تعبیر خواب بچه
اگر خواب بچه اى را دیدید، در انجام کارها فرصت مناسبى را به دست خواهید آورد. دیدن بچه ى لاغر، نشانه دچار شدن به مشکلات است. بچه چاق، موفقیت در انجام کارهاست. اگر در خواب ببینید که بچه اى خوابیده، زندگى خوبى خواهید داشت. اگر ببینید که بچه اى را به قتل رساندید، به یکى از اشتباهات خود پى خواهید برد. بازى کردن با بچه ها نشانه موفقیت در همه کارهاست.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
maryam : با سلام خدمت استاد گرامی ظهر روز شنبه خواب دیدم یکی از زنهای محله قدیمیمون خونه مون بود .خونه ای غیر از خونه کنونی وقدیمی بود.یه بچه چن ماهه داشت خوشکل بود .یهو دیدم شوهرم با خانم وبچه اش میخواستن برن مرکز شهر وصمیمی بودن مثل زن وشوهر من حالت نگرانی همراه با حسادت وغیرت زنانه داشتم .من هم اماده شدم رفتم دنبالشوندر واقعیت همسرم ماشین داره ولی تو خواب نداشت.سر جاده راه میرفتن ماشین گیرشون نیومده بود دیدمشون میخواستم یه جوری رد شم که منو نبینن.ردشدم وازشون گذشتم تیپ شوهرم قدیمی بودوخانم پشت سرش بچه بغل راه میرفت . به خودم گفتم نکنه بچه ها بیان خونه پشت در بمونن انگار خودم یه پسر هفت ،هشت ساله داشتم اون خانم هم همینطور (در واقعیت ندارم) مدرسه بودن ووقت اومدن به خونه از مدرسه بود . گفتم بچه ها کلید ندارن .یهو دیدم همسرم منو دید که ا ز خونه زدم بیرون به قصد اینکه برم مرکز شهر تند خودشو بهم رسوند .یادم نیس فک کنم سوار تاکسی شده بودم یهو دیدم رو تخت فلزی یه نفره بودم یادم نیش برانکار بود یا عادی . یهو دیدم همسرم بالا سرمه گفت میخاستی بری مرکز شهر لابد پول داری تو بانک ازم قایم کردی.من ناراحت بودم ناراحتتر شدم حرفش برایم سنگین بود زدم زیر گریه انگار حتی نای گریه کردن نداشتم از غصه حال بدی بود وتلخ بهش گفتم چرا بامن اینجوری حرف میزنی حالمو که میدونی وشرایطمو.بیدار شدم راحت شدم اونقدر تو خواب حالم بد بود.با تشکر از شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیر خوابتان این است که شما از گذشته دوست داشتید که شرایط زندگی تان بهتر از این بود و همسر شما به ثروت و رفاه بیشتری می رسید. شرایط مالی همسرتان بهتر خواهد شد ولی او نمی داند که چطور باید کنترل کارها را بدست بگیرد و نیاز به راهنمایی دارد تا کارها را به خوبی به پیش ببرد. شما هم کارهایی را برای رسیدن به موفقیت، مد نظر دارید و می خواهید سعی کنید که از تجاربتان در زندگی استفاده کنید و مشکلات مالی تان را رفع کنید و از سختی ها بیرون بیایید. همسر شما خیال می کند که شما موفق تر از او عمل می کنید و قادر هستید که از فشار و استرس زندگی بیرون بیایید و برای شما اعتبار بیشتری قائل است. انشالله از غم رها خواهید شد و امنیت مالی بیشتری بدست خواهید آورد. همسرتان هم از شما تعریف و تمجید خواهد کرد. تشکر از همراهیتون
eli : سلام.مامانم دیدن عشقم که نزدیک به ازدواجمونه از نوه داییم خواستگاری کردن واونامیپرسن رضاچطوره،مامانم میگن خیلی پسرخوبیه حتما بهش دخترنو بدید.من روی طاقچه خونه دختره بامامانم نشستم و روی پام یک نوزاد دختره که مامان میگه بچه پوشک نداره خیس نکنه.و میبینن رضا خیلی ناراحته و از خونه اونا خارج میشه و ازپله های خونه پدربزرگم میرن بالا و میبینن موهاش و صورتش عرق کرده.و دیدن خانم سابقش(مدتها متارکه و درحال طلاقن) ی چادر سفید سرشه و اومده دنبالش میگه برگرد.رضاهم میگه من میرم که فقط دفتر کارمو ازش پس بگیرم و میام(به نام همسرش زده بود و ازش گرفتن و بسیار از این موضوع ناراحته).منودیدن تو صف نون بودم اول خواستم دوتا بگیرم بعد ۴ تا گرفتم.و رضا رو دیدن جلوی همسرش داشته (موهای عورتش رو با ژیلت میزده )و ازدور منو نگاه میکرده بالبخند که نگران نباش میام
