تعبیر خواب بام
اگر خود را بر بام دیدید به اندازه ارتفاع آن بام در زندگی پیشرفت و ترقی می کنید. اگر خود را روی بام خانه ناشناسی دیدید باید منتظر برخوردی باشید که در نتیجه آن ترقی می کنید. اگر روی بام آسوده و بی خیال نشسته اید، کار شما نظام آرام بخشی می یابد. اگر روی بام بودید و آن جا رختخواب گسترده ای هم بود، به وسیله زنی که با او ازدواج می کنید به ترقی و تعالی می رسید.
تعبیر خواب پایین آمدن از بام
اگر از بام به پایین بیایید تنزل مقام می یابید و چنانچه از آن بالا بیفتید کاری مهم را که با زحمت و تلاش به دست آورده اید از دست می دهید یا زیان مالی می بینید. اگر در خواب ببینید کسی شما را از بالای بام به پایین پرت کند، به وسیله کسی از مقام خود ساقط می شوید.
اگر از پایین به بالای بام مرتفعی نگاه کنید یا آرزوهای بلند دارید و یا ندانسته از ضعف و زبونی خویش بیمناکید و اگر از روی بام به پایین نگاه کنید دید شما نسبت به امور، وسیع است و قادر خواهید بود به درکی از زندگی برسید که دیگران از آن درک و فهم، بسیار پایین تر از شما هستند. اگر در خواب ببینید که روی بام مرتفعی طاقباز خوابیده اید به طوری که آسمان را می توانید ببینید نشانی از گشادگی کارها و فرح و سرور و شادمانی است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Sevda : با سلام
دیشب خواب دیدم یه جایی هستم که آشناست اونجا برام زنان زیادی که نمیشناختم در حال درست کردن لواشک روی پشت بام بودند یعنی روی پلاستیک میمالیدند لواشکها خیلی زیاد بود تا چشم کار میکرد پشت بام بود و لواشک یه حسی داشتم که لواشک بسیار خشمزه است با خودم میگفتم کاش از همین مایع لواشک یه کم بخورم لواشکهای یه قسمت دایره ای بود یه قسمت نصف پشت بوم بود که من یه حس ازدواجی درخواب داشتم که یه هو فهمیدم که همجنس خودمه یه همچین حسی بعد مادرم را دیدم که یه چادر کنارش بود که نو نو نبود نه که خیلی کهنه باشه من تا کردم چادرو و گذاشتم کنار مادرم مادرم میخواست به یه زن که نمیشناختم کادو بده که من فک کردم چادرو میخواد بده که میخواستم بگم اون کادو دادنی نیست معلومه نو نیست که یه هو از زیر چادرش یه کادو دراورد که منم تو خواب میدونستم چیه داد به اون خانومه که میخواست ازشم تشکر کنه که گفتم مامان ترکی حرف بزن ایشون بلدن ترکی
فریبا هراتی
: سلام. شما خودتان را دوست دارید و از زنانگی تان و احساساتی که در وجودتان دارید راضی هستید. خودتان را تحسین می کنید و معتقدید که کسانی که به اوج قدرت و موفقیت می رسند، دیر ازدواج می کنند و از این بابت غصه می خورند ولی لزومی ندارد که کسی احساس کند که در دور باطل گیر کرده و چاره ای ندارد. مادرتان معتقد است ( یا عقلانیت حکم می کند که ) انسان همیشه می تواند عشق را در وجودش پرورش دهد و ازدواج کند. بخت پیری و جوانی نمی شناسد. ربطی هم به این ندارد که بار اول کسی باشد که ازدواج کند یا بار چندم. مسئله این است که باید شما بتوانید احساس مثبتی را که انتظارش را دارید، در وجود کسی پیدا کنید. شاید این افکار و نظریات عقلانی (یا نظریات مادر شما) برای هر کسی قابل درک نباشد و باعث عصبانیت دیگران شود ولی صحبت او درست است. تشکر از همراهیتون.
