تعبیر خواب بیمارستان
لوک اویتنهاو میگوید: اگر خواب بیمارستان دیدید، دوستانتان نیازمند کمک شما خواهند شد. اگر خود را در درون بیمارستان ببینید، خبرهای غمگین خواهید شنید. اگر خواب ببینید در بیمارستان بستری هستید، نشانه آن است که باید با دقت و هوشیاری از بیماری مسری فرار کنید. اما اگر خواب ببینید برای عیادت شخصی به بیمارستان می روید، نشانه آن است که از حال یکی از نزدیکان خبرهای بدی خواهید شنید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
amir por : خانم هراتی میتونه یه اقا باشه یا به کس خاصی .من که تو فکر یه اقا بود که میگفتم ارتباتشو باهاش داره می تونه اون باشه.تو این خوابی که دیدم اکثرا تو خواب گریه میکردم به شدت.از تو خواب نمیشه پی برد به جنسیت این کسی که باهاش ارتباط داره .بقیه خواب این بود که دیدم من و خواهرم داریم راه میریم یه کسی با پارچی که دستش بود بهم مشروب داد .
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز از خواب شما مشخص نیست که این خانم با چه کسی می خواسته ارتباط داشته باشد و تمایلی نداشته که شما بفهمید. ولی منطقا" اگر او در خواب می خواسته با خانمی در ارتباط باشد، ترس او برای اینکه شما این موضوع را بفهمید، بی معنی می شد! پس به احتمال قوی او می خواهد با کسی در ارتباط باشد که نگران است شما از این موضوع با خبر شوید- یعنی یک آقا. شما فکرتان راحت خواهد شد و به آرامش می رسید.
amir por : سلام خانم هراتی .دیشب خواب دیدم کسی که دوسش دارم تو بیمارستان بستری انگار رفته باشه کما من رفتم عیادتش خودم چنان زیبا و خوشگل شوده بود تو خواب لباسم مرتب کت شلوار به پام با یه پالتو.داخل بیماریستان که شودم برادرش و شوهر این خانم تو بیمارستان بودن که من با برادر این خانم درگیر شود و زدمش زمین برفم باریده بود.بعد رفت تو داخل بخش ای سی یو به یه پرستان پول در اوردن بدم گفتم بزار برم یه لحضه ببینمش که اجازه نداد پول زیادی خاست تو همین حین دیدم شوهرش بهم میگه امیر اون مرده گفت برم براش خاک بیارم انگار فکر کنه دیگه میمیره من دنبالش کردم بزنمش گفتم این یارو دعا نویسه .ولی پرستار عوض شود بهش دوتا تراور دادم که اونم یکمش پیش من بخشید به یه نیاز مند تا اجازه داد رفتم پیش خانم خودش بی هوش بود ولی تا من صداش کردم ملی بیدار شو یهو بیدار شود اولش ترسید افتاد از تخت پاین که داد زدم اومدن بلندش کردیم گذاشتیم رو تخت یکم اروم که شود دستمو کشیدم یه مواهای سرش همیه موهاش تراشیده بود نمیتونست حرف بزنه لباساش بالاتنش لخت بود خیلی داغون افتاده بود بهش گفتم بگم دخترتو بیارن ملینارو پیشت با سرش میگفت اره بهش گفتم بگم شوهرت بیاد کنارتمیگفت اره بعد تو دستش سیگار بود من تعجب کردم که سیگارم مگه میکشی گوشیشو محکم گرفته بود تو دستش تو قلب خودم فکر میکنم که این حتمی دوس پسر جدیدش حلش داده افتاده پاین با همین فکر از اتاق اومدم بیرون .البته خانم هراتی قبلش یه جورای بدنم تمیز نبود اصلا تمیز نبودم
فریبا هراتی
: سلام. فکر این خانم بسیار ناراحت است و احساس بی یاوری و ناتوانی می کند . بر عکس او شما رفتاری بسیار برازنده و متین دارید و وجهه ی خوبی دارید و در امنیت و آرامش و رفاه به سر می برید. برادر این خانم رفتار سرد و خشکی با او دارد و او قلبش شکسته است. همسر او امیدی به خوب شدن اخلاق و رفتار او ندارد و از او کلا ناامید شده است و او دارد به شدت افسرده می شود. او احساس تنهایی می کند و عزت و احترام او به کل از بین رفته است و احتمالا شوهرش با او بد رفتاری می کند. او حمایتی ندارد ولی تنها دلخوشی اش به ارتباطی است که او با کسی حفظ کرده است. تمیز نبودن بدنتان در تعبیر خواب بی تاثیر است. تشکر از همراهیتون.