فریبا هراتی
: سلام. لطفا همیشه برای تعبیر صحیح، تاریخ خواب را به روز و ماه قمری بیان کنید. فامیل شما آرزو می کنند که کاش همسری مثل عشق شما نصیب آنان شود. شما به خودتان افتخار می کنید که او عشق شماست. او مقداری پول در اختیار شما قرار داده که راحت باشید. اما مسئله ای ذهن رضا را ناراحت کرده و سعی می کند که خردمندانه رفتار کند و این مشکل را حل کند. افکار منفی زیادی ذهن او را ناراحت می کند. خانم سابق او اما احساس خواهد کرد که بسیار سفید بخت و خوشبخت است و به آرامش می رسد. آنها با هم آشتی می کنند و روابط زناشویی خوبی با همسر سابقش برقرار خواهد کرد شاید به این بهانه که او را بفریبد تا دفتر کارش را از دست ندهد. شما می خواهید شرایط زندگی تان خوب شود و به ثروت و رفاه برسید. ولی بین شما و او فاصله خواهد افتاد. تشکر از همراهیتون
مهسا : من مجرد و ۲۸ ساله هستم. از ابتدای خوابم وظیفهی نگهداری از یه دختربچه رو که نمیشناختمش بر عهده میگیرم. انقدر کوچیک بود که نمیتونست راه بره. اول اون رو به دستشویی میبرم؛ خیلی دستشویی میکنه. طوری که از چاه پایین نمیره. سقف دستشویی هم چکه میکنه و آب انقدر زیاد میشه که لباسهاش کاملا خیس میشه. انگار باز هم دستشویی داره اما من دیگه از اونجا میبرمش. کلی هم شیلنگ میگیرم تا دستشوییها پایین برن. مکانِ خواب تبدیل به دبیرستانِ سالهای دانشآموزیم میشه. من کودک را مدام تو بغلم دارم و مدام قربونصدقهاش میرم. خیلی دوستش دارم.لباسهای خیسش رو درمیآرم تا سرما نخوره. حالا برهنه او را در بغلم دارم و طوری با دستهام محافظتش میکنم که نه سرما بخوره نه کسی برهنگیش رو ببینه. توی دبیرستان از این ور به اون ور میبرمش. اما یه دفعه یه ماری رو پشت استخرِ حیاط میبینم. به همه هم میگم. همه فرار میکنن. منم بچه به دست فرار میکنم. حالا وظیفم از مراقبتِ بچه خیلی زیادتر میشه. بچه لخته و من بهش میگم برو زیر مقنعهام. همش میخوام یه چیزی حولهای پارچهای بندازم روش. میخوام برسم به کیفم که لباس بچه از توش درآرم. همه به سمت کلاس میریم. از پلهها بالا میریم. اما میبینم دمِ کلاس یکی از بچهها مار رو بغلش کرده. یکی میگه همیشه دوست داشته مار داشته باشه. (ما از مار فرار کرده بودیم اما ماره تو بغلِ اون همکاسیهاس. خیلی جا میخورم) مقدار بسیار زیادی هم مارهای خیلی کوچولوی سیاه اونجا یودن. اما انگار مرده بودن. آزاری نداشتن. من بیرون از کلاس میایستم و دوستم داخل میره تا کیف من رو پیدا کنه. آخر به دستم میده و من از پلهها پایین میان. چند تا پسر هم تو راهپلهها به من تیکه میاندازن.(یکی میگه این ۶۷ایه؟ یکی دیگه میگه نه متولدِ ۷۳اس. درست هم گفت) بچه رو روی سکوی بلندی میذارم. تا لباسهای تو کیف رو تنش کنم. لباسها بزرگن مال خودش نیستن؛ ولی خوبن. گرمش میکنن. مادرمم تو این کار بهم کمک میکنه. اونجا شلوغه. پدرمم مار رو میگیره و همه خوشحال میشن. من باید بچه رو پس ببرم و دارم به خودم میگم باید به پدر و مادرش بگم که امروز توی دبیرستان خیلی داستان داشتیم اما من با تمام وجود از بچه محافظت کردم. بچههه هم خیلی من رو دوست داشت.
