تعبیر خواب بیمارستان
لوک اویتنهاو میگوید: اگر خواب بیمارستان دیدید، دوستانتان نیازمند کمک شما خواهند شد. اگر خود را در درون بیمارستان ببینید، خبرهای غمگین خواهید شنید. اگر خواب ببینید در بیمارستان بستری هستید، نشانه آن است که باید با دقت و هوشیاری از بیماری مسری فرار کنید. اما اگر خواب ببینید برای عیادت شخصی به بیمارستان می روید، نشانه آن است که از حال یکی از نزدیکان خبرهای بدی خواهید شنید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
roksana : سلام خانم هراتی عزیز.شب خواب دیدم پسرم(۱۴ماهه هست) مریض شده وتوبیمارستان شهری که مادرم اینا اونجا زندگی میکنن بستریه چند روزه انگار خواهرم بهش سر میزنه بعدش دیگه خودم رفتم بیمارستان تو سالن همش منتظرم وبا گریه نشستم ونذر کردم ۱۴ تسبیح صلوات تقدیم به امام رضا که خوب بشه یه خانمه پیشم نشسته بود پرسید زمان سن بلوغته؟گفتم نه بهم یه دستنبد یه دفتر بود کوچولو با به چیز دیگه که یادم نیست داد بهم دستبندش از این مرواریدمانندا بود سفیددستم کردم گفت(اگه اشتباه نکنم )اینارو فلانی (بچه برادرشوهرِخواهرم)داده بده به من .من اصلا پسرم رو ندیدم فقط میدونم که بستریه.خیلی ناراحتم بعدش شنیدم پرستارا میگن خیلی تب داره تبش میره بالا میاد پایین سرفه داره،به مادرش بگید حالش خوب نیست ،ولی من مطمئنم پسرم حالش خوبه.اومدم بیرون از بیمارستان یه جای خاکی بود پیاده میرفتم ودوباره نذر صلوات امام رضا میکردم بعد سوار خط واحد شدم خالی بود تو اخرین صندلی سمت مردا نشستم .بعدش زنداییم رودیدم تو خیابون (باهم قطع رابطه ایم اما من سلام میدم همیشه)گفت مادربزرگم به خواهرش (چندین ساله خاله مادرم فوت شدن)گفته لباس بچگونه بخره برای بچه من وبفرسته.بعدبه خواهرم گفتم بچه من چیزیش نیس از نوزادی بدنش گرمه تب نداره ،ادمی که تب داره بی حاله فلان بعد انگارتصمیم گرفتم مرخصش کنم یا کردم.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. خوابتان به شما می گوید که این بسیار خردمندانه است که با خودتان و امام رضا ع عهد ببندید که پسرتان را بیمه ی امام رضا ع کنید و نذر کنید که برای سلامتی او 14 تسبیح به نیت 14 معصوم بفرستید و از امام رضا ع بخواهید دعا کنند تا سختی ها و بیماری ها از او دور باشد. دعاهای خیر خاله ی مادر بزرگتان پشت سر فرزند شماست تا خداوند او را برای شما نگه دارد. تشکر از همراهیتون.
لیلا : سلام.اول کاراکترهای خوابمو معرفی میکنم خوابم مخفی شه.