ابراهیم : با سلام و احترام. دیروز سحر 99.03.30 یکی از بستگان در رویا دیده است که در حیاط بیمارستان است و مادر من (که البته میدانید مبتلا به آلزایمر هستند) ظاهرا در بیمارستان بستری است و سپس مرحوم پدر مرا میبیند (13 سال پیش فوت شده اند) که با لباس های شیک و مرتب به عیادت مادرم آمده بوده و داشته برمیگشته. سپس او به داخل بیمارستان می آید که مادر مرا ببیند و دم درب اتاق من (یعنی ابراهیم که خب با مادر زندگی میکنم) و خواهرم(که پزشک است و من هر کار درمانی را با او مشورت میکنم) را میبیند که دم درب اتاق ایستاده ایم و شروع به گفتگو با ما میکند. (خواب اینجا تمام میشود و او مادرم را در خواب ندیده فقط میدانسته که در بیمارستان بستری است)
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. روح پدرتان شاد. شما همگی نگران مادرتان هستید و برای سلامت و آرامش او دعا می کنید. روح پدر شما زنده است و از شرایط مادرتان با خبر است و نگران اوست. دعای خیر پدرتان پشت سر مادرتان است. تشکر از همراهیتون.
المیرا : سلام من خواب دیدم رو تخت بیمارستان هستم کاملا سالم بودم، ولی یه لحظه تو خواب دیدم که لخت مادر زاد شدم رو تخت ، طوری که خجالت میکشیدم و اذیت میشدم لطف تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما برای رهایی از مشکلاتتان به خدای بزرگ پناه می آورید و رک و پوست کنده و از صمیم قلب راجع به تمام خواسته هایتان با خدای بزرگ صحبت خواهید کرد و از اینکه می دانید خداوند احساس قلبی شما را راجع به همه چیز می داند، احساس شرم می کنید. تشکر از همراهیتون.
Frnz : سلام وقتتون بخیر باشه.من خاب دیدم که الان تو این دوره ی پزشکیم وارد بیمارستان شدم و همون روز بارون شدید میباره و جلوی بیمارستان انگار ی ساختمونی دارن میسازن و یهو میبینیم که اتش نشان و امیولانس اومده جلو بیمارستان و من با سختی از ی سری سوراخا دارم سعی میکنم ک ببینم وضعیتش چطوره که یکی از دخترا میگه خودتو اذیت نکن و از اینجا ببین و وقتی میبینم که دست یکی از کارگرا قطع شده و فک کنم دست چپش بود بعد میرم از ی جای دیگه ببینم زیر پام خالی بود و یهو پنجره باز شد ک همه فک کردن الان پرت میشم اما دوستم و خودم به خودم کمک کردم و برگشتم سرجام و من میگفتم تا دور نشده باید دستشو زودتر پیوند بزنن و از این حرفا.و بعد ناراحت بودم و گریه میکردم که جرا رفتم پزشکی و بعد برگشتم خونه و از ترس اینکه کسی از من کرونا نگیره و میرم حموم و کل جاهایی رو ک نشستم رو با الکل ضدعفونی کردم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. اگر شما در واقعیت پزشک هستید، به خاطر استرس ناشی از کرونا، تحت تاثیر استرس شدیدی قرار دارید و احساساتی فکر می کنید. شما اهدافی دارید که هنوز به پایان نرسیده اند و خودتان را به عنوان قهرمان و نماد امیدی می دانید که می خواهید از تمایلات خودتان چشم پوشی کنید و به خواسته های دیگران برسید؛ همزمان که می ترسید که به خاطر دیگران سلامتتان به خطر بیافتد و می خواهید که مراقب خودتان هم باشید. شما دید وسیع و روشنی نسبت به اتفاقات و شرایط پیش رو ندارید و همه چیز را با حدس و گمان به پیش می برید. سعی می کنید که روی خودتان کار کنید و روحیه تان را قوی کنید ولی از نظر احساسی، کنترل شما دست خودتان نیست و احساس استیصال می کنید و ناراحتید. فکر می کنید که هر لحظه شاید خودتان هم به بیماری مبتلا شوید ولی اینطور نخواهد شد. شما فقط سعی می کنید که از دوستان و همکارانتان یاد بگیرید که قویتر عمل کنید. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام
من خواب ديدم مادرم مريض شدند و رفتند بيمارستان ،يك روز در بيمارستان بستري بودند و اومدند خانه،من براشون غذا درست كردم اما وقتي غذا را خوردند اون غذا رو بالا اوردند من ترسيدم و دوباره خودم بردنشون بيمارستان و با دكتر صحبت كردم قرار شد براي چكاب باز بيمارستان بستري بشن مادرم حالش خوب بودو خيلي دلش نميخواست بستري شه اما من نگران بودم بيمارستان خيلي مجلل بود و مثل هتل بود من در حال انجام كارهاي ادراي بودم و بيمارستان خيلي شلوغ بود و اسانسورهاش پر از جمعيت من مادرم و رو سوار اسانسور كردم و خودم با پله رفتم چون جا نبود تو اسانسور بعد مادرم رو بستري كردم و نشسته بودم كنار تخت پيشش كه انگار يهو ديگه مادرم بستري نبود رو تخت ،يه خانمي جاي مادرم بود كه دو تا پسر بچه دوقلو كوچك داشت و انگار تو خواب من همراهش بودم و ميشناختمش،و بعد در قسمت اخر خوابم اون خانم انگار باردار بودن.
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما احساس نگرانی و اضطراب دارد و این به خاطر نوعی شخصیت دمدمی مزاجی و دوگانه ی اوست که نمی تواند احساس آرامش داشته باشد. او مرتب دو دل و در تردید است و با تصمیماتی که در زندگی اش می گیرد سازگار نیست. شما می خواهید از او حمایت کنید ولی او حمایت شما را پس می زند و حمایت کسی دیگری را هم نمی پذیرد در حالی که اصلا مشکلی ندارد!! شما احساس می کنید که مادرتان می خواهد از شما سو استفاده کند. مادرتان فکرش الکی ناراحت است او به امنیت در کار و شادی و سرسپردگی در زندگی رسیده است ولی باز هم انگار راضی نیست. تشکر از همراهیتون.
جهانتاب : ببخشید خانم هراتی من مطلبی رو باید اضافه کنم که من دستشون رو گرفته بودم و گویا داشتم میکشیدمشون ببرمش توی طبقه ی دادگاه از سمت همون پله ها که جمعیت اومدن و ایشون رو با خودشون بردن به سمت پله ها و خروج از دادگاه.ممنون
جهانتاب : سلام.من چندماه پیش خواب دیدم که توی محیط بیمارستان هستم دنبال کسی، دقیقا دیوار به دیوار ساختمون بیمارستان رفتم تو دادگاه، طبقه دوم بودیم که دیدم همسرم کنارم هست که الان از هم جدا هستیم ، یهو جمعیت عظیمی مرد رفتن سمت پله ها به سمت پایین و همسرم هم همراه اونا ازم جدا شد و از راه پله به بیرون دادگاه رفتن و خالی شد دادگاه از جمعیت پریدم روی نرده های سقف راه پله ها و بعد اومدم پایین. رفتم دوباره داخل بیمارستان هم همسرم اونجا نبود، برگشتم سمت همون طبقه ی دادگاه دوتا از همکارای خانم قدیمیم رو دیدم که خارج از ایران هستن و موفق و اونی که بچه دار شده بچه ش تو بغلش بود بهم گفت چرا نمیری تو خارج جای خوبیه که بیدار شدم.تعبیر میفرمایید لطفا