فریبا هراتی
: سلام. شما شخصیتی با کرامت و دلسوز، معصوم و بی آزار دارید. همیشه سعی کرده اید که از خودتان مراقبت کنید و مشکلاتتان را در دل خودتان نگه داشته اید. شما گاهی بسیار احساس استیصال می کردید و آنقدر حرفهای ناگفته سر دلتان مانده بود که فقط خودتان از آن با خبرید. گاهی هم دیگران نظراتشان را به شما تحمیل می کردند و یا به خاطر نارضایتی ها، حواس پرتی ها و یا خبرهایی که ناخواسته از آنها با خبر می شدید، دلتان می سوخت و احساسات تان جریحه دار می شد. شما همیشه سعی کرده اید که خودتان مشکلات تان را رفع کنید و قدر خودتان را بدانید. شما در سالهای دانش آموزی تان سعی کردید که احساساتی رفتار نکنید تا دیگران با شما با بی رحمی رفتار نکنند و می دانستید که اگر نقطه ضعفی به دیگران نشان دهید آنها شما را آزار می دهند و با شما سرد رفتار می کنند. شما از اشخاصی که بخواهند به دیگران با بی رحمی و قساوت قلب برخورد کنند، فراری بودید و دیگران را هم از تعامل با این اشخاص برحذر می داشتید. خطرات زیادی در زندگی تان بوده که شما شاید نادیده شان گرفته اید و یا خود بخود از بین رفته اند. ولی از اینکه کسی بخواهد در حق شما بدرفتاری کند، قطعا ناراحت می شوید. بعضی ها خیال می کردند که شما رفتارهای متناقضی دارید که مشکلات را در خودتان می ریزید و حرفی راجع به آن نمی زنید. شما می خواستید که بر موانع سرراهتان غلبه کنید و سخت بکوشید و استقامت کنید ولی بعضی شما را بدشانس می دانستند. حالا شما سعی می کنید که جایگاه خوبی برای خودتان در زندگی بسازید. می خواهید خردمندانه تر رفتار کنید و تصویر تازه تری از خودتان به دیگران نشان دهید. شما هنوز معصوم و با کرامت هستید و گاهی خودتان را از درون دست کم می گیرید ولی با این وجود، ترستان را ابراز نمی کنید و سعی می کنید که قوی تر به نظر برسید و خردمندانه تر رفتار کنید تا دشمنانتان به شما ضربه ای نزنند. شما بخوبی از خودتان مراقبت می کنید و سعی می کنید که همیشه جوری رفتار کنید که وجدانتان از شما در برابر خودتان راضی باشد و به خودتان ظلم نمی کنید. تشکر از همراهیتون
نینا : سلام وقت بخير، ديروز صبح جمعه خواب ديدم يه بچه كه توي هر دو دستش دستبند طلا ، توي گردنش گردنبند طلا و روي يكي از گوشهاش قسمت بالا يا همون طرف روي موهاش يه چيز طلا به اندازه گوشواره آويزون بود،نشسته بود و با من كه پشت تصوير بودم حرف ميزد،نميدونم ازش پرسيدم و اون بهم گفت يا يه جورايي خودم متوجه شدم كه دوجنسه هست.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما شخصیتی قوی و موفق دارید، تمایلات و خواسته هایتان را بدست آورده اید، فکرتان خوب کار می کند و نصایح ارزنده ای هم در زندگی تان شنیده اید. اما جنبه های مردانه و زنانه ای متفاوت از دیگران در خودتان می بینید و مشتاق نیستید که این واقعیت را در خودتان تایید کنید. شما به صورت سایه وار با خودتان کنار می آیید و نگران هستید و دمدمی مزاج شده اید. نمی دانید که چرا گاهی اوقات مردانه و قوی و مستقل رفتار می کنید و حالت تهاجمی به خودتان می گیرید و یا بعضی وقتها لطیف و زنانه می شوید. تشکر از همراهیتون
