تعبیر خواب باغ
اگر کسی خواب ببیند صاحب باغی است که انواع گلها و درختان زیبا در آن هستند، آدمی خوش کردار، با ایمان و درستکار است و از زن و فرزندخوب و صالحی برخوردار است. مشاهده سروی بلند در باغ، نشانه وجود همسری همراه و همگام در زندگی او است.
اگر از باغی سبز و خرم بیرون آمده و با حسرت به پشت سر خود نگریستید، از زنی با این خصوصیات که در زندگی شما هست دور می شوید. اگر خواب دیدید باغی است که رودی و نهری وارد آن می شود اما آب آن نهر گل آلود است، عاملی موجب تکدر خاطر شما می شود.
دیدن باغ ویران یا سوخته بد است. اگر کسی ببیند که باغ را آب می داد و تر نمی شد، زن او از شوهر مجامعت نمی کند. اگر ببیند در خواب گل و ریحان می کارد، صاحب فرزند صالحی خواهد شد.
حضرت دانیال می گوید: دیدن باغ در خواب تعبیرش زن است. اگر بیند باغ را آب می داد، دلیل که با زن خویش مجامعت کند.
-
امام صادق (ع) فرموده اند: تعبیر باغ بر هفت وجه است:
- زن خوب،
- فرزند نیکو،
- عیش و زندگی خوش،
- مال،
- عزت و سربلندی،
- شادی،
- خدمتکار. داشتن باغ به سرپرستی گرفتن زنی ثروتمند است و داشتن زندگی خوش و آرام با او.
جابرمغربی می گوید: باغ در خواب شغل مردان است. اگر در باغ سبزه ببیند، کارش نیکو شود .
-
بعضی از معبران گفته اند: دیدن باغ بر سه وجه است:
- حاکم یا والی آنجا،
- قیم زن شدن،
- فرزندی که نورچشم پدرش است.
علامه مجلسی ( ره) می گوید: بسیار شده که در خواب به باغ سبزی در آمدیم و معرفتی یافتیم. دیدن باغی پرگل با درختانی سبز در خواب، نشانه آرامش فکری و آسایش است. اگر زنی چنین خوابی ببیند، در محیط خانواده اش شادی فراوان موج خواهد زد و به شهرت دست خواهد یافت.
اگر دختری خواب ببیند با نامزد خود در باغی پر از بوته های گل و گیاه قدم می زند، به شادمانی و ثروت دست خواهد یافت.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Bahar : با سلام خدمت خانم هراتی گرامی عبادت هایتان قبول حق
خوابی دیدم که در خانه خوابیده ام و از صدای زباله هایی که همسایه در حیاط خانه می ریزد بیدار می شوم وقتی حیاط را میبینم آنقدر زیبا و سرسبز شده بود پر از درخت گل و میوه که همه سایه انداخته بودند و فکر می کنم درخت سروی هم بود ( در واقعیت حیاط خانه پر از درخت میوه و گل هست ولی همه نهال هستند) جوی آبی دیدم که کنار دیوار بود ولی آبی داخلش نبود و همسایه پوست لیمو ترش سبز ریخته بود که بهش گفتم خانه به این تمیزی چرا اینهارا اینجا ریختی رفت ۱۱۰ راخبر کرد من ترسیده بودم ولی وقتی دید حق با من است آمد و معذرت خواهی کرد وقتی جلو آمد دیدم آقای جمشید مشایخی خدا بیامرز هست دستش را گرفتم و گفتم برو بیرون از خانه و بیرونش کردم که پدرم آمد و گفت چی شده...بعد دیدم داخل یک موسسه ای که برای دائیم هست و من هم آنجا کار می کردم آقایونی که آنجا بودند یک طوری می خواستند با من ارتباطی بر قرار کنند که همکار قبلیم همان آقای آشنا نمی گذاشت نزدیک بشوند دائیم به من گفت( البته چهره داییم فرق کرده بود )می خواهم نذری بدهم آش و حلوا، ۵ کیلو سبزی آش می خواهم من گفتم مانند خودم که نذری دادم (در واقعیت من ۲۱ ماه رمضان نذری آش داشتم) گفت آره همونو برام بگیر می خواستم برم بیرون داییم گفت من تا یه جایی تورا می رسانم از کوچه و خیابان بسیار سرسبزی رد میشدیم درختان گل و درختان سرسبز همه مرتب کنار ما بودند مانند یک باغ کوچک یکباره دیدم دستی توی کمرم آمد منو به خودش نزدیک تر کرد وقتی برگشتم دیدم داییم نیست یک نفر دیگر است که چشم و ابرویی بسیار زیبا مانند خانمها داشت گفت خیلی ها می خواهند با تو باشند و توی چشمانم خیره شد و گفت تو خیلی زیبایی و اظهار علاقه کرد اسم همکارمو بردم و گفتم ولی اون این طوری نیست که بخواهد اذیت کندگفت نه اون فرق می کنه دست راستم یک دسته کلیدبود نگاهش کردم به من گفت برم ماشینو برات بیارم جلو.
