یوتاب گلچینی از بهترین ها

تحصیل در اروپا

یك زوج جوان برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا عازم کشوری اروپایی شدند. در آنجا پسر كوچکشان را در یک مدرسه ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند.

روز اوّل كه پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف كن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟
پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار كشیدن به ما گفتند، خانم معلّم برایمان یك كتاب قصّه خواند و یك كاردستی هم درست كردیم.
پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟
پسر گفت: نه.

روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تكرار كرد.
پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش كردیم، یاد گرفتیم كه چطور اعتماد به نفسمان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به كتابخانه رفتیم و به ما یاد دادند كه از كتاب های آنجا چطور استفاده كنیم.

بعد از چندین روز كه پسر می رفت و می آمد و تعریف می كرد، پدر كم كم نگران شد؛ چرا كه می دید در مدرسه پسرش وقت كمی در هفته صرف ریاضی، فیزیك، علوم، و چیزهایی كه از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود.

از آنجایی كه پدر نگران بود كه پسرش در این دروس ضعیف رشد كند، به پسرش گفت: پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیك كار كنم.
بنابراین پسر دوشنبه ها مدرسه نمی رفت.

دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند كه چرا پسرتان نیامده.
گفتند مریض است !!!
دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یك بهانه ای آوردند!
بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشكوك شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت كند.

وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی كرد بهانه بیاورد؛ امّا مدیر زیر بار نمی رفت.
بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف كرد. گفت كه نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می كند كه چرا در مدارس اروپایی این قدر كم درس درست و حسابی می خوانند...؟!
مدیر پس از شنیدن حرف های پدر كمی سكوت كرد و سپس جواب داد:
ما هم 70 سال پیش مثل شما فكر می كردیم !!!

12 دیدگاه

حمید بخ : حالا کمی نویسنده در آموزش مهارت‌های زندگی اغراق نمودند . البته آنها در کنار دروس. هم این آموزشها را میدهند نه اینکه آنها را ول و فقط درس بخوانند.

پاسخ
لینک۱۳ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۲۰:۲۶

مصی : ببین منو عالی بود

پاسخ
لینک۲۱ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۷:۳۵

مائده : قشن بود

پاسخ
لینک۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۵۷:۵۳

ساکورا : سلام خانم هراتی عزیزم من همه اینارو خوندم تموم داستانای کوتاهو خواستم تشکر کنم دستتون درد نکنه عالی هستن

پاسخ
لینک۲۵ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۲۱:۰۸:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : تشکر.

پاسخ
لینک۶ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۰۹:۵۶:۵۵

ایسودا کریمیان : عالی بود

پاسخ
لینک۱۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۰:۴۵

فاطمه : اسم نویسنده اش میشه بگید

پاسخ
لینک۲۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۱۱:۲۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : این داستانها را در طی سالها از نت حمع کرده ام و از همان ابتدا اسم نویسنده شان معلوم نبوده.

پاسخ
لینک۲۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۱۳:۳۳

هیلی : خیلی عالی بود ✌.... مفهومش خیلی آموزنده و جالب بود.....

پاسخ
لینک۲۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۳۲:۵۸

شکیبا : بعید میدونم ما صد سال دیگه به این تفکر برسیم
مرسی از داستان آموزنده تون

پاسخ
لینک۳۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۰۰:۴۲

سپیده : واقعا باس به موضوع توجه کنیم

پاسخ
لینک۲۹ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۲:۲۵

سروین : من این داستان رو چند جای دیگه خوندم ولی معنیش رو نفهمیدم از مدیر وبسایت و یا نویسنده تقاضا دارم بگویند معنای این داستان چبست

پاسخ
لینک۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۰۴:۴۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مقایسه ی دو مدل روش آموزشی در ایران و اروپاست. ایران به مواد درسی بیشتر اهمیت می دهد و سیستم آموزشی اروپا در سنین پایین بیشتر روی روحیه و اعتماد به نفس بچه ها تاکید می کند نه روی مواد درسی. مثلا در سوئد در طی سالهای اول دوره ی ابتدایی اصلا امتحان گرفتن وجود ندارد چون معتقدند که روحیه ی بچه ها به خاطر استرس امتحان آسیب می بیند ولی در ایران از همان روز اول که بچه ها به مدرسه می روند ترس از 20 نگرفتن و رد شدن دارند تا سال آخر دانشگاه.

پاسخ
لینک۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۰۸:۳۲
ادامه