nasrin : سلام.۲۰ ام دی،۱۷ ام جمادیثانی
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که با شرایط سخت و بغرنجی که در زندگی تان در رابطه با عشقتان مواجه شده اید، مدارا کرده و روشنفکرانه مشکلاتتان را حل کنید. شما عزم و اراده تان را برای رسیدن به موفقیت بالاتر برده اید و می خواهید تعادل و آرامش را در زندگی تان ایجاد کنید. اما روحیه تان خسته است و احساس می کنید که اهدافتان محقق نشده اند. شما بشدت استرس دارید و احساس خفگی می کنید. می خواهید با چالشهای زندگی تان مواجه شوید و دوباره نفس کشیده و زندگی آزاد و خالی از استرس را تجربه کنید. شما سعی می کنید که خلاقیت به خرج بدهید و به نحوی خودتان را به عشقتان نزدیک کنید. شما هویت خودتان را گم کرده اید و نمی دانید که کاری که می خواهید انجام دهید، درست است یا خیر. شما می دانید که عشقتان بشدت مشغول وظائف خودش است و خودتان هم تمایل دارید که آزادی عمل داشته باشید، به خودتان فضا بدهید و از موقعیت های مضر و استرس زا بتوانید در صورت لزوم زود فرار کنید. عشق شما از افکار شما بی خبر است. فکر فاصله گرفتن از او از جهتی به شما آسیب می زند چون در این صورت هر چند که هدفتان محقق نمی شود ولی از این جهت که وارد چالش بزرگتری با او نمی شوید، احساس آرامش و بی خیالی خواهید داشت. شما می خواهید خاطرات تلخ قدیمی را از ذهنتان پاک کنید. شما در رابطه با عشقتان خودتان را یک مهره ی سوخته می دانید که خودمختاری و استقلال تان را از دست داده اید. اما رفته رفته شما قویتر خواهید شد و احساس خوشبختی و آرامش بیشتری خواهید داشت. سعی می کنید که قوی باشید تا کسی از شما سو استفاده نکند. عشقتان عذاب وجدان دارد و خودش را محکوم می کند. شما می خواهید او را ببخشید و فراموش کنید در حالی که او دوست ندارد که شما فراموشش کنید. احتمالا او دوست دارد که هم خدا را داشته باشد و هم خرما را! خوابتان شامل 3 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون
پرند : سلام خسته نباشيد،٣٨سالمه مجرد و مربي كودكان اوتيسم هستم.امروز صبح ساعت ٥:٢٠ از خواب پريدم و فقط يك صحنه يادمه و اون اينطور بود كه يكي از شاگردامو به نام محمد مهدي توي خواب ديدم كه چهارزانو نشسته و خطاب به من كه پشت به تصوير بودم داره جملاتي ميگه،داشتم بهش ميگفتم واي چه رنگ پوستت روشن شده رفتي حمام؟! اونم داشت ميگفت حمام رفتم و يه سري جملات ديگه. توي خواب خيلي تَر و تميز شده بودو با صورت روشن.در أصل محمد مهدي پوست برنزه داره و خيلي به ظاهر و نظافتش اهميت نميدن و من دارم بهش كمك ميكنم.جمله بندي درستي هم اصلا نداره.