تعبیر خواب مار افعی
اگر کسی در خانه خود افعی دید، دشمنی خانگی دارد و اگر آن را در صحرا و بیابان دید، دشمن او بیگانه است. اگر افعی را در جایی چنبره زده دید، دشمن در کمین اوست تا ضربه خود را وارد کند. جنگیدن با افعی و مار دلالت بر منازغه با دشمن دارد که در صورت پیروزی، بر دشمن پیروز خواهد شد. خوردن گوشت افعی، منفعت است.
فرار افعی زبونی و ضعف دشمن است. اگر ببینید افعی شما را چند بار نیش زد ولی شما فرار کردید، از واقعه بدی پریشان خواهید شد و به شما زیان خواهد رسید. اگر زنی جوان خواب مار افعی را ببیند، نشانه آن است که کسی می خواهد او را فریب دهد و به دردسر بیاندازد. اگر در خواب ببیند که مار از او می گریزد، در مقابل حمله های دیگران مقاوم خواهد بود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
سایه : یک دنیا از شما ممنونم خیالتون را راحت کنم من حتی اگر بمیرم هم طرف جادو نمی رم تا خدا را دارم به کسی نیازی نیست
فریبا هراتی
: آفرین.
alipooya : با سلام و احترام چندی پیش آقایی از اقوام داماد ما درست سه روز قبل از جشن عقد دخترش فوت شد و بجای عقد مراسم ترحیم برگزار شد (خواهر شوهر همشیره بنده بیوه شد) و خواهرم و همسرشون این روزها بیشتر اوقات می رفتند سمت گورستان و به قبر مرحوم سر می زدند . سه روز پیش خواب خیلی مهمی دیدند که از خواهرم نقل قول مستقیم میکنم : دیدم در یک صحرای شن زار و طبق معمول با همسر اون مرد متوفی (معصومه) و جاری کوچکش رفتیم برای سرکشی و بین من و خواهرشوهرم صخره ای بود که از دل صخره از پایین مار سیاه و افعی بزرگی بالا اومد و من با خودم فکر می کردم افعی که سیاه نیست و چرا این شبیه مار کبری فرم سرو کله اش قاشقی هست و دیدم که با چاقو هی ریز ریز می کردمش میذاشتم توی بشقاب و نگاه کردم توی بشقاب انگار دوتا مار خورد کرده بودم چون هم زرد بود و هم سیاه اما نگاه دیدم بازهم ادامه داره و یک مار سیاه دیگه سرش بالا بود و صاف زل زده بود به معصومه و کمین کرده بود و از طرفی دیدم که جاری معصومه یک تکه از بشقاب برداشت و خورد و گفت مگه تو نمیخوری ؟ منم گفتم چرا می خورم و انگار چیزی توی دهانم بود و داشتم می خوردم اما حالم خیلی بد بود و چندش آور بود - بعد صحنه دیگه ای دیدم که همون بشقاب که قطعات مار توش بود گذاشته بودند روی وسایل خنچه عقد و بعد یکی از خانم های فامیل اومد سمت سفره عقد و یک تیکه چادر از زیر پیش دستی حاوی مار ، برداشت و برد و حواسم بود که آئینه سفره عقد چقدر کدر بود . با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. تسلیت عرض می کنم. همسر متوفی از درون احساس خشک و خالی بودن می کند و فقدان و از دست دادن همسرش به او حس بد شانس بودن و تنهایی و حس ایزوله بودن و بی یاوری داده و انرژی های منفی بسیاری به زندگی او راه پیدا کرده که خواهر شما و جاری او سعی می کنند به او آرامش دهند و ناراحتی هایش را از بین ببرند ولی خطر بزرگی او را تهدید می کند و باید خیلی مراقبش باشند تا از غصه از پا درنیاید. دختر او هم، در شرایط حاضر سردرگم است انگار که او نمی داند کیست و هدفش در زندگی چیست. او شفافیت و هدفی راجع به آینده اش ندارد و هویت خودش را زیر سوال می برد. تحت چنین شرایطی او ازدواج می کند. تشکر از همراهیتون.
b : سلام خانم هراتی عزیز .
من یه خواب سریالی دیدم تقریبا . توش هم تصادف بود و هم گوسفند بود و هم مار افعی سیاه . ولی فقط مار سیاه بود تاثیر مستقیمش روی من بود . من این خواب سریالی رو اینجا تعریف میکنم براتون . لطفا اگه قانون سایت رو رعایت نکردم خودتون تا یک قسمت رو پاسخ بدید . پیشاپیش درصورت بروز مشکل تو این قسمت عذر میخوام ولی خوابم کاملا یکپارچس .
