تعبیر خواب روشنایی
دیدن روشنایی در خواب، هدایت به راه راست و رهایی از اندوه است. اگر کسی ببیند روشنی او را فراگرفت یا کسی به او داد، دلیل است که کسی راه علم و دین به او بیاموزد یا از غم فرج یابد. دیدن تاریکی در خواب، نشانه غم و یا بی دینی است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر کسی ببیند روشنایی به سینه او افتاد، دلیل که پارسا و با ایمان است و همچنین عاقبت کارش به خیر است .
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن روشنایی در خواب بر چهار وجه است:
- دین هدی،
- علم،
- راه پاک،
- اعتقاد پاک.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی درخواب روشنایی آتش ببیند، چنانکه بدان روشنایی می توانست راه خود را ببیند، دلیل کند که هدایت و تقوا یابد. اگر روشنایی را ایستاده ببیند، دلیل کند که سبب خوشبختی او همانجا خواهد بود. اگر در خانه خود اخگر دید، چنانکه از نور آن خانه روشن بود، دلیل کند که کارش بالا رود و دولتش زیاد شود. اگر ببیند که آن اخگر را کشت، دلیل که درخاندان او خصومت و داوری خواهد بود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
b : سلام خانم هراتی عزیز.
من خواب دیدم دارم گوی هایی از جنس آهن که حجم یک مشت رو دارن رو دارم بهم نزدیک و میکس میکنم . انگار داشتم باهم جفتشون میکردم . تعداد این گوی ها هم بیشتر از دهتا بودن .
وقتی اینها شروع به جفت شدن ( داشتن درون هم فرو میرفتن ) کردن دیدم نور خیره و سفیدی از درونشون بیرون زد ( که انگار حاصل از میکس شدن گوی ها بودن) . هرچقد بیشتر و بیشتر بهم جوین میشدن نور سفید تر و خیرگیش چشم ادم رو میزد . بحدی رسید که من دیگه نمیتونستم نگاهشون کنم از بس خیرگیش میزد به چشمم . حتما لامپ زنون رو دیدید یا شنیدید راجبش . شدت نور ازین هم سفید تر و بیشتر بود تو خوابم و من خیلی خوشحال بودم ازینکه موفق شدم همچین کاری بکنم . و تندی رفتم پیش فامیلم و بهش گفتم ولی اون اصلا متوجه داستان نمیشد .
ممنوم بابت وقتی که میزارید مثل همیشه .
فریبا هراتی
: سلام. شما قدرت و استقامت و اراده تان را جمع می کنید تا از لحاظ معنوی خودتان را قوی کنید و بالا ببرید و به دستاوردهای خیلی بزرگی برسید. در نهایت ظرفیت موفقیت در شما بسیار بالا خواهد رفت و خواهید درخشید. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام خانم هراتی عزیز
از تعبیراتون کمال تشکر رادارم
من حدود ۷۵ روز قبل از تصادف وفوت پسرم (که پارسال آذر بود) خواب دیدم یه زن تقریبا ۶۰ ساله که موهای کوتاه واستخوانی رنگی با پیراهن سفید و نیم آستین داشت به من گفتند این زن عالمی است که روح تو را متعالی ودرست می کند وهرکس این عالم را ببیند جاودانه خواهد بود بالای سرم ایستاد دهانش را باز کرد ومن هم درست پایین او وسرم را عقب برگرداندم ودهانم را باز کردم ونور سفید با سرعت بسیار زیاد از دهان من به داخل دهان او رفت ومن فکر کردم که مردم رفتم بالا،یک دفعه نگران فقط دخترم که الان ۸.۵ سالش هست شدم گفتم پس ساغر چه می شود؟ داشتم می رفتم به سمت دود خاکستری رنگ که برگشتم به سمت زمین،رفتم به آینده ودخترم را بالباس عروس وداماد ویک ماشین عروس سفید پیکان وعروسی خلوت در زیرزمین بسیار بزرگ و نسبتا سفید بود من در روی لوله های بزرگ آب بودم وعروسی اورا می دیدم وگفتم چه خوب است با اینکه مرده ام ولی گذاشتند عروسی را ببینم،بعد با ترس فوق العاده ای از خواب بیدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. به شما در خوابتان هشدار داده شده که حادثه ای در راه است که شما از شدت اضطراب و ناراحتی این حادثه ( که همان مرگ پسرتان است) به حدی تحت فشار قرار می گیرید که نزدیک است که از شدت ناراحتی دور از جانتان فوت کنید. 60 عدد مربوط به زمان است. به مساله به اتمام رسیدن زمان یا طول عمر اشاره دارد. شما حضرت عزرائیل ع را در قالب این خانم دیده اید و می خواسته اید روحتان را به او تقدیم کنید ولی فکر دخترتان و ترس و نگرانی شما از اینکه او تنها بماند، شما را به دنیا برگردانده و شما هدفدار شده اید و الان این هدف شماست که از او مراقبت کنید. دختر شما بدون شما غمگین و تنها و ناراحت خواهد بود و گوشه ی عزلت می گزیند و غصه می خورد و شما این را نمی خواهید. پس خداوند به شما عمر دوباره بخشیده و توانایی شما را برای حمایت از دخترتان بالا برده است و با وجودی که بخشی از وجودتان مرده ( پسرتان) اما شما زنده می مانید تا دخترتان را سرو سامان دهید و انشالله خوشبختی و عروسی او را ببینید و قرار است سالهای سال کنار او زندگی کنید و از او حمایت کنید. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام خانم هراتی عزیز
لطفا خوابم نمایش داده نشود.
