تعبیر خواب ابرو
اگر جوانی خواب ببیند که ابروی او سفید شده است، نشانه این است که او جوانی عاقل و دور اندیش است. ابروهای سفید و پر پشت، شان و شخصیتی است که بر مبنای علم و دانش تحصیل می نمائید. اگر در خواب، ابروی کسی از میزان طبیعی در حالت سنی موجود، کاسته شده باشد، از اندیشه و عقل او کاسته شده است.
اگر ببیند که ابروهایش ریخت، انجام کاری که نیت انجام آن را در بیداری داشته، منتفی شده و اگر به انجام آن کار اقدام کند، باعث بدنامی وی خواهد شد. نداشتن ابرو درخواب، هتک حرمت و خدشه به آبرو و حیثیت بیننده خواب است. داشتن یک ابرو، زیان مالی است. تراشیدن ابرو، نشانه کاری است که روی جهالت و نادانی انجام می دهد که با دخالت عقل می تواند مانع زیان و خسران گردد. ابروهای پر پشت و سیاه احترامی است که مردم برای شما قائلند.
محمد ابن سیرین می گوید: دیدن ابروها در خواب تعبیرش دین است. اگر ببیند که ابروهایش تمام است و هیچ نقصان در آن نیست، دلیل است که دین وی در کمال است. اگر دید که ابروهایش فرو ریخت، تاویلش به خلاف این است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که ابرو نداشت یا موی ابرویش فرو ریخت، دلیل است که قصد دارد چیزی را به دست بیاورد و آن چیز برایش حاصل می گردد و اگر به خلاف این ببیند، دلیل میکند که از آن چیز برای او بدنامی حاصل گردد. اگر دید که ابروهایش سفید گشته بود، دلیل که علم وی زیاد گردد ولی از مالش کم می شود.
جابر مغربی می گوید: اگر یک ابروی خویش را ریخته و دیگری را کنده دید، دلیل که در مال و جاه وی نقصان افتد و بعضی گفته اند که دین او کم می شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
الهه : سلام وقت بخیر
در عالم خواب خواهرم یه توصیه ای در یک زمینه ای داشتن و گفتن یادته گفتم ابروتو اینجوری اصلاح کن و من تو خواب یادم اومد چه شکلی شده بودم
الان در تعبیر خواب دیدم ابرو با آبرو در ارتباطه
در واقعیت بنده یه مشاوری رفتم و مشکلمو مطرح کردم که مدام میترسم و استرس دارم مشاور مشکلمو به خانواده م یا هرکس دیگه ای بگه و آبروم بره
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست خوبم ابرو بیانگر احساسات شماست و اینکه ابرویتان را چطور بردارید به این اشاره می کند که چطور احساستان را ابراز کنید که باعث شگفتی و ناباوری و یا شک کسی نشود. صرفا مسئله به آبرو بر نمی گردد. متونی که به عنوان رفرنس در اینجا عرضه شده اند، بر طبق نظرات معبران قدیم است و امروزه بیشتر باید بر اساس زمینه های روانشناسی خواب را تعبیر کرد چون در گذشته سیستم فرهنگی و فکری انسانها با امروز متفاوت بوده است. در تعبیر واقعی اگر شما ابرویتان کلفت باشد یعنی نمی خواهید احساستان را نشان دهید و ابراز کنید و اگر ابرویتان نازک باشد یعنی شما به خوبی احساستان را به دیگران نشان خواهید داد. خواهر شما هم می خواسته به شما یاد دهد که چطور باید سیاست مدارانه رفتار کنی کجاها باید ساکت باشی ( احساسی بروز ندهی) و کجاها باید از خودت دفاع کنید و نظرت را رک و پوست کنده ( ابرو نازک) مطرح کنید. نگران آبرویتان نباشید. مطلقا این خواب به این موضوع اشاره نمی کند چون روانشناسان مثل پزشکان از لحاظ قانونی موظف هستند که رازنگه دار بیمارانشان باشند و خلاف این انجام دهند مجرم محسوب می شوند. تشکر از همراهیتون.