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواب شما دو تعبیر متفاوت می تواند داشته باشد. اولین تعبیر این است که به خاطر راهنمایی های شما، خانواده ی او یاد گرفته اند که با او درست رفتار کنند و جوری به احساسات و خواسته های او اهمیت بدهند که او از ناراحتی ها و نگرانی ها بیرون آمده و خیلی از قبل، احساس آرامش بیشتری می کند. اما تعبیر دوم این است که او بشدت از مسئله ای می ترسد و این احساس ترس را از شما مخفی می کند. با توجه به اینکه او اوتیسم دارد، اگر تعبیر دوم صحیح باشد باید شما از رفتار او این ترس را قطعا مشاهده کنید. تشکر از همراهیتون
Fereshte : با عرض سلام حضور شما سربلند وپایدار باشید .
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوئابتان این است که شما و خواهر و دختر خاله تان شخصیتی با فرهنگ و با پرستیژ دارید و با اشخاص موفقی در زندگی تان در تعامل هستید. خواهرتان رفتاری مهربان و دلسوز و با ایمان دارد و شما نگران و ناراحت هستید. اما شما به هدفتان خواهید رسید و کار یا پروژه یا موضوعی که انتظار داشتید که برایتان محقق شود، برآورده خواهد شد. شما خوشحال خواهید شد و نباید به خاطر مشکلات امروزتان غصه بخورید. باید دلسوزانه تر و با اشتیاق بیشتری به زندگی تان نگاه کنید و در عملی کردن اهدافتان سستی و بی حوصلگی از خودتان به خرج ندهید. انشالله در کارتان موفق می شوید. اگر بچه پسر بوده گشایش کار پیدا می کنید و اگر دختر بوده، به ثروت خواهید رسید. خوابتان شامل 2 حق خواب بود. تشکر از دعاهای خیر و همراهیتون
shamim : سلام من با یکی از دوستام قطع ارتباط هستیم خواب دیدم تو یه جمعی بودم و سخنران داشت از دوستان قدرنشناس و احمق حرف میزد من کنار سخنران نشسته بودم و دقیقا حرف دلهای من بود به دوستم و دوستم در بین جمعیت بود و داشت بهت زده منو نگاه میکرد یهو بلند شد یه بچه ۲ یا ۳ ساله از دستش اویزون بود میگفت این بچمه جنسیتش معلوم نبود و یه بچه بیحال و شل و ول بود (مجرده) یهو صحنه عوض شد و داشت با دوس پسرش دعوا میکرد دوس پسرش میگفت من این بچه رو نمیخوام غلط کردی و اینا حرفا بعد دوستم میگفت خودش خودبه خود که نیومده تو هم مقصری خلاصه (دوستم و دوس پسرش همیشه مشکل دارن ولی الان از روزگارشون خبر ندارم)
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که دوست سابق شما، تقاص کارهای اشتباهی را که نسبت به شما کرده است را پس خواهد داد و خودش متوجه خواهد شد که به چه دلیل با سختی و مشکلات مواجه شده. او اهدافی دارد که قادر به عملی کردنشان نیست و رابطه اش با دوست پسرش خراب خواهد شد چون اهداف دوست شما و دوست پسرش یکسان نیست. تشکر از همراهیتون