elnaz : سلام خواب دیدم دارم بیرون راه میرم که یکدفعه دو تا مغازه مانتو فروشی و لباس مجلسی فروشی میبینم که یکی از مغازه ها یه مانتوی مشکی ساده و نخی و خوبی بود ولی مورد پسند من نبود جلوم بود و داشتم نگاهش میکردم ولی نپسندیدم و مغازه رو به روییش هم انگار حوله سورمه ای و لباس مجلسی سورمه ایه خوشگل داشت که تا خواستم اون لباس مجلسیه رو بخرم یکدفعه تبدیل به مایو دامن دار سورمه ای مخملی کبریتی شد و من منصرف شدم انگار بقیه لباس های مغازه هم مخملی کبریتی بودن البته اون لباس آویزون بود و بعد از اونجا دور شدم و رفتم تو خونم و از پله ها ی خونم رفتم بالا پله هاش زیاد بودن تا به پشت بام رسیدم در پشت بام خونم سفید بود و من رفتم بالای پشت بام و بعدش بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. شما به انتخاب های پیش رویتان در مورد اینکه چگونه به نظر بیایید و چگونه رفتار کنید، فکر می کنید. شما نمی خواهید که صرفا ساده و معمولی به نظر یایید و دوست دارید که با پرستیژ و قوی عمل کنید. نمی خواهید که افکار و عملکردتان در معرض نمایش باشد و مردم شما را قضاوت کنند. نمی خواهید که خیلی نرم و مهربان رفتار کنید که از نظر احساسی به شما آسیب برسد. شما در زندگی تان پیشرفت خواهید کرد و به درجات بالا خواهید رسید. شما به اوج موفقت می رسید و آرامش و راحتی که انتظارش را دارید را در زندگی تان کسب خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
عبدالله یزدانی : سلام. بعد الظهر خواب دیدم بالای بام وسیع خانه های ناشناسی هستم. بام کامل سرامیک یا کاشی کف شده بود. ترس از پرت شدن یا افتادن داشتم یا اینکه میخواستند منو پرت کنند. یهو ذکر امام امیر المؤمنين علی بن ابی طالب علیه السلام آمد در ذهنم و این ترس کاملا برطرف شد. حتی حس کردم جاذبه زمین بی اثر شد و کمی در فضا شروع به پرواز در آمدم. در واقعیت کلا از مکانهای مرتفع ترس دارم. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما در کارهایی که پیش رو دارید، به اوج موفقیت خواهید رسید. زمینه ی زندگی تان سرشار از ثروت خواهد شد. از اینکه موقعیت های خوبتان را از دست بدهید نگران هستید. برای موفقیت در کارهایتان متوسل به حضرت علی ع شوید و قادر خواهید بود که اهداف و جاه طلبی هایتان را عملی کنید. نگرانی های شما رفع خواهد شد و می توانید بلند پروازانه به خواسته هایتان برسید. تشکر از همراهیتون.
