تعبیر خواب آسمان
امام صادق (ع) می فرماید: اگر آسمان به رنگ سبز است، در آن سرزمین خیر و صلاح و امنیت خواهد بود و اگر آسمان را روشن تر از همیشه ببیند، خداوند به او روشنی و نورانیت کامل در دین عطا می فرماید.
اگر کسی در خواب دید که آسمانی صاف و شفاف را می بیند، سفری در پیش خواهد داشت که از آن سفر سود حاصلش خواهد شد. اگر آسمان را تیره و ابری دید، سفر وی همراه با خیر و برکت نخواهد بود و به مواتعی برخورد خواهد کرد که برایش زیان آور است. رنگ آسمان اگر سبز باشد خیر و برکت است و چنان چه سرخ باشد خون و جنگ است و فسا و فتنه، آسمان سفید بیماری است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
فقط خدا : سلام وقتتون بخیر خانوم هراتی من دیدم تو خونه ای با چنتا پسر نا اشنا و اشنا که دوستم هستن بودیم میگفتیم میخندیدیم یهو صداهای عجیبی مثل رعدو برق شدید بارون از اسمان اومد بعضی خونه ها ریختن همه جا تاریک اسمون قرمز و ترسناک شده بود خونه میلرزید از رعدوبرق دوستای من یهو متحد باهام دعوا گرفتن که منو از خونه بیرون کنن بی دلیل دلم واقعا شکسته بود یکیشون که بیشتر اذیت میکرد میگفت زودباش جمع کن برو دوست قدیمیم بود که الان ارتباطی نداریم بزور برام اژانس گرفتن هی بهم توهین میکردن وسایلام پرت میکردن، چشام پر اشک شده بود گفتم اخه کجا برم بیرون همه چی بهم ریخته بارونم میاد وسایلامو جمع کردم سریع و اینا بیرونم کردن اما دم در برگشتم توروشون گفتم فردا روزی به جایی میرسم این کارتون فراموش نمیکنم خدام آگاهه رفتم بیرون اما انگار کسی نداشتم نمیدونستم کجا باید برم فقط اسمون نگاه میکردم
فریبا هراتی
: سلام. شما به صورت ناگهانی از مسائلی آگاه می شوید و بینش تان قویتر خواهد شد. شما از ذات آدمها و از حقایق تازه ای آگاه خواهید شد. وقایع برای شما به صورت شوکه کننده ای تغییر خواهد کرد. زندگی تان تحول و تغییری برگشت ناپذیر خواهد داشت. شما متوجه می شوید که فقط خداست که همیشه با شماست. اما اینکه این خوابتان مربوط به گذشته است که در ذهنتان تاثیری ماندنی داشته یا در آینده اتفاق می افتد، منوط به تشخیص خود شماست و از خوابتان مشهود نیست. تشکر از همراهیتون.
Armii : سلام خدمت شما بزرگوار.مادرم با من قهر هستند.خواب دیدم در حیاط خانه قبلی پدربزرگم با مادرم مشغول آب تنی در یک تشت بزرگ سفید پلاستیکی هستیم و روز بسیار خوش آب و هوایی بود.ناگهان مثل سینما که تاریک میکنند تا پرده به وضوح دیده شود،آسمان تاریک شد و در آن اشکال آدم های کارتونی را دیدم.خیلی بزرگ بودند.اول فقط خطوط دور آن شکل ها بود،بعد شکل ها رنگی شدند،رنگ های قرمز و زرد و سبز و آبی.به مادر میگفتم بیا آنها را ببین گفتند نمیبینم منم میگفتم اونجاس اون سرشه اون پاهاشه اون دستشه...بعد هوا روشن شد و از آسمان به وفور میوه به زمین می آمد.میوه ها با بندهای سفید رنگی به آسمان وصل بودند،هر دفعه یک سری میوه میامد زمین و سریع میرفت به آسمان.من فک کردم میوه ها وجود خارجی ندارند و فقط دیدنی اند.اما یکسری ک هندوانه و دانه انگور سیاه آمد پایین من پریدم و گازی به هندوانه زدم و در عین ناباوری واقعی بود و بسیار شیرین و خوشمزه
فریبا هراتی
: سلام. شما و مادرتان هر دو به بعضی سنت های روابط عمومی پدر بزرگتان وابسته و پایبند هستید و می خواهید که رابطه تان را تجدید کنید و شروعی تازه داشته باشید. شاید شما واقعا رابطه تان تاریک شده باشد ولی نباید ناامید باشید، نباید خیلی سخت بگیرید؛ کم کم به مرور زمان لحظه های خوش هم خواهند رسید. شوخ طبعی و خوش اخلاقی کم کم در وجود شما بیشتر می شود و هر چند مادرتان اول آن را کتمان می کند ولی به هر حال او مادرتان است و شانس و موفقیت به شما رو می آورد. اما خودتان هم باید زرنگ باشید و این شانس ها را بقاپید و نگذارید که از دستتان در بروند. انشالله آشتی خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
Mahboobeh : سلام
من یک مدت پیش خواب دیدم که ، تو خونه بودم که خونه خودمون نبود بعد چند تا از بچه های فامیل تو هال نشسته بودن و با هم حرف میزدن.من رفتم در هال رو باز کردم.از بیرون یک آسمان آبی و پرستاره را دیدم و بابام رو دیدم که داشت به سمت در هال میومد و گلی که برگهای بزرگی داشت در باغچه بود.
