به طوریکه از شدت سرگیجه می خوره زمین .
دقیقا در همون جایی که در خواب گفتم در حیاط چاه داریم دیروز در همانجا خورد زمین.
با سپاس فراوان استاد محترم

پاسخ
لینک۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۳:۲۰:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مادر شما کنترل احساسی خود را از دست می دهد و فکر می کند که هیچ راه حلی برای درمان او وجود ندارد. مادر شما فکر می کند که بیماری اش خیلی کش آمده است و دیگر از این طولانی شدن بیماری خسته شده است و در رفتن کش یعنی او بیش از حد به خودش سختی وارد کرده و مقاومت کرده است ولی دیگر باید نگرش و طرز فکر خودش را گسترش بدهد و به تغییر شرایطی که در راه است تن بدهد و آن را بپذیرد. او از این همه تعهد و کار خسته است! لطفا برادرتان را خبر کنید تا اگر مسافرت است برگردد و به مادرتان سر بزند. همه شما از اینکه مادرتان از این همه سختی نجات پیدا کند، برای او خوشحال خواهید بود. شاید امروز برای شما درک این موضوع سخت باشد ولی وقتی کسی را عاشقانه دوست دارید باید او را بیشتر از خودتان دوست داشته باشید و این یعنی که برای آرامش خودتان، نباید او را وادار کنید تا در سختی و رنج بماند. باید بگذارید تا خدای بزرگ تقدیر و آرامش را به روح و جسم او بدهد. این یعنی عشق واقعی!

پاسخ
لینک۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۴:۲۵

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.