تعبیر خواب آب تنی
اگر خواب ببینید در آبی زلال آب تنی می کنید، شادیهای بسیار ولی زودگذر وارد زندگی شما خواهد شد. شنا کردن در آب گل آلود، اندوه و غم است.
اگر کسی خواب ببیندکه به داخل آب زلال فرو می رود، تعبیرش روشنی و خوشبختی و رسیدن به ثروت و سلامتی است. اگر کسی ببیند داخل آب آلوده و کثیف شد، تعبیرش بر عکس است.
یوسف نبی علیه السلام می گوید: دیدن خود در آب روشن، تندرستی است. اگر کسی خود را در آب تیره دید، صدقه دهد.
حضرت دانیال می گوید: اگر کسی ببیند که به داخل آب می رفت و یا در آب است، نشانه سلامتی و قوت بدن اوست و اگر ببیند که در آب صافی رفت و تن او پوشیده بود، دلیل بر قوت دین او است و توکل کردن بر ایزد تعالی و استقامت وی در کاری که انجام می دهد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
حسین : خواب دیدم با پلیس دارم همکاری میکنم تا یه قاچاقچی مواد مخدر رو دستگیر کنیم.چندبار هم تیراندازی شد.از یه جا به بعد داشتیم این قاچاقچی رو تعقیب میکردیم که ماشین پلیس مشکل پیش اومد واسش و نگهداشت و قاچاقچی در رفت.ولی دیدیم که از کدوم مسیر رفت.مسیرش یه جاده بود که به کوهستان متصل بود یعنی وارد کوهستان میشدیم اگه ادامه میدادیم.همونطور که پیاده بودیم کنار همون جاده یه گودی بود که با یه سراشیبی رفته بودیم داخلش.هیچی نبود.هوا گرم بود و آب نداشتیم.ولی چندتا بطری آب بود.پلیسه به من میگفت اگه تشنه هستی آب بخور.منم میگفتم نه هنوز تشنم نیست.بعد از گودی اومدیم بیرون کنار جاده بود منتها من از سراشیبی بالا نرفتم و از خود گودی مثل کوهنوردا اومدم بیرون.میخواستیم بریم داخل جاده و دنبال یه راه بودیم چون جایی که ما بودیم یه کم از جاده بالاتر بود.من جاده رو که نگاه کردم یه مسیر چند قدمی کوهستانی رو دیدم که به پایین راه داشت.من میخواستم از اون مسیر برم پایین تا وارد جاده شم منتها پلیسه میگفت ولش کن از اونجا نرو.یدفعه دیدیم ۳تا از همدستای اون قاچاقچی توی جاده هستن و دنبال همون قاچاقچی هستن.دیدیم هر ۳نفر تفنگ دارن.ما هم تسلیم شدیم و یرگشتیم توی گودی با اون ۳نفر.وقتی رفتیم تو گودی اونا گفتن که تفنگا پلاستیکی و واقعی نیست و گذاشتن رفتن.همونطور که اونا میرفتن من گفتم مسیرمون یکیه.اونا از همون جاده رفتن ولی ما کنار اون سراشیبی که بود یه مکانی پیدا کردیم که مثل یه خونه ساخته شده بود و پله داشت.بالای پله یه در باز بود.از اون بطری های آب که توی گودی بود هم اونجا بود.همینطور که بالا میرفتیم من یکی از اون بطری ها رو برداشتم تا آب بخورم.ولی تا فهمیدم آبش گرم و تلخه دیگه نخوردم.یه گلوب خوردم فقط.من چون هوا گرم بود حدس میزدم که آب گرم باشه ولی نمیدونستم تلخ هم هست.بعد از تف کردن آب از خواب بیدار شدم.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما نسبت به کسانی که باعث ناراحتی مردم می شوند و بعد منکر این می شوند که قصدشان ناراحت کردن مردم است، احساس خشم و تنفر دارید و دلتان می خواهد که با آنها با تندی و قدرت مقابله کنید. عده ای از این افراد، صاحب قدرت و اختیاراتی هستند ولی شما سعی می کنید علیرغم تمامی سختی ها فقط به خاطر انرژی مثبت و ایمانی که دارید مبارزه کنید و افکار منفی و ناراحتی ها را از جامعه دور کنید. شاید شما را بترسانند و یا بخواهند با شما سازش کنند ولی قدرت ایشان واقعی نیست و شما گول ایشان را هم نخواهید خورد. شما از اینکه مثل این افراد بخواهید با دروغ و فریب مردم به مقام بالایی برسید اجتناب می کنید چون ذاتتان پاک است و حاضر به ارتکاب به گناه نیستید. تشکر از همراهیتون.
عبدالله یزدانی : سلام خانم هراتی عزیز.ممنونم خوابم رو مخفی کنید.