حبیبه : سلام
خواب دیدم من با چن نفر که نمی شناختمشون وایستاده بودیم همکار سابقم که مرد بود دیدم با ابروهای پرپشت مشکی ولی خیلی کوتاه و پهن برداشته بود من خیلی تعجب کردم با خودم گفتم زمانی که مجرد بود اصلا به ابروهاش دست نمی زد بعد از ازدواج تغییر کرد. بعد دیدم خانمش اومده یه لحظه چادری دیدمش یه لحظه ی دیگه بدون چادر بود و روسری شو عقب کشیده بود.من به خانمش رو پله ها وایستاده بودیم گفتم درسته که مهریه ات یه سکه هست(تو بیداری من اصلا مهریه خانم نمی دونم) یه کم مکث کرد و گفت نه مهریه من ُنه سکه هست.بهم گفت من شوهرمو خیلی دوس دارم .همچنین پدر شوهرم حاج آقا لر و مادر شوهرمو(همکار سابقم لر هستن).بعد به شوهرش اشاره کرد و باهم رفتن.بعد دیدم همین خانوم با مادرش رفته تبریز انگار سرمرز بود که جهاز بخره .شب هم بود بعد پدرش اومد ولی خیلی عصبانی بود و داد می زد بابت خریدن جهاز.با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. همکار سابق شما احساس واقعی خودش را پنهان می کند یا به اندازه کافی احساسش را ابراز نمی کند. خانمش هم گاهی حرفهایش را از باقی مردم مخفی می کند و گاهی حرف دلش را تا اندازه ای می گوید و احساسش را نشان می دهد. او از زندگی اش راضی است ولی گاهی اوقات رفتار تندی از خودش نشان می دهد و رفتارش ثابت نیست و پدر او هم مخالف این رفتار دخترش است. تشکر از همراهیتون.
عاطفه سلطانی : سلام و وقت به خیر.یکی از دوستانم خوابی در خصوص من دیده .ایشان من را در خواب دیده اند که ناراحتم و درباره اینکه همسرم از عید سرکار نرفته و فرشهای مشتریان را تحویل نداده ناراحتم و بعد دیده اند که به سمت ماشینی که سه فرش پوسیده در آن بوده رفته ام و فرشهارا از ماشین خالی میکنم تا فرشهایی که براثر بارش باران پوسیده و کهنه شده را پهن کنم تا خشک شود .بعد دختر من را دیده که در خواب گفته مامان خوب شد صورت بابا رو اصلاح و تمیز کردی والا همه ابروهای بابا میریخت و من در جواب دخترم گفته ام چرا زودتر به من نگفتی اگر در دلت مانده بود و بعد دوستم دیده که برای شخصی که شاید همسر من بوده فاتحه خوانده و بعد گفته برای پدر خودم هم که از دنیا رفته فاتحه ای بخوانم.لطفا این خواب را تعبیر بفرمایید و نکته دیگر اینکه بین ساعت ۵ تا ۶ یا ۶/۳۰ صبح خواب دیده.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما نگران این هستید که همسرتان از لحاظ اقتصادی بیشتر از این متضرر نشود و زمینه ی زندگی تان به تباهی گرایش پیدا نکند یا مدیون مردم نشوید. احساسات منفی زیادی در زندگی شما جریان داشته و دختر شما خوشحال است که شما همسرتان را وادار کردید که از تمام احساسات واقعی خودش و هر چه که در دل دارد برای شما بگوید. چون اینطوری همسرتان احساس می کند که شما او را درک می کنید و حامی و پشتیبان او هستید و نگران نیست که تنها بماند و حمایت شما را از دست بدهد. دختر شما هم این را دوست دارد که شما و همسرتان با عشق به همدلی هم می پردازید. کسی که خواب شما را دیده برای حل مشکلات شما دعا می کند کما اینکه او برای حل مشکلات پدرش و گشایش کار او ( روحش شاد) هم دعا می کند تا خداوند حامی هردوی شما باشد. تشکر از همراهیتون.