D : سلام مجدد لطفا خوابم مشخص نشه ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. بخش اول خواب شما گویای این است که وقتی که شعور و منطق شما از بدیهی ترین واقعیات با خبر است و متوجه می شوید که دارند روی یک سری حقایق سرپوش می گذارند و آن را به گونه ای دیگر جلوه می دهند، می دانید که صرفا ایراد از کار شما نبوده بلکه با آدمهای نادرستی تعامل داشته اید. از بخشی که وارد اتوبوس می شوید خوابتان گویای این است که شما به همراه دختر دایی تان خودتان را در زندگی تان به تقدیر می سپارید و از خودتان اصالت و ابتکاری برای طرح یک نقشه برای آینده تان، نشان نمی دهید بلکه می نشینید ببینید که چه پیش می آید. شما سعی می کنید که مثبت اندیش باشید و زندگی را ای بُعد معنوی ارتباط با خدای بزرگ ببینید. اما متوجه خواهید شد که نمی توانید به هر حرفی که هر کسی به شما می گوید باور داشته باشید. دختر دایی شما بر خلاف شخصیت روحانی و مذهبی که از خودش بروز می دهد سعی می کند که وانمود کند که پاک و بی گناه است و می خواهند به معصومیت شان ابراز کنند. درک شما بالاست و حقایق را به گونه ای دیگر در ذهنتان نگه می دارید و آن این است که خیلی از مردم صرفا به منافع خودشان می اندیشند و خودخواهانه به احتکار و کسب سرمایه می پردازند و اهمیتی به همنوعشان نمی دهند. این حکم شرعی که می فرمایید چون بیرون منزل است خوردنش مجاز است کاملا غیر شرعی است!!! شما حتی زمانی که در خیابان پولی پیدا می کنید به استناد اینکه این پول بی صاحب است و وسط خیابان افتاده هم حق برداشتنش را ندارید وای به حالی که بدانید صاحبش کیست. اگر کسی در واقعیت اینکار را بکند و از حیاط یا بام خانه اش برای نگهداری چیزی به خاطر کمبود جا استفاده کند و شما بدانید صاحبش کیست و بردارید، اسمش ذزدیست و نه حکم شرعی. لطفا کلاه شرعی سر خودتان نگذارید و مثل کسانی که در خوابتان دیده اید که همه متظاهر هستند و سر شما را کلاه می گذارند و وانمود می کنند که آدمهای خوبی هستند، رفتار نکنید. من متوجه نشدم که شما واقعا به این معتقدید که مجاز است که از بام یا حیاط کسی چیزی بردارید یا خیر. امیدوارم بنده اشتباه متوجه شده باشم و فقط شما در خوابتان اینطور اشتباه فکر کرده باشید. هیچ لقمه ای که از کسب معاش خود انسان و یا با رضای صاحبش از گلوی انسان پایین برود، حلال نیست که نیست که نیست. تشکر از همراهیتون.
D : سلام روزتون بخیر
لطفا خوابم مشخص نشه
فریبا هراتی
: سلام. در نوبت هستید. تشکر.
زهرا : سلام، سالها قبل طبقۀ دوم منزل همسایۀ دیواربه دیوار ما بالکنی مشرف به حیاط خانۀ ما داشت. بامدادی نزدیک اذان صبح، خواب دیدم ساعت حوالی پنج صبح است، هوا تاریک و قدری تا اذان مانده. من روی بالکن همسایه ایستاده بودم، صدایی به من گفت "دنبال من بیا"! پشت سر او که نمیدیدمش، از چندپله بالا رفتیم اما بجای بامِ همسایه، چشمم به فضایی باز شد که تابحال ندیده بودم، چندین حیاط مطبق با باغچه سرسبز و در میان هرکدام حوض آب با کاشی لاجوردی تیره و فواره بلند، هر حیاط با چندپله به حیاط بعدی مرتبط میشد، از پایین میشد قدری از درختان و حوض و فوارۀ حیاط بالایی را مشاهده کرد. به رغم تاریکی بالکن، همۀ این حیاطها با نوری شبیه مهتاب روشن بودند، از دیدن حوضهای آب فوارهدار و رنگ کاشیها به وجد آمده بودم و با خودم میگفتم عجب که من از کودکی تا امروز، از پشت بام همسایه خبر نداشتم و این فضا را ندیده بودم! ــ با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. همسایه ی شما اهل بهشت است و شما هم فضای آنجا را دیده اید. درک شما بالاست و عاقبت همسایه تان را مشاهده کرده اید. ضمن اینکه شما هم خودتان علیرغم سختی های زندگی ، در مسیر درستی قدم نهاده و به پیش رفته اید و قرار بوده که شما به مقام بالایی برسید و دید متفاوتی نسبت به دنیا و آخرت پیدا کنید. تشکر از همراهیتون
Irani : سلام.لطفا متن این خواب رو منتشر نکنید.