خانم هراتی گرامی دیشب خیلی دعا و نماز و قران خواندم و حاجاتم را از خداخواستم که کمکم کند و صلاحم را بهم بگوید.
باتشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما زندگی خوبی دارید ولی مسائلی پیش می آید که فکرتان را خسته می کند. شما از دوستانی که در قالب شخصیت های مهربان به زندگی شما می آیند ولی می خواهند برایتان نقش بازی کنند و با شما دوستی واقعی ندارند، دلخورید. آشی که شما نذر کرده و داده اید، قبول درگاه حق قرار گرفته و دعایتان مستجاب شده است. دایی شما در خوابتان ایده های تازه و آگاهی های تازه ای است که برای شما به وجود می آید و شما قطعا گشایش کار خواهید یافت و کلید حل مشکلاتتان را به شما داده اند. همکار شما آدم خوبی است ولی خوب این که چه چیزی مانع خواستگاری او از شما می شود، خیلی مهم است. از نظر من شما هیچوقت نباید اصرار به رسیدن به کسی یا چیزی کنید بلکه همیشه بگویید خدایا بر من آن که تو خواهی نه آنکه من بگویم. چون شما از همه چیز با خبر نیستید ولی خدا با خبر است. چشم و ابروی زیبا، درک شماست ار واقعیت که بالا می رود و شما خواهید توانست کنترل زندگی تان را به بهترین وجه در دست بگیرید. تشکر از همراهیتون.
فیروزه : سلام و عرض ادب خدمت خانم هراتی عزیز
سال نوتون مبارک
من شب اول سال خواب دیدم به همراه خواهرم رفتیم تو یه باغ سیب که باغ سرسبزی بود و از درخت ها سیب اویزون بود و اونجا داشتن سیب ها رو کارگر ها می چیدن با خواهرم مشغول خوردن سیب شدیم خیلی شیرین بودن و چند تایی خوردیم و عطر سیب هم تو باغ پیچیده بود مادرم هم که چند سالی میشه فوت شده توی باغ بود و اونجا کار می کرد موقع اومدن از خواب به خواهرم گفتم داریم میریم من ۵کیلو از این سیب ها بخرم برای خشک کردن(طبق عادت خودم در بیداری)خواهرم گفت من میگم مجانی بهت میدن خلاصه خواهرم اونجا گفت و به من یه کیسه بزرگ سیب دادن و موقع اومدن من دیدم اونجا انگور هم دارن به خواهرم گفتم از این انگورها بخریم من شراب بندازم ،گفت الان میگم از اون هم بهت بدن وقتی به مسئول اونجا گفت،اون اقا به من گفت که انگوره ها رو امسال اون طوری که ما میخواستیم نچیدن برای همین همرو میدیم به شما (انگورش از نوع انگوری بود که باهاش شراب درست میکنن فکر کنم انگور شاهی بهش میگن)دیگه قرار شد انگور هارو بگیریم که از خواب پریدم
ممنون میشم تعبیر بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. سال نوی شما هم مبارک. شما زندگی تان سرشار از سلامت و شادی و موفقیت خواهد شد. مسیر زندگی تان تغییر خواهد کرد و با شحاعت و رفتاری جسورانه، تمام حواستان را جمع می کنید و به موفقیت های بسیاری خواهید رسید. زندگی شما سرشار از ثروت و سلامت خواهد شد و از زندگی لذت می برید. تشکر از همراهیتون.
