تعبیر خواب آباد کردن
اگر در خواب ببینیم که مشغول آباد کردن جائی که ویرانه است هستیم و یا به ساختن ساختمانی مشغولیم، نشانه خیر و صلاح است. اگر زمینی را که احساس می کنید به خودتان تعلق دارد می سازید و آباد می کنید، بخصوص اگر در آن کشت می نمائید، تعبیرش عشق و ازدواج در زمانی نزدیک است. اگر ازدواج کرده باشید، در زمینه حرفه و شغل خود، کاری انجام می دهید که سود بخش است.
در نفایس الفنون آمده: اگر خود را در ده یا روستا یا شهرستانی آباد ببینید امنیت و آرامش می یابید. اگرکسی خواب ببیند که در دهی گم شده نشانه شرو فساد و بدی است. اگر ببیند که زمینی خراب از خود آبادان می کرد، چون سرا و دکان و مانند این، خیر و فایده این جهان به او رسد و اگر ببیند که جایگاه آبادان بیفتاد و خراب شد، دلیل کند که به اهل آن جایگاه، بلا و مصیبت رسد.
جابرمغربی می گوید: اگر کسی خویشتن را در خواب، در جایگاهی آبادان مقیم ببیند، به قدر آبادانی که دیده بود خیر و منفعت یابد و اگر به خلاف ببیند، به او ضرر می رسد.
تعبیر خواب آبادانی
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن آبادانی به خواب بر چهار وجه است:
1) صلاح کارهای این جهانی.
2) خیر و منفعت.
3) داد و کامرانی.
4) گشایش کارهای بسته.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیند که محل خرابی را آباد می کرد، چون مسجد و مدرسه و خانقاه و آن چه راکه مربوط به دین می باشد، تعبیرش این است که بر صلاح دین و خرد و ثواب آخرت کار انجام می دهد. اگر ببیند که زمینی خراب مانند خانه و یا دکان و مانند اینها را آبادان می کرد، خیر و فایده این جهان یابد و اگر ببیند که جایگاه آبادان بیفتاد و خراب شد، به اهل آن جایگاه، بلا و مصیبت رسد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
samin : سلام و درود به شما
اول خوابم یادم نیست فقط خواب دیدم خونمون خیلی از اقوام هستند و من میخواستم برم جایی دیگر آب بریزم.دستم پر از وسیله بود .بشکه بزرگ وایتکس خالی شده را برداشتم دیدم سنگینه فکرکردم آب پر شده. گفتم کمی از آن را بریزم ببینم آب است؟ باغچه ای کنارم بود که قسمت نزدیکم گلها و درختانش خشک شده و قسمت انتهایی پرازدرختان انجیر و انار و درختان میوه دیگر بود که بار نداشتند ولی میدانستم سالم هستند و درزمان خودش بار میدهند .کمی اب را ریختم در قسمت خشک شده متوجه شدم آب نیست و جوهر نمکه.نگران باغچه شدم.نمیخواستم جوهرنمک حتی به قسمت خشک برسه.نمیدونستم آب به اون زیادی از کجا اومد فقط میدیم آب زلال و پاک زیادی دردسترسمه و من در باغچه میریزم که جوهرنمک اثرش بره،ازطرفی میدانستم این آب چقدر برای باغچه خصوصا قسمتی که درختانش سالمه مفید است.سپاس از شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید که رفتارتان درست باشد، فکرتان باز شود و آسیب های گذشتته که در رابطه شما و فامیلتان به وجود آمده را التیام ببخشید. برای اینکار شما در ابتدا در خلوت خودتان افکار منفی و حرفهای تندو تیزی را به ذهنتان می آورید که مثلا حقش بود فلان می گفتم و فلان می کردم ولی می بینید که این کار بیشتر به روابط شما و ذهنیت شما آسیب می زند و ریشه دوستی ها را می خشکاند. بنابر این سعی می کنید در خلوت و آرامش خودتان، بدیها را بشویید برود و آرامش و بخشش و گذشت را در زندگی تان جاری می سازید تا همه تنفر و افکار منفی از ذهنتان پاک شود. می دانید که روابط خشک امروزی در آینده به گرمی می گراید و برایتان ثمربخش خواهد بود. تشکر از همراهیتون.
