نماز پیرزن
پیرزنی مشغول نماز خواندن بود.
چند زن هم نشسته بودند و از او تعریف می کردند.
یکی گفت: این زن، خدا عمرش بدهد، خیلی با ایمان است. در موقع نماز، تمام حواسش به جانب خداست. آنقدر مومن است که اگر سر نماز صد نفر هم حرف بزنند، انگار نه انگار و ...
پیرزن نمازش را قطع کرد و گفت: بله! روزه هم هستم، مشهد و کربلا و نجف هم رفته ام.
Pariya : یک داستان طنز بود
کیانا : الان من نفهمیدم چه نتیجه ای داره این داستان