تعبیر خواب بچه
اگر خواب بچه اى را دیدید، در انجام کارها فرصت مناسبى را به دست خواهید آورد. دیدن بچه ى لاغر، نشانه دچار شدن به مشکلات است. بچه چاق، موفقیت در انجام کارهاست. اگر در خواب ببینید که بچه اى خوابیده، زندگى خوبى خواهید داشت. اگر ببینید که بچه اى را به قتل رساندید، به یکى از اشتباهات خود پى خواهید برد. بازى کردن با بچه ها نشانه موفقیت در همه کارهاست.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
hanie : سلام من خواب دیدم رفتم مسافرت و تو مسافرت بهم گفتن یه بچه داری که خودت خبر نداشتی و گم شده و تو این شهره بچه رودیدم که مثل بچه های یتیم بود و بچه کار بود شوهرم رفت دنبالش و اورد تو هتل بعد دوباره داد به کسی که نگهش میداره لحظه ی سال تحویل بود تو سالن غذا خوری بودیم که همه جشن میگرفتن به شوهرم همش میگفتم برو بچه رو بیار یکم نامبهمه الان برام چی میگذشت اما بادمه که داشتم غذا میخوردم اما فکرم پیش بچه بود بعد یه جایی بود همه ی خانوادم جمع شده بودن منم گریه میکردم که بچمو میخوام با خودم ببرم شهر خودمون شوهرم ساکت نشسته بود و دغدغش مثل من بود اما بابام تو جمع گفت نه نمیشه ببری بعد من گریه کننان به پای پدر شوهرم افتادم که تو بذار بچمو ببرم اونم گفت نه به پای داییم افتادم اما اون هیچی نگفت و به فکر رفته بود تنها امیدم داییم بود که بذاره بچمو با خودم ببرم انقدر استرس داشتم از خواب بیدار شدم نزدیکای ۶ صبح بوذ
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان داشته باشید و اهدافتان را عملی کنید. دوست دارید که پروژه و کاری را که در گذشته مد نظرتان بوده است را حالا کامل کنید و شاید در ابتدا فکر کنید که نمی توانید در این کار موفق باشید. اما شما به عادات و رفتارهای گذشته تان پایان می دهید و هویت تازه ای به خودتان می گیرید. همسرتان به شما کمک می کند تا شروعی تازه داشته باشید و تحولات تازه ای را در زندگی تان ایجاد کنید. برای رسیدن به موفقیت از کسی حمایت و پشتیبانی روحی لازم را دریافت می کنید و خانواده تان از شما حمایت خواهند کرد. هر چند که پدرتان ( یا خرد و عقلانیت خودتان) به این که آیا می توانید این هدف و پروژه تان را با موفقیت به پیش ببرید یا خیر، شک می کند. شما آرزو دارید که خانواده تان حامی شما باشند و فرهنگ خانوادگی تان شما را از رسیدن به خواسته هایتان منع نکند. تشکر از همراهیتون
آهنگ : سلام وخسته نباشید خانم هراتی بزرگوار؛طاعات وعباداتتون قبول درگاه حق،خواب مربوط به خواهرم هست یک ساله ازدواج کرده وبچه نداره لطف کنید تعبیر بفرمایید(خواب دیدم که در منزل خودم هستم و خواهر هایم و خواهر شوهرم همگی در خانه ی من مانده اند و من در خوابم تعجب کرده بودم که همگی باهم هستند و جلوی درمنزلمان کفشهای زیادی جمع بود در خوابم میگفتم باید بروم منزل مادرم امروز قول دادم که میروم پیشش بعدش دیدم که فرزند پسری در آغوش دارم خیلی زیبا و تپل بود که حرف هم میزد و در خواب به شوهرم میگفتم بیا پیش بچه و مواظبش باش من غذا بپزم که پسرم بازی میکرد و خوابید که همان موقع هم بیدار شدم)تشکر فراوان از زحمات خود وهمکارانتان،خدا ازتون راضی باشه