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید به صورتی جدی احساستان را ابراز کنید. احساساتی که تا کنون در قید و بند نگه داشته بودید و نمی خواستید راجع به آن صحبت کنید. شما می دانید که عشقتان نسبت به کسی بسیار قویست و در مقابل او هیچ قدرتی ندارید و وقتی با او صحبت می کنید بی نهایت آرام می شوید در حالی که همزمان بی نهایت احساس ضعف می کنید و خودتان را کاملا غرق در احساسات می کنید. اما کم کم تمام قدرت و غرورتان دوباره در شما قوی می شود و به مرور زمان احساس نخواهید کرد که عشق شما نقطه ضعف شماست. کم کم دوباره مثل قبل احساس قدرت خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
Lia : با سلام روپاککنید
فریبا هراتی
: سلام. شما و پسر و همسرتان می خواهید دیدگاه تازه ای نسبت به این فروش داشته باشید و رفتار و عاداتتان را عوض کنید ولی فکرتان ناراحت است و با آدمهای بخیلی در ارتباط هستید که نظر تنگ هستند و نمی خواهند که شما به موفقیت برسید. چشم انداز مثبتی برای شما پدیدار می شود و شما سعی می کنید که با مهربانی با هم حرف بزنید ( بعد از یک دوره ی تندخویی کردن). پسر شما مصرانه می خواهد سر حرفش بماند. ادمهای بخیل پسرتان را با افکار خودشان ترغیب می کنند که ماشین را بفروشد ولی اگر پسرتان به حرفشان گوش دهد، پشیمان خواهد شد. کمی جلوتر وقتی که زمان بگذرد، روشنگری و حمایت روحی و گشایش کار خواهید یافت و آن زمان هم هر کسی سود نمی کند که معامله ای انجام دهد و خیلی ها متضرر می شوند ولی شما به پسرتان می گویید که کمی بیشتر صبر کنیم بعد بفروشیم. الان یک دوره ی گرانی شدید در راه است. به هر حال بعد از این ماجرا شما سعی می کنید که چیزی را که بدست آورده اید را به رخ هم بکشید و نشان دهید که چقدر سود کرده اید. ولی سردی روبط هم بین شما حکمفرما خواهد شد و شما نگرش های تازه ای پیدا خواهید کرد و متوجه می شوید که پولهایتان را ریز ریز جمع کرده اید ولی یکی مترصد است که درسته از چنگتان درش آورد!. تشکر از همراهیتون.
محیا : سلام و عصر ادب! عصر دیروز خواب میدیدم دفتر همکارمو رو که یه انبار پخش کتاب هست، آب گرفته بود و افتاده بود(مثل آب بارون زیاد که شده بود عین سیل، اما زلال بود) زیر کتابها، خودش مسافرت بود، رفتم دفترش شب بود، یکی از همکارانش دست تنها داشت کتابها رو کارتن میکرد که از خراب شدن حفظ بشن. من و بچههای کوچکی که توی کوچه بازی میکردن رفتیم کمکش. ممنون میشم تعبیر بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. همکار شما فکرش ناراحت است و احساس می کند که کارهایش خوب پیش نمی رود و نمی تواند آنطور که باید و شاید برای پیشبرد کارش تصمیم بگیرد و نیاز به چشم انداز و امیدی تازه در زندگی اش دارد. شرایط برای او مشخص نیست. اما همکار او به او کمک می کند که فکرش بازتر شود و درست تر بتواند تصمیم بگیرد. شما هم به او کمک خواهید کرد و او گشایش کار پیدا می کند و انشالله امور کاری شما همگی بهتر به پیش خواهد رفت. تشکر از همراهیتون.
majinaz : با سلام خدمت خانم هراتي بزرگوار .وقت بخير ممنون ميشم متن خواب غير قابل نمايش گردد با توجه به اينكه خواب طولاني بود بنده آن را تبديل به دو خواب نمودم
.باتشكر
فریبا هراتی
: سلام. شما به امنیت مالی خواهید رسید و شروعی تازه خواهید داشت. اولین کاری که شما می کنید این است که از سر تقصیرات پسر خاله تان بگذرید و برای او دعای خیر کنید و برایش خیرات بفرستید و پول خرج او کنید و خصلت های خوب او را در وجود خودتان زنده کنید!! ببینید که او چه کارهای خوبی بهتر از شما انجام می داده و اینکارها را بکنید چون دعای خیر او شامل حال شما خواهد شد و شما هم باید برای او خیرات بدهید. شما وارد جمعی خواهید شد که پشتشان قرص است و خطری ایشان را تهدید نمی کند. هم گشایش کار یافته اند و هم به ثروت رسیده اند و شما تا موعدی مقرر برای ایشان کار خواهید کرد. در آنجا از شما حسابی کار خواهند کشید و شاید حمایتی که شما لازم داشته باشید را در ابتدا به شما نرسانند. شما تصمیماتی لازم دارید بگیرید و به حمایت روحی نیاز دارید ولی نباید هر وقت مشکلی داشتید با کسی در محیط کارتان درددل کنید بلکه باید به فکر و روح خودتان رجوع کنید و برای دیگران از احساس تان بازگو نکنید. شما به ثروت تپل و زیادی خواهید رسید ولی باید بسیار محتاط باشید و بترسید از افرادی که دوستانه دور شما را فرا خواهند گرفت. لطفا خودتان یادم بیاندازید که خواب اضافه از شما کسر کنم چون من احتمالا فراموش خواهم کرد. تشکر از همراهیتون.