فریبا هراتی
: سلام. مادر ساناز شاید از نظر مالی متمول باشد ولی احساس خوشبختی نمی کند و شما از زندگی او بی خبرید و افکارش را با کسی در میان نمی گذارد. اما به زودی اتفاقاتی در زندگی او در جریان خواهد افتاد که شما هم شاید از آن با خبر می شوید. مهدی فکرش ناراحت است و ممکن است بلایی سر ساناز بیاید و این به خاطر حاملگی اوست و بنابراین اگر این اتفاق بد سر ساناز بیاید، این بچه وجهه ی بدی پیدا خواهد کرد و عده ای او را مسبب این بلا می دانند ( البته بچه تقصیری ندارد و معصوم است). اگر ساناز متولد 70 نیست، ولی گفته اند در این سال بدنیا آمده، فامیل او خواهند گفت که او که همه چیز داشت و زندگی او کامل بود، چرا عمرش کم است! شما همرنگ این جماعت نخواهید شد و از کارشان با خبر نیستید ولی مادر ساناز نگران این است که بلایی سر دخترش بیاید و در اینصورت زندگی علی و ساناز از هم خواهد پاشید. علی به فقر یا ناامیدی دچار خواهد شد و زندگی او خراب می شود. برای دفع شر صدقه بدهید. خواب شما 1494 کاراکتر و 2 حق خواب است. تشکر از همراهیتون
نرگس رستمی : سلام و ارادت بنده خواب دیدم که در بیمارستان هستم البته به واسطه شغلم.
و اونجا اقا خمینی رو دیدم که مشغول کار بود و داشت کتاب های درسی پزشکان و کسانی که علوم تربیتی و سیاسی میخونن رو داشتن بررسی میکردن و فهرست کتاب ها رو کم و زیاد میکردن. و قرار بود درس مشترک این دو گروه اموزشی باشه. و اونجا که حضور پیدا کردم دیدم که قراره ایت الله ملکوتی هم بیاد با محافظانش. و من هم منتظر دیدار ایشون شدم که ببینمش. و من کارم رو انجا تموم کرده بودم ولی چون ایشون میخواست بیادگفتم منتظر بمونم. و مردم هم منتظر بودن. و من داخل بیمارستان به سختی دستم رو شستم چون نگران بودم استین لباسم خیس بشه و تو اینه هم خودم رو دیدم و مرتب بودم. و سرویس بهداشتی نورانی بود و کاشی سبز رنگ داشت، در عالم واقع من ایت الله ملکوتی نمیشناسم ولی سرچ کردم دیدم عالم بزرگی بودن
فریبا هراتی
: سلام. ارادت متقابل. آیت الله ملکوتی در خوابتان اشاره به این شخص در واقعیت ندارد بلکه در تعبیر اشاره ای است از فرشته ی مقرب خداوند که همه چیز را می داند و ناظر به اعمال انسانهاست. امام خمینی تلاش کرده اند که آموزه هایی در رابطه با شفا و نحوه ی تربیت و شیوه ی اداره ی امور دنیایی را به دیگران یاد دهند و آنچه که ایشان انجام داده اند، همه در حضور فرشته ی خداوند، ثبت شده و هیچ موردی نیست که در دفتر اعمال انسان ثبت نشود. شما به سختی تلاش می کنید که در زندگی تان در راه خیر قدم بگذارید و خواب به شما می گوید که از اشتباهات گذشته تان دست بکشید و رفتار درستی داشته باشید. چون همه ی انسانها مورد قضاوت و ارزیابی فرشتگان خداوند قرار دارند. شما رفتاری پاک و شخصیتی با ایمان دارید و سعی می کنید که به گونه ای رفتار کنید که نزد خدای بزرگ، رو سفید باشید. تشکر از همراهیتون
Ghazal : سلام لطفا مخفی باشه