من خواب میبینیم که زن و شوهر دوست صمیمیم که صاحب سه تا فرزندن و فرزند بزرگشون همسن منه ، یه گوسفندی گرفتن . من متوجه نشدم این گوسفند رو برای کشتن و قربونی کردن گرفتن یا برای نگه داشتن . در هرصورت جمعشون شلوغ بود و توشون یه آدمی بود که قبلا ها باهم رفیق بودیم و به این دوستانم اصلا هیچ ارتباطی هم نداشت . این زنو شوهر و خونوادشون کاملا درگیر این گوسفند بودن و فک میکنم بابت مریضی گوسفند یه دکتر آوردن .. البته اینم بگم اون دکتر ، اینجوری که احساس میشد به بهونه ی دکتر واقعی اورده شده باشه ولی در عمل دکترای یه رشته مهندسی بود و ربطی به اون دکتری نداشت .من واقعا متوجه نشدم که میخوان قربونیش کنن گوسفند رو یا میحوان درمانش کنن . حتی یه صحنه دیدم زنش داره از سینه ی خودش به گوسفند شیر میده . من تو اون جمع اصلا تحویل گرفته نشدم . در حالیکه خیلی صمیمی هستم با جمع خونوادشون انگاری بودم ولی کسی منو آدم حساب نمیکرد و اون رفیق قدیمیم که گفتم تازه ، روی یه صندلی نشسته بود و نگاه میکرد . ما الان رابطه خوبی نداریم و اون منو دشمن خودش میدونه . ولی من نه دشمنشم و نه اصلا دیگه میخوام تو زندگی من باشه . من ازونجا اومدم بیرون و فامیلم اومد دنبالم که یکی از دوستانم رو هم سوار کردیم . در حال رفتن بودیم که دوستمم یجایی برسونیم ، به یک پل فامیلم رفت که از پل بالا بگیره ماشینش ماشین رو سقفش برگشت زد و ما همه پرت شدیم بیرون . من بالا پرت شدم و اون دونفر پایین پل . ما جسما هیچی نشدیم . هیچکدوممون. من بالای پل نگاه میکنم یه مار افعی سیاه دیدم که اومد سمتم بگزه منو حاخالی دادم . دنبالش کردم فریاد زنان که میرفت پایین پل.نا پایین من چنتا مار دیگم دیدم ولی رنگشون شیری متمایل به قهوه ایی بودم و سرشون بکار خودشون بود . افعی سیاه رفت پایین و پشت پای دوستمو گزید و فامیلمو خاطرم نیس شکمشو گزید یا اصلا نیشش زد یا نه من.همچنان داشتم فریاد میزدم اینا متوجه نشده بودن. در آخر دوباره اومد سمتم تا نیشم بزنه خواستم جا خالی بدم ولی تونست انگشت اشارمو بگزه .وقتی کارشو انجام داد فرار کرد و در رفت . من یادم نمیاد دو نفر دیگه در چه حال بودن ولی من بعد از مقاوت خیلی زیاد در حالیکه آدمای زیادی بودن برای کمک و بیمارستان صدا میکردم هیچکسی بهم کمک نمیکرد . تا اینکه بالاخره فشارم افتاد و زمین افتادم . به هر زوری بوده خودمو به یه خونه ایی رسوندم که صاحب خونه یه خانم بود بهم به معجونی داده بود و گفت که زنگ زده تا امبولانس بیاد اینو بخور حالت خوب میشه . معجونی که برام درست کرد انگاری مربای توت خشک بود ولی به غلظت و شیرینی مربا نبود . انگار شیرینی طبیعی داشت و احساس میکمم جتی تخم شربتی هم توش بود . چنتا قاشق بهم داد من واقعا حال بهتر رو حس کرده بودم . دیگه یادم نمیاد چه اتفاقی افتاد .
