هیچ كس زنده نیست
خیلی سال پیش كه دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند. تعدادی هم برای محكم كاری دو بار این كار را انجام می دادند، ابتدا و انتهای كلاس، كه مجبور باشی تمام ساعت را سر كلاس بشینی.
هم رشته ای داشتم كه شیفته ی یكی از هم دوره های دخترش شده بود. هر وقت این خانم سر كلاس حاضر بود، حتی اگر نصف كلاس هم غایب بودند، جناب مجنون می گفت: «استاد، همه حاضرند!» و بالعكس اگر تنها غایب این كلاس این خانم بود و بس، می گفت: «استاد امروز همه غایبند، هیچ كس نیامده».
در اواخر دوران تحصیل، با هم ازدواج كردند و می شنیدم كه بسیار خوب و خوش هستند.
امروز خبر دار شدم كه آگهی ترحیمی را با این مضمون چاپ كرده اند:
هیچ كس زنده نیست، همه مرده اند.
آمده ام تا گلی پیشكشت كنم
اما تو لایق همه ی باغ منی.
باغ من از آن تو باد.
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.