Hoshang : سلام.خدا قوت.صبحی خواب دیدم،تو فضایی که بخشی از اون شبیه یکی از اتاثق های خونه قدیمی پدری ام است ،یک آن متوجه می شم که من صاحب یک دختر بجه چند ماهه هستم. لباس صورتی کامل به تن داشت،تو یک تشک دراز کشیده بود،حرف می زد و می خندید.حرف هاش نشون می داد از سن و سالش بیشتر می دونه و می فهم.چهره اش نسبتا سفید رو و قدری تپل می زد.من که دقایقی متعجب بودم از وجود این فرزند.خانمم نیز همون حوالی بود.این که این فرزند کی و چطوری به دنیا اومده بود ،قدری تعجب من را بر انگیخته بود.گویا دخترهایم اونجا هستن.اونها هم متعجب از وجود این بچه.دختر چنان با من ارتباط می گیره و حرف می زنه که انگار مادرش مهم نیست.بچه بیشتر می خواد برای من حرف بزنه و بیاد تو بغل من.من هم تاییدش می کنم.و از اینکه شبیه.خودم است،بدمنمیآد.خانم هراتی دخترام بزرگند و دیگه وقت بچه سوم نیست.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به ثروت و سرمایه ای دست پیدا می کنید که از طریق ارث به شما رسیده و یا از طریق تفکرات خردمندانه ی خودتان حاصل شده و از داشتن این سرمایه خیلی به خودتان افتخار می کنید. شما می دانید که خودتان موجب افزایش این ثروت شده اید و قدر آن را می دانید. فرزند دختر در خوابتان نمادی از ثروت شماست و نه اینکه بخواهید دوباره بچه دار شوید. تشکر از همراهیتون
Hoshang : سلام شهره هستم ( من و همسرم الان سن پنجاه را رد کردیم) ولی در این خواب ۳۷,۳۸ ساله هستیم، همسرم چهره اش مثل پسربچه های ۲۴ ساله هست. دوسه روزی میشه به یک خونه بزرگی نقل مکان کردیم ساعت ده صبح هست گویا شب قبلش میهمان داشتیم من دارم ظرفهای باقیمانده از شب رو به آشپزخونه می برم و صحبت هم میکنم « یه بار نشد پول بذاری و نپرسید برای چی می خوام ، می خوام شورت بخرم می پرسی چند هست و همون مبلغ رو میذاری می خوام کفش بخرم همون مبلغ رو میذاری ،شاید من کار دیگه ای داشته باشم
کمی پول بذار خونه و...» همسرم نشسته و در حال کتاب خواندن هست، همینطور که مشغولم متوجه سگمون پوفی( سگ ۱/۵ ساله ماده سیاه)میشم که دستش روی میز گذاشته وایساده به بالا نگاه میکنه و میگه مامان نور ، نور خورشید .. من شوکه میشم و خوشحال و داد میزنم وای داره مثل ما حرف میزنه منم باهاش به بالا نگاه میکنم سقف خونه طاق گنبد بزرگ کاشیکاری سبز و آبی و .. خیلی قشنگی بود و نورگیری داشت که از اون نور خورشید می اومد خیلی قشنگ بود، میرم دستشویی درحال انجام اجابت به کاشیهای کرم قهوه ای نگاه کرده و میگم ای بابا من هنوز فرصت نکردم اینجا رو تمیز بکنم باید اینجا رو خوب بشورم، از توالت خارج شده ناگهان می بینم همونجایی که پوفی بود یه دختر بچه نشسته با سری بزرگ و اندام کوتاه ولی قوی اما یک دست تا آرنج بوده (یعنی اندازه این دو قسمت برابر بود) میرم بغلش میکنم و میگم پوفی انسان شد؛ بغلش میکنم و دخترام خیلی خوشحال هستند لباسهای بچگی خودشون رو میارن ( حتی لباسهای نوزادی دختر بزرگم هم بود) پوفی لباس می پوشه و با آرامی و باچشمهای نافذش به من نگاه میکنه، همسرم دراز کشیده درحال کتاب خواندن و توجهی نمیکنه، من هم دانشگاه میرم هم کار میکنم برای همین پیشنهاد پرستار میدم تا پوفی تنها نباشه ؛ اسمش رو میذارم پری اول دختر بزرگم مخالفت سطحی میکنه ولی همه پری رو قبول کردند. دختر کوچکم پری رو می بره دستشویی و شستشو میده و می بینم