hediehh : سلام. متاهلم و سيد هستم. خواب ديدم كه پدر خدابیامرزم اومده بود(خيلي ساله فوت شدن)و در خواب اومد به هممون گفت باغ خريدم كه كليدش دست مادرم بود ولي مادرم ميگفت اينجا نريد تا زماني كه عيد غدير بشه كه همتون بريد توش و كادوهاتونم اونجا گذاشتم كه روز عيد غدير بريد اونجا سورپرايز بشيد و كادوهارو ببينيد و دختر عمم هم( كه سيد دوشرفه هم هست) رفته بود توي باغ كه اونجارو تزيين كنه كه همه رو بچينه كه روز عيد غدير هممون يعني خواهرهام و برادرم بريم اونجارو ببينيم.در بیداری هممون متاهل و سید هستیم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. پدر شما آمرزیده شده و مادرتان او را حلال کرده و برایش طلب بخشش کرده. خبرهای خوشی در راه است و انشالله به برکت دعای خیر حضرت علی ع در حق شما همگی حاجت روا خواهید شد. برای رسیدن به حوائجتان متوسل به حضرت علی ع شوید. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام و سال نو بر شما مهربان بانو خانم هراتی مبارک.
من بخواب دیدم که تو فرودگاه میخواستم برم تهران.انگار دانشگاه دکترا قبول شده بودم.و همینطور باید مردی را میدیدم تو فرودگاه که حس میکردم قراره باهاش ازدواج کنم.و میدونستم یه پسر بچه هم داره ومدارکش مث کارت ملی و ...اش با من بود.ساعت ۱۱ یا ۱۱۰۳۰ قراربود پرواز کنم .من ربع ساعتی زودتر رفته بودم .وسط سالن ساکم رو باز کردم تا مدارک اونو دربیارم .یه خانم کنار بود اون مرده بهش سلام کرد گفت بهش آبجی.من به خودم من که نمیشناسمش حتما اومده منو زیر نظربگیره.خلاصه رفتم صندلی پرواز بگیرم یه خانم مهماندار تو گیت یه شماره دا د به مسیول کنترل مدارکمو دادم میخواستم مال اون اقا رم بدم که گفت نمیخواد شماره صندلی ام به نظر اخرین صندلی هواپیما بود اما دیدم اونورتر یه خانم بیمار رو برانکار بود و داشتن اخر هواپیما رو به اون اختصاص میدادن و من جلوی اون زن بودم.پرواز ۵ دقیقه تاخیر داشت و من رفتم خونه .خونمون تو باغ بود اول باغ دیدم بابامو که یه گاری پر هلو وارد باغ شد.گاری رو بچه هایی که انگار کارگر بابام بودن انگار بچه جن بودن. مامان تو اتاقکی بود .هلوها خیلی رسیده بود و پچه ها بردنش ته باغ بشورنش.یکیشون تو راهرو باغ وایساده بود یه سیب سرخ دستش بود.اومدم برگردم فرودگاه یهو دیدم تو یه فضای اتاقکی هستم یه پنجره داشت که کرکرشو میکشیدم بالا تا بیرون بیام .پسره بیرون دیوار روبروم بود وسیبش هم باچاقو نصف شده دستش بود و عصبانی نگام میکرد.مامانم هم تو راهرو باع میدیدم یکهو گفتم نگاه اگه با شوهرم برم سوئد( شوهر فعلیم) و اون منو تو خونه حبس کنه اینجوری چجور از پنجره بیام بیرون تو خواب ترس برم داشت .ولی هی میکشیدم کرکره رو بالا و آسمون آبی و مادرم رو میدیدم بهش میگفتم ببین اینا مث پنجره خونه های سوئده. توفکر بودم بیرون برم از ّباغ بابام زود تاکسی بگیرم برم فرودگاه امید داشتم بخاطر سوار شدن زن بیماره هواپیما دیر بپره و منم که فقط دو تا ساک کولی سبک دارم باخودم ببرم بالا هواپیما برم تهران.شرمنده از زیادی گویی .ممنون از حوصله و تعبیرتون.