فریبا هراتی
: سلام. شما ننوشته اید که چندم رمضان!! تعبیر خواب شما این است که شما به اوج موفقیت در کار و زندگی تان خواهید رسید و به آرمانها و آرزوهای بلندی که دارید فکر می کنید. رازها و خاطراتتان را مرور می کنید و به جایگاهی که در زندگی تان دارید فکر می کنید. شما نمی دانید که آینده چه خواهد شد ولی همسرتان به شما فکر می کند و می خواهد که با شما آشتی کند. شما می خواهید که کنترل کارها را بدست بگیرید و دوست ندارید که کسی به شما بگوید که باید چه کار کنید. شما می خواهید به دستاوردهای زیادی در زندگی تان برسید و اهدافتان را دنبال کنید. مادر شما می خواهد که شما دوستانه تر برخورد کنید و به دیگران اجازه دهید که به شما کمک کنند تا مشکلاتتان و همه ی نگرانی هایتان رفع و جوع شود. تشکر از همراهیتون.
Irani : سپاسگزارم. چهارم رمضان بود
Reyhan : سلام خانم هراتی عزیز سال نوتون مبارک ان شاالله همیشه سلامت و شاد باشین بهترینها رو از خدا براتون آرزو میکنم.امروز صب خواب دیدم انگار خونه ی بابام هستم ولی خیلی شبیه خونه ی الانشون نیست از پله ها بالا رفتم تا به پشت بوم رسیدم شب بود ولی آسمون بی نهایت ستاره داشت که خیلیم نورانی بودن انگار دخترم یه دفتر جلوش بود و چیزی میخوند یا مینوشت یه شمع هم جلوش روشن بود بهم گفت مامان ببین دارم دعا میکنم یا اینکه با خدا حرف میزنم و ارتباطم قویه آخه بعد از نماز صب چون نگرانش بودم که نکنه غفلت کنه و از یاد خدا غافل باشه براش دعا کردم تو خواب داشت این مسئله رو بهم یادآوری میکرد بعد دیدم تو آسمون دری باز شد که نور سبز ازش بیرون میومد این نور به همراه نور سفیدی ادامه دار از اسمون نزدیک به پشت بوم جایی که من بودم یا اینکه به بقعه ایی که گنبد فیروزه ایی داشت و نزدیک جایی که بودم رسید دقیقا یادم نیست ولی دو شبه چنین بقعه ایی در خواب میبینم که نور سبزی داره در ادامه ی خوابم دیدم مهمون اومد خونه ی بابام من یه لباس مجلسی سبز زیبا (کت و شلوار)تنم بود و موهام رنگ خوشرنگی داشت وبلند بودن یه تل به رنگ سبز روشن هم رو موهام بود تو آینه خودمو نگاه میکردم از الانم جوونتر به نظر میرسیدم و بعد رفتم پیش مهمونا ولی حجاب نگرفته بودم.ممنون از وقتی که میزارید و تعبیرای زیباتون
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. سال نوی شما هم مبارک. تشکر. شما بسیار عاقلانه فکر می کنید و به سنت ها و اعتقادات پدرتان، باور دارید و در سختی های زندگی، پیشرفت و موفقیت با شماست و آرمانهای بالایی در زندگی تان دارید. شانس و خوشبختی شما با توکل به خدای بزرگ در زندگی تان قوی خواهد بود و دخترتان هم به خدای بزرگ ایمان دارد و امیدوار است که زندگی او هم با موفقیت همراه باشد. ایمان و دانش او زیاد است. درهای رحمت خدای مهربان به روی شما باز خواهد شد و به خاطر ایمانتان، موفقت و امید و حمایت روحی و روشنگری به شما خواهد رسید. شما رفتاری حاکی از پرستیژ، ایمان قوی، آرامش و شخصیتی حمایتگرایانه خواهید داشت. نسبت به آینده امیدوار و خوشبین هستید و احترام و عزت شما زیاد خواهد شد. فکرتان راحت خواهد بود و افکارتان را متمرکز می کنید. نگرانی هایتان از بین می رود و به عشق خداوند تکیه کرده و دلخوش هستید. دوستان زیادی خواهید داشت که شخصیت واقعی شما را می بینند و درک می کنند. تشکر از همراهیتون.
