زن و نجار
زنه میره نجاری میگه: آقا یه کمد بساز برام.
نجار کمد می سازه.
زنه دو روز بعد میاد میگه: اتوبوس که رد می شه کمده می لرزه.
نجاره میگه :چرا مزخرف میگی اتوبوس چه صیغه ایه؟
خلاصه میاد پیچاشو محکمتر می کنه و میره.
دوباره فردا زنه میاد میگه: اتوبوس رد میشه کمد می لرزه.
نجار میگه: بابا برای یه کمد پدر مارو در آوردی. اصن من میرم تو کمد می شینم اتوبوس رد شه ببینیم چیه؟
می شینه تو کمد، یه دفعه شوهر زنه میاد خونه در کمدو باز می کنه، میگه: تو اینجا چی کار میکنی؟
نجاره میگه: اگه بهت بگم منتظر اتوبوسم باورت می شه؟
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.