یوتاب گلچینی از بهترین ها

مادر دروغگو

پسر هشت ساله‌ای مادرش فوت کرد و پدرش با زن دیگری ازدواج کرد. یک روز پدرش از او پرسید: «پسرم به نظرت فرق بین مادر اولی و مادر جدید چیست؟» پسر با معصومیت جواب داد: «مادر اولی‌ام دروغگو بود اما مادر جدیدم راستگو است.
پدر با تعجب پرسید: چطور؟
پسر گفت: قبلاً هر وقت من با شیطنت هایم مادرم را اذیت می‌کرم، مادرم می‌گفت اگر اذیتش کنم از غذا خبری نیست؛ اما من به شیطنت ادامه می‌دادم. با این حال، وقت غذا مرا صدا می‌کرد و به من غذا می‌داد. ولی حالا هر وقت شیطنت کنم مادر جدیدم می‌گوید اگر از اذیت کردن دست برندارم به من غذا نمی‌دهد و الان یک روز است که من گرسنه‌ام.

11 دیدگاه

ثخ۲خص : خخخ

پاسخ
لینک۱۸ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۷:۲۳:۴۱

صادق : عالی

پاسخ
لینک۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۹:۰۰

صادق : عالی بود

پاسخ
لینک۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۷:۵۶

پریا : بچه خنگ نبود فقط بچه بود

پاسخ
لینک۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۴۶:۳۳

زینب برزگر : سلام بچه خیلی باهوش بود ولی بازم بچه بود خوب از بد تشخیص نمیده
منم جای اون بچه بودم همین حرف رو میزن
م

پاسخ
لینک۲۷ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۵:۲۴:۱۰

آرش : وقعا مامان منم میگه اگه شیطنت کنی فلان کار انجام نمیدم برات ولی بعد انجام میده مامانا همین اند دیگه لنگه ندارن قدرشون بدونین

پاسخ
لینک۲۱ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۵۶:۳۸

؟؟ : بسیار زیبا

پاسخ
لینک۱۲ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۱۹:۳۹

عشق همتون : خیلی جالب بود واقعا جالب بود ولی بچه خنگ بود

پاسخ
لینک۲۷ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۱۵:۲۲

eliya15 : جالب بود

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۱۳:۴۷

مهسا : بسیار داستان جالبی بود

پاسخ
لینک۱۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۳۹:۵۱

مبینا : بسیار عالی

پاسخ
لینک۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۵:۵۱:۵۱
ادامه