samin : ی دنیا تشکر.با آرزوی بهتریها برایتان
Yasi : سلام روزتون بخیر
دیشب خواب میدیدم تو ترکیه هستیم و یه جا هست که قسمت بندی شده با چادر جدا شده استخر نبود تو طبیعت بود و ما ایرانیها یه قسمت از اونجا را برای یه روز گرفته بودیم من و بچه هام بیشتر با پسرم بودم سرم و شامپو زده بودم یادم رفته بود با آب بشورم آخرین لحظه ها که داشت وقت تموم میشد به پسرم گفتم آب بریز سرمو بشورم داشت آب میریخت تو سرم و تو اون فاصله آب روی خودشم میریخت من میگفتم حالا توسر من بریز چرا رو خودت میریزی گفت آفتاب داره میسوزونم نگاه کردم دیدم از آفتاب قرمز شده دیگه اونجا وقتمون تموم شد من میگفتم کاش بیشتر بودیم که یه نفر که آدم خیلی قوی تو ایران هست گفت یه روز دیگه براتون اینجارو میگیرم که من دیدم یه حیوون شبیه یوزپلنگ داشت میومد همه بچه ها فرار میکردن دختر منم توی اون بچه ها بود و فرار کردن هیچ کس آسیب ندید بعد رفتیم خونه یکی از اقوام توی خواب اون فامیلمون انگار قبلا از من کبریت گرفته بود اومد بهم بده نگاه کرد چند تا بسته بیشتر نبود گفتم نمیخواد بدی بزار بعدا که داشتی بده و شب بود میخواستیم از اونجا بیایم کفش نداشتیم گفتیم اشکال نداره تا توی ماشین راهی نیست زمین خیس و گل آلود بود یکم رفتیم بعد به پسرم گفتم خوب چرا ما داریم میریم پامون کثیف میشه بزار شوهرخواهرم که کفش داره بره ماشین و بیاره شوهر خواهرم رفت که ماشین و بیاره من دیدم یه گودال بزرگ که شبیه برکه بود پر از آب زلاله داخلش کاملا مشخص بود یه قسمتیش ماهی قرمز کوچیک داشت توش گیاه بود خیلی قشنگ بود من با تعجب میگفتم یه همچین جایی که دوروبرش گل آلوده چطور این آب انقدر زلاله و از دیدن اون منطره خیلی لذت بردم و بعد دیدم از اونجا زنه چاقی رد شد که لباسش نامناسب بود و عورتش معلوم بود
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در شرایطی قرار می گیرید که سختیها و فشار زیادی روی شماست و احساس می کنید که دوره ای موقت است و همیشگی نیست. فکر شما خیلی خسته است و افکار منفی زیادی در سرتان وجود دارد و پسرتان هم ار لحاظ احساسی تحت تاثیر قرار گرفته و ناراحت است. شما باید افکارتان را عوض کنید و مثبت فکر کنید ولی باید مداوم مراقب باشید و چک کنید که خطری متوجه شما نشود. شما فکر می کنید که آن مقام ایرانی مسبب سختی های شماست. شما نمی خواهید زندگی تان دچار تنش های عصبی باشد ولی جاپاتان قرص نیست و احساس استیصال می کنید و شوهر خواهر شما بر عکس شما شرایط مالی عالی ای دارد و می تواند به شما کمک کند که کنترل زندگی تان را به دست بگیرید. او خیلی پولدار است. تشکر از همراهیتون.
Mah11111 : سلام روز بخیر.
یکهفته پیش خواب دیدم دارم با شلنگ توی کوچه و دم در خونمون آب میپاشم، البته شبیه خونه واقعیمون نبود. خواستگار سابقم (که خانوادش مانع ازدواج ما شدن و ما دیگه ارتباطی نداریم) همسایه دیوار به دیوار ما بود. در خونشون باز بود و من بخاطر دلخوری که ازشون دارم داخل خونشونو با حرص از دور آب پاشیدم. بعد دیدم دختر همسایه اونطرفی (که در واقعیت نمیشناسمش) داخل خونشونه. موهاش رنگ روشن بود داخل حیاطشون روی سکو نشسته بود و خواستگارم داشت ازش عکس میگرفت. من وقتی دیدمشون از حرصم به هردوشون آب پاشیدم و خیس آب شدن. وقتی منو دیدن توجه نکردن و خیلی سطحی همدیگرو بغل کردن و بعد یه جورایی با فاصله روبوسی و از هم خداحافظی کردن.
فریبا هراتی
: سلام. شما نسبت به خواستگارتان حساس هستید هر چند که می خواهید مشکلات را از روحیه و فکرتان دور کنید. او مشغول بررسی دیگران است و می خواهدتصویر ذهنی اش را نسبت به دیگران خوب بررسی کند و بعد ازدواج کند. تشکر از همراهیتون.
مهسا : سپاس فراوان از تعبیرتون خانم هراتی واقعیتش به خاطر یک سری شرایط بهم خورد ولی خوب منم در عالم واقعیت دوست دارم که ایشون برگردند حال با توجه به اینکه فرمودید ایشون پشیمان هستند و این خواب، احتمال بازگشت وجود دارد؟
فریبا هراتی
: شما آب را جارو می کردید و میرفت. پس تعبیرش این است که اگر می خواهید او برگردد شما باید خودتان به او بگویید که این تمایل را دارید و او را با خبر کنید.
