کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب آش

دیدن آش خوش مزه و خوش طعم در خواب نشانه رسیدن برکت و خوشبختی و آش بد مزه، نشانه انجام کارهایی است که ما به امید سود بردن انجام می دهیم ولی در جریان عمل، با شکست مواجه می شویم و ناراحتی نصیب ما می گردد.

این تعبیر کلی آش ها است ولی در غذاهایی مانند شوربا، آبگوشت، آش، حلیم و از این قبیل که از مواد مختلف و متعدد تهیه و پخته می شود، طعم و مزه آن مسیر تعبیر را معین می کند. اگر در خواب فقط آش ببینیم، خوب است و نعمت و خوبی تعبیر شده چه خودمان پخته و تهیه کرده باشیم و چه دیگری به ما بدهد ولی اگر آن را بخوریم و بد طعم و بدمزه باشد غم و اندوه و ناراحتی است. شوری و ترشی آش نیز نشانه اندوه و ناراحتی است.

تعبیر خواب آش پختن

اگر خواب ببینید مشغول پختن آش هستید، هدفی در ذهن دارید که با تلاش به آن هدف خواهید رسید.

تعبیر خواب آش رشته

دیدن آش رشته خصوصا بسیار خوب است و نشانه آن است که رشته امور را به دست خواهید گرفت و به حاجات خود می رسید. رشته امید است و خیر و برکت و نعمت. رشته را از خمیر آرد تهیه می کنند و چون آرد و خمیر آرد و گندم و نان، همه در خواب های ما خوب هستند، رشته نیر خوب است.

تعبیر خواب آش پشت پا

دیدن آش پشت پا در خواب، نشانه این است که شما هدفی دارید که با تلاش به آن هدف خواهید رسید.

تعبیر خواب آش شوربا

دیدن آش شوربا در خواب، رسیدن نعمت و فایده و خیر و نیکی است.

تعبیر خواب آش نذری

آش نذری در خواب : اگر آش نذری بگیرید نعمت و روزی بشما می رسد و اگر آش نذری بدهید، به مقام بالایی می رسید.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

155 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Armii

Armii : سلام خانوم هراتی عزیز.خانواده من با ازدواجم بسیار مخالف بودند بخصوص مادر و برادر بزرگم و مرا طرد کردند.میگویند تنها راهی که تورا ببخشیم این است که راه رفته ات را برگردی.ماه هاست که آنها را ندیدم و بشدت دلتنگشان هستم.خواب دیدم مادرم آش رشته در قابلمه روحی کوچکی روی گاز میپزد و در ادامه خواب دیدم که برادرم موهایم را تقسیم بندی کرد و پایینش را با کش بست و با قیچی کوتاه کرد.مدل موهایم بد نشد اما میگفتم اشکالی ندارد تنوع است.در واقعیت موهایم بلند و مشکی است اما در خواب قهوه ای رنگ بود.ممنون از تعابیر زیباتون

پاسخ
لینک۸ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۵۹:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مادر شما نذر دارد که رشته ی کار دستش بیاید و کارها بر وفق مرادش بشود. دل او شور شما را می زند. برادرتان می خواهد که شما افکارتان را منظم کنید و بین افرادی که با آنان ارتباط دارید فرق بگذارید. او می خواهد به شما فشار بیاورد و ارتباطش را با شما قطع کند. شما این قطع ارتباط را می پذیرید. شما می خواهید رفتاری محافظه کارانه داشته باشید و به سعادت خانوادگی برسید. شما شخصیتی عملگرا دارید و سر حرفتان ایستاده اید. اگر همسر شما آدم خوبیست اهمیتی به حرف خانواده تان ندهید. وقتی چند سال بگذرد و خوشبختی شما را ببینند خودشان از حرکت بدی که در حق شما کرده اند پشیمان خواهند شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۵۶:۳۴
firuze mehrabani