مه شاد : سلام روز شما بخیر. انگار من با چند نفر کارمند یه اداره اشنا شدم یکیشون یادمه آقا بود چهره سیاه و زشتی داشت یونیفورم نارنجی تنش بود (به نظر سمتشم پایین بود شبیه پاکبانها بود یونیفورمش) ولی خیلی مهربون و خیرخواه بود من بهش گفتم نمیشه منو همونجا استخدام کنین با اینکه رشته م اصلا به اونا نمیخورد ولی این میخواست بهم یه چیزایی رو یاد بده که بتونم برم تو اون اداره و داشت یاد میداد. خیلی هوامو داشت بعد مامان و بابام نمیدونم به اینا چی گفتن که من خیلی خجالت کشیدم اینم توجهش بهم کمی کمتر شد. بعد رفتیم سرکلاس دانشگاه. انگار این اقا این واحدو گذرونده بود ولی بس که این درسش خوب بود از علاقه دوباره اومده بود نشسته بود و بقیه بچه های کلاس ازش راهنمایی میگرفتن ، اینجا بهم کمتر توجه میکرد و من کمی حس ناراحتی و غریبه بودن داشتم (کلاس حل تمرین بود و انگار خیلی سخت بود و بچه ها خیلی استرس داشتن، اینجا هم میدونستم مربوط به رشته اوناست) منم صندلی ردیفای جلو نشسته بودم و میخواستم درسو یاد بگیرم این اقا پشت سرم نشسته بود انگار چایی میدادن بهم گفت بیا چایی بخور ولی من نخوردم(ناراحت بودم). بعد کلاس شلوغ شد انگار بعضی از شاگردا میرقصیدن صندلی من یه جورایی انگار وسط بود و دورو برم رفت و امد و رقص بود، این اقا صندلی منو که بزرگ هم (شبیه مبل اداری)بود کشید عقب کنار دیوار و گفت بیا اینجا بشین اونجا اذیتی. بعد این اقا رفت جلو کلاس و با استاد صحبت میکرد(استاد خیلی جوون بود و خوش اخلاق و تعجب کردم که چرا بچه ها اینقدر ازش میترسن. استاد با این اقا خیلی خوب بود ) داشتم به این اقا نگاه میکردم دیدم چقدر چهرش زیباست بخصوص زیبایی و پرپشتی ابروهاش (سیاه) توجهمو جلب کرد، به خودم میگفتم فقط قدش کوتاهه. اون اقا دید نگاهش کردم (اینجا بی تفاوت بود نسبت به من)گفتم چه بد تابلو شد که دوسش دارم و تو دلم ناراحت بودم که چرا کسیو که تو واقعیت دوسش دارم فراموش کردم و اینو دوس دارم! بعد خسته شدم و چون کمتر بهم توجه میکرد ناراحتم شدم و گفتم این درسا به درد من نمیخوره و خواستم برم خونه( قرار نبود ارتباطم با اونا تموم شه فقط کلاسو بیخیال شدم)، رفتم یه قسمت انگار ابدارخونه ی اونجابود یه عالمه نقل ( نقلهای سفید و ریزی که قدیم رو سر عروس و دوماد میپاشیدن )تو یه چیزی فک کنم پلاستیک خیلی بزرگ بود و مامانمم بود و بهم از یه پلاستیک دیگه خیلی بزرگ (که پر بود از قند قهوه ای) یه قند قهوه ای داد و گفت ببین اینا همون قند سبزایی هستن که قدیم من درست میکردم فقط رنگش فرق داره(قهوه ای روشن بود)ولی من اونو نخوردم فقط از اون نقل سفیدا یه دونه خوردم انگار با این نقلها از مردم پذیرایی میکردن و مامانم پذیرایی رو مدیریت میکرد و این نقلا مال اون آقا بودن و منم انگار یه حس مالکیتی داشتم که میتونستم بخورم ولی فقط یه دونه خوردم. بعد خواهرم اومد ازم پرسید بچه ش (بچه اون اقا) خوب شده؟ انگار بچه ش مشکل قلبی جدی ای داشت گفتم نه هنوز . یک دختر چادری که با اون اقا ارتباط نزدیک داشت همونجا بود و من از سوال خواهرم خیلی خجالت کشیدم. نسبت به اون دختر حس خوبی نداشتم خیلی به همه چیز توجه میکرد( یه جور فضولی) و اینکه خیلی دور و بر اون اقا میپلکید، با اینکه اون اقا توجهش فقط به من بود و با اینا فقط ارتباط کاری داشت.[نمیدونم صحنه نقلها و مامانم اول بود یا خواهرم و سوالش]
آخرای خواب دیگه به نظرم یونیفرم نارنجی تنش نبود .در ضمن من مطمئنم اون اقا همون اقایی هست که تو واقعیت دوسش دارم ولی تو خواب اینارو دوتا میدونستم حتی دانشگاهی که رفتیم هم دانشگاه همون اقا تو واقعیت هست.فقط اینکه ابروهای اون اقا تو واقعیت پرپشت و تیره نیست. چهره ش تو واقعیت هم خوبه.و قدش هم همونطور که تو خواب میدیدم هست. من این روزا خیلی درگیر این فکرم که اون منو دوست داره یا نه؟ و به نظرم دوستم داره ولی اینکه چرا نشون نمیده و جلو نمیادو نمیدونم ! ممنون بابت تعبیر. ببخشید که طولانی بود. امیدوارم تعبیر کنید.