پشتش پایینتر از گردن حفره ای هست مشکلی ندارد ولی میگم باید ببرمش دکتر تا بخیه بشه مقعدش هم باز بود و مدفوع مشخص بود ولی بو و ... نداشت. همین موقع همسرم میگه یه بی پولی نشونت بدم خودت بشین خونه بچه ات رو بزرگ کن و ..... با خودم پری رو بردم به محل کار و به همه گفتم این دخترم پری هست و همه خوششون اومده بود خیلی دوسش داشتند. صحنه عوض شد پری دختری ۱۵ ساله شد خیلی زیبا و شیک با دخترام داخل کشتی بودیم پسری وارد میشه از همون اول از پری خوشش اومد و اونو می بوسه و پری خیلی تعجب کرد( پری دستش سالم بود و بسیار زیبا) و ذهنی سوپر نابغه داره هر کسی هرچی میگه مثل رباط ضبط میکنه معادلات چند مجهولی رو در یک ثانیه حل میکنه خیلی باهوش هست.
فریبا هراتی
: سلام. شما و همسرتان به دستاوردهای بزرگی رسید و زندگی کاملا موفق و متعادل و خوبی دارید. همسر شما مرتب به دنبال پیدا کردن وجهه ای بهتر و معاشرت با اشخاص بالاتر و متول تر است. او می خواهد به عشق و قدرت و جایگاه بالایی در زندگی برسد و به نظر شما او رویاپردازی می کند و گاهی نامجرب رفتار می کند. شرایط زندگی شما خیلی عالیست و شروعی تازه و سرشار ار موفقیت را آغاز کرده اید و احساس موفقیت و قدرت زیادی دارید. شما می خواهید اشتباهات گذشته تان را بشویید برود و برای آینده تان برنامه ریزی می کنید. می خواهید که همسرتان به تمایلات و برنامه ریزی شما برای آینده تان اعتماد کند و اعتبار بیشتری برای شما قائل باشد. همسرتان می خواهد آگاهی و دانشش را بالاتر ببرد. شما بینشی بسیار قوی دارید، مهربان و وفادار هستید و امیدوارید که همه چیز عالی پیش برود. شما ایمان دارید که با این پروژه های تازه ای که در ذهنتان دارید می توانید زندگی تان را بهبود ببخشید. شما روحی قوی و ذهنی روشن دارید. سعی می کنید که از نظر مالی برنامه ریزی درستی داشته باشید و مشکلاتتان را رفع کنید. شما سرمایه ای بدست آورده اید که فکرهای بزرگی در رابطه با آن در سرتان است و می خواهید آن افکار را عملی کنید. شما می خواهید از دخترانتان هم حمایت کنید و خواسته های آنان را هم فراهم کنید. شما به تمایلات و خواسته های خودتان هم خیلی توجه خواهید کرد و به این درک بالا رسیده اید که باید برای خودتان احترام و اهمیت قائل باشید نه اینکه منتظر بنشینید که همسرتان به شما توجه کند. برای شما سخت است که خواسته ها و احساس تان را به زبان بیاورید و بین عقل و دلتان تعادل ایجاد کنید و کمبودها و چیزهایی که تا بحال بدست نیاورده اید را بخواهید بدست بیاورید. خیلی هم دست و دلباز هستید و همه می دانند که چطور پول خرج می کنید. همسر شما از اینکه شما پول خرج خودتان کنید ناراضیست ولی شما به او توجه نمی کنید و به خودتان می رسید. همه ی مشکلاتتان به یکباره از بین می رود و به آرامش و تعادل در زندگی تان می رسید. شما گشایش کار می یابید چون خیلی باهوش هستید، حساب کتاب زندگی سرتان می شود و حواستان جمع است. تشکر از همراهیتون