firuze mehrabani : درود بانو فیروزه حمیدم، خواب دیدم من و حمید رفته بودیم بزرگترین گل فروشی تهران برای سفارش دسته گل عروس، من پشت میز نشستم و یک تلویزیون هم روی میز بود و حمید کاتالوگ دسته گل ها رو برام آورد، هرچی تو کاتالوگ نگاه میکردم دیدم عکس گل داخلش نیست و فقط عکس دوتا حلقه بود که داخل هم بودن، صاحب مغازه بهم گفت ما هرکسی رو به این قسمت راه نمیدیم شما هم کارتون تمام شد صندلی ها رو به حالت قبلیش برگردونید و من هم صندلی ها رو به وضعیت قبل برگرداندم. یهو گل فروشی به آش فروشی تبدیل شد. حمید دوتا کاسه آش سفارش داد کاسه خودش معمولی بود ولی کاسه من یه کاسه چینی سفید قشنگ بزرگ( اندازه ظرف میوه خوری) بود. میز ما بین دوتا میز دیگه بود که روبروی ما مادر و دختری نشسته بودن و مشغول خوردن آش بودن، پشت سر ما یک خانم تنها نشسته بود و آشش تموم شده بود. کاسه خانم های دیگه هم معمولی بود. من به حمید گفتم چرا آنقدر آش زیاد سفارش دادی؟ خانمه بهم گفت اگر آش نمیخوری آش رو به من بده، به حمید گفتم از کاسه من کمی براش آش بریز و کاسه خانم رو پر کن و حمید کاسه خانم رو پر کرد. در کاسه من و حمید آش غلیظی بود و در هر کاسه دو تخم مرغ کامل روی آش به صورت پخته بسته شده بود. در آخر من با بغض به حمید گفتم چرا منو ول کردی رفتی؟ یکشنبه چهارم آبان خواب دیدم. سپاسگزارم از شما

پاسخ
لینک۱۷ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۳:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. شما و مرحوم حمید برای هم احترام، عاطفه، تایید، لطف، تحسین و عشق زیادی قائل هستید که مشابه آن کم پیدا می شود. شما شرایط خودتان را مورد قضاوت قرار می دهید و به این فکر می کنید که این همه انرژی شفابخش بین شما وجود دارد و نسبت به هم متعهد هستید. کمتر کسانی هستند که در جایگاه و شرایط شما قرار بگیرند و اینطور همدیگر را دوست داشته باشند و مشابه آن برای هیچ کدام از شما هم تکرار نخواهد شد. حمید برای شما دعای خیر زیادی کرده و می خواهد که در زندگی بهترین شرایط را داشته باشید و کارهایتان برایتان هموار و صاف به پیش برود. او جنبه و ظرفیت شما را از هر کسی بیشتر می داند. شما باید برای شادی روح همسرتان، گاهی برای او خیرات بدهید و عشق و شفا و محبتی که بین شما وجود دارد آبکی و دروغین نیست. شما همه جوره با هم ست هستید و هر دوی شما پخته و کامل و خردمند هستید. او همیشه پیش شماست و این " ببخشید" ابلهانه ترین حرفی است که شما می توانید به او بگویید. او جایی نرفته است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۴۳:۵۴
Mobina

Mobina : سلام.من خواب دیدم که یک همسایه به مامانم برگه آزمایش داد و گفت اینارو پر کنید از اونور هم پدر با عمه ام حرف میزد و می‌گفت قراره مادربزرگ و عمه کوچیکم برن سوریه زیارت منم داشتم نماز رو شروع میکردم و گفتم کاش برای من از اون گردنبندها یکجور گردنبندی به صورت هلال ماه با آویز کوچیکی بود بیارن به بابام گفتم تو از عمه اون چند میلیون رو بگیر این ماه بهش میدی بعدش گفتم نه ازش نگیر از پول برمیداره میبینی همه پول رو دادن برای رفتن به سوریه پول خودتم نمی‌گیری،من بعد پر کردن برگه ها داشتم با برف شکل درست میکردم داخل خونه به بابام گفتم منم با اون یکی عمه برم ترکیه دا اونجا دوست دارم میمونم اونجا بابام قبول نکرد.دوباره زن همسایه اومد و برگه ها و تحویل گرفت گفت فرداش آش داریم ظرف بیارید ببرید.مامانم گفت خوب شد اینبار دعوت نکردبرای اش گفت بیاین فقط

