آگهی ازدواج
دختر جوان اگر به خودش بود، دوست داشت در همان 20 سالگی که مادرش مُرد و او هم به خاطر کثافتکاری های پدرش از خانه بیرون آمد، عروس شود تا دیگر او را نبیند، اما نشد.
یعنی خواستگار خوب نصیبش نشد! چند پسر جوان هم که به او اظهار عشق کردند، همه سوء استفاده گر از آب در آمدند و این طوری شد که تا به خود آمد، دید که 27 سال از سنش می گذرد.
دختری زشتی نبود؛ اما گویی قسمتش آن بود که ازدواج عاشقانه نصیبش نشود! و از هفته قبل بود که عمه اش با آن پیشنهاد، وسوسه را به جانش انداخت: دختر چرا آگهی نمی زنی؟ هزار تا دختر می شناسم که این طوری ازدواج کردن و خوشبخت هم هستن.
اما او، تردید داشت، دو دل بود. فکر می کرد و از چند نفر هم شنیده بود که: آگهی دادن مال بازنده هاست.
اما خیلی احساس تنهایی می کرد. چند روز فکر کرد تا بالاخره پیشنهاد عمه اش را پذیرفت. آگهی داد و فقط دو روز گذشت تا یک جواب نان و آبدار رسید و او هم قرار ملاقات را تعیین کرد و ...
حالا اینجا بود. داخل یک رستوران شیک گرانقیمت و انتظار غریبه ای را می کشید که قرار بود گل سرخی را به یقه اش بزند. همان طور که سرش پایین بود متوجه شد که یک نفر – با گل سرخ به یقه – سر میزش نشست. اما همین که سر بلند کرد با تعجب گفت: پدر ... شمایی؟
بهار : اگر دقت کنید میفهمید پدر هم دنبال زن بوده چون اول داستان گفته مادر دختره یعنی همون زنه مرده
کوثر : ادم گیج میشه
... : من اینو نگرفتم
کسی نفهمیده بهم بگه کنجکاو شدم
Fateme : پدرش خوب حواسش به دخترش بوده
مهنا : مشخصه عمه با پدره دست به یکی کردن
محمدرضا عزتی : باباش نفهمیده این دختره بچشه از قبل؟
احمپدرضا : الکی بود د اپش
فرانک : واا..ی طفلک دختر ! بد بیاری تا این حد ؟؟
علی : ایا دوستان وقتی ک نظر میدن توجه به مطلب دارن؟
خب این جا پدر هم لابد تنها بوده و قصد ازدواج داشته و اگهی رو دیده و دنبال کرده حالا این کجاش هرزگی و کثافت کاری هست؟ اگه هست شامل شخصی هم ک برای ازدواج با این مراجعه کنه خواهد بود .فک کنم برخی دوستان دچار برداشت اشتباه شده و تصور کردن پدره با اگاهی از اینکه صاحب اگهی دخترش هست مراجعه کرده.
یا اینکه پدره با وجود داشتن زن، دنبال ازدواج مجدد بوده که البته هیچکدوم از اینا نیست - با تشکر
طهورا : جالب و زیبا بود