کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب برف

دیدن برف در خواب، در غیر فصل غم و اندوه است. اما اگر در فصل زمستان ببینید برف می آید، به شما روزی و خیر و برکت خواهد رسید. اگر دیدید برف می بارد و باد دانه های درشت برف را به اطراف می پراکند، نشانه تفرقه و دو دستگی است. اگر در زمستان دیدید که برف پارو می کنید و برف را دور می ریزید کسالت و غم و اندوه را از خود می زدایید. بیرون بردن برف از خانه نیز دور کردن غم خانوادگی است.

    امام صادق (ع) می فرماید: دیدن برف به خواب بر شش وجه است:
  1. روزی،
  2. زندگانی،
  3. مال بسیار و ارزانی نرخها،
  4. لشگر بسیار،
  5. بیماری،
  6. غم و اندوه.

ابراهیم کرمانی می گوید: برف به خواب دیدن در سردسیر، دلیل بر خیر و نیکی است و در گرمسیر، دلیل بر غم و اندوه و قحط است. اگر ببیند برف به وقت خود می خورد، بهتر از آن است که بی وقت باشد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

296 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

بابک

بابک : سلام بزرگوار،
شب گذشته خواب دیدم که جایی بودم که اطرافش کوهستانی بود و بارندگی هم شده بود ولی آب و هوای خوبی داشت. یکسری خانه های روستایی را میدیدم و احساس میکردم خودم هم یکی از ساکنین آن محل هستم. روی تپه ای با دو سه نفر ایستاده بودیم وصحبت میکردیم که کم کم آسمان شروع به باریدن برف کرد و کم کم تندتر شد تا جایی که یکی از آن دو سه نفر فریاد زد که کوهها را نگاه کنید سیل راه افتاده و بطرف ما می آید وقتی من نگاه کردم دیدم به شدت همان سیل ولی درقالب برف، برفها سرازیر شده و به سرعت به کوهها میخورند و بطرف ما و اهالی آن روستا می آیند چیزی شبیه به بهمن شده بود که بدون آسیب زدن به ما از ما چند نفر گذشت ولی کمی خرابی های جزئی برای ساکنین آن روستا به بار آورد خاطرم هست سقف یکی از خانه ها را دیدم که در نزدیکی من نصفه نیمه خراب شد ولی در نهایت آب وهوای بسیار عالی بود.

پاسخ
لینک۲۸ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۰:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما با چالشهای زیادی در زندگی تان مواجه هستید و احساسات مثبت و منفی زیادی هم در زندگی تان جریان داشته است. اما شما مثبت اندیش هستید و در نهایت سادگی و خوش قلبی خودتان را به رحمت خداوند سپرده اید. شما محدودیت هایی که برایتان در زندگی وجود دارد را با صبوری تحمل کرده اید. اما احساسات متغیر و سرکوب شده ای که برای مدت طولانی در دلها حبس شده و جلوی ابراز آن گرفته شده و با آنها برخورد درستی صورت نگرفته است، ممکن است به صورت خشمی ناگهانی بیان شود. استرس های شدید و فشارهای سنگین زندگی روی شانه های مردم سنگینی می کند و خودش را به صورت رکودی سرد و فقری همه گیر نشان خواهد داد ولی این دوره ی رکود بسیار سریع تر از آنچه که فکرش را بکنید می آید و می رود. مشکلات البته همیشه عواقبی هم در پی دارند ولی این سردیها و اضطرابات انشالله زودگذر خواهند بود و ختم به خیر خواهد شد. شما خودتان را در مقابل سختی ها نخواهید باخت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۱۰:۲۷
الهام