مهسا : با سلام. خانم هراتی بزرگوار من صبح خواب دیدم که خونه ی پسری که قبلا دوستش داشتم و خواستگار بودند دعوت بودیم من و مادرم وقتی وارد خونه شون شدیم اون پسر وسط خانه به حالت غمگین و ساکت نشسته بود بعد من دیدم که انگار اب از راه پله بالا یا جایی اومده بود داخل خونه ی اینها و روی کف زمین که مثله اشپزخانه مانند بود اب تمیزی بود که روان بود من جارو رو برداشتم و اب ها رو شروع کردم به جارو کردن در ادامه خواب این پسر که عمگین نشسته بود وسط اتاق موبایلش رو اورد که از من و خودش که پشاش ایستاده بودم سلفی بگیره ولی من رفتم گنار انگار حالتی که دوست نداشتم عکسم رو بگیره در همین موقع یک دفعه مامانم بلند شد و از داخل کمد اونها آلبونی رو دراورد و با فاصله ۲ متری از من و این اقا شروع به نگاه کردن البوم کرد و من تو خواب از دور حس کردم که این البوم بچگیهای این اقا است. و برام سوال شده بود که چه طور مامانم یک دفعه بی اجازه رفت و البوم رو از توی کمد اینها اورده بود. توی همین خواب چهره ی پدر خواستگارم رو دیدم ولی مامانش رو توی ذهنم نیست ولی یادمه که برامون غذا لوبیا پلو پخته بودند. ولی در کل خواب این اقا ساکت و غمگین بود. خانم هراتی عزیز این اقادر عالم واقعیت حدودا ۱ ماهه که رفتند.
سپاسگزارم تعبیر بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. ایشان هنوز شما را دوست دارد و از اینکه رفته است پشیمان است. او می خواهد همیشه شما را به همراه خودش بیاد آورد ولی شما بودید که در عکس نمی خواستید باشید پس احتمالا شما ایشان را رد کرده اید. مادرتان به رازهایی واقف هستند که ایشان از گذشته با خودش داشته و اخلاقیات او را می داند پدرش هم مثل خودش ناراحت است که بین شما به هم خورده ولی مادرش موجبات ناراحتی شما را فراهم کرده. امیدوارم که مشکلاتتان حل شود. تشکر از همراهیتون.
مهتاب : سلام خانم هراتی .خواب دیدم در اتاقم بودم میخواستم لباس هامو بردارم برا مسافرتی که میخواستم برم لباسهام دیدم از وسط پاره بودن یعنی نصف بودن داشتم میگفتم اینا رو برمیدارم اشکالی نداره بعد میتونم بدوزمشون بعد دیدم روی زمین کنار کمدم اب جمع شده که اب ها لجن الود بودن شبیه حوض بود که جلبک زیادی هم داشت برای برداشتن لباس ها باید میرفتم اونطرف حوض اما میترسیدم چون ارتفاعش زیاد بود بعد یه اقایی دیدم که پلیس بود اما منو میشناخت مثل دوستی بود اومد کنارم بهم گفت باهم بریم تو آب وقتی رفتم کنارحوض دیدم اینکه اصلا ارتفاع نداره رفتم تو اب تا مچ پام اب گرفته بود با وجود اون اقا اصلا نترسیدم و خوشحال شدم رفتم که لباسامو بردارم . تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما کنترل زندگی تان دست خودتان نیست و به دیگران اجازه می دهید که برایتان تصمیم بگیرند. شما نیاز دارید تا احساساتتان را ابراز کنید و خاطرات زیادی دارید که از بابت آن ناراحت هستید و به شما احساس بد می دهند. ذهنتان بسیار درگیر است و باید یاد بگیرید که منطقی تر و قوی تر بحث کنید. اما نگران نباشید شرایط آنقدر ها هم که شما فکر می کنید بغرنج نیست. شرایط زندگی تان را عوض خواهید کرد و گشایش کار می یابید. تشکر از همراهیتون.
negar : سلام وقت بخیر
ظهر خواب دیدم که رفتم مغازه داییم دنبال مشروب بگردم که از پشت میز یه آب بطری دیدم فکر کردم مشروب بعد یه کوچولو خوردم دیدم آب نمکه بعد ۲تا از دوستام امدن برام یه صندلی آوردن که پایه های صندلی انگار برای خودش نیست انگار تقویت شده بود که گفتن برای داییت اوردیم که منم فکر کردم ببرمش تو مغازه خودم استفاده کنم،بعد دوباره گشتم مشروب پیدا کردم ولی تو خواب نخوردم....