فریبا هراتی
: سلام. روحیات و شرایط زندگی شما متحول می شود. شما و فامیلتان شرایط امروز زندگی تان را مورد قضاوت و بررسی قرار می دهید. امیدها و فرصت های جدید، صلح و آزادی و ارامش به زندگی شما راه می یابد. شما آرمانها و ایده های بالایی برای زندگی تان در نظر گرفته اید و شانس و کمال و موفقیت در کارهایتان خواهید داشت. دستاوردهای مادی تان زیاد خواهد شد، خردمندانه تر فکر خواهید کرد و عشق و محبت در زندگی تان رشد می کند. تشکر از همراهیتون.
bahar : سلام وقتتون بخیر.خواب دیدم زیارت امام رضا(ع)رفتم،بعد زیارت برگشتم یک امتحان یا آزمونی داشتم بعد اتمامش تو محوطه دستبند طلای مادرمو دیدم رو زمین با ساعت مچی برادرم،که دستبند مادرمو برداشتم و براش آوردم خونه،در حین ورود به خونه آسمون خیلی آبی و قشنگ بود ابرهای سفیدی بود که با ابر تو اسمون نوشته شد الله،حتی تعجب کردم که تشدید هم نوشته شده(با خودم گفتم پس چه طور میگن معجزه وجود نداره یا خدا قدرتشو نداره پس این چیه؟)،بعد اسم حسین نوشته شد با شماره ۸یا۷یا۲۸از این شماره ها بود (تو ذهن من امام حسین اومد که انگار بهم میگفتن این شماره سخن امام هستش)تعجب کردم رفتم توخونه و برای مادرم توضیح دادم و خواستم دوباره آسمان رو نگاه کنم اونقدر نور ماه زیاد بود که چشمامو اذیت کرد نمیشد آسمانو نگاه کنم.ممنونم از صبرو توجه شما
فریبا هراتی
: سلام. شما کار خیری انجام می دهید که برایتان ثواب زیارت امام رضا ع نوشته می شود. شما در یک امتحان الهی موفق بیرون می آیید. باعث افتخار مادرتان خواهید بود و تعهدات و آرزوی مادرتان در قبال شما برآورده خواهد شد. برادرتان برای شما مثل دوست تان صمیمی است. شما امید دارید که آینده ای روشن داشته باشید و خدای بزرگ با شماست. همینطور امام حسین ع نسبت به شما نظر محبت دارد. شما به کمال ذهنی، هارمونی و معنویت بالا در زندگی تان خواهید رسید و به موفقیت های زیاد دست می یابید. شما در زمانهای سخت و تیر و تار در مسیر درستی قدم نهاده و به پیش رفته اید و خداوند از شما راضیست. تشکر از همراهیتون
بهزاد : سلام و وقت بخیر خسته نباشید
خواب دیدم از خانه آمدم روی حیاط آسمان رنگ عجیبی داشت قرمز آبی نارنجی و ... و بغیر از خورشید سه تا جسم نورانی دیگه هم کنارش بودن که من با گوشی از شون عکس گرفتم ( با گوشی عکاسی می کنم) این این قسمت از خوابم یادم نیست اما وارد اتاقی شدم که یک نفر پشت میز نشسته بود گفت می خواهی بر سفر ( دارم آخر هفته میرم سفر ) سپاس از وقتی که گذاشتین
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما بینشی قوی دارید. امید، فرصتی جدید، صلح و آزادی و افق های تازه ای به زندگی مردم راه پیدا می کند؛ کما اینکه خطری نزدیک است و چیزی به پایان خواهد رسید. دوره ی تازه ای پیش روی مردم قرار می گیرد. تصویر ذهنی شما از این وقایع هرگز از یادتان نخواهد رفت. شما چشم انداز تازه ای در زندگی تان بدست خواهید آورد. برای سلامتی خودتان بگویید برایتان به اندازه ی وسعتان مرغ یا گوسفند قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید. تشکر از همراهیتون.
شهزاد : سلام خدمت خانم هراتی عزیز وقتتون بخیر و شادی. ممنون از تعبیرهای زیبایی که انجام میدید. چن روز پیش خواب دیدم انگاری بالای کوهی هستم ولی مسطح بود آسمون رو که آبی بود و ابرهای سفید و زیبا هم می دیدم جالب بود در جای که بودم تو اطراف تپه های سبز و زرد هم می دیدم و اینکه برفم رو ی تپه دیدم دست دوستم رو گرفتم و مثل اینکه بخواهیم بازی کنیم از روی برفا سر می خوردیم و مثل لچه ها خوشحال بودیم. دیدم بین دوتا تپه یه در اهنی خیلی بزرگ و بلند گذاشتن . به دوستم گفتم که ما نمی تونیم از این در رد شیم جلوتر که رفتیم دیدم دو در کوچک سمت راست و چپ این در آهنی هست که درها باز بودن و ما رد شدیم . در حین راه رفتن به خودم نگاه کردم دیدم مانتو و شلوار خیلی شیک و کفش چرمی پام هست .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. درک شما بسیار بالا خواهد رفت و مشکلاتتان حل خواهد شد. ایمانتان قویست و آرامش و امید به زندگی تان راه می یابد. شما به راحتی در زندگی تان پیشرفت خواهید کرد و موانع و مشکلات از سر راهتان برداشته خواهد شد. شما رفتاری با پرستیژ و شخصیتی سخت کوش و نگرشی درست خواهید داشت و جاپایتان در موقعیتی که در آن قرار می گیرید قرص و محکم خواهد بود. اعتماد به نفستان بالا خواهد رفت. تشکر از همراهیتون.
Lia : با سلام خواب دیدم با پسرم و دوستش انگار هر سه پشت فرمان ی هواپیما سوار شدیم.پسرم دوستش فرمان دستشه و رو ب اسمان ابری تا خیلی بالاها اوج گرفت. بعد فرمونو داد دست پسرم. و او هر چه اوج بود رو رو ب پایین اومد و از لب اقیانوسها و ابهااومد و بخوبی کنترل داشت.من ترسیدم.سعی کردم از پرواز لذت ببرم. بعد تو ی پمپ بنزین دو خانم خارجی یکیشون هنر پیشه بود.بچه ها برای اینکه گیراونا نیفتن میرن پمپ بنزین بغلی.من میرم داخل ی ساختمان. ی کلاه کاسکتی موتوری هم هست ک مشکوکه..من تعقیب میشم.از چند پله پایین میرم.ی دیوار سیمانی سفیدتا نیمه هنوز کامل پایین نیومده و امکان رد شدن هست.من متوقف شدم درحالیکه اگه دولا شم ردمیشم. توخواب ی اشنایی هست ک بلوز مشکی پوشیده میخوادمن ازش سراغ بگیرم اما من بهش اعتمادندارم ودنبالش نمیرمبا تشکر.
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید اختیار و کنترل زندگی تان را با قدرت و اختیار کامل بدست بگیرید. می خواهید جاه طلبانه به اوج موفقیت برسید و اهدافتان را عملی کنید. می خواهید موانع و مشکلاتتان را در زندگی پشت سر بگذارید. شما به ایده های فرزندتان اعتماد می کنید و سعی می کنید که به او باور داشته باشید. اما از نظر روحی و جسمی خسته هستید و نیاز به تزریق بیشتر انرژی دارید. شما سعی می کنید که نسبت به مسائل اقتصادی که درک درستی از آن ندارید، و ممکن است کلاه سرتان برود، فاصله بگیرید و از منابع و امکاناتی استفاده کنید که مطمئن باشید می دانید چطور تامین می شوند و از هر کسی تقاضای کمک نکنید. شما هم سعی می کنید که صبورانه و آگاهانه در زندگی تان اقدام کنید و اگر شده حتی کمی عقب گرد موقتی در رسیدن به اهدافتان داشته باشید، اما گول چیزی را که نمی شناسید نخورید. شما نسبت به هر کسی و هر چیزی که با آن شناخت کافی نداشته باشید و نتوانید کاملا به آن اعتماد کنید، مظنون خواهید بود و کار درستی می کنید که مطلقا گول شرایطی را که نسبت به آن آشنا نیستید را نمی خورید و ریسک نمی کنید. تشکر از همراهیتون.
Reyhan : سلام خانم هراتی عزیز خوب هستین ان شاالله در پناه حق هر کجا که هستین سلامتو شاد باشید.چند روز پیش عصر چند دقیقه خوابم برد دیدم یه تومار بزرگ که از زمین تا آسمون هست و اسامی،توش نوشته شده.جنس تومار مثل شیشه بود که اون طرفش دیده میشد آسمون شب پر از ستاره بود و دو طرف تومار پدر بزرگ و مادر بزرگ مامانم که مرحوم شدن ایستاده بودن از زمین تا آسمون.بعد من در مکانی ایستاده بودم اسامی رو نگاه میکردم گفتن اینا اسمای چهار زن برتر هستن (منظور تو این دوره که ما زندگی میکنیم)تو خواب اولین نفر رو که اسمشو دیدم تو ذهنم اومد که این همونه که خانم هراتی خوابشو تعبیر کرده بود (فاطمه یا زینب...)اسمشو درست الان خاطرم نیست ولی اون روز یادم بود.گفتن اون همنشین(همسر بهشتی)حضرت یونس ع هست اونجا تا اینو فهمیدم یهو بهش غبطه خوردم و قلب جمع شد بعد تو خواب گفتم پس غبطه خوردن اینجوریه!(من در زندگی واقعیم هیچ وقت به کسی حسادت نکردم
و افراد کمی بودن که بهشون غبطه بخورم و این حس رو در واقعیت خیلی کم تجربه کردم مخصوصا غبطه خوردن رو البته به شما غبطه خوردم : ))))بعد غمگین شدم گفتم کاش منم میتونستم اینقدر خوب باشم که چنین جایگاهی داشته باشم بعد به حالت غمگین نشستم و زانوهامو بغل کردم بعد صدایی از آسمون بهم گفت تو ثابت کن که اون مقامش بالاتره بعد غبطه بخور که از خواب بیدار شدم.ممنون میشم تعبیرشو بفرمایید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خدای بزرگ حساب همه چیز و همه کس را می داند. شما درجه ی روحانیت بالایی دارید ( مثل مرحوم پدر بزرگ و مادر بزرگتان) و اهداف و آینده ی شما هم روشن است. همه ی انسانها در آخرت عقوبت کارهایشان را خواهند دید و هر کار مثبتی که انجام دهید به همان اندازه در بهشت متنعم خواهید بود. اما خوابتان به شما می گوید که به مقدار تلاشتان است که پاداش می گیرید و اینطور نیست که خداوند از اول مقدر کند که چه کسانی به بهشت بروند و چه کسانی به جهنم. شما هنوز فرصت دارید که بهتر شوید و جایگاه بالاتری هم در بهشت داشته باشید. هرگز نباید به استناد چیز هایی که " نمی دانید" روی دیگران قضاوت کنید و خودتان را پایین فرض کنید! خصوصا در مورد بنده شما چیزی نمی دانید که بخواهید غبطه بخورید که جای من باشید. شاید شما خیلی از من بهتر باشید. :)))) تشکر از همراهیتون.
Mehrnika : با عرض سلام و احترام
خواب دیدم به همراه همسرم تو خیابون کنار پیاده رو راه میریم و توی باغچه های پیاده رو که قدی بلند تر از حد معمول داشتن پرنده هایی نشسته بودند و بطریهای اب تو باغچه ها کنار پیاله های خالی بودند حس کردم پرنده ها تشنه هستن پیاله ها رو پر از اب میکردم بعضی از باغچه ها انگار پر از برف بودند و بعضی خشک،به خونه ای رسیدیم انگار خونه مادری همسرم بود و همسرم سعی میکرد خودشو تو یه فضای مکعب مانند شیشه ای جا بده ،چاق شده بود ،اونجا تمام خواهر برادرای همسرم بودن یه برادر زاده اش خیلی کوچکتر از حالت واقعی بود و من جویای حالش بودم و فکر میکردم این فسقلی چطور واسه خودش تو اینستا دبدبه وکبکبه راه انداخته اگه فالورهاش بدونن اونقدر نیست،و برادر همسرم پسر دار شده بود و پسرش عجیب شبیه خودش بود چشمان اخم الود و طلبکار علارغم میلم بعلش کردم و بچه شروع کرد به شعر خوندن برام جالب بود،وقتی پسش دادم شبیه یه نون بربری بزرگ شد تو دستای من و انطرف خانواده انگار یه جشن عروسی گرفته بودن ،من اما حواسم به بیرون بود اسمان ابی و تکه های ابر های سفید پنبه ای و هواپیمایی که بشکل ابرها سعی میکرد سقوط نکنه و ارام به زمین خورد من هیجانزده به سمت خواهر همسرم اومدم و گفتم هواپیما نزدیک ما سقوط کرده مسافراش اسیب دیدن و نیاز به کمک دارن ،خواهر اما خونسرد و بی توجه فقط یه پاکت کارت هدیه داد دست من ،بیرون دویدم برای کمک مردم همه اومده بودن و مجروحین رو کمک میکردن و به خونه ایی که ما بودیم میاوردن بعد از تموم شدن کمک به سمت بالا میرفتم که خانواده همسرم به پایین بر میگشتن از خواهر همسرم بابت کارت هدیه تشکر کردم و گفتم یکی از دوستانم هم چنین کارتی داده بهم و اصلا ندیدمش ....