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که شما دلتان می خواهد که به روشی درست و خدا پسندانه زندگی کنید و کار خیر انجام دهید تا ثواب زیارت حج به شما برسد. عمه ی شما سبک زندگی ساده یا زندگی خانگی و آرامش دارد و احتمالا متاهل است و شما احتمالا به خواستگار قدیمتان فکر کرده اید ولی او دوست ندارد که شما راجع به او فکر کنید. حتی اگر او حد و اندازه ی شما بوده باشد، فکر کردن به کسی که ارتباطش با شما منتفی است صحیح نیست. شما می خواهید جاپای قرص و محکمی در زندگی تان داشته باشید و تمایل دارید ازدواج کنید. شما برای رسیدن به خواسته هایتان به خدای بزرگ توکل می کنید. شخصیتی اصیل و با فرهنگ دارید. همسایه ی قدیمی مرحوم شما، می خواهد که شما برای او دعا کنید و متقابلا او برای شما دعا می کند که به خواسته هایتان برسید. برادرتان زودتر از شما حاجت روا می شود و شما هم انشالله حاجتتان را خواهید گرفت. تشکر از همراهیتون
zahra : سلام.دیشب خواب دیدم دوباره توی بیمارستان هستم و عمل جراحی کردم و از اینجا دیدم که مرا با تخت از اتاق عمل خارج کردن و من هیچ دردی نداشتم ولی میدانستم بیهوش شدم و عمل روی من انجام شده و تازه به هوش آمدم. و تصویر بدن خودم را در ذهنم میدیدم که پایین تر از ناف شکم و کمی بالاتر از رحم جراحی شده و لخت بودم و میگفتم :الان جراح بدن منو دیده و کمی ناراحت بودم .بعد دوتا دکتر اونجا بودن که برام یک نایلون دارو نوشتن و دستم دادن .گفتن که میخوای آمپول را ما بزنیم گفتم نه خواهرام تزریفات بلدن.و بعد روی تخت دراز کشیدم کمی سوزش از داخل رحم داشتم.به خواهرزادم گفتم کمی دراز بکشم من تازه عمل کردم .اونم گفت خاله تو چطور راحت نشتی !؟ در صورتی که الان عمل کردی.من منتطر بودم خواهرم بیاد تا از بیمارستان بریم.خانم هراتی هفته قبل هم همین خواب را دیدم.تعبیرش برام مهمه.
فریبا هراتی
: سلام. انشالله از نظر فکری و روحی به آرامش خواهید رسید و خداوند مشکلاتتان را تمام می کند و جنبه های بد زندگی تان یا اخلاق اشتباه را از وجودتان دور خواهد کرد. احساسات منفی از ذهنتان پاک می شود. خداوند از تمام احساسات شما رک و صریح و پوست کنده با خبر است و حاجت روا خواهید شد. مشکلاتتان تمام می شود. تشکر از همراهیتون.
D : سلام وقتتون بخیر خانم هراتی عزیز لطفا نمایش نشه
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما از غم رها خواهد شد و خواهرتان به او کمک می کند که شادتر زندگی کند و آرامش بیشتری داشته باشد و مشکلاتش را حل کند. شما برای شادی روح عمه تان دعا می کنید و دعاهای خیر شما باعث می شود که گناهان عمه تان پاک شود. احساسات منفی تان را نسبت به عمه پاک می کنید و او را حلال می کنید. پسر او که بی کار است به شما فکر کرده و اینکه شما می توانستید باعث آرامش او باشید ولی چون بی کار است، شاید او نمی تواند از شما خواستگاری کند. عمه تان به خاطر شرایط پسرش ناراحت است و دوست دارد که او سرو سامان بگیرد. تشکر از همراهیتون
نیلوفر : سلام خواب دیدم خواهرکوچکم روی تخت بیمارستان بستریه و یه پسر جوان زیبا با لباس سفید پایین تخت روی صندلی نشسته و فقط من میدیدمش و میدونستم که روحه خواهرم یدفعه گفت او کی بود بعد من ازش پرسیدم مگه تو دیدیش، گفت آره گفتم هیچی او اومده به ما کمک کنه نترس اما خودم در دلم پنهانی ترس داشتم، کنار خواهرم روی تخت دراز کشیدم بعد دیدم با مادرم(سالهاس فوت شده) جلوی درِ بیمارستان هستیم و زنِ عموم (عموم قبل عید فوت شد) داشت بینهایت از ما تشکر میکرد که شوهرشو نجات دادیم! (زنِ در واقعیتش نبود زنی دیگه بود) و