مار و قورباغه
مارها، قورباغهها را می خوردند و قورباغهها از این نابسامانی بسیار غمگین بودند؛ تا اینكه قورباغهها علیه مارها به لك لكها شكایت كردند. لك لكها چندی از مارها را خوردند و بقیه را هم تار و مار كردند و قورباغهها از این حمایت شادمان شدند.
طولی نكشید كه لك لكها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغهها. قورباغهها ناگهان دچار اختلاف دیدگاه شدند. عده ای از آنها با لك لكها كنار آمدند و عدهای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند.
مارها بازگشتند ولی این بار، همپای لك لكها شروع به خوردن قورباغهها كردند.
حالا دیگر قورباغهها متقاعد شدهاند كه انگار برای خورده شدن به دنیا آمده اند ولی تنها یك مشكل برای آنها حل نشده باقی مانده است.
اینكه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان !!؟؟
نکته!
از دشمنان برند شكایت به دوستان
چون دوست دشمن است شكایت كجا بریم؟
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.