ابراهیم و عزرائیل
چون خدای تبارک و تعالی خواست جان ابراهیم را بگیرد ملک الموت را فرستاد و او گفت: یا ابراهیم درود بر تو.
ابراهیم فرمود: ای عزرائیل برای دیدن من آمدی یا برای مرگم؟
گفت: برای مرگ و باید اجابت کنی.
ابراهیم گفت: دیدی که دوستی دوست خود را بمیراند؟
خطاب آمد: ای عزرائیل به ابراهیم بگو: دوستی را دیدی که ملاقات دوستش را بد بدارد؟
براستی که هر دوستی خواهان ملاقات دوست است.
عالیه : لطفا زیاد داستان بزارید
فریبا هراتی : صدها داستان در سایت هست. همینطور در بخش ضرب المثل ها پر از داستان است.
فرزانه76 : سلام ممنون میشم داستان های قرآنی هم قرار بدین
کاربر : عالی
کتاب خوان : جالب بود.
س،،،م : داستان جالبی بود
متشکرم
zM : واقعا داستان جالبس است
قلب بی عشق : ملاقات خدا بعد از همه آرزوهایی که قیدشون زده شده بهترین آرزوس
علیرضا جباری آسا : اینکه داستان ها بی منبع ذکر شده اند خیلی بد است
فریبا هراتی : بله ولی متاسفانه در نت هیچ منبعی برای اینها نیست و فقط گردهم آوری شده اند.