فریبا هراتی
: سلام. شما نگران این هستید که کنترل زندگی تان را می توانید راحت به دست داشته باشید یا خیر. شرایط زندگی شما بهتر خواهد شد و روحیه ای قویتر از قبل خواهید داشت. کافیست که شما به این موضوع باور داشته باشید که خدا حواسش به شما هست و اوست که بینش قوی اش باعث می شود که شما در زندگی تان شکست نخورید. خدا شما را دوست دارد و حواسش به شما هست. منظور از تغییر مدرسه در خوابتان این است که شما باید با دخترتان صحبت کنید آگاهی های او را بالا ببرید. باید با او بسیار صمیمی باشید و او را با خداوند آشنا کنید. درسهایی نو و تازه به او بدهید که تا به حالا نمی دانست. دلیل مشکلتان را کم کم با او مطرح کنید تا دلیل رفتارهای شما را بهتر درک کند. ولی به یکباره اینکار را نکنید چون او روحش شکننده و جوان است. شما نباید تمام احساس و افکارتان را با همسرتان مطرح کنید. تشکر از همراهیتون.
فائزه : سلام.خانم هراتی.من رویای صادقه زیاد میدیدم یعنی قشننگ فرق بین رویای صادقه و رویای نمادین و خواب الکی رو متوجه میشدم،ی سوال حخدمتتون داشتم.من خواب هم رو خودتون تعبیر کردین و faziiiیاfaziاسم یوزرنیمم بود،ک متاسفانه فراموش کردم پسورد رو و این جا مجددا براتون مینویسم،خانم براتی من قبل از خواب های نمادین رویای صادقه میدیدم در جریان با مشکلات فامیلی،اولیش این بود که مرگ منو نشون داد ک با چاقو می کشتنم بعدش در ادامه خواب دیدم روی کاغذی نوشته شد ماموریت شرو شد،ک حالا اختلافاتی بود بین ما و فامیل،بعد از گذشت اتفاقات خواب نمادین ک براتون تعریف کردم یکیش اینکه یکی از فامیل ها جواهراتی که خونه ما بود می خواست با خودش ببره که من نزاشت و در نهایت گفتت من خودمو یه روز به سقف این خونه دار میزنم،و دیگری سگ سیاه و بزرگی ک در خانه حیاطی محصور و من روی دیوار این خانه بودم که دستی ک استخوان بود توش بهش پرتاب می کنم و دست گوشت رو سمت دیگر حیاط میندازم و میرم، ،ب نظر شما با توجهه ب این خواب ها دلیل اینکه مرگ من بهم هشدار داده شد کدوم خواب میتونه باشه،کدومش احتمال صدمه به من رو داشته که در خواب هشدار مرگ بود،مرگ من این که به چه طریقی میمیرم مشخص بود ولی این که کی می کششه منو باچاقو مشخص نبود.
فریبا هراتی
: سلام. دوست خوبم وقتی که شما از یوزرنیم خودتان استفاده نمی کنید، و با اسم جدید وارد می شوید، یوزر قدیم شما برای بنده هم قابل نمایش نیست و با توجه به چند هزار نفر اعضای سایت من نمی توانم خواب شما را به یاد بیاورم که راجع به چه صحبت می کنید. اما تا جایی که می توانم از توضیحات شما متوجه شوم، منظور از کشتن شما قتل واقعی نیست بلکه منظور به این است که کاری کنند که شما افسرده و نارحت شوید و زندگی تان به صورتی منفی متحول شود. جواهرات شما هم به موفقیت های شما اشاره می کند و نه به کشتن شما. شما از فامیلتان فاصله می گیرید و بین شما سردی و جدایی می افتد و خودتان به اوج موفقیت خواهید رسید. من به هیچ وجه تایید نمی کنم که کسی قصد داشته شما را واقعا به قتل برساند. تشکر از همراهیتون.