فریبا هراتی
: سلام. سال نوی شمام مبارک. شما امیدوار هستید که به سوی مقصدی جدید در زندگی پیش بروید و ایده های بالایی برای خودتان دارید. درک شما نسبت به قبل بسیار بالاتر رفته و عاقلانه تر تصمیم می گیرید. شما می خواهید دست به کاری بزنید که موفقیت زیادی برای تان به همراه می آورد و برای شما مدارکی هست که تعهد نسبت به این کار برایتان به ظاهر صحیح است. شما می خواهید به موانع سر راهتان غلبه کنید و به سطح جدیدی از اهمیت و موفقیت برسید. درست است که در رسیدن به موفقیت پیشرو نبوده اید ولی احساس می کنید که همین که شکست هم نخوردید خیلی خوب است. پدر شما به ثروت زیادی خواهد رسید و شانس به او رو می آورد. پدرتان به سادگی و به راحتی به ثروت و موفقیت خواهد رسید ولی شاید اینها نقشه باشد برای اینکه دوستی او را به ظاهر بخرند. شما به این فکر می کنید که عشقی که شوهرتان به شما ابراز کرده به اسارت شما نیانجامد ولی سعی می کنید که خوشبین و مثبت نگر باشید. اما هنوز تجارب شما کم است و سعی می کنید که با همین تجارب در زندگی پیش بروید و آینده تان را بسازید. تشکر از همراهیتون.
majinaz : سلام خدمت خانم هراتی .
ممنون میشم متن غیرقابل نمایش باشد.
فریبا هراتی
: سلام. شما بین دو انتخاب مهم دارید سبک سنگین می کنید و روی یک تصمیم مهم در زندگی تان سردرگم هستید. شما نسبت به تعهد داشتن در مورد یک تصمیم یا رابطه گیر کرده اید و نمی دانید موفقیت شما در کدام است. شما روحیه ای رقابتی دارید و توانایی های خودتان را در بدست آوردن مقام و رسیدن به امتیازات بالا چک می کنید. شما نسبت به مردم حالت حمایتگرایانه دارید و کاری که به شما واگذار شود را خوب پیش می برید و نمی گذارید رکود و سردی در کاری که دستتان است ایجاد شود و دلسوز کار می کنید. ثروت ها و پولهای پشت پرده زیادی وجوددارد که از شما مخفی نگه داشته اند و شما خیال می کنید که اینجا در تهران پول پارو می کنند:))))) خیر اینطور نیست! شما به این فکر می کند که در مناطق محروم زنها همه فقیر و ناراحت و عصبانی و مستاصل هستند و آه در بساط ندارند جز قرض و بدهی و این بنده های خدا زندگی های خیلی سختی دارند که اختیار هیچ کاری هم ندارند. مردها هم هم عصبانی و استرس در وجودشان است که باید به آنها کمک شود که کمی آرامتر باشند و اینقدر کفری و عصبانی نشوند و جوش نیاورند. شما نمی توانید عصبانیت اینها را درک کنید و به نظرتان اغراق آمیز گله و شکایت می کنند و در بیان بدبختی هایشان هم غلو می کنند. پدر خود شما هم خیلی ثروتمند نیست ولی شخصیتی خاکی دارد که سخت نمی گیرد و اگر کمی شرایطش بهتر بود اصلا غصه هیچ چیز را نمی خورد. تشکر از همراهیتون.
محمدرضا : سلام
مادرم خواب دیدند که ویلایی که در شمال داریم میخوان اجاره بدن وتمام وسایل منزل را جمع کرده ایم وقراره ببریم و همسایه ما چنتا مرغابی داشت که مادرم میخواست از اوبخرد وهمسایه مشغول خوردن گردو بود که مقدار کمی به مادرم داد
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما احساس می کند که آرامش و راحتی و اولویت های خودش را به خاطر دیگران باید کنار بگذارد و از لحاظ عاطفی او می خواهد زندگی خودش و دیگران را سازماندهی کند. تغییر و تحولات بزرگی برای شما در راه است. اگر شما مجرد هستید، مادرتان می خواهد که شما ازدواج کنید!! و یا در صدد است که مال و تعمتی به شما برسد. همسایه شما پولدار است و از این بابت شما هم بهره مند خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
zarrin : سلام، روزتون بخیر وشادی
من امروز خواب دیدم توی خونمون یک گوشه ای یک ساختمون جدا هست که محل درس خوندن من هست و دوستم هم اون موقع اونجا تو اون ساختمون بود و دیدم که بابام طبقه بالا داشتن نماز میخوندن و چنتا بچه هم دوروبرش بود. بعد من اومدم سمت ساختمون خودم دیدم تو حیاط دو تا باغچه کوچک بود پراز سبزی ریحون، من شیلنگ آب رو برداشتم و هم حیاط جلو ساختمون رو با نم نم آب آبپاشی کردم و هم این باغچه ها روآبپاشی کردم که به خاطر پاشیدن آب روی سبزی ها یه خرده ریحونا خم شدن
ممنون میشم تعبیر بفرمایید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در خانه تان استقلال فکری دارید و پدرتان از بالا و با درک بالایی و با ایمان قوی که دارد شما را هدایت می کند که چطور راحت زندگی کنید و مشغولیات خودش را دارد. شما سعی می کنید که به زندگیتان شادی ببخشید و گاهی مسائل احساسی کوچکی پیش می آید که خودتان باید سعی کنید که حل و فصلشان کنید. زندگی شما سالم و فرح بحش است. تشکر از همراهیتون.