majinaz : با سلام خدمت خانم هراتي بزرگوار .وقت بخير ممنون ميشم متن خواب غير قابل نمايش گردد.با تشكر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما بر سختی ها پیروز خواهید شد و به مقام بالایی می رسید. احساس مثبت به زندگی تان راه می یابد و به ثروت خواهید رسید. افکار منفی از سرتان پاک خواهد شد و به شکرانه ی این نعمت شما باید کار خیری انجام دهید و ثوابش را به روح پسر داییتان هم تقدیم کنید. شما باید به مردم فقیر کمک کنید تا آنان بفهمند که مسلمانی یعنی مهربانی. تا قلبشان به دین گرایش پیدا کند. منظور از ساختن مسجد ساختمان سازی مسجد نیست بلکه ساختن مسجد در خواب شما بنای زمینه ای در زندگی مردم است که به دین رو بیاورند. شما باید درکتان را در این زمینه بالا ببرید و مانند ابراهیم پسر مالک اشتر به وصایای حضرت علی ع به مالک اشتر عمل کنید!! و آن وصایا این است که : 1. توصیه به تقوای الهی و تقدم اطاعت خداوند بر همه چیز و پیروی از فرایض و سنتهایی كه خداوند به آن امر فرموده است. 2. باید نسبت به مردم محبت و لطف بورزبد و مثل درندگان خونخوار نباشبد كه خوردن اموال مردم را غنیمت می دانند. 3. شما باید بخشنده باشید و از خشم تان در مواردی که مردم در معرض خطا و اشتباه قرار میگیرند چشم پوشی کرده و گذشت داشته باشید. 4. نسبت به مردم کینه نگیرید و حسن نیت داشته و خوشبین باشید و نسبت به آنها سوء ظن نداشته باشید و قضاوت نابخردانه و ناحق نکنید. 5. شما نباید عیبجو باشید؛ بلكه باید افراد عیبجو را نیز از خودتان دور كنید. عیب مردم را به رخشان نکشید و آبرویشان را نبرید. 6. حرف سخن چینان را تصدیق نكنید؛ هر چند كه سعی کنند خودشان را در خیرخواه جلوه دهند. 7. در کارهایتان به خداوند توکل مطلق کنید. 8. هرگز نباید وقتی که کسی را بخشیدید، پشیمان شوید، و از مجازات و کیفری كه به كسی داده اید، شاد شوید!! 9. شما باید ساعاتی از بهترین اوقات شبانه روزی خودتان را برای ارتباط با خدا اختصاص دهید و تكالیف الهی را بدون كمترین نقص انجام دهید. 10. نسبت به وعده هایی كه می دهید، بایستی وفادار باشید و تخلف نكنید. تشکر از همراهیتون.
ناری : سلام وقت بخیر
خواب دیدم تمام خیابان های رو اب باران گرفته و من داخل اب باران در حال راه رفتن هستم. در ادامه خواب خودم روی صندلی دیدم که کنارم دوستم نشسته بود و روبرو ما یکی از همکارای اقا روی صندلی نشسته بود و کیف چرمی گران قیمت و بزرگی داشت که کنار خودش روی میز گذاشته بود. در واقعیت همکار اقا خواستگار من بودن.
در ادامه خواب من و دوستم داخل خانه ای وارد شدیم که خانه در حال ساخت من بود اونجا پر از درختچه های کوچک بود.
با سپاس
فریبا هراتی
: سلام. شما به خاطر جریان های فکری موجود در زندگی تان تحت تاثیر احساسات قرار می گیرید و به همراه دوستتان شرایط و جایگاه آقای همکارتان را مورد قضاوت قرار می دهید. او از لحاظ مالی قویست و سخت کوش و خردمند است. شما اهداف و نقشه هایی برای زندگی تان دارید که می خواهید به آنها برسید و راجع به عقاید و روحیاتتان با دوستتان صحبت می کنید. تشکر از همراهیتون.