پاسخ
لینک۱۲ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۵:۲۵:۰۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. اگر چیزی در زندگی تان کم است و حاجتی دارید، خانم همسایه نذر می کند و حاجت گرفته پس شما هم مثل او نذر کنید. شما در جایی از زندگی تان احساس بی یاوری می کنید و این خداست که شما را آزمایش می کند تا بداند تا چه اندازه به او توکل می کنید و امید به موفقیت دارید و یا ناامید هستید و آیا کارتان و مصلحتتان را به خدای بزرگ واگذار می کنید یا خیر. مادر بزرگ و عمه ی شما متوسل به حضرت زینب ع می شوند و کار خیری انجام می دهند که ثواب زیارت این حضرت را برایشان می نویسند. شما می خواهید شروعی تازه داشته باشید و به همه ی آرزوهایتان و تمایلاتتان برسید. در ابتدا می خواهید به عمه تان بگویید تا بخاطر اعتباری که پیش خداوند دارد برایتان دعا کند ولی بعد می خواهید که خودتان برای خودتان دعا کنید تا مشکلاتتان حل شود. هر چند که شما در عمل آنقدر دلگرم و امیدوار نیستید که با دعا کردنتان حاجت روا شوید. شما تا اندازه ای از این شرایط تان عصبانی هستید ولی پدرتان مخالف شماست. همسایه به حاجتش می رسد و شما هم به نفعتان است که مثل او به خدای بزرگ توکل کنید. اگر او در واقعیت اینکار را می کند و مادرتان از رفت و آمد با او خسته است، خوابتان بازتاب افکارتان در بیداریست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۲ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۵۷:۲۴
mandanaahmadi

mandanaahmadi : خواب مادرم هست
سلام دایی من شهید شده ویک دایی دیگه من فوت شده خواب دیدم من از چند تا پله پایین رفتم و وارد یک زیر زمین شدم انگار اون پایین یعنی اون زیر زمین یک اتاق آهنی با شیشه های مات داشت و داخل اون اتاق یک قبر بود با سطح خیلی بلند مثل امام زاده ها که قبر داییم بود اون دایی که شهید شده من داخل اون اتاق نبودم من از پشت شیشه نگاه میکردمکه دایی فوت شده ی من وپدرم که زنده هستن ولی سالها جوان شده اند مشغول تعویض کفن دایی شهید شده ام هستند ومن هم با چند نفر از اعضای خانواده بیرون اون در آهنی وپشت شیشه بسیار باشکوه ایستاده بودیم تا مراسم تعویض کفن تمام شود انگار یک مراسم رسمی وتعریف شده ای بود بعد میدیدم که کفن تعویض شده چرک بود وکفن سفیدی جایگزین شد ولی من این تصویر رو غیر مستقیم از پشت شیشه میدیدم وهمچنین از دیدن مستقیم مرده میترسیدم پدرم از داخل اتاق آهنی بیرون آمد ومثل خیرات به همه ی افرادی که ایستاده بودند بشقاب آش رشته میداد وکنار هر بشقاب سوراخ پانچ شده ای بود که ظرف درب بسته ای به آن آویزان بود برای اینکه اگر نخوردیم داخل آن بریزیم وببریم این آش توسط خانم دایی فوت شده ام درست شده بود وزن دایی من در خواب درست کنار من ایستاده بود ومن ازش برای درست کردن آش تشکر کردم او هم از این مورد خیلی خوشحال بود که تونسته این آش رو بپزه