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز خیلی خوابتان کوتاه هست یک قسمتش را هم فراموش کرده اید. بارها از کاربران عزیز خواسته ام نهایتا در 10-15 خط خواب ارسال کنند. این همه کاربران در صف منتظرند و من باید الان 50 خط خواب شما را که بعضا توضیحات غیر ضروری راجع به قیافه ی یک نفر است را بخوانم. لطفا خوابتان را کوتاه و خلاصه مجددا ارسال کنید تا تعبیرش را عرض کنم.
محمد حسین : سلام بانو.من خواب دیدم رفتم آرایشگاه موهام رو کوتاه کنم.بعد از اینکه موهام رو کوتاه کرد آرایشگر گفت بزار ابرو هات رو هم مرتب کنم.من بهش گفتم من پسرم دست به ابروهام نمیاره که خلاصه به زور با قیچی ابروهام رو کوتاه کرد.توی خواب خیلی ناراحت شدم و بهش گفتم خدا لعنتت کنه حالا با چه رویی برم بیرون.بعد جالب بود همون لحظه نگاه کردم دیدم لباسی بر بدن ندارم..تعبیرش چیه؟
فریبا هراتی
: سلام. شما با کسی صحبت می کنید که می خواهد شما را مثلا نصیحت و راهنمایی کند که مشکلاتتان را دور بریزید. اما او از احساسات درونی شما هم با خبر خواهد شد و از شما حرف می کشد! شما نمی توانید سکوت کنید و احساسات واقعی تان را در زمینه ی خاصی برای او شرح و توضیح خواهید داد. بعد از این ماجرا، شما هیچ چیزی ندارید که او نداند و زیر و روی شما را حفظ است! شما نمی توانید چیزی را از او مخفی کنید و از همه نیات و اهداف شما آگاه است . اگر از این شرایط خوشتان نمی آید؛ برای کسی حرفتان را نزنید چون شاید از شرایط شما بعدا علیه خودتان استفاده کنند. مگر اینکه با آدم واقعا عاقلی صحبت کنید که بتواند راهنمای خوبی برای شما باشد. تشکر از همراهیتون.
meysam : سلام وقتتون بخیر خسته نباشید
خواب دیدم یکی از همکارهای مونث شرکت که ابرو مشکی داره وابروشون یه مدلی هست که احتیاج به برداشتن نداره و من به ایشون دارم که البته ایشون فرمودن که ارتباطمون رو کم کنیم چون داریم به هم وابسته میشیم ومن دوست پسر دارم وارتباطمون هم کم کردیم، ابروشونو رو هم بر داشتن وهم رنگ قهوه ای روشن زدن
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. همکار شما کم کم به شما نشان می دهد که احساسات واقعی او و دلیل کارش برای پس زدن شما چیست و خود واقعی اش را به شما نشان می دهد. او شخصیتی مادی دارد و دنیاپرست، عملگرا و محافظه کار است و می خواهد با کسی ارتباط داشته باشد که او را به خوبی تامین کند. تشکر از همراهیتون.