نگار : خواب دیدم که با همسرم داریم یه جایی مثل خیابون راه میریم یه شیب خیلی تندی هست که مثل ابشار ازش آب میاد پایین و توش سنگهای ریز هم داره و ما رسیدیم بالای اون آبشار مانند و همسرم انگار از من میخواد تنهایی برم پایین اما من میترسم و بهش میگم من تنهایی نمیتونم پایین برم و بغلش میکنم اونم همون جور که بغلم کرده اما پاهای جفتمون روی اون آبشازه با من میاد پایین و به من میفهمونه که نترسم.بعد دیدم دراز کشیده و من پیشش دراز کشیدم و صورتم و میبرم نزدیک و نگاش میکنم و انگار که دلم خیلی تنگ شده و قیافش و دارم هی نگاه میکنم و اون بهم میگه که تو نمیدونی توی دل من چی میگذره و مضمون حرفش اینه که : تو از دل من خبر نداری که چقدر تنگ شده و چه چیزایی از فکرم میگذره.
اما اینا رو بدون حرف زدن میگفت
فریبا هراتی
: سلام. شما بی ثباتی و نبود کنترل در زندگی تان را تجربه می کنید. شما و همسرتان در جهتی اشتباه قدم گذاشته اید و لغزش تندی به سمت پایین و منفی دارید. همسرتان از شما می خواهد که تمام احساسات منفی و احساساتی را که از بیانشان سرباز زده اید و خودتان را در قید و بند نگه داشته اید را رها کنید. او می خواهد که شما از اهدافتان بگذرید. اگر آبشار تمیز باشد، بیانگر بازسازی و نوسازی زندگی تان است. هر دوی شما در کنار آمدن با احساساتتان مشکلاتی را تجربه می کنید و اینطور نیست که فقط شما ناراحت باشید. اگر شما درست فکر کنید او هم مثل شما از این جریانات ناراحت است. به هر حال جریانی از حوادث در شرف وقوع است که شما نمی توانید و یا نمی خواهید جلوی آن را بگیرید. تشکر از همراهیتون.
Sima : سلام
خداقوت
خواب دیدم من و دخترم تو ب جای پر از آب بودیم دریا نبود استخر هم مثل استخرهای امروزی نبود فقط پر آب و عمیق بود خیلی هم صورت دخترم واضح نبود فقط حسش میکردم آب تا گردنمون بود طوری که باید تلاش میکردم نرم زیرآب گاهی آب ی دفعه کم میشد گاهی دوباره زیاد حس میکردم از اول مامانم هم باهامون بوده ولی الان نیست وقتی آب کم شد نمیدونم چه جوری اومدم بیرون رفتم ی جایی که مثل این که مسئول اون استخر بودن و سراغ مامانم وگرفتم گفتند غرق شده بود و آوردنش اینجا کسی ازش سراغ نگرفت تا باد کرده بود دادیم بردنش در حالی که گریه می کردم ی نفر دیگه اومده بود دنبال جنازه یکی دیگه که بهش گفتند باید ۵۰۰هزار تومان بدی منم تو همون حال داشتم با خودم فکر میکردم که برای همین خدا نزاشته متوجه بشم چون این پول و نداشتم بدم اما همش گریه میکردم. انگارمجبور به موندن تو. اون آب بودم آبش هم تیره و تاریک بود روشن نبود
ممنونم ازتون
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. در نوبت هستید و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.
تینا : سلام روزتون بخیر
خواب دیدم با جمعی در یک مکان زیبا هستیم معماری تمیز و زیبایی داشت بنظرم شبیه مسجد کوفه هست و من از جایی آب خنکی مینوشم و بعد با خودم میگم آب خنکی است برای دیگران هم ببرم پارچ آب را پر کردم و به سمت پدرم رفتم پارچ رو به پدرم دادم پدرم کمی از آب پارچ خورد و بعد آب رو از دهانش بیرون ریخت وگفت که آب خوبی نیست گفتم ولی من خوردم خیلی خنک بود و به طرف پارچ آب رفتم بنظرم پارچ که قبلا یک بلور تمیز بود حالا کدر و غبار گرفته شده بود . و به آب دست زد گرم بود پدرم گفت شاید به خاطر گرمی هوا هست .
ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما ایمانتان قویست و ساختار فکری زیبایی دارید و ایمانتان باعث احساس آرامش در وجود شما می شود. ولی پدر شما نمی تواند مثل شما احساس آرامش داشته باشد چون سختی های زندگی باعث می شود که او فکرش ناراحت باشد. همیشه در سختی هاست که آدم متوجه می شود تحمل و ایمانش چقدر قویست. حضرت علی ع می فرمایند از دری که فقر وارد شود، ایمان خارج خواهد شد. تشکر از همراهیتون.