Rozz : سلام وقت بخیر خواب دیدم با همسرم وخونواده ی مادریم به مسافرت رفتیم همسرم یه خونه گرفته که اتاقاش بالای پشت بومه چندین اتاق بود که من هی ازاین اتاق به اون اتاق میرفتم ونگاه میکردم وتعجب کرده بودم چرا پشت بوم اتاق زدن یه دفعه صدای گریه ی خواهرام اومد که میگفتن بابا مننژیت گرفته وخیلی خطر ناکه بابام رو دیدم صورتش کبود وکجه وبا حال خراب خوابیده ب ای اینکه بابام نترسه خواهرام رو آروم کردم به بابام گفتم نترس خوب میشی خیلیا گرفتن خوب شدن دعا میکنیم برات حتما خوب میشی بعد با صدای بلند خدا وامام حسین رو به نعش پاره پاره ی علی اکبر قسم میدادم بعد دیدم کبودی وکجی صورت بابام رفت صورتش روشن شد وبهتر شد ولی خودم خیلی ترسیده بودم اومدم به مادرم بگم لالایی علی اصغر بخونه وحضرت رقیه دیدم زبونم از ناراحتی بند اومده با اشاره میخاستم بهش بفهمونم فقط نگاه به چشمام میکرد که بعد خودم تودلم لالایی برای علی اصغر ورقیه میخوندم وگریه میکردم و دستمو اشاره میکردم که بفهمن دارم میخونم بعد خواهرم یه نایلون دارو آورد گفت دکتر گفته این امپولا رو بزنین براش خوب میشه
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به شرایطی که نهایتا ممکن است در زندگی تان پیش بیاید فکر می کنید و می خواهید به اوج موفقیت در کارتان و در مواردی که فکرتان را مشغول کرده است برسید. پدر شما فکرشان ناراحت است و این چه به خاطر سلامت جسمی باشد و چه به خاطر رکود اقتصادی در زندگی، توسل به حضرت علی اکبر ع و حضرت علی اصغر ع باعث گشایش کار شما و رفع مشکلاتتان خواهد شد و البته باید خودتان نذر کنید که برای بهبود شرایط زندگی پدرتان و خودتان این نذر را ادا کنید و نه اینکه از دیگران بخواهید که به جای شما دعا کنند. انشالله حاجت روا خواهید شد و از غم فارغ می شوید. تشکر از همراهیتون.
Shamim : سلام روز بخیر
چند وقت پیش خانمی که دخترش در کنار برادرم خاک شده خواب دیدن که اومدن خونه ی ما و با مادرم میخواستن روی پشت بوم خونمون برن ،ولی توی خواب میبینه پشت بوم پله نداره و با هم میگن چطوری بریم بالا !!
بعد میبینه رو پشت بوم هستن و یه مدت میشینن رو پشت بوم بعد میخوان بیان پایین ولی نمیدونستن چطور بیان .یهو میبینن که ارتفاع پشت بوم به اندازه یک گام کوتاه میشه و اونا هم یک قدم بر میدارن و میان پایین.
ممنونم واسه تعبیر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. این خانم با افکار مادرتان راجع به مرگ و مسائلی که شما از دنیای آخرت آموخته اید صحبت می کند و با افکارتان می خواهد بیشتر آشنا شود تا به درک بالایی از این مسائل برسد. اول او فکر می کند که نمی تواند این مسائل را خوب درک کند ولی بعدا متوجه می شود که می تواند دنیای آخرت را درک کند ( مسائلی مانند زنده بودن روح و بقای آن) و اینکه بعدا می تواند رابطه ی مرگ و زندگی را بیشتر از قبل درک کند و به زندگی ادامه دهد. تشکر از همراهیتون.