پاسخ
لینک۳۱ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۰۸:۴۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. مسائل مهمی در رابطه با شهادت دایی تان هست که از دیده ی شما مخفی نگه داشته شده و شما از احساسات عمیقی پرده برداری خواهید کرد و مسائلی برای شما رو می شود که تا کنون مخفی بوده و شاید شما همیشه احساس می کردید که آماده ی رویارویی با واقعیت نبوده اید. دایی شما به خاطر هدفی شهید شده که حقیقت در باره ی این هدف را نمی دانستید. خانم او به خواسته و حاجتش خواهد رسیدو گشایش کار می یابد. دایی دیگرتان هم که از حقایق آگاه است می خواهد که شما هم به این حقایق آگاه باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۵۲:۲۹
mandanaahmadi

mandanaahmadi : ببخشید اون خانم که آش می پختن خانم همان دایی هستند که فوت شدند نه دایی شهید شده که توی خوابم عرض کردم خدمتتون

پاسخ
لینک۱ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۳۹:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : تشکر از اطلاع رسانی . به هر جهت هر کسی که آش می پزد حاجتش را در بیداری خواهد گرفت.

پاسخ
لینک۱ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۵۵:۵۳
مریم

مریم : سلام دیشب خواب دیدم دوستم به منزلمان امده و در حال آش پختن هستم ولی نخود جدا گذاشته بودم وامتحان کردم هنوز نپخته بود همه را برداشتیم و به خانه پدربزرگم که چند سال پیش فوت کردن رفتیم و مامان و بابام هم اونجاخواب بودن و با آمدن ما بیدار شدن. با دوستم بحثی کردیم میخواس قهر کنه بره و بعدش خودش پشیمون شد و نرفت . یادم نمیاد آش رو خوردیم یا نه. بعد وسایل جمع کردم برای رفتن به ترکیه و پیاده تا لب مرز با دخترمو همسرم رفتیم دخترم میخواس وارد ترکیه شود از یه جاده خطرناک گفتم نه و از راه اصلی و اداری رفتیم و اونجا من دنبال پاسپورت میگشتم وپیدانکردم گفتن برید جلو در نامه میدیم مشکلی نیست و وارد ترکیه میشوید وسایلام پخش بود داشتم دنبال مدارک میگشتم سریع جمع کردم و یه تکه هندوانه هم نصفه بود اونم انداختم دور و به سمت درب خروج و ماموری که اونجا بود رفتم.

پاسخ
لینک۳۱ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۹:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما برای زندگی تان نقشه های داغی کشیده اید و حساب مشکلاتتان را نکرده اید و فکر می کنید که همه چیز خوب و سالم و عالی پیش خواهد رفت. شما هنوز درک درستی از مشکلاتی که احتمالا با آن مواجه خواهید شد ندارید. روح پدر بزرگتان شاد. مادر و پدرتان بر طبق عقاید او زندگی می کنند و از نقشه های شما خبری ندارند. شما می خواهید نشان دهید که مصمم هستید که هدفتان را عملی کنید و لحظه ای احساس می کنید که دارید از عملی کردن نقشه تان پشیمان می شوید ولی بعد دوباره تصمیم می گیرید که حتما فکرتان را عملی کنید. شما برای خودتان دردسر خواهید خرید و عصبانی و مستاصل خواهید شد. دختر شما اصلا فکرش را به کار نمی اندازد و عجولانه و غیر عاقلانه تصمیم می گیرد. شما هویت تان را با اجرایی کردن نقشه هایتان از دست خواهید داد. خوشبختی تان را دور خواهید ریخت و به سمت آینده ای می روید که برایتان به شدت دردسرساز خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۱ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۳۷:۵۶
Mahta