سعید : سلام وقتتون بخیر
خواب دیدم یه آقا نمیشناختمش نمیدونم اومده بود پیشم برای چی با هم صحبت میکردیم بهم گفت نفسم میگیره تو شهر بعد بردمش یه جای خیلی زیبا اولش یه رود بود با آب روان و خروشان و اطرافش سرسبز و بعدش یه راه خاکی بود که میرفت سمت درخت و باغ سبز و زیبا که من گفتم قبل از ورد به باغ یه عکس بگیریم چون منظرش خیلی زیباست و بعدش یادم نیست تا اینکه خودم توی شهر سوار ماشین بودم و خودم رانندگی میکردم ولی شهر خیلی زیبا و ساختمانهای زیبایی داشت و تو خیابون که میرفتم دیدم همون آقا توی فضای سبز کنار خیابون کنار برادرم نشستن و صحبت میکنن ممنون از تعبیراتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما برای بازدهی بیشتر در کارتان و برای آرامش بیشتر باید به خودتان بیشتر برسید. به طبیعت بروید و بگذارید هوای تمیز و آرامش به وجودتان سرازیر شود. احساس مثبت و شادی و نشاط را به وجودتان راه دهید و تصویر ذهنی تان را در روزهای آینده، بر مبنای همین طبیعت گردی، قرار دهید و بگذارید نشاط در زندگی تان پخش شود. آنوقت خواهید دید که مسیر زندگی تان زیباتر و مثب تر به پیش خواهد رفت. شما نیاز به هوایی تازه دارید. تشکر از همراهیتون.
sogand : سلام وعرض ادب خوابی سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام. شما به رفاه و فراوانی خواهید رسید. روح همسرتان شاد، دعای خیر او در حق شما مستجاب شده است و او دارد ناراحتی ها را از زندگی شما می شورد می رود. افکار شما تازه خواهد شد. مشکلات و ناراحتی های شما به زودی ناپدید خواهند شد. حق شما را به شما بر می گردانند و مسیر زندگی تان را بر پایه ی حق و ثروتی که متعلق به شماست برنامه ریزی خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
mahtab : سلام خواب دیدم در یه باغی سرسبز قدم میزدم و دوستم (پسر) سوار یه موتور بود ازم میخواست سوار بشم اما من سوار نشدم و در مورد موضوعی حرف میزدیم فقط میدیدم اون منو زیاد تحسین میکنه و در اخر که سوار نشدم ایشون رفتن در جایی دیگه و منتظرم بودن که منم برم و خودمو میدیدم که رو چمنا نشستم داشتم کفشی میپوشیدم یه کفش مشکی تقریبا شبیه نیم بوت بود وبند زیاد داشت داشتم با خودم میگفتم این طول میکشه تا بخوام ببندمشون و خیلی دیر میشه که برم و اون منتظرمه که بعد اومدم خونه در اشپزخانه چند تا سیب زمینی بزرگ برداشتم ، پوست میگرفتم و خراباش هم جدا میکردم جاهایی که خراب شده بود.با دوستم رابطه ای ندارم در بیداری .
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید به نگرانی هایتان پایان دهید و امید دارید که به خوشبختی برسید. دوست پسر شما می خواهد آزادانه و بدون قبول مسئولیت های سنگین، شما او را همراهی کنید که سریعا به اهدافش برسد. اما شما خیلی قید و بندهای زیادی در رویکرد و موضع گیریهایتان در زندگی دارید و نگران هستید که این قید و بندهای شما شاید باعث شود که او از پیش شما برود. شما سعی می کنید که به گرمی و امنیت و آرامش در زندگی برسید و سعی می کنید که نگرانی هایتان را دور بریزید. شما بسیار ساده و بی شیله پیله و خاکی هستید. تشکر از همراهیتون.