ممنون میشم بزرگواری کنید تعبیر کنید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به دنبال ثروت بیشتری هستید که می خواهید مثل دایی تان کاسبی تان خوب باشد ولی احساس می کنید که به شما از این جهت سخت می گذرد ولی روزی شما حلال است. شما به دنبال تکیه گاهی قوی هستید که در کارتان احساس آرامش و امنیت کنید. بعد دوباره به فکر این می افتید که روزی بیشتری داشته باشید و هر چند که حلال هم نباشد... شما می توانید چنین روزی را کسب کنید ولی این کار را نمی کنید. تشکر از همراهیتون.
پروین : سلام علیکم
خواب دیدم در کوچه ای که جوی آب بزرگ و کثیف و پر از زباله در وسطش بود، برادرم به دیوار تیکه داده بود، بعد بلند شد که به خانه بیاید و تلاش می کرد که به آب آلوده نشود ولی آب چنان به او پاشید که همه ی لباس هایش آلوده شد، من رفتم به کمکش و سعی کردم که لباس هایش به من نخورد ولی از خیسی لباس های او مقداری از لباسهایم خیس شد.
فریبا هراتی
: سلام. برادر شما در شرایط بغرنجی به سر می برد و مشکلات احساسی و مالی زیادی دارد. ناراحتی او از رفتارش مشخص است و شما سعی می کنید که به او کمک کنید و ظاهرداری کنید که معلوم نشود ناراحتید ولی نمی شود و احساس شما هم از رفتارتان مشخص خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
sarigol : خانم هراتى عزيز، اين خواستگار ميتواند خانواده دكتر باشد يا اينكه چيزى در خواب معلوم نيست؟؟؟؟
فریبا هراتی
: معلوم نیست.
Frzn :
سلام خانم هراتی عزیز
من دیشب خواب میدیدم که قراره به باغ بریم(قبلا باغ داشتیم و دوسالی هست فروختیم) با ماشین مامانم رفتیم و مامان پشت فرمون و من بغل دستش و پدر و خواهر و برادرم پشت من تعجب میکردم که چرا اصلا مامانم پشت فرمونه بابا که هیچ وقت نمیذاشت وتعجب دیگه ام که چرا من جلو نشستم مامانم ماه رو دید یواشکی به صورتم نگاه کرد( مامانم همیشه ماه رو میبینه وقتی ماه روزای اولشه تو صورت من یا درخت یا وسط سینه اش نگاه میکنه صلوات میفرسته میگه اینجوری اون ماه برام خوش یمنه) وقتی به صورتم نگاه کرد هی من نگران بودم هی میگفتم مامان جلوتو بپا جلوتو ببین اما باز حواسش پرت بود بعد انقدر حواسش پرت بود رسیدیم جایی که هیچ راهی نداشت یه جایی که انگار یه دره بود که آب توش جمع شده بود ولی راهی نبود از ماشین پیاده شدیم تو یه جعبه مستطیل چوبی یه سری چوب و سنگ اینا بود و توش پر از اب بود اب روشن هم بود بدون کدری اونا رو از اب درآوردم تمیدونم چرا گذاشتم به پام مثل کفش میشد برام همه ی اون چوب و سنگ هارو دراوردم همش کفش میشد اندازه پام مث این میموند که نگه میداشتم خودم بپوشم یه فکری مث این توی سرم بود اخریکه دراوردم کتونی سایز 38 بود که هی داد میزدم کی سایزش 38 هست که فکر کنم یکی از فامیل مامانم گرفت واسه بچه اش بقیه اش دیگه مبهم بود بعدش تو یه تخت دو نفره بودم که یه پسر بچه ی خیلی خوشگل بود که میخواستم بخوابونمش اما نمیخوابید و اخرش ماساژش دادم خوابش برد و بعد بغلش کردم(داشتم با هودم فک میکردم خیلیی زیباست) بردم گذاشتم رو تخت و روش پتو کشیدمو خودم کنارش دراز کشیدم و ...
از تمام خوابم همینا رو یادمه و خیلی چیزای دیگه بود که الان برام مبهمه
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما در زندگی تان حرفش سر است و شما را خیلی دوست دارد. پدر و خواهر و برادرتان هم از مادرتان تبعیت می کنند. اما مادرتان با امید و عشق زندگی شما را به پیش می برد و امید اوست که در تنگناها و در سختی ها، راه گشای شماست. در وجود مادرتان قاطعیت و سیاست وجود دارد و این سیاست ها و قاطعیت ها برای شما مشکل گشا خواهد بود و رویکرد شما را به زندگی مشخص می کند. مادرتان به شما امتیازات زیادی می دهد و به دیگران هم خیلی کمک می کند. کار یا پروژه ای به شما واگذار می شود که با وقت گذاشتن روی آن، شما این پروژه را به خوبی پیش خواهید برد و به آرامش می رسید. تشکر از همراهیتون.