الهام : سلام خسته نباشید
خواب دیدم که خالم و من توی خونشون بودیم یکدفعه خالم شروع کرد به من تکه انداختن که تو چرا کمک دخترم نکردی انگار نوکر گیر اوردی واین جور حرفاو به شدت ناراحت شدم هر چی میومدم براش توضیح بدم که چی شده صداشو میبرد بالا نمیذاشت صدامو بشنوه بعد دگ خالم رفت و ندیدمش وقتی اومدم خونه دخترخالم اونجا بود شروع کردم براش توضیح دادن و اونم بعد از چند بار تند جواب دادنم قانع شد شروع کرد به پختن نون توی خونمون و بعد باهاشون دور هم توی خونمون جمع شدیم همه چی خوب بود .از اتاق داشتم بیرون می امدم یکدفعه متوجه برف شدیدی بیرون شدم که اصلا توی خواب انتظارشو نداشتم همزمان صدای یه گربه رو شنیدم وقتی نگام بهش افتاد دیدم خیلی کوچولو دلم براش سوخت داشت بیرون یخ میزد درو باز کردم و برش داشتم و دگ بقیه خوابمو یادم نمیاد.

پاسخ
لینک۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۲:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. خاله شما و دخترش نسبت به موضوعی در رابطه با رفتار شما با آنها، سوتفاهم دارند و سوبرداشت کرده اند و خاله تان اصلا نمی خواهد حرف شما را درک کند و چون بزرگتر است، خودش را عاقلتر از شما می داند. دختر او هم اول سعی می کند که حرف خودش را به پیش ببرد ولی وقتی با او صحبت کنید شرمنده خواهد شد و متوجه می شود که اشتباه کرده. شما اجازه نمی دهید که روابط سرد و سختی های زندگی، به زندگی شما وارد شود و دوستی هایتان را به هم بزند. دوستی های شما مجددا برقرار خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۸:۵۷
galil ahadpor

galil ahadpor : سلام دیشب دم سحر خواب دیدم جایی هستم که برف سفید زیادی روی زمین نشسته و من با خوشحالی با شخصی که من نمیشناسم در حال پارو کردن هستیم تا راه باز کنیم

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۰۷:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. در شرایط حاضر به نظر می رسد که رکود اقتصادی در زندگی شما نوعی سردی و بی تفاوتی به وجود آورده ولی ثروتی به شما خواهد رسید که برای استفاده از آن باید صبور باشید تا زمانش برسد ( برفها آب شوند). شما قادر خواهید بود مشکلات و رکود را کنار بزنید و راهی برای رسیدن به موفقیت برای خودتان بسازید. گشایش کار خواهید یافت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۳۷:۳۷
هلیا

هلیا : با سلام واحترام خدمت شما خانم هراتی عزیز
دیشب خواب دیدم ،نامزدم به خواهرم پیشنهاد یک مکان تفریحی را داده بود,که نامزد م با خواهرم با هم بر ن اونجا .که خواهرم وقتی منو دید سریع اومد بهم گفت که چنین پیشنهادی داده ،من هم عصبانی شدم رفتم خونه نامزد م ،مادرش وخواهرش وبرادرش با هم داشتن سر سفره غذا میخورد ند که من با حالت عصبانی رو به مادرش داد زدم با این بچه بزرگ کردنت ،همه بچه هات اینطورین.همه سر سفره هاج و واج به من نگاه میکردن .از خونه اومدم بیرون منتظر شدم تا نامزدم بیاد .وقتی نامزد م اومد دستشو محکم کشیدم وگفتم بیا اینجا ببینم .مقاومت میکرد ونمیومد بهش گفتم تو به من گفته بودی باهم بریم اون مکان (در واقعیت هم نامزدم به من پیشنهاد داده بود که باهم بریم ولی من زمانشو تعیین نکرده بودم و وقت نداشتم )ولی من بالاخره موفق شدم و تونستم دستشوبه طرف خودم بکشونمش ،خواهرم تو این حین هی میگفت دعوا نکن عصبانی نشو.بعد با نامزدم سوار مینی بوس شدیم من و نامزدم هر کدام تو صندلیهای تک نفره مینی بوس نشسته بودیم نمیدونم کجا میرفتیم فقط میدونم با نامزد م سوارشدیم.من جلوتر از نامزدم نشسته بودم .از شیشه پنجره مینی بوس نگاه میکردم برف میومد بارشهای ریزی بود که تا به زمین میرسید آب میشد بعد برگشتم به نامزدم که خیلی با ناراحتی نشسته بود، گفتم خیالت راحت شد اینقدر نگران بودی برف ها آب شده ،بعد که به پنجره مینی بوس نگاه کردم از پنجره، یک مقدار از جاده، را برفهای نشسته روی زمین میدیدم یک مقدار جادهد را صاف میدیدم بعد از خواب بلندشدم ،ممنون میشم تعبیرشو بفرمائید باتشکر