میثم : سلام وقت بخیر .
لطفا خواب بنده نمایش داداه نشود.تشکر
باید برگردیم از جاده اصلی بریم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به تبعیت از پدرتان برای بهبود کارتان و رسیدن به استقلال بیشتر، کنترل زندگی تان را به ایشان می سپارید و تا اندازه ای در زندگی تان رقابتی فکر می کنید. تصمیمات عجولانه ای که پدرتان می گیرد و عدم همفکری او با مادرتان و شما باعث می شود که کارتان به مشکل بخورد. اگر بخواهید زیرپوستی و پنهانی کاری بکنید به مشکل بر می خورید و اگر بخواهید علنی کاری بکنید که پیشرفت کنید برایتان با سیاست و تدبیر و دروغ سازی دردسر درست می کنند. پس بهتر است که مسیر درست زندگی را انتخاب کنید و با آرامش به پیش بروید. عجله نکنید و نخواهید که یک شبه ره صد ساله بروید. در نهایت پدرتان با گوش دادن به نصایح شما موفق خواهد شد که مشکلاتتان را حل کرده و خسارت های وارده به زندگی تان را جبران کند. برای دفع شر صدقه بدهید.
مهربان : با سلام. خواب دیدم تو اتاق خونمون بودم ولی یکمی جهت خونه و اتاق با حالت عادی فرق داشت. اتاق خیلی روشن بود. یکدفعه مثل یه تصویری دوست پسرم رو دیدم که سرش رو پایین انداخته و انگار مشغله هم داشت و میخاست عجله بیاد احوالم رو بپرسه اومد خونمون بهم سر بزنه(چن ماهه از هم بی خبریم و قهریم و قرار بود بعدا ازدواج کنیم) و همون موقع اتاق بیش از حد روشن شد یه نور خیلی خیلی روشن بود و من خوشحال بودم اومد کنارم ایستاد و ازم پرسید این نور روشن چیه چرا اینطوریه و من حالت خیلی مغرور به خودم گرفتم و انگار پوزخند زدم و جوابش رو ندادم برادر بزرگم گفت مال اونه که اینطوریه و اشارش انگار به یه پریزی چیزی بود، اونم ازینکه جوابش رو ندادم ناراحت بود و سرش رو پایین انداخت ولی هنوز کنارم ایستاده بود، تو خواب انگار سالهاست نه فقط ما دو تا بلکه خانواده هامون هم همدیگرو میشناسیم و اون مثل همیشه اومده بود که حالم رو بپرسه، ( تو واقعیت خیلی ازش دلگیر شدم). ممنون
فریبا هراتی
: سلام. نیروی بالاتر الهی روشنگر راه شما خواهد بود و انشالله با هم آشتی می کنید. ولی سعی کنید که باز همدیگر را ناراحت نکنید و اشتباهات گذشته تان را تکرار نکنید. بخشنده و مهربان باشید. تشکر از همراهیتون.
نگار : سلام خانم هراتی عزیز
مادرم خواب دیده که من و همسرم با هم داریم از توی یه جای تاریک رد میشیم و راهی که میریم آخرش یه جای روشنه، انگار یه راهه که انتهاش روشنایی هست. مادرم فقط پاهای ما رو دیده که من یه دامن گشاد گلدار آبی کرم با کفش پاشنه دار پوشیدم و انگار داریم مهمون میریم خونه مادر بزرگم و مادر بزرگم تو انتهای راه که روشناییه ایستاده و مامانم به مادربزرگم اعلام میکنه که ما رسیدیم و مادر بزرگم برمیگرده مارو میبینه و گریه میکنه.
خانم هراتی در واقعیت ۳ روز پیش مادر و مادربزرگم اتفاقی همسایشون و میبینن و همسایه به مادربزرگم میگه که دارم میرم کربلا ، تو هم میای و مادربزرگم گریه میکنه و میگه حاجت دل منم(منظورش مشکل من بوده) بخواه از امام حسین. مادرم تو خوابی که دیده مادربزرگم و دقیقا تو همون لباسایی که اون روز همسایه رو دیدن دیده و میگه تو خواب طرز ایستادنش تو روشنایی مثل طرز ایستادنش جلوی همسایه بود و وقتی برگشت و شمارو دید و گریه کرد دقیقا همون طوری که اون روز به همسایه گریه کرد بود.
