یوتاب گلچینی از بهترین ها

میرم خونه ی بابام

زن جیغ کشید: دیگه یک دقیقه هم نمی تونم تحملت کنم.
همانطور که به طرف در خروجی می رفت، داد می زد: میرم خونه ی بابام و حق نداری کسی را بفرستی دنبالم.

با عجله که کفش هایش را بلند کرد، ناخواسته چشمش به تیتر درشت روزنامه افتاد: 27 دختر آماده ی ازدواج در برابر یک پسر.
با صدای ملایم تری گفت: اگر کسی را هم فرستادی، فرستادی.

2 دیدگاه

لایلا : خوب بود زیاد تاثیر گذار نبود

پاسخ
لینک۲۶ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۱۳:۲۸

آرش : منظور رو نفهمیدم

پاسخ
لینک۲۸ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۰۱:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : منظور او این است که نگذار بروم خونه ی پدرم!! با دست پس می زند با پا پیش می کشد!

پاسخ
لینک۲۸ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۳۹:۰۴