Mahta : سلام .من خواب دیدم تو سرویس بهداشتی عمومی همراه یه اقایی هستم که میشناسمش و اون داره با یه تی حوله ای کف سرویس رو که نجس بود از مدفوع پاک میکنه و من با چندش بهش میگم اینکارو نکن و بعد میبینم یه کیف مردونه که انگار مال اون اقاست دستمه که داخلش یه کاسه شله زردِ که یکم ازش ریخته بعد وارد یه سالن شدم که میز چیده شده بود و نذری شله زرد رو میزهاست و من اون شله زرد نصفه نیمه رو انگارمیخورم و بعد میرم سراغ گرفتن یه کاسه ی کامل که هرچی میگردم نیست و قبلا همه, ظرفهارو پر کردن و برداشتن و خیلی تو خواب ناراحت شده بودم و میگفتم چرا هم خوردن هم سطل سطل دارن میبرن بذارن کسی که واقعا نیاز داره برداره , انگار صاحب مجلس خواهرم بود, چندبارم خواب اش رشته دیدم که یادم نمیاد خوردم یا نه !!البته من تو شرایط خوب کاری و زندگی نیستم و نذر کردم ولی نه آش یا شله زرد.

پاسخ
لینک۱۶ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۵۵:۴۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما نسبت به مشکلات مالی، با کسی که می شناسیدش صحبت می کنید و او سعی می کند که این نگرانی های مالی شما را از بین ببرد. او برای شما اعتبار زیادی قائل است و شخصیتی دست و دلباز دارد. شما به جای اینکه توکل به خدای بزرگ کنید، متوسل به این می شوید که از کسی ( احتمالا همین آقا) کمک مالی بگیرید و به خواسته تان می رسید ولی کسانی که به خدای بزرگ توکل می کنند و از خدا کمک می خواهند، به آنان بیشتر از شما کمک خواهد شد و به خواسته هایشان خواهند رسید. خواهر شما ایمانش قویست و شخصیتی دست به خیر دارد. انشالله خدای بزرگ حاجتتان را بدهد تا بتوانید نذرتان را عملی کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۱۵:۱۴
Helma

Helma : سلام.تو خواب دیدم.یه آشی بود رنگش سفید بود بعدم خیلی غلیظ بود و کش میومد خودشم سبزیهای توش خیلی معلوم بودن پدرم یه قاشق ازش ورداشت بخوره.

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۱۹:۰۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. پدر شما به برکت و سود خواهد رسید و انرژی مثبت به زندگی او وارد خواهد شد. پدر شما از این فرصت استفاده می کند و به سود و موفقیت در کارش خواهد رسید و یا از او حمایت مالی خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۴:۳۲
Mostafa Moradi

Mostafa Moradi : سلام خانم هراتی وقت تان بخیر
خواب دیدم دارم با مادرم برای دلجویی از مادر دختری که عاشقانه دوست اش دارم می روم ( در دنیای خارج از خواب آن دختر رفته اند و من نذر کردم که ان شاءالله برگردد.چون می دانم این دوری قلب او را نیز رنجانده و برای دلجویی از رنجش دخترشان و خودشان به آنجا می روم تا به آنها بگویم چقدر عاشق آن دختر هستم این مطلبی است که هر روز در حرف هایم با خدایم می گویم)تا از ایشان عذرخواهی کنم و بعد خواستگاری کنم قبل از اینکه به خانه ی دختر برسم دختر با قابلمه آشی آمد و آن را به من داد آش خوشمزه به نظر می رسید و حس خوبی داشت و بوی خوبی هم داشت و گفت آش را برای من درست کرده بعد با مادرم به در خانه آنها رفتیم مادر و مادربزرگش(مادربزرگش در قید حیات نیستند) دم در ایستاده و آماده سلام و خوش آمدگویی بودند و هر دو لباس مشکی با وقار بر تن داشتند و منتظر پدرش هستیم تا بیاید برای خوش آمد گویی و از خواب برخواستم