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تمام فامیل شما، خواهرهایتان و خواهر شوهر شما به زندگی شما چشم دوخته اند و منتظرند ببینند که دارید چه می کنید! همه شان از شما حرف می زنند و حرف های زیادی بینشان رد و بدل می شود. شما می خواهید که مطابق با میل مادرتان رفتار کنید و او را خوشحال کنید. دوست دارید که صاحب فرزند پسر شوید. در اینصورت فکر می کنید که زندگی تان زیباتر خواهد شد و پیش همسرتان عزیزتر خواهید شد. اما یادتان باشد که آن کسی که به شما فرزند می بخشد خداست و آنکه جنسیت او را مشخص می کند، نوع اسپرمهای همسرتان هستند. شما به خودی خود، نمی توانید تصمیم بگیرید که کی حامله شوید و چه نوع فرزندی دختر یا پسر داشته باشید. این کار، مسئولیت و هنر یک زن نیست. هنر زن، تربیت فرزندش است ولی اینکه دختر بدنیا بیاورد یا پسر منوط به سیستم بدنی مرد است و سلامت بچه تان و اینکه کی به دنیا بیاید هم دست خداست. پس به فامیل بگویید لطفا شما را مواخذه نکنند و صبور باشند تا وقتش برسد. در قرآن کریم آمده است که خداوند زمان تولد و زمان فوت همه ی انسانها را می داند پس اگر قرار باشد صاحب فرزندی شوید زمان آن دست خداست نه دست شما. اینقدر خودتان را آزار ندهید و کم طاقت نباشید. تشکر از همراهیتون.
Ssssss : سلام طاعاتتون قبول.آقای متاهلی به دوستم علاقمنده و بهش ابراز علاقه کرده.دوستم خواب دیده:خواهرزادهمو که کوچکتر از سنش بود هفت هشت ماهه شکل این آقا)سوار صندلی عقب ماشین کردم.با آب گرم کل لباس و سر بچه رو خیس کردم.یک کلاه سیاهم سرش بود.حسم این بود این بچه بچه ی این آقاست و هم خود این آقاست.بچه رو بردم تو خونه این آقا تو پاگرد نشسته بودیم باهاش بازی میکردم.عذاب وجدان داشتم لباسشو خیس کردم و داره از سرما یخ میکنه.پسربچه همش محو من بود و مثل این آقا چشمش به من بود و لبخند داشت.در خونه باز بود صداشو میشنیدم با خانمش صحبت میکرد کلماتشو یادم نیست.میدونستم از خانمش ایراد میگیره.نمیدونست من اومدم خونشون ولی خانمش میدونست.میدونستم اگه بدونه من اومدم از خوشحالی بال درمیاره.بعد رفتم شلوار بچه رو عوض کردم سرما نخوره.دلم براش میسوخت.ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیر خواب دوستتان این است که این آقا سعی می کند که از نظری فکری خودش را مدرنتر از واقعیت نشان دهد. او کم عقلی می کند و نابخردانه رفتار می کند، بدون اینکه اختیار زندگی خودش را در دست داشته باشد، آویزان و سربار کسی دیگر می شود که فقط زحمت خودش را به شانه ی دوستتان می اندازد. او شور و شوق زیادی از خودش نشان می دهد و این آقا سرشار از احساسات شده و منطقی فکر نمی کند. افکارش را از همه مخفی می کند و پنهانی به دوستتان فکر می کند. دوستتان خیال می کند که یک سر و گردن از همسر این آقا بالاتر است که این آقا به او توجه کرده و در حالی که این فقط یک بازی ابلهانه است. دوست شما بعدا با او سرد رفتار خواهد کرد و از اینکه احساسات سردی از خودش به او بروز می دهد عذاب وجدان خواهد داشت. رفتار نابخردانه و بچه گانه ی این آقا به دوستتان شور و شوق می بخشد ولی همسر او، از این که شوهرش به او خیانت می کند زجر می کشد. دوستتان تصمیم می گیرد که به این آقا بقبولاند که باید نقشش را در زندگی عوض کند تا زندگیش خراب نشود. حالا یا با طلاق از همسرش یا با ازدواج واقعی با این خانم. تشکر از همراهیتون
leyla : سلام