فریبا هراتی
: سلام. یک آدمی که مثل گوسفند فقط می چرد و از مغزش استفاده نمی کند و تابع حمع است و هر چه آنها بگویند همانکار را می کند و شکم چران است به زندگی خانواده ای که با شما صمیمی هستند می آیند. شاید این خصوصیات دوست سابق شما باشد که با شما دشمن شده و خانواده دوستتان هم از جان و دلشان برای او مایه می گذارند. اگر این خانواده دختر دارند شاید او به خواستگاری او می رود و سعی می کنند شخصیت او را به بهانه ی مهندس بودنش بالا ببرند یا یک دوست مهندسی دارد که از آقایی که باشما دشمن شده تعریف می کند تا شخصیت بد او را خوب جلوه دهد. شما از این خانواده فاصله خواهید گرفت. شما می خواهید زندگی تان را متحول کنید ولی دشمنی عده ای مانع موفقیت شما می شود و مار سیاهی که انگشتتان را نیش زده همان تلاش دشمنان شما برای این است که نتوانید چیزهایی را که می خواهید به چنگ بیاورید. اما این دشمن شما موفق نخواهد شد که زندگی شما را کاملا مختل کرده و باعث شکست شما شود بلکه در یک سری خواسته هایتان او موفق خواهد شد که جلوی پیشرفت شما را بگیرد. برای دفع شر صدقه بدهید. زندگی شما بسیار شیرین خواهد شد و شما از طریقی دیگر گشایش کار می یابید و دنیا به شما رو می آورد. سورپرایزهای خوشایند، کشفیات تازه و چیزهای شیرینی به زندگی شما می آید و زندگی خانوادگی شادی خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.
b : ممنونم بابت راهنماییتون مثل همیشه . کاش میتونستم راجب یه مشکلی باهاتون مشورت کنم . شما میتونین کمکی بابت طلسم و دعا و بستگی صد درصد که توی زندگی کسی باشه بهش بدید؟ مثل معرفی یه آدم کاملا درست برای از بین بردن این موضوعات و یا راه حل و روشی دیگه . اگه میدونین لطفا کمک کنین .فک کنم کار درستی نکردم که اینجا باهاتون اشتراک گذاشتم ولی اگه اطلاعای دارید لطفا کمک کنید . تشکر
فریبا هراتی
: من به جادو اعتقادی ندارم . این مطلب را مطالعه کنید تا نظر قرآن را راجع به جادو بدانید: همانطور که در قرآن آمده هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر اینکه خدا بخواهد. جادو فقط برای کسانی موثر واقع می شود که به جادو ایمان دارند و قدرت آن را بالاتر از قدرت خدا می دانند. این گونه افراد چون قدرت خدا را نادیده می گیرند و معتقدند که خدا آنها را به حال خودشان گذاشته، شیطان بر آنها غلبه می کند و جادو در موردشان موثر می شود و اگر توبه کنندو قدرت خدا را بالاتر از شیطان بدانند قطعا هیچ جادویی در مورد آنها مثمر ثمر واقع نخواهد شد. آیه 6 سوره جن می فرماید: یک عده از انسان ها و نوع بشر، به جای پناه بردن به خدا، به جن پناه می برند در صورتی که اجنه نمی توانند پناه آنها باشند. در جای دیگری در قرآن در سوره بقره آیه 102 آمده که (عده ای از بنی اسرائیل از دو فرشته که در بابل نازل شده بودند، به اسم هاروت و ماروت دعاهایی آموختند، که بین زن و شوهران جدایی می انداخت، و جدایی نمی انداخت مگر آنکه خدا می خواست!! ) و این به این معنی است که حتی اگر جنیان بخواهند کاری کنند، موفق نمی شوند مگر اینکه خدا بخواهد! حالا جای سوال است که مگر خدا می خواهد؟ مگر خدا دوست دارد که کسی بد بخت شود؟ حقیقت این است که اگر جنیان به خودی خود می توانستند به انسان ها آسیب برسانند، احدی بر پشت زمین باقی نمی ماند زیرا شیطان از بدو خلقت انسان با او دشمنی داشت!! خداوند انسان ها را دوست دارد و عاشق آنان است زیرا از روح خود در بدن انسان دمید. تنها کسانی اسیر جادو جنبل می شوند و آسیب می بینند، که معتقد هسنند که قدرت شیاطین از قدرت خداوند بیشتر است. معتقد هستند که خداوند مهربان نیست و حامی بنده های خود نیست. معتقد هستند که خدا نمی بیند و نمی شنود و آنان را رها کرده تا شیاطین و اجنه بتوانند آنان را اذیت کنند. این باور منفی انسانها، انرژی منفی دشمنانشان و اجنه را جذب کرده و آنان را آسیب پذیر و مغلوب می کند. اگر شما به خدای بزرگ و الرحم الراحمین ایمان داشته باشید و مطمئن باشید که عشق او شامل حال بندگانش است، هرگز آسیبی از هیچ جنی نخواهید دید. اگر از همین الان باور اشتباهتان را کنار بگذارید و به صحبت های من باور کنید الساعه تمام جادوهایی که در قبال شما انجام شده باطل خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
b : من اعتقاد ندارم خدا مارو فراموش کرده . این ماییم که اونو فراموش میکنیم . نیمساعت نمیشه ازش راهنمایی خواستم . این هم جوابش . ممنونم ازت
فریبا هراتی
: در پناه خدا باشید.
