یوتاب گلچینی از بهترین ها

پیر زن و خدا

پیر زن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت: خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد.

پیر زن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.

نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا درآمد. پیر زن دوباره در را باز کرد. این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد. پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغرکنان به خانه برگشت.

نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا درآمد. این بار پیر زن مطمئن بود که خدا آمده، پس با عجله به سوی در دوید. در را باز کرد ولی این بار نیز زن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذایی بخرد. پیرزن که خیلی عصبانی شده بود، با داد و فریاد، زن فقیر را دور کرد.

شب شد ولی خدا نیامد. پیرزن ناامید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید.
پیر زن با ناراحتی به خـدا گفت: خدایـا، مگر تو قول نداده بودی که امـروز به دیـدنم مـی آیی؟
خدا جواب داد: بله، ولی من سه بار به خانه ات آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی!

34 دیدگاه

ناشناس : من از خواندن داستان های شما لذت می برم

پاسخ
لینک۱۱ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۰۲:۱۸

سبحان : سلام .خوب و عالی بود. کاش نگاهون همیشه به دورو برمون باشه.

پاسخ
لینک۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۱۸:۰۷

مهاجر الی‌الله : گاهی خدا، بسیار زیباتر از آنچه که فکر می‌کنیم، جاه و جلال و منزلت خود را به رخ انسان می‌کشد. اما ای کاش ما هم بتوانیم دایره‌ی و نظرمان را اندکی وسعت ببخشیم.

پاسخ
لینک۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۴۵:۴۰

مهران : عالی بود که

پاسخ
لینک۴ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۴۶:۳۳

آناهیتا : خیلی قشنگ بود

پاسخ
لینک۲۷ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۲۱:۳۷:۳۰

سارا : نویسندش کی بوده

پاسخ
لینک۲۶ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۱۶:۰۵

آوین وکیان : خوبه



پاسخ
لینک۱۳ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۵۹:۴۵

اهوازی : خیلی زیباودلنشین.

پاسخ
لینک۳۰ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۲۳:۰۰:۱۱

زهرا : خیلی داستان خوبی بود امیدوارم بخوتنید

پاسخ
لینک۱۳ شهریور ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۲۹:۳۷

nafase : خیلی داستان خوبیه من از کی دنبال این داستان بودم اسمشو بلد نبودم امید وارم همه بخوانند و خوششان بیاد

پاسخ
لینک۱۰ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۰۱:۲۴:۵۶
ادامه