من تو خوابم دیدمکه یه بچه تو شب تنها با دوچرخه بود و کسی هم دنبالش نبود و منم تنها نبودم بعد داشتم میگفتم که چرا بچه تنهاست و کسی اینموقع شب دنبالش نیست پنی پد رو مادر ش چقدر بیخیالن بعد که رسیدیم تو کوچه دم در خونمون سرمو برگردوندم اون بچه با دوچرخش رو به روم بود و بعد یه عروسکم بغلش بود و به سمتم حمله کرد و گفت تو باید بمیری میمیری میمیری میمیری و هی تکرار میکرد و بعد درگیری وسعی در نجات خودم یهو دوباره ناپدید شد
فریبا هراتی
: سلام. شما در عین حال که سعی می کنید کنترل زندگی تان را بدست بگیرید، و مستقل رفتار کنید، و شخصیتی معصوم و بی گناه دارید، اما بخشی از وجود شما هست که در حال عوض شدن است و شما تمایل دارید که مانند سابق باقی بمانید و عوض نشوید اما از جهتی شاید به خاطر همان حالت های قدیمی، شخصیت شما را زیر سوال می برند و باعث استرس شما می شوند.پس شما می دانید که باید تغییرات سختی را در زندگی تان تحمل کنید و قویتر و مستقل تر رفتار کنید تا اوضاع به ضررتان تمام نشود. تعبیر دوم این است که ممکن است به خاطر خوابیدن نزدیک غروب یا با شکم پر، کابوس دیده باشید و در این صورت خوابتان باطل است. تشکر از همراهیتون.
N : سلام من دخترم و 5شوال نمیدونم شب یا صبح یا ظهر بود ک خواب دیدم تو ی اتاق طوری بودم و کارم این بود ک انگار چیزای مختلفی رو میاوردن ی مدت کوتاه من و تعدادی نفر دیگه ازش مراقبت میکردیم و آمادشوندمیکردیم و بعد میبردن اتاق بغلی ک اونجا مال خدا بود و اینا ب خدا تحویل داده میشد.یکی از اونا ی حیوونی بود ک تو نظرم جوجه تیغی بود اما ب اندازه ی بچه بزرگ بود و تقریبا تیغ نداشت و پوست قهوه ایش مشخص بود.ب ی ور دراز کشیده بود و من بدنشو لمس میکردم و انگار ضعیف شده بود و باهام حرف میزد و میگفت ک نگهش دارم و منم دلم براش میسوخت و نازش میکردم و از طرفی تو دلم ی ذره خیلی کم هم از اینکه همچین حیوونی بود چندشم میشد البته شاید چندش هم نه،دیگه نمیدونم چجوری بگم.منم یادم نیست ولی انگار داشتم قبول میکردم ک نگهش دارم ولی دیگه بردنش تو اتاق کناری و رفت چون اتاق کناری مال خدا بود هیچ راه چاره ای نبود و حرف خدا باید اجرا میشد و اینا تحویل داده میشد.بعد ی پسر بچه خیلی تپل حدود5ساله اوردن و هم اون منو خیلی دوس داشت و هم من اونو.من هی بغلش میکردم و لپشو بوس میکردم و لپشو تو دهنم میکردمو میمکیدم و اونم منو تو بغلش میفشرد.انگار ی مدت بیشتر از بقیه چیزا پیشم بود تا وقتش رسید ک بره اتاق بغلی ولی دلش میخواست من ب سرپرستی بگیرمشو و همیشه پیش من زندگی کنه.منم گفتم با اینکهحرف خدا ردخور نداره اما من خدا رو راضی میکنم همین ی دونه رو ب من ببخشه و از اینکه بتونم اینکارو کنم انگار مطمئن بودم.بعد نمیدونم برای ماموریت یا چی من ی جای دیگه رفتم و برگشتم و یک یا چند لحظه طول کشید اما وقتی اومدم فهمیدم 4ماه شده بوده و اینو از اونجایی فهمیدم ک وقتی برگشتم پسر بچه هنوز تپل بود اما لاغرتر شده بود و موهاشم مثل مدارس قدیم ک با ماشو میزدن دراون حد زده بودن و خوشحال شد ک منو دید و بهم گفتن خدا گفته واسه اینکه 4ماه تحمل کردی با نمیدونم صبر کردی یا نمیدونم چی بود،واسه اون این بچه رو واسه همیشه داد ب من و دیگه نیاز نبود بره اتاق بغلی و من خیلی سورپرایز شدم چون تو خواب تو ذهنم بود ک خدا حکمشو عوض کرده برا من! اینم بگم البته وقتی دیدم لاغرتر شده و اینا دیگه ب اندازه قبل دلم نمیخواستش.