ALI : سلام
خواب دیدم دارم در خیابان اصلی به سمت منزل پدرم می روم .ولی در بین راه تعدادی کبوتر چاهی یا چیزی شبیه آنها شاید بزرگتر از آنها و اهلی و زیبا جلوی پای من می پیچند و در درون خودشان جلوی من می چرخند.حتی شاید این گروه به گروه دیگری هم تبدیل شدند که مثل آنها زیبا و دوست داشتنی بوند .با خودم می گفتم حیوان ها بروید جلو دست پا نمانید.یکبار خودم را کوچه منزل پدر یا شاید در منزل پدرم دیدم .یک مار بزرگ (طولش زیاد نبود شاید افعی بود ) جلوی من ایستاده و مستقیم روبروی هم بودیم و یکباره از خواب با ترس پریدم.می گن نگاه کردن به چشم مار خیلی بد است نمی دانم چرا و اصلا متوجه نشدم با این مار بزرگ یا افعی چشم به چشم شدم یا نه (ولی به احتمال زیاد چشماهش را ندیدم)؟این مار یا افعی حرکتی به سمت من نداشت یا حتی قصد آسیب زدن هم نداشت ولی من با ترس از خواب بیدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما شخصیت صلح طلب و بی گناهی دارید و به این دلیل، اخباری به شما می رسد که به عنوان هشدار باید تلقی کنید و از کاری که می خواهید انجام دهید یا مسیری که پیش گرفته اید، باید منصرف شوید. رنگ مار در تعبیر بسیار مهم است که شما ننوشیته اید. خطری شما را تهدید می کند. مار به فردی اشاره می کند که بی عاطفه و بی رحم و غیر قابل اعتماد است که البته او ممکن است بسیار عاقل و خردمند هم باشد. اینکه او به شما کاری ندارد، هشداری است که شما سربه سر چنین شخصی نگذارید و سعی کنید که با او مقابله به مثل نکنید چون بازنده ی اصلی شما خواهید بود. برای دفع شر صدقه بدهید.
Fatemeh : سلام خسته نباشید
من خواب دیدم با خواهر و براردم بیرون بودیم و داشتیم زمین رو میکندیم با یه چیزی شبیه به بیل یا کلنگ. خواهرم همینطور که داشت زمین رو میکند یه مار از تو زمین بیرون اومد که بر اثر ضربه ی اون کمی زخمی شده بود این مار کاملا به خودش گره خورده بود و نمیتونست کاری بکنه سرش خیلی بزرگ بود و شبیه یه مار افعی بود و تقریبا به زردی میزد ، وقتی مار رو دیدم همش داشتم به خواهرم غر میزدم که چرا زمینو انقدر زیاد کندی که همچین ماری از توش بیرون بیاد ، اونم میگفت بی خطره کاری نمیتونه بکنه، وقتی بیشتر دقت کردم دیدم اصلا ازش نمیترسم ، بهش گفتم من نمیترسم ازش ، داداشم برا اینکه مطمئن بشه ازش نمیترسم مارو به سمتم پرت کرد اروم خودمو کنار کشیدم و گفتم ببین نمیترسم ازش، بعدش داداشم از تو زمین یه چیزایی شبیه هزار پا و عقرب دراورد و گفت اره ببین هیچ کدومشون ترس ندارن و اونارو پرت میکرد به سمتم منم خودمو کنار میکشیدم و ازشون نمیترسیدم. لطفا خوابمو تعبیر کنید
ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. چیزی هست که فکر شما و خواهر و برادرتان را مشغول کرده و شما سخت کار می کنید تا حقیقتی را که دست از سرتان برنمی دارد نمایان کنید. سعی می کنید مسائلتان را ریشه یابی کنید و مشکلاتی را که از گذشته وجود داشته با هم به بحث و اشتراک می گذارید. چون این انرژی های منفی یا حرفهای نیشدار و مزاحمت های مردم مربوط به گذشته است امروز به شما آسیبی نمی رسد مگر اینکه خودتان را خیلی درگیر این احساسات منفی کنید. تشکر از همراهیتون.