پاسخ
لینک۱۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۷:۴۶:۵۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما باید در بیداری هم اینکار را بکنید و سعی کنید که از دل او درآورید نه اینکه فقط خواب ببینید دارید دلجویی اش را می کنید. باید سعی کنید که مهربان و خردمند رفتار کنید. او هم دوست دارد با شما آشتی کند و دلش شور می زند و استرس گرفته. روح مادر بزرگش شاد حتی او هم آرزوی آشتی شما را دارد. دست روی دست نگذارید!! مادر او شاید ژست فاصله گرفتن از شما را داشته باشد ولی به این خاطر است که معتقد است شما باید قدم اول برای آشتی را بردارید. شما منتظر هستید که او هم خرد و عقلانیت خودش را به کار بیاندازد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۴۷:۴۶
Mostafa Moradi

Mostafa Moradi : وقتی همه راه ها رو روی من بسته و نه می تونم پیام بدم یا ببینمش چه کاری از من ساخته است خدا هیچ جنبنده ایی رو ناچار نکنه و گرفتار
من به حضرت زهرا امید دلم را بستم
ان شاءالله...

پاسخ
لینک۱۲ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۳۸:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : هر چه خیرتان است انشالله همان خواهد شد.

پاسخ
لینک۱۲ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۷:۵۱
پر

پر : سلام روز خوش، دیشب خواب دیدم و بخش کوچکی از اون یادم مونده، گویا آش پخته بودیم و احتمالا نذری و خیرات بود، من تصمیم گرفتم روی اون رو تزیین کنم، احتمالا آش شیرینی بوده چون میخواستم با دارچین تزیین کنم، اول تصمیم گرفتم روی همشون«یا علی» بنویسم یکی نوشتم با خط خوش و بعد گفتم اسم امام حسین و اصلا همه امامان رو می نویسم عدد ۱۲ درخاطرم بود، یکیش رو هم با عناب اسم نوشتم، دانه های عناب درشت بود و یکی گفت دستت کثیفه ولی من اهمیتی ندادم و تزیین کردم، خوابم یادم نیست. بسیار سپاسگزارم

پاسخ
لینک۱۰ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۱۴:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما حاجتی دارید که باید به خاطر آن متوسل به دوازده امام شوید و از ایشان بخواهید که با دعای خیرشان و با قدرت معنوی شان، شما را دعا کنند تا زندگی تان به لطف پروردگار به کمال برسد. شما شاید گناهکار باشید ولی هرکه به درگاه خداوند رو بیاورد و از ته دلش از خدای بزرگ طلب مغفرت کند، خداوند بخشاینده ی مهربان است. زندگی شما رنگ و بوی تازه ای خواهد گرفت و به حاجاتتان می رسید. نذر کنید که انشالله حاجت روا شوید و آش نذری بپزید و بین فقرا پخش کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۵۰:۵۲
mahsa

mahsa : با عرض سلام و خسته نباشيد
مقدمه : من تقريبا يك ماه هستش با كسي كه حدود پنج سال در ارتباط بودم كات كردم و خودم رابطه رو با وجود علاقه دو طرفه عميقمون به علت مخالفت خانوادش تمومش كردم
خواب : خواب ديدم خونه دوست پسر سابقم هستم و خانوادش هم هستن
ولي خانواده اش هيچ ميلي به من ندارن وهر چقد تلاش ميكنم خودم رو به اون ها نشون بدم توجهي بهم ندارن
تا اينكه ديگه ناراحت ميشم و از خونه اون ها ميخوام خارج شم
ولي يك لحظه مادر دوست پسرم صدام ميكنه و يك كاسه لعابي پر آش دندوني بهم ميده و من ميگيرم و خيلي خوشحال ميشم
ممنونم از سايت خوبتون

پاسخ
لینک۸ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۳:۱۰:۰۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. مادر او از اینکه شما به نظرات او احترام گذاشته اید خوشش آمده و برایتان دعا کرده است که در زندگی تان عاقبت به خیر شده و خوشبخت باشید. او هنوز نسبت به شما درک درستی ندارد و ارزش شما را به اندازه ی کافی درک نکرده است. قطعا اگر جز این بود - یا بشود، او تمایل دارد که خودش پا پیش بگذارد و از شما خواستگاری کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۰۵:۳۰
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.