فریبا هراتی
: سلام. حکایت کار دنیا اینطور است که شما مدتی حالات و شرایطی را بدست می آورید و باید روی ذهن و جسم خودتان کار کنید و از خودتان شخصیت قویتری بسازید و بعد از مدتی، خداوند از شما انتظار دارد که شما پخته تر و خردمندتر از گذشته شده باشید. اگر عمر کسی تمام شود، به نزد خداوند می رود و اگر نه، دوباره فرصت دارد تا خودش را تکمیل تر کند و شرایط تازه تری برای او در زندگی پیش می آید که باید، دوباره خودش را قویتر کند و پیش خداوند امتحان پس بدهد. شما در ابتدا شخصیتی بسیار حساس داشته اید و هر چیزی را شخصی برداشت می کردید. معنویت در وجودتان ضعیف بوده و از نظر احساسی و عاطفی، آسیب پذیرتر از امروز بوده اید. شاید شما صادق تر از امروز بوده اید و به دیگران بیشتر اعتماد می کردید. اما آن دوران گذشته و دیگر نباید نابخردانه رفتار کنید و نقطه ضعف هایتان را نباید نشان دهید. باید از اینکه تمام مدت در حالت تدافعی باشید بیرون بیایید و نگاه تازه تری به زندگی داشته باشید. شما گشایش کار می یابید و خداوند می خواهد که شما شخصیتی مصمم و قویتر از گذشته داشته باشید و قدر خودتان را بدانید و رشد کنید و بزرگ شوید. شما به خاطر مسائل دنیایی، و کسب مادیات از توجه به رشد معنوی خودتان مدتی غافل می شوید و بعد، معصومیت گذشته را از دست داده اید و مثل قبل هم ایمانتان خیلی قوی نیست و یا اشتیاق تان را برای معنوی تر زندگی کردن، از دست داده اید. با این وجود خداوند به شما فرصت رشد می دهد تا هم بیاموزید و هم مجرب تر شوید تا زمانی که عمرتان تمام شود. تشکر از همراهیتون
.Bahaarr : سلام
باآقایی درارتباط بودم که مدتیه فاصله گرفتیم وتماسی نداریم.خواب دیدم تومجتمعی هستم باپدرومادر ازواحدی که بودیم میریم طبقه دیگه که یه کلاس درس نسبتابزرگ بودباحدود۷۰-۸۰تا تک صندلی.این آقا ومادرش هم اومده بودن توکلاس براخواستگاری.مادرش پشت میزمعلم بود.یه خانم متصدی کلاس هم اونجاحضورداشت.پدرم یه سمت تنهانشسته بودومن رفتم سمت دیگه کنارکسیکه دوستش دارم نشستم.جوّسنگین بود.توذهنم بودچرا مث خواستگاریای دیگه توخونه نمیشینیم چرااینجوری!حس کردم اون آقا ازین جوّ حس بدی داره.بهش گفتم حالت خوبه؟گفت نه.کت شلوار تنش بود.ازمتصدی خواست پرده های کلاسوبکشه.هنوز اینکارونکرده بودکه صدای گریه بچه شنیدم.انگار خواهرکوچیک شیرخوار داشتم که مامانم جاگذاشته بودش.سریع دویدم سمت درکلاس در بازنمیشد من میکوبیدم به در گریه میکردم که زودتربرم بچه روبیارم.که بیدار شدم.مرسی
فریبا هراتی
: سلام. شما از نظر مالی مشکلی ندارید ولی از نظر روحی در شرایط خوبی نیستید. شما سعی می کنید که خردمند و مهربان باشید و از زندگی تان درسهای لازم را بیاموزید تا تجربه کسب کرده و به موفقیت برسید. می خواهید جایگاه خودتان را داشته باشید کما اینکه برای هر کسی هم جایگاه خودش را قائل هستید و به کسی بی احترامی نمی کنید. برای تعامل با این آقا، شما گاهی خرد و عقلانیت خودتان را دست کم گرفته و سعی کردید که از او حمایت کنید. مادر او سعی می کرده که به شما درسهای لازم را در زندگی تان بیاموزد و می خواسته