فریبا هراتی
: سلام. انشالله مادربزرگتان حاجت روا خواهد شد و پایان این راه تاریکی که می روید به صلح و آشتی ختم خواهد شد. شما عزت و احترامتان بالا خواهد رفت و از لحاظ مالی هم همسرتان از شما حمایت خواهد کرد. مادر بزرگ شما به حاجتش می رسد و از خوشحالی گریه می کند. تشکر از همراهیتون.
Pouya : سلام. من دیشب خواب دیدم که شب هست و پدر و مادرم همراه من در اتاقم حضور دارن. هیچ چراغی روشن نبود و تاریک بود. یهو نگاهم افتاد به پنجره اتاقم و دیدم توسیاهی آسمون شب یک خط نور به صورت محو وصل شده به زمین و بعد قوی تر شد و بهد شد ستون نور پر رنگ و درخشان و در حال کسترده شدن روی زمین بود که در حالیکه شوکه شده بودم رو کردم به پدرم و با حالتی که انگار چیزی رو کشف کرده باشم گفتم من اینو فهمید چیه! من اینو فهمیدم چیه!
ممنون میشم تعبیرش رو بفرمائید.
فریبا هراتی
: سلام. امید و روشنایی غیر منتظره ای شروع به تابیدن خواهد کرد و بینش شما قویتر خواهد شد. مسئله ای گنگ و نامعلوم برای مردم مشخص می شود. عقل و خرد مردم به کار خواهد افتاد و خشم خداوند بر کسانی که مخالف خواسته های او اقدام می کنند، نشان داده خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
parvane : باسلام.من الان حدود یک ماه با نامزدم قهر هستم.خواب دیدم من تو یک اتاق با نور ملایم هستم و نامزدم همش میاد بهم سرمیزنه و دوست چندسال پیشمو دیدم که اصلا نه خوب منو میشناسه نه نامزدمو دیدم هی میاد تو اتاق ما نامزدم هی میرفت پیش اون و دوست داشت زود بیاد پیشم.و وقتی اومد ما نزدیکی کردیم کلی همو بوس کردیم از لب و من بر گردن نامزدم بوسه زدم.الت نامزدم بلند شده بود و از روی لباس زیر نزدیکی کردیم لباس تنمون نبود و روی منو نامزدم نور بود و دیگه نرفت از اتاق بیرون کنارم موند.همه چیه اتاق چوبی بود.من رو و نامزدم زیر بود
فریبا هراتی
: سلام. شما نمی دانید که شرایط شما چه خواهد شد و مرتب به نامزدتان فکر می کنید و او به شما فکر می کند. شما تمام مدت فکر می کنید که حواس او جای دیگریست و در حالی که دلتنگ هم هستید از هم دوری می کنید. شما به هم دروغ می گویید و مبنای رابطه ی شما بر صداقت نیست و رفتارتان ماشینی و بی احساس است. شما برای خودتان همه چیز را خلق می کنید و تصور می کنید و دوست دارید که حرف شما بر او سر باشد و او مطیع شما باشد و بیاید و دیگر نرود. ولی اینها همه افکار باطل و خیال شماست. تشکر از همراهیتون.
parvane : باسلام.من با نامزدم در بیداری قهریم.خواب دیدم اومده سر جای همیشگی که قرار میذاریم شب بود اومد دنبالم دور زد با ماشین بود و ترافیک تقریبا. دوستش جلو کنارش و من عقب پشت نامزدم نشسته بودم.نامزدم داشت میگفت خیلیا میخوان باهاش دوست شن ولی من تورو میخوام.بعد چراغای بیرون که روشن بود بین منو نامزدمو خیلی روشن کرده بود و من همینطوری از پشت بهش نگاه میکردم.و من با یک لبخند ملیح همراه بودم و همینطوری به راهمون ادامه میدادیم و همینطوری که پشتش به من بود حرف میزد.
فریبا هراتی
: سلام. نامزد شما با دوستش راجع به شما درددل می کند و کنترل اوضاع را به دست گرفته. شما احساس می کنید که او شما را پشت سر گذاشته و اعتماد به نفستان راجع به خودتان کم شده و باور ندارید که او شما را دوست داشته باشد. در حالی که شفافیت و وضوح بین شما برقرار خواهد شد و شما شرایط خودتان را بهتر از گذشته متوجه خواهید شد. او دوست دارد که شما در زندگی اش باشید و سعی می کنید که مشکلاتتان را حل کنید. تشکر از همراهیتون.