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید که مشکلاتتان حل شود. می خواهید که خانم تان را مورد قضاوت قرار دهید و علیه او صحبت کنید. شاید او را گناهکار می دانید و این باعث می شود که در زندگی تان احساس استرس و نگرانی داشته باشید. اما اینکه خانم شما در دادگاه نمانده به این اشاره می کند که او به هزار دلیل بی گناه است. مردها در خواب شما گشایش کار اوست و این گویای این است که او هر چند که از نظر شما محکوم است ولی جایش در دادگاه نیست. اینکه به شما گفته اند برو خارج به متحول کردن زندگی تان اشاره می کند و اینکه خودتان را از این شرایط خارج کنید. اما اگر از همسرتان جدا شوید احساس خواهید کرد که زندگی تان در هرج و مرج قرار گرفته است. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام خداقوت، وقت بخير .ممنون ميشم تعبيرش رو بفرمايين.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. پدر شما به خاطر اینکه شما را ناراحت کرده غصه می خورد و فکرش ناراحت است. شما می خواهید به هدفتان برسید و خردمندانه ترین راه این است که میانبر بزنید و ارتباطتان را با پدرتان نزدیک تر کنید. با او تماس بگیرید و به او بگویید که به هر حال تحت هر شرایطی او را دوست دارید. چه به شما پول بدهد چه ندهد ولی از اینکه به شرایط شما توجه نشده ناراحتید همین. به او بگویید که دوستش دارید و خواهید دید که پدرتان هم احساساتش به سمت شما بیشتر متمایل می شود و به او از دیگران نزدیک تر خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
سروناز : سلام خانم هراتي جانم ديروز اتفاقي كه گفتين افتادو به خاستگار اولم جواب منفي دادم.ديشب خواب ديدم سوار ماشينش بودم و اون رانندگي ميكرد و يه نوزاد پسر رو پام بود قرار بود مادرمو ببريم بيمارستان چون حالش بدبود. مامانم جلو كنار راننده نشسته بود و من با بچه عقب بودم، يك دفعه حس كردم ايشون(خاستگارمن) در حال رانندگي لم داده و خوابش برده داد زدم كه حواست باشه ممكنه بميريم، كه پاشد خودشو جمع كرد رسيديم بيمارستان من بچه رو بردم تاب بازي و ايشون با عجله مامانمو برد اورژانس. من با بچه موندم و نميخواستم برم داخل و برام مهم نبود. در صحنه بعدي همين خواب، خواستگار دوم من(كه با اون هم قطع رابطه ام) ديدم انگار معلم يه كلاسي بود كه من هم شاگردش بودم و ميز آخر مينشستم ولي ايشون به دليل اينكه كار براش پيش اومده بود سر كلاس نيومد، از پايين حياط ميديدمش كه بالاي پله هاي زيادي توي اتاقي شبيه دستشويي كه پنجره هاي شيشه اي داشت و ديوارهاي داخلش خيلي تيره و سيماني بود مشغول شستن دستهاش بود و من رو نديد.مرسي ازتعبيرهاي عالي شما❤️
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما از اینکه به خواستگارتان پاسخ نه گفته اید ناراضی است و شما به افکار مادرتان و خواستگارتان که به خواسته های شما اهمیت نمی دهند ، محل نمی گذارید. خواستگار شما اصلا فکرش را به کار نمی اندازد و در عالم خودش زندگی می کند. شما هدف خودتان را دارید و اینکه مادرتان این تصمیم شما را دوست ندارد، به خودش مربوط است. خواستگار دومتان هم سعی می کند که اشتباهات گذشته اش را پاک کرده و از تکرار آن اجتناب کند و او می خواهد که شما از کاری که کرده اید، درس بگیرید ولی دلش نمی خواهد که مستقیما به شما اعتراض کند. او درک بالایی دارد و در شرایط سختی بسر می برد و غصه می خورد. ( گویا تقصیر شما بوده که با او قطع رابطه کرده اید.) تشکر از همراهیتون.