MMitra : خانم هراتی عزیزم. سلام و وقت بخیر. من اوایل صبح خواب دیدم که یکی از آشنایان من که می تواند نقش مهمی در برطرف کردن مشکل ایجاد شده برای من داشته باشد، در خانه قدیمی پدرم در یکی از اتاقها روی زمین دراز کشیده و پتویی را روی خودش انداخته بود. من خیلی تعجب کردم که ایشونو توی خونمون دیدم، اینقدر تعجب کرده بودم که باورم نمی شد. بعد از آن خودمو دیدم که در حال صحبت کردن با یکی از افرادی که با مشکلم مربوط بود دیدم و ایشون داشت راجع به مشکل من می گفت که من بهش گفتم به دوستای من نگن چون نمی خوام بچه ها درگیر این مشکل بشن و ناراحت بشن. ولی احساس کردم تمام صحبتای منو آشنامون که داخل اتاق بود می شنوه. بعد یه اتفاقای دیگه ای افتاد که دقیقا به خاطر ندارم. اما در انتهای خواب دیدم که این آشنامون که یک آقا است از حالت دراز کشیده پا شد و نشست و با یک قیچی شروع کرد به کوتاه کردن ابروهاش. من با خودم گفتم شاید برای اینکه زیباتر بشه داره این کارو انجام میده. بعد من احساس کردم چون ابروهاشو نمی بینه شاید ابروهاشو خراب کنه بهش گفتم اجازه بده من ابروهاتو کوتاهشون کنم اما ایشون اجازه نداد. بعد همونطور که داشت ابروهاشو کوتاه می کرد دیدم یکی دو تا از موهای ابروشو خیلی کوتاه کرده. ایشون فقط داشت موهای ابروی چپش رو کوتاه می کرد. بعدش دیدم فقط نصف سیبیلشو که اون هم سمت چپ سبیلش بود رو کاملا کوتاه کرده. این در حالیست که ایشان در واقعیت ابروهای پرپشتی دارن و گاهگداری سبیل بلندی هم میذارن. بعدش دیگه از خواب پریدم و بقیه خواب رو ندیدم. پیشاپیش از لطف شما ممنون و سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. این آقا نسبت به فرهنگ و اعتقادات شما وابستگی و احساس مثبتی از خودش نشان می دهد و به سنت های خانوادگی شما پایبند است. او نسبت به شما احساس دارد و احساس خودش را در درک شما و نیز در بیان عبارات و گفتارش به شما ابراز خواهد کرد. فقط به شما این احساس را ابراز خواهد کرد و نه برای همه. او سعی می کند که روی رفتارش کنترل داشته باشد و با قاطعیت نظرات و احساسش را بیان کند. شاید شما احساس کنید که او گستاخ شده است ولی او دوست ندارد که شما مقابله به مثل کنید و گستاخانه رفتار کنید. تشکر از همراهیتون.
همسفر : سلام خانم هراتی عزیز خواب دیدم مامانم که در جوانیش فوت شده، انگار روی خاک فقط ابروهای مادرم بیرون زده بود مشکی و کلفت و خیلی پر و پیوندی و کشیده بودند، برعکس واقعیت، بعد انگار مادرم یه گوشه در یه گودال کوچولو وایستاده بود و چادر مشکی سرش بودو ناراحت و غصه دار و پر از بغض بود به گونه ای که انگار آه میکشید و کنترل میکرد دهانشو و چهره اشو که گریه نکنه. بعد تو روستامون که در خواب خیلی سرسبز بود و پیچهای زیبایی داشت آقام سوار ماشینمون بود داشت میرفت من میخواستم سوارشم، کلید ماشین رو داشتم میچرخوندم در داخل درب گیر داشت باز نمیکرد، خواهر شوهرم کلید رو گرفت درب ماشین در حال حرکت رو باز کنه کلنجار میرفت عموم رو دیدم بهش گفتم بفرمایید من قصد داشتم بروم صندلی جلو بنشینم، اما شما بفرمایید بروید بنشینید، انگار عموم سوار شد با آقام رفتند بعد به خواهر شوهرم نگاه کردم گفتم تو این جاده آسفالت و پیچ دار و مسیر طولانی کاش قبول نکرده بودیم که پیاده برویم تا روستا، در واقعیت مقداری راه قبل روستامون هم پیچ دار هست ولی در خوابم جاده آسفالت و زیبا و اطرافش پر گل بود
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. مادر شما به خاطر شما ناراحت است و غصه می خورد. شما احتمالا با شوهرتان حرفتان شده و مدتی قهر هستید و مشکلی دارید که عموی شما می تواند به شما کمک کند که اختلافتان حل شود. همسر شما به خواهرش هم اجازه ی دخالت در کار زندگی تان را نمی دهد. شما نگران این هستید که در مسیر پر پیچ و خم زندگی تان چطور می توانید مسئولیت های سنگین را به دوش بکشید هر چند که خوشبین هستید که آشتی کنید. برای شادی روح مادرتان خیلی قرآن بخوانید. تشکر از همراهیتون.
sara : سلام ووقتتون بخیر ..خواب دیدم که دست کشیدم روی ابروی سمت راستم یک عالمه مو اومد تو دستم اما ابروهام هیچ تغییری نکرده بود.
در ضمن شما خیلی خوبین :-) مرسی که انقدر خوب تعبیر میکنید :-*
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما سعی می کنید که احساسات واقعی خودتان را همانگونه که هست نشان دهید و نظراتتان را ابراز می کنید. تشکر عزیزم. مرسی از همراهیتون.
Shamim : سلام روز بخیر
دوشب پیش خواب دیدم که تو خونمون بودم ولی خونمون یه شکل دیگه بود ومن ودوستم توی هال خونه دراز کشیده بودیم و من توی اینه نگاه میکردم دیدم ابروهامو مداد کشیدم و پررنگ و خوشگل شده ،با خودم میگفتم همیشه ابروهامو
اینجوری مداد بکشم.
(چندبار هم کف دست هامو زدم به هم ولی نمیدونم چرا)
بعد چند خانم دیگه اونجا بودن که یکیشون که جوان تر از بقیه بود رفت از تو کیفش پول آورد که به منو دوستم بده ولی من رفتم تو حمام ،اون خانم به دوستم پول داد،بعد صدام زد گفت بیا بهت پول بدم.منم گفتم نمیخوام،میخوام برم حمام.توی ذهنم میگفتم اگه بخواد خودش برام پول میذاره ولی بعد گفتم بهتر که نداد.بعدش رفتم حمام کردم ونور اول صبح ،توی حمام میتابید.
توی یه صحنه ی دیگه دیدم ،با یه عده آدم دیگه توی یه اتوبوس هستم ومنو نامزد سابقم پشت سر راننده بودیم و داشتیم میرفتیم شهر بازی.داشتم فکر میکردم بازی های شهر بازی هیجان و ترس زیادی دارن ،که همون لحظه نامزد سابقم دستمو گرفت ،منم نگاش کردم دیدم با جدیت به جاده نگاه میکنه (اطراف جاده دشت های سرسبز بود ،مثل جاده ای که به یک دهکده میرسه)بعد از اینکه دستمو گرفت با خودم گفتم خب خوبه دیگه اونجا هرچقدر خواستم جیغ میزنم ولی دیگه نمیترسم چون نامزد سابقم باهام هست.
مرسی واسه تعبیر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما احساس واقعی تان را نسبت به مسئله ای می پوشانید و بروز نمی دهید. سعی می کنید که منبعد با سیاست بیشتری رفتار کنید. شما اجازه نمی دهید که منبعد ناراحتی و ناامیدی به شما رو بیاورد. می خواهید افکار منفی را از سرتان پاک کنید و شروعی تازه داشته باشید. امید و شادی به زندگی تان راه می یابد. شما و خیلی از مردم بنابه تقدیر در زندگی پیش رفته اید و حالا باید سعی کنید نگرانی های گذشته تان در رابطه با نامزد سابقتان را دور بریزید، استراحت کنید و ریلکس باشید. دنیا بازیچه ای بیش نیست که در آن خوبی و بدی با هم وجود دارد و نامزد سابقتان هم همینطور فکر می کند. او و شما باید سعی کنید که شاد باشید و جنبه های مثبت زندگی تان را هم در نظر بگیرید. تشکر از همراهیتون.