همسفر : سلام خانم هراتی عزیر نیم ساعت پیش حدود پنج دقیقه خواب رفتم ، خواب دیدم در روبرویم انگار در محیط باز مث روستا زمین خاکی بود درجلوی من و پسرم یه مار بزرگ متمایل به خاکستری بود که روی هم چنبره زده بود و پشتش به ما بود و در ذهنم امد که افعی است پسرم رفت طرف مار م با یه چوب نازک و کوچک قصد داشت ، ما رو بکشد یا بگیرد به صورت حرفه ای، چوب رو اروم به طرف سر و گردن مار برد، بدون اینکه ترسی ازش داشته باشه ، یا مار حرکتی کنه و در ذهنم بود که پسرم در کشتن مار حرفه ایه، و من داشتم صداش میزدم مامان خطر داره ، کنارش نرو، از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. چون پشت افعی به او بوده، به این تعبیر است که پسر شما سربه سر آدم بدی می گذارد و با کسی دعوا می کند یا این که به کسی نزدیک می شود که قابل اعتماد نیست!! لطفا با او صحبت کنید که کسی گولش نزند و با آدمهای غریبه صحبت نکند. ممکن است کسی به او نزدیک شود که به نظر آدم بزرگ و خوبی برسد ولی در عمل اینطور نیست. برای دفع شر هم صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
همسفر : با سلام و تشکر بابت تعبیر خواب زیبایتان
همسفر : سلام خانم هراتی عزیز خواب دیدم انگار در جایی مثل صحرا بودیم ( حداقل من و فکر کنم یکی از دختر عموهایم بودیم)که مقداری سبزه هم داشت مدلش مثل روستای جد و آبادیمون بود,بعد بنظرم آمد اونجا مار داره پشت سرم نگاه کردم دیدم یه مار کوچک متمایل به خاکستری خیلی کوچک اندازه یه وجب بود (بچه مار)از پشت سرم انگار حرکت و فرار کرد بعد انگار متوجه حضور ماری دیگه بودم ،جلویم رو نگاه کردم با تعجب دیدم از تو سبزهها یه سر یه مار کبری و گردنش آمد بالا ، به رنگ خاکستری بود و بزرگ و من فقط سرش رو دیدم البته مستقیم به نظرم نگاهم نمی کرد، از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. در بین فامیل شما اشخاصی هستند که در عین این که شما فکر می کنید از معاشرت با آنان به مقام و بزرگی می رسید، ولی اینطور نیست و کوچک و بزرگشان منفی بافی می کنند و به ضرر شما کار می کنند و این خواب هشداری است که با فامیلتان هم همه سر و رازهای خودتان را نگویید و خیلی با هر کسی صمیمی نشوید. تشکر از همراهیتون.
Sheyda : باسلام و عرض ادب
خانم هراتي عزيز، خواب ديدم تووي پاركينگ خونمون شبيه نبش قبر، كنديم، و دارم به برادرزاده ام مارهاي مرده و دفن شده رو نشون ميدم و با اب سرهاشونو ميشورم، مرده بودن همه، برادرزاده ام كه سه سالشه، يه مار خيلي بزرگ افعي رو بهم داد كه سرش رو بشورم، بهش گفتم اين خيلي ترسناكه و اگه زنده باشه ميتونه ادم بخوره، من به اين ميترسم دست بزنم.
ممنون ميشم لطف كنيد و تعبيرشو بفرماييد.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما سعی می کنید که انرژی های منفی تان را با رسیدن به آرامش از بین ببرید و خاطرات بد را فراموش کنید و بدی های گذشته را بشویید برود و مثبت اندیش باشید. شما نباید راجع به مسائل تلخ و منفی گذشته صحبت کنید چون زنده کردن یاد این مسائل می تواند به همان اندازه مخرب باشد که خود این مسائل، در زمانی که مطرح بودند، خرابکاری به بار آوردند. تشکر از همراهیتون
Sara hosin : باسلام خواب دیدم دوتا مار بودن یکی رفت اما دومی مارافعی سیاه بودکه تو اتاقی کنار کمدقایم شده ومنتظربود من غفلت کنم از پشت نیشم بزنه هرچقدر سعی کرد نتونست اینکار بکنه ومن فرار کردم بعدرفت سمت کسایی دیگه .
فریبا هراتی
: سلام. آدم بدی هست که با شما دشمنی دارد و می خواهد از رازهایی که از شما می داند علیه شما استفاده کند و پشت سرتان حرف می زند اما موفق نمی شود که به شما آسیبی برساند. برای دفع شر و سختی ها صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.