پاسخ
لینک۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۵:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. شما به نامزدتان با شک و تردید نگاه می کنید و اگر او کاری انجام دهد که خواهرتان به آرامش بیشتری برسد یا بخواهد او را خوشحال کند، شما حسادت می کنید و فکر می کنید که قصد بدی دارد. شما هردویتان خودتان را از یک خانواده می دانید ولی شما می خواهید حرفتان نسبت به او سر باشد و او از شما پیروی کند. نگرانیهای شما بی مورد است و مشکلی نیست که بخواهید خودتان را ناراحت کنید ولی این حساسیت های شما خاطرات تلخی را برایتان به وجود خواهد آورد و بعدا در مسیر زندگی تان اثرات منفی به جا می گذارد. با غل و زنجیر نمی توان قلب کسی را به دست آورد. به او اعتماد کنید و با عشق او را به خودتان وابسته کنید نه با تحکم و خشونت و حسادت . تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۸:۱۰
mahsa11111

mahsa11111 : سلام و خداقوت .دیشب خواب دیدم که داخل یه ماشین هستم ولی خودم راننده نیستم وحس میکردم یه خانم باردارهم همراهمونه روی زمین پوشیده بود از برف وما در حال بالا رفتن از کوه بودیم و یه لحظه ماشین ایستادو من بیرون رفتن وتا قله کوه حرکت کردم و رسیدم و به کمک یه شخص دیگه ماشین بالاکشیدیم .وجای دیگه ای از خوابم به همره دونفر از دوستانم سرمزار ی بودم که نمیشناختمش و براش فاتحه فرستادم و در ادامه قرار بود سوار ماشین بشیم بریم مجلس ختم وساعت حدودا ببست دقیقه به هشت صبح بود و دوستم گفت تا نه برمیگردیم.ممنون

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۱۴:۲۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما نگرانی هایی دارید و با چالشی بزرگ در زندگی مواجه می شوید ولی به صورت مستقل عمل خواهید کرد و به اوج موفقیت خواهید رسید. شما خواهید توانست برای رسیدن دیگران به موفقیت، آنها را هم کمک کنید. می خواهید انرژی های منفی را از زندگی تان بیرون کنید و مثبت اندیش باشید. شما به کمال ذهنی می رسید و خیالتان راحت می شود. زندگی تان به هارمونی و هماهنگی می رسد. به معنویت بالا دست پیدا می کنید و دور دور شما خواهد بود. همه چیز به نفع شما می شود. دوره تذهیب و رشد شما فرا می رسد. زندگی تان در مسیر سازنده ای قرار می گیرد. ۹ نمادی از طول عمر، احیا، تولد دوباره، الهام بخش بودن و تهذیب است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۰۴:۵۰
مهسیما

مهسیما : سلام
من خواب دیدم داخله یه خونه ای با اقوام هستیم خیلی هم خوشحال بودیم بعد برف شروع ب باریدن گرفت یه برفه شدید
بعد ماهمه ب باریدن‌برف نگاه میکردیمو ذوق میکردیم

پاسخ
لینک۲۴ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۲۱:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. انشالله برکت و ثروت زیاد به شما و فامیلتان می رسد و به شما سرمایه ای می رسد که بعدا شرایط استفاده از آن برایتان محیا خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۱۵:۴۸
مریم محقق