دستای منو دودستی گرفته بود و برای من دعا کرد که ازدواج موفقی کنم، بعد دیدم که مامانم نگران مادربزرگ پدریم(فوت شده)هست که در همون بیمارستان بستری بود و وقتی دوتایی رفتیم داخل راهرو دیدیم مادربزرگمو جواب کردن و مرخص کردن و بچه هاش دارن میبرنش و روسری داشت و اومد که سوار ماشین شه، همین حین که اونا توی راهرو بودن دیدم مامانم رفته به سمت یه راهروی دیگه که به اون راهرو وصل میشد و خیره و مبهوت به کسی نگاه میکنه من از اونا رد شدم و رفتم سمت مامان و دیدم مامانبزرگ مادریم (فوت شده) داخل راهرو و در انتها و نزدیک ما ایستاده و کاملا لخته و به جاهایی از بدنش پنبه چسبیده و بدنش پیر بود اما صورتش جوان و زیبا بود و بمن خیره شده بود و لبخند میزد چشمهاش عسلی و درشت و خیلی براق بود و طولانی بمن نگاه میکرد و من دوبار صداش زدم، اون راهرو سردخونه و همه جاش استیل فلزی بود و مامانبزرگم که کفن پیچش هم کرده بودن زنده شده بود و اومده بود بیرون، داخل خواب حس میکردم مادرم از مرگ او خبر نداشته! و بجای اینکه به مادر خودش اهمیت بده هوای مادرشوهرشو داشته بیشتر، مامانبزرگم انگار بخاطر من اومده بود بیرون از کفنش. ممنونم.
فریبا هراتی
: سلام. خواهر کوچک شما آرزویی دارد که به خاطرش دست به دعا برداشته و فکرش ناراحت است ولی تقریبا مطمئن است که به آن چیز نخواهد رسید مگر اینکه خواهرتان فکرش را عوض کند یا برای رسیدن به هدفش، دست به کار شود. روح مادرتان شاد. او روحش زنده است و از حالات خواهرتان و دیگر اقوام با خبر است و در کنار شما در تعامل است. مرحوم عموی شما، از اینکه شما دعایش کرده اید و روح او را نجات داده اید احساس بسیار مثبتی دارد و از شما به این خاطر شاکر است. ( زن او در واقع وجهه ی احساساتی خود عمویتان است که دیده اید). او هم برای شما متقابلا دعا می کند که خوشبخت باشید. مادربزرگ پدری شما، اشتباهات و گناهانی را در زمان حیاتش مرتکب شده که بخشودنی نیست مگر اینکه بچه های او، برای آمرزش او خیلی دعا و سعی کنند ( اگر منظورتان از جواب کردنش، این است که گفته اند می میرد) و اگر منظورتان مرخص کردنش است، او روحش آمرزیده شده. از جهتی مرحوم مادربزرگ مادری تان هم نیاز به حمایت و پشتیبانی بیشتری از جانب شما دارد. او می خواهد به شما بگوید که نباید احساسات سردی نسبت به او داشته باشید و نباید فکر کنید که مرده و تمام شده بلکه روح او هم زنده است و او هم اشتباهاتی را مرتکب شده بوده که حالا بخشیده شده است. تعجب مادر شما از اینکه او اینطور بوده به این دلیل است که مادرتان باور نمی کرده که مادرش مرتکب خطایی شده باشد و یا باور نمی کرده که او نیازمند دعاهای خیر شما باشد. تشکر از همراهیتون.
Mehrnika : با عرض سلام و احترام
خواب دیدم همسرم با خوشحالی بهم گفت که ۱۱ میلیون بهم میده و من برم برای جراحی زیبایی
هم خوشحال شدم و هم برام سوال پیش اومد که من تناسب اندام دارم و چه چیزیو باید جراحی کنم و خیلی نگران شدم با هم رفتیم تو یه ساختمون و منتظر پشت دری بودیم که بریم داخل و برگه ای رو برامون امضا کنن فکر میکردیم کسی داخله و منتظر مونده بودیم. من گفتم ۱۰ تومن از پول رو بیمه ام پرداخت میکنه و میمونه ۱ تومن ...بعد متوجه شدیم ارباب رجوعی داخل نیست وارد اون دفتر شدیم پیرمردