کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب آشپزی (طباخی)

اگر کسی در خواب در کار طباخی بود و خواب دید که غذاهای خوشمزه می پزد، مورد تشویق و توجه بزرگ خانواده و یا فرمانروای آن سامان واقع می شود. اگر در این شغل نبود و دید که غذای پخته که اطرافیان از آن خیلی تعریف می کنند، مورد تمجید قرار می گیرد و اعمال نیکی از او سر خواهد زد.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر به خواب ببیند طباخی می کرد، اگر آن چه می پخت خوش طعم بود، دلیل منفعت است از پادشاه. اگر آن چه می پخت بدطعم و ناخوش است، تاویل به خلاف این است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

53 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

b1

b1 : سلام روزتون بخیر .
خواب دیدم با دو سه نفر توی زمین کشاورزی کسی هستم که داره توش عملیات جابجایی خاک برداری و کنده کارب با بیل مکانیکی انجام میشه . البته ما یه دویست متری باهاشون فاصله داشتیم . ما از یه راسته خط مرزی که بین دوتا زمین میزارن داشتیم رد میشدیم . ما داشتیم میرفتیم زودتر دور بشیم ازونجا که به فاصله ی بیست متر من دوتا گوشی لمسی پیدا کردم . اولین گوشی که پیدا کردم خاموش بود و گذاشتم جیب پشتم . ببست متر جلو تر دوباره یک گوشی لمسی سامسونگ روز پیدا کردم که این روشن بود ولی رمز داشت . اینم گذاشتم تو جیبم . یکم دیگه جلو رفتم یه تبلت بزرگ پیدا کردم که اینو دیگه نمیتونستم بزارم جیبم . گذاشتمش توی پیرهنم . و برای اینکه ضایع نباشه و دیگران نظرش نیفته بهش، دستمو گذاشتم توی جیب سویشرتم و و اونو از داحل جیبم نگر داشتم . یکم جلوتر که رفتیم به یه آشپزخونه رسیدیم که یک آشپز داشت و چنتا دختر بودن . یکیش که نظرم رو جلب کرده بود لباس قرمز پوشیده بود .
ممنون بابت وقتی که میزارید دوست عزیزم .

پاسخ
لینک۷ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۰:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما نه تنها در زندگی خودتان شخصیتی دقیق دارید بلکه در رابطه با واقعی که در جامعه در شرف وقوع هستند نیز بسیار دقیق هستید و می خواهید از همه چیز سر دربیاورید و بدانید که چه امکاناتی برای سروسامان دهی به زندگی تان دارید. شما سعی می کنید که از شبکه های اجتماعی مختلف سر دربیاورید و با افراد مختلف آشنا شوید. هر چیزی که می بینید را در ذهنتان حفظ می کنید و از هیچ ارتباطی غافل نمی شوید. چه آدمهایی که کاملا ساکت هستند و چیزی نمی گویند و چه آنان که قلق خاص خودشان را دارند، همه برای شما به عنوان منبع و رفرنس برای پیگیری جریانات روز و تمامی چیزی که در حال اتفاق افتادن است، محسوب می شوند. ادامه ی این روند زندگی شما منجر به این خواهد شد که به امنیت و رفاه بیشتری برسید ( چون تیزبین و باهوش هستید و شما به دنبال کسب ثروتی هستید که شادی و نشاط به زندگی تان بیاورد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۶:۴۷
Azita

Azita : سلام خانم هراتي عزيزم. روزتون به خير و شادي
من در واقعيت معلم هنرستانم و گرافيك درس مي دم. ديشب به يك خواستگار سمج جواب رد دادم.
خواب ديدم تو مدرسه ام و دارم بِه بچه ها آشپزي درس مي دم، غذائي كه داشتيم درست مي كرديم متنوع بوديكيش شبيه پيتزا بود خمير نون داشت و روش حلقه حلقه سبزيجات مي ذاشتيم ، ماهي هم داشتيم و بعضي از بچه ها به غذاها و بورگ ها و خميرها برشهاي هنري مي زدند.
زنگ تفريح همكارانم از غذاهام تعريف كردند و من گفتم من دستپختم خوبه اما چون مجردم يه كم كُندم.
بعد كلاس درس جدي داشتم و ديدم دو زن چادري بي اجازه اومدند تو سالن هنرستان رو ميز نون و پنير و سبزي گذاشتند و مي فروشند و نظم كلاسم رو بهم ريختند. مي دونستم اينكار غير قانونيه. اول تذكر دادم كه بساط رو جمع كنند اما وقتي گوش ندادند مقدار خيلي كمي از پنير سبزيهاشون رو ريختم زمين ، دلم نيومد همه رو بريزم كه ضرر كنند فقط مي خواستم بفهمند اشتباه كردند.اونها خيلي ناراحت شدند و تصميم گرفتند بساط رو جمع كنند اما زير لب به من با اغراق غر مي زدند.
خيلي ممنون از تعابير هميشه عاليتون.

پاسخ
لینک۱۸ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۳۵:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید که به همه یاد دهید که از خودشان به خوبی حمایت کنند و روی پای خودشان بایستند. شما می خواهید که فراوانی و ثروت به زندگی تان راه یابد و دنیایتان را خودتان کنترل کنید. می خواهید به غنی و ثروت برسید و زندگی با نشاطی داشته باشید. می خواهید نگرش های مثبت به زندگی تان راه یابد و درکتان بالا برود و اینرا می خواهید به همه بیاموزید. طرز فکر شما را همه حمایت می کنند ولی معتقدید که چون تنها هستید نمی توانید خیلی زود به خواسته هایتان برسید. شما می خواهید در کارهایتان جدی عمل کنید و از اینکه دنیا بخواهد نقشه هایتان را به هم بزند و با خواستگاری فکر بچه ها را از حفظ استقلالشان معطوف کنند، بدتان می آید. بنابراین اگر کسی به خواستگاری تان بیاید به خاطر بعضی شئونات کمی متضرر خواهد شد ولی بهتر است از اینکه شما ضرر کنید!!! :)))))))) تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۴۸:۲۸
زهرا

زهرا : با سلام و احترام، عیدمبعث بر شما مبارک.

پاسخ
لینک۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۰۶:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. تشکر عید مبعث بر شما هم مبارک. او به شما فکر می کند و به اینکه جای شما خالیست و کنجکاو است که بداند شما چه می کنید و شما از جهتی فکر می کنید که رابطه ی شما بیات شده، و ارتباطتان قطع شده و چرا باید از اول آن را ادامه دهید. همینطور خامی و ساده لوحی او یا شما در گذشته باعث شده بوده که ارتباط تان قطع شود. شما از جهتی احساساتی هستید و دلتان نمی خواهد او را برنجانید و از جهتی می خواهید از او حمایت کنید. دوست خوبم افراط و تفریط هر دو بد است. نه با او قطع رابطه ی کامل کنید و نه خیلی با او صمیمی شوید. عید است. پیامی کوتاه به او بفرستید و عید را به او تبریک بگویید. اینطوری هم قهر نکرده اید ( که گناه است) هم خیلی قاطی نشده اید ( که این هم نوعی اشتباه است). سالی یکبار سلام علیک کسی را نمی کشد عزیزم. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۱۶:۲۱
mina

mina : سلام وقت بخیر
شب گذشته خواب دیدم در جایی انگار آشپزخانه بود داشتم آشپزی میکردم مشغول پختن کوفته بودم کوقته ها رو تو دستم درست میکردم می انداختم داخل آبگوشت که روی گاز داشت میجوشید خیلی هم غذای خوشرنگ و لعابی بود و من از کارم لذت میبردم

پاسخ
لینک۱۳ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۳۰:۳۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما به حمایت از خانواده تان فکر می کنید و می خواهید موانع و مشکلات زندگی تان را از بین ببرید، عشق و معنویت شما قویت است و سردیها و نامرادیها را از زندگی تان دور خواهید کرد. به ثروت و عشق بیشتری در زندگی تان خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۴۰:۴۲
ناری

ناری : سلام وقت بخیر
خواب دیدم همکار مجردم(که اسمش علی هست) به همراه مادر و پدرش به خانه ما امده بودن قصدشون خواستگاری بود. اما در این مورد با خانواده من اصلا صحبتی نکردن.
من داخل اتاق خوابم روی زمین دراز کشیده و در حال نوشتن یه سری مطالب با خودکار داخل دفتری بودم که داخلش جملات انگلیسی هم نوشته شده بود. در حالی که روی زمین دراز کشیده بودم علی سراغ کمد لباسهام داخل اتاق خوابم رفت و یه بسته نوار بهداشتی از داخل کمدم برداشت و از من اجازه گرفت که خودش نوار بهداشتی رو گذاشته و میخواد ببره برای خواستگاری دختر دیگه!! من از جام بلند شدم به همراه علی و مادرش سوار ماشین شدیم.من صندلی عقب ماشین نشسته بودم و علی رانندگی میکرد و با یه خانم که فک کنم مادرشون بود داشت در مورد موضوع خواستگاری با یه دختر دیگه یه ذره بحث می کردن.
در ادامه خواب داخل اتاقی در حال تدریس بودم. علی به همراه شخص مورد علاقه من(محمد) اونجا بودن.
محمد میخواست اشپزی کنه وسایل اشپزی رو از اتاقی که در حال تدریس بودم برداشت و رفت سمت اشپزخانه که اشپزی کنه.علی روی صندلی نشسته و سرجاش اصلا تکون نخورد. و من هم تدریس میکردم.
محمد رفت اشپزخونه به نطرم میخواست املت درست کنه من گوجه رو داخل دست محمد دیدم. محمد غذا رو درست کرد و داخل سینی گذاشت و اورد اتاقی که من تدریس میکردم.داخل همون اتاق با علی غذا خوردن.
در واقعیت علی و محمد باهم دوست هستن و همکارم هستن. و به نظرم هردو به من علاقه دارن و باهم رقابت دارن و ما باهم فقط رابطه کاری داریم.
با سپاس

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۰:۳۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. همکارتان علی از دلبستگی به شما دست می کشد و ترجیح می دهد که از کسی دیگر مراقبت کند و توجه اش را به کسی دیگر معطوف کند. شما به محمد این اختیار و امکان را داده اید که از شما حمایت کند ( در قلبتان اینطور می خواهید) و او هم برای حمایت از شما اقدام خواهد کرد. در حالی که علی بی تفاوت نظاره گر خواهد بود. البته محمد پیامد کار خودش را هم می پذیرد و نسبت به ارتباطش با علی و شما متعهد باقی می ماند. او سعی می کند که علی را درک کند و دوست خوب او باقی بماند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۲۲:۱۳
سهراب

سهراب : سلام خواب دیدم پدرم ک فوت شدن دارن بزام غذا درست میکنند من مدتی هست مریض هستم

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۵:۳۰:۲۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. غذایی که پدرتان برای شما می پزند، دعای خیری است که او به حمایت از شما و برای سلامت شما، برایتان می فرستد و از خدای بزرگ می خواهد که شما به سلامت و صحت و آرامش برسید. انشالله سلامتتان را باز خواهید یافت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۹:۳۸
Sorakhrshd

Sorakhrshd : خانم هراتی من هنوز تهرانم و استرس زیادی دارم برای اینکه ایا به ایده هام می زسم یا نه.

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۰۹:۱۹
Sorakhrshd

Sorakhrshd : سلام خانم هراتی. خواب دیدم خانه پدرم
در شهرستان هستم. درحالیکه ناراحت و عصبیم چرا به خواسته هام در تهران نرسیدم. رفتم اتاق پذیرایی پدرم و مادربزرگ مرحومم اونجا بودن. پدرم ناراحت من بود و نمی خواست من ناراحت باشم. رفتم توی آشپزخونه. اون آشپزخونه نزدیک دریا بود و دو مرد جوان سفید پوش دیگه هم اونجا کار می کردند. خواستم ناهار خانواده ام رو خودم درست کنم. پدرم ماهی و میگو خیلی زیادی خریده بود. من درحالیکه تنش داشتم گفتم اینا خیلی زیادند برای امروز. ماهی های متوسط یخ زده بودن و میگوهای زیاد پاک شده کاملا سفید یخ زده. تصمیم گرفتم به اندازه ناهار بردارم و بقیه رو تقسیم کنم برای روزهای بعد. کشو رو که خواستم ببندم مقدار زیادی از میگو ها ریختن رو زمین. ولی برام مهم نبود و آخرین صحنه خوابم این شد که ماهی بسته بندی کردم و گذاشتم تو فریزر و بیدار شدم. مرسی از تعبیرتون