که نظراتش را بشنوید و آنرا اجرا کنید. خود او از این حالات و رفتارهای مادرش ناراضی بوده و سعی می کرده که شخصیتی حمایتگرایانه به خودش بگیرد. او دوست داشته که بعضی مسائل و رازها را فاش کند ولی در عین حال شما از اینکه بخواهید هم از نظر احساسی کوتاه بیایید و هم شرایط مالی تان به خطر بیافتد؛ پرهیز کرده اید. شما می خواهید اوضاع از این خرابتر نشود و پول و ثروتتان از دستتان نرود. نمی خواهید که به خاطر مهربانی تان متضرر شوید و برای همین، ارتباط تان را با او قطع کرده اید. تشکر از همراهیتون
Mojgan : با سلام خدمت خانم هراتی عزیز
مادرم در خواب دیده در خانه مادربزرگم ۴ تا نوزاد پسر زنده درشت از تو دیوار دراوردن بعد لباسی مانند لباس پادشاهان که بلند و قرمز بود که لباس پر از دکمه های یاقوت و دورتادور یاقوت ، الماس کار شده بود و بعد داخل لباس همه وسایل عتیقه و سکه بود .
ممنونم از پاسخگویی تون
فریبا هراتی
: سلام. از جانب مادربزرگتان ( یا به خاطر خردمندی مادربزرگتان و فرهنگ خانوادگی او) به شما خیر و برکت زیادی خواهد رسید. شما به ثروت کلان می رسید و گشایش کار پیدا می کنید و خواهید توانست رفتاری متمولانه و مرفه و سبک زندگی خیلی عالی و با پرستیژی داشته باشید. شور و شوق، سلامتی، نشاط و عشق و معنویت زیادی هم بدست خواهید آورد. تحولات مثبتی در تمام عرصه های زندگی تان در جریان هستند. تشکر از همراهیتون
نفیسه : سلام خواب میدیدم یه خانومی بود که نمیخواست بچه هاشو نگه داره من هی میگفتم نکن اینکارو ،نندازشون ،زنه به من میگفت اگه میتونی نگهشون دار،رفتم سر سبد بچه ها،سه تا نوزاد بودن،تپل و سفید و خیلی خوشگل،که من تعجب کردم از زیباییشون،ولی بعدش حس میکردم نگهداری شون خیلی سخته
فریبا هراتی
: سلام. مسئولیت های تازه و یا تحولات تازه ای در راه هستند که شما فکر می کنید اگر این مسئولیت ها را کسی تقبل کند می تواند اوضاع را خیلی خوب به پیش ببرد و تحولات مثبتی در زندگی ایجاد کند ولی خودتان فکر می کنید که بدون سعی و تلاش زیاد نمی توان صرفا با این ایده های مثبت دلخوش بود و همچنین اینکه خودتان هم حاضر نیستید که برای پیشبرد اهداف بزرگ در زندگی تان خیلی سختی بکشید. تشکر از همراهیتون
سمانه : سلام.من خواب دیدم که صدایی بهم گفت شما بچه دار نشو،زمین نخر. صدایی همین دو جمله رو فقط بهم گفت و من کسی رو ندیدم. در واقعیت ما تصمیم داریم ظرف یکی دوماه آینده اقدام برای بچه دار شدن کنیم.
فریبا هراتی
: سلام. اگر این خواب را دیشب دیده اید، درست است و ضمیر ناخودآگاه شما در خواب به شما هشدار داده که فعلا اینکار به نفع شما نیست که تصمیم تازه ای برای تغییر زمینه ی زندگی تان بگیرید. تشکر از همراهیتون
زینوشکا : سلام خانم هراتی عزیز وقتتون بخیر لطفا مخفی بشه
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواهر شما هدف و پروژه ای در دست دارد که در انجام آن کوتاهی می کند و می خواهد که پنهانی تلاش کند که مستقل شده و روی پای خودش بایستد ولی از اینکه دیگران با او مخالفت کنند نگران است و به همین دلیل پنهانکاری می کند. تشکر از همراهیتون