مریم محقق : سلام خانم هراتی عزیزم
من تو خوابی که دیدم انگار زمان نوجوانیم بودولی خودم همین سن الانم بودم و در خانه ی پدریم بودم لامپهارو روشن میکردم یکی در میون روشن میشد من مشغول تدارک صبحانه بودم و دیدم هرچی که لازم دارم برام فراهم میشه و کسی هم که خیلی دوسش دارم اونجا بود تو خواب انگارنامزدم بود وهمه میدونستن ،پدرم(درحال حاضرمرحوم شدن) میخواست تو اتاق دیگه ای شلوارشو عوض کنه من خندیدم و به نامزدم گفتم نری ببینیش اخه پدرم خیلی ساده س و راحت بنابراین ممکنه خیلی مواظب نباشه بعد به پدرم گفتم من با نامزدم میریم و یک عالمه لامپ میخریم تا لامپارو عوض کنیم و حسم تو خواب این بود که نامزدم از عهده ی همه مشکلات به راحتی بر میاد، رفتیم بیرون برف میبارید دونه های برف خیلی درخشان و خوشگل تو هوا میرقصیدن و ما یه جایی رفتیم شب بود محیط بازوانگار محل تجمع مردم برا تفریح بود و یه خونواده یه سگ سیاه کوچولو داشتن که میدوید سمت ما بازی کنه که دستش لیز خورد و برگشت سمت صاحبش و یه مقداربرف با دهنش برداشت و پهن کرد رو زمینو دستشو گذاشت روش منم با ذوق برا نامزدم تعریف میکردم که چقد باشعورن حیوونا خودشونو تیمار میکنن بعد تو راه برگشت برف زیادی بود و دوتا ماشین بزرگ به راحتی رو برف میرفتن مادر خدا بیامرزم هم همراهمون بود پیاده بودیم ولی من رو یه چارپایه پلاستیکی نشسته بودم و رو برف لیز میخوردم بجای راه رفتن ،مادرم و نامزدم هم کنارم بودن بعد که رسیدم جایی که روزبود کنار زنداداشم نشسته بودم که در دو جا روی فرش مدفوع دیدم در حالی که داشتم با یه تیکه کاغذ پاکش میکردم به خانم برادرم گفتم مال سگ کوچولوس ها اومده اینجا وکثیفکاری کرده

پاسخ
لینک۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۲:۴۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. شما می خواهید مثل زمانی که منزل پدرتان زندگی می کردید، شروعی تازه داشته باشید و تشکیل خانواده بدهید و خانواده تان را بر مبنای همان اعتقاداتی که با آن بزرگ شدید و به آن پایبند هستید بسازید. شما می دانید که نصف رویاهای شما محقق نشده و دلتان می خواهد با کسی که دوستش دارید، به باقی آرزوهایی که هنوز برآورده نشده اند برسید. روح پدر و مادرتان شاد. پدر شما می خواهد که شما ازدواج کنید و همسر جدیدی داشته باشید و او کسی را که شما دوستش دارید را می پسندد. و شما احساس می کنید که شرایط هنوز برای رسیدن شما به خواسته هایتان مقدور نیست و چیزهای زیادی هست که باید اول برایتان روشن شود و بعد تصمیم جدی بگیرید. رویای زیبای رسیدن به شاد و ثروت را در ذهنتان دارید ولی مجبورید روابط تان را تا حدی سرد نگه دارید و مادرتان با شما هم عقیده است. شما کم کم در زندگی به پیش می روید و سعی می کنید که انعطاف پذیر باشید و در عین حال سعی می کنید که خودتان را خیلی مشتاق نشان ندهید و روراست نباشید و خیلی عاشق جلوه نکنید و روی شرایط سر بخورید و جلو بروید تا ببینید که چطور پیش می رود. شما نگرانی ها و خاطرات تلخ را دور می اندازید و انشالله زمینه ی زندگی تان را از غم ها پاک می کنید. <3 مبارک باشه.

پاسخ
لینک۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۱۹:۲۶
مریم محقق

مریم محقق : ازدست شما:))))))))))

پاسخ
لینک۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۵۲:۵۶
Asayesh

Asayesh : سلام طاعات قبول.دیشب خواب دیدم جایی هستم مادر بزرگم که فوت شده کنارم هست فقط من میبینمش .دوربین رو برمیدارم میگم عکس بگیرم .یواش به مادر بزرگم میگم بیا جلوتر تو عکس بیوفتید .هی عکس میگیرم .تو عکس هستن ولی بقیه عکس میبینن از تو گوشیم نمیبینن.بعد همه هی میخوان عکس بگیرن میگم شلوغه بیاین بریم پایین یه اتاقی هست مرغ و خروس داخلش هس ولی جای خوبیه برا استراحت دست مادربزرگم میگیرم میریم اونجا.فقط یه جوجه مرغ بود.مادربزرگم میگه ببین من میخواستم برا همه نوه ها و بچه ها پول بیارم یادم رفته حالا صد هزار تومن دارم.بگیر خواستی پخش کن بعد.اومدم بیام از اتاق بیرون دیدم یه هو داره همینجور برف میباره .میگم ای وای اولین بار هست تو شهرمون برف میاد.میرم تو برف ها برف ها حالت یخ ریز ریز هستن میگم خب از فرصت استفاده کنم آدم برفی درست کنم یه آدم برفی درست میکنم ولی انگار رنگ داره مثل عروسک یه حالتی سبز و بنفش ..که از خواب بیدار شدم

پاسخ
لینک۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۶:۴۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. روحشان شاد. روح مادربزرگتان زنده و پیش شماست ولی هر کسی قدرت درک این موضوع را ندارد و شما حضور او را باور دارید. موج جدیدی از رکود و سردی اقتصادی در راه است و مادر بزرگتان برای همه ی شما آرزوی موفقیت کرده است. این سردی اقتصادی باعث سنگدل شدن مردم شده و باعث می شود آنها سرد و خشک و بی عاطفه جلوه کنند ولی شما به دیگران کمک خواهید کرد و مهربانی و انسانیت را رواج می دهید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۶:۵۸
زهرا فقیهی

زهرا فقیهی : سلام خواب دیدم جایی ایستاده بودم رو به روی من فضایی سرسبز بود که با یه خط از یه محوطه ی برفی جدا شده بود احساس می کردم این خط مرز بین این دو منطقست ازش رد شدم و وارد برف شدم برف سنگینی بود دانه های درشت و شیرین مثل این بود که یه گلوله برفی شیرین بهتون بزنند اونجا یکی از اساتیدم رو دیدم برهنه بود و مضطرب ایستاده بود چادرم رو دورش گرفتم و بهش یه دست لباس دادم چه تعبیری می تونه داشته باشه
چون فرموده بودید هر 24 ساعت یک خواب دوباره ارسال کردم ممنون

پاسخ
لینک۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۵۰:۵۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما شرایط زندگی خوبی دارید و از لحاظ روحی شاد و قوی هستید ولی استاد شما احساس تنهایی و غفلت و بی تفاوتی می کند و احساسات سرد و ابراز نشده ای در وجودش هست که نیاز به حمایت یک دوست دارد. شما از او حمایت خواهید کرد. شما مهربان و خالص هستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۵۸:۴۹
زهرا فقیهی

زهرا فقیهی : سلام خواب دیدم جایی ایستاده بودم رو به روی من فضایی سرسبز بود که با یه خط از یه محوطه ی برفی جدا شده بود احساس می کردم این خط مرز بین این دو منطقست ازش رد شدم و وارد برف شدم برف سنگینی بود دانه های درشت و شیرین مثل این بود که یه گلوله برفی شیرین بهتون بزنند اونجا یکی از اساتیدم رو دیدم برهنه بود و مضطرب ایستاده بود چادرم رو دورش گرفتم و بهش یه دست لباس دادم چه تعبیری می تونه داشته باشه لطفا اگر تعبیر خوبی نداره جوای ندید من راضیم

پاسخ
لینک۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۱۰:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب :
سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. در نوبت هستید و باید خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۱۶:۳۰
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.