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۰۸:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید به امنیت و آرامش برسید و این امنیت را بیشتر از هر وقت از جانب خانواده تان می توانید دریافت کنید. شما احساس ناچیز بودن یا مغلوب بودن می کنید و شاید ترجیح می دهید که از چشمان همه دور باشید ولی پدرتان خیلی روی شما حساب می کند و معتقد است که سختی های کار را پشت سر گذاشته اید و منابع شما قوی است. او می گوید که باید مثبت اندیش باشید و این منابع و نگرش هایی را که برای رسیدن به موفقیت دارید، و در حال حاضر با سردی و رکود مواجه شده اند را سعی کنید که با مثبت اندیشی، تر و تازه نگه دارید و ناامید نباشید تا بعدا سر فرصت یکی یکی همه ی خواسته هایتان را عملی کنید. شما به درک جدیدی از دانش و موفقیت رسیده اید و سعی می کنید که باورهای خودتان را عملی کنید. شانس و موفقیت به شما رو می آورد و از خودتان و خانواده تان حمایت خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۲۰:۱۵
طاهره

طاهره : سلام خانم هراتی عزیز.خواب دیدم مدرسه پسرم رفتم تابا معلمش صحبت کنم واز وضعیت درسهایش بپرسم شکل ساختمان مدرسه اش با انچه در واقعیت بود فرق داشت.وارد مدرسه شدم دنبال معلمش گشتم بعد اوراپیدا کردم وبااو صحبت کردم بعدبه زیر زمینی که اشپزخانه بزرگی بود رفتم به من گفتند همسرم میخواهد با کسانی مهمانی بیاید من شروع کردم با دوستم به آشپزی کردن وخوشحال بودم .یه خانم غریبه ای پخت وپزم را نگاه میکردانگار سر آشپز یا ناظر بود.یادمه چیزی شستم مثل سیب زمینی یا پیاز.از رنده استفاده کردم ودر اخر یادمه ماکارانی پیچ پیچی وپیراشکی گوشت درست کردم ،خیلی خوشرنگ ورو بود ،خوش روغن هم بود رویش رب قرمز ریخته بودم داخل یه ظرف سفید بایک تزیین قشنگ گذاشتم. خانم ناظر که نمیشناختمش و خودم ودوستم ازغذاها شروع کردیم به خوردن خیلی خوشمان امد .بعد بیدار شدم.(من از همسر وفرزندانم دورم)
سپاس وتشکر فراوان به خاطر تعابیر راهگشایتان.از خدا عاقبت بخیری را برایتان خواهانم.

پاسخ
لینک۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۴۹:۱۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. پسر شما تجاربی در زندگی اش آموخته و مثل قبل نیست. شما در پس زمینه ی ذهنتان خیال دارید که به شدت از فرزند و همسرتان حمایت کنید. زندگی تان متحول خواهد شد. شما راجع به لایه به لایه مسائلی که مضطربتان کرده اند و نیز راجع به سادگی ها و خامی ها و بی تجربگی هایتان صحبت می کنید و مسائلتان را موشکافی و پردازش می کنید. انشالله مشکلاتتان را از بین می برید. رنگ و بوی تازه ای به زندگی تان می آید. کارهایتان به سهولت انجام می شود و برکت و ثروت به زندگی تان راه می یابد. انشالله خدا با شماست و موفق خواهید شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۵۶:۰۳
zahra

zahra : سلام چندوقت پیش خواب دیدم دوستم توتخت بیمارستان
بود وشکمش مانندزن بارداربزرگ بود پرازخون بودبرایم تعبیر کردید ایندفعه خواب دیدم همین دوستم دارد آشپزی میکند وغذایی که می پزد درآن بیشتربرنج ومقداری عدس دال که نانجی رنگ بودهست نمیدانم چه غذایی بودتقریبا شبیه سوپ بود.

پاسخ
لینک۱۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۲۳:۳۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مشکل دوستتان حل شده و او سعی می کند که از کسی حمایت کند. از لحاظ مالی شرایط او خوب شده و بهبودی روحی و سلامتی دارد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۸:۳۸
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.