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما سعی می کنید که به صورت پیوسته و مداوم برای رسیدن به خواسته هایتان در زندگی قدم برداریدو به اهدافتان برسید. آرمانهای زیادی در سر دارید که نمی خواهید با رکود و سردی و بی تفاوتی و یا با ناامیدی برای رسیدن به آنها مواجه شوید و مرتب انرژی مثبت به زندگی تان وارد می کنید. همسرتان سعی می کند که خردمندانه رفتار کند و امنیت و موقعیت مالی و اجتماعی خودش را حفظ کند. برادر زاده ی او در واقعیت آنقدر ها که دیگران فکر می کنند، موفق و عاقل نیست و برادر همسرتان اهدافی در دست دارد که به خاطرش گشایش کار یافته و باعث خواهد شد که خیلی زود او به ثروت و سرمایه ای برسد. در کل شما بیشتر تمایل به موفقیت در کارهای خودتان دارید و زیاد دوست ندارید در دل مشغولیهای خانواده ی همسرتان دخالت کنید. شما اهدافی بلند و گاها" غیر واقعی و دور از دسترسی برای خودتان وضع کرده اید که بعید به نظر می رسد که این اهداف به موفقیت برسند. شما می خواهید در زندگی پیشرفت کنید و آن اهداف را به دست بیاورید در حالی که خانواده ی همسرتان نسبت به اهداف شما راغب نیستند و از نظرشان اهداف شما موفق یا دوست داشتنی نیست. اما خواهر همسرتان امیدوار است که شما به هر جهت به هر چه که در زندگی تان نیاز دارید برسید و موفق باشید. آرزوی موفقیت او برای شما، خیلی هم برایتان مهم نیست. تشکر از همراهیتون.
Suzaaan : سلام خواب دیدم با مادر و پدر و خواهرم درون آسانسوریم و میخواهیم به بالای برجی که اسمش آلتون است برویم تا کارهای دانشگاهم را انجام دهم (درواقعیت دانشجو هستم)با آسانسور به بالای برج(که فضای باز است فک کنم پشت بام برج بود) میروم در آنجادوستم هم همراهم است اما پدر و مادر و خواهر نیستن
آسمان آنجا شب است و دوستم و چند دختر غریبه میگویند آن ستاره پور نور را ببین ولی من میگویم آن ستاره نیست چراغ است میخواهم سوار آسانسور شوم ولی منتظر دوستم میشوم وقتی میاید باهم پائین میرویم در پائین پدرم را نمیبینم و نگران میشوم به دنبالش میگردم که خانمی به من یه بطری آب میدهد و میگوید اینرا برای خواهرم به داخل ببر بطری را میگیرم به داخل که میروم تلفن میبینم(فک کنم کرم رنگ بود) و به آقایی که آنجا نشسته میگویم میخواهم به پدرم تماس بگیرم آن هم اول کمی ممانعت میکند اما اجازه میده زنگ بزنم‌بقیه خواب را یادم نمیاد ممنون از تعبیر.
فریبا هراتی
: سلام. شما و خانواده تان به اوج موفقیت خواهید رسید و زندگی بسیار متمول و موفقی خواهید داشت. در زندگی تان خیلی سریع پیشرفت می کنید. اما بعد از رسیدن به موفقیت، در مورد مسئله ای شما بدون همفکری با پدر و مادرتان، خودسرانه اقدام به اخذ تصمیمی می کنید که باعث شکست شما و اُفت مقام شما خواهد شد. اما شما امیدتان را از دست نمی دهید و سعی می کنید که دوباره ارتباط تان را با پدرتان قوی کنید و در زندگی تان پیشرفت کنید. خوابتان می گوید که تصمیمات خودسرانه ی شما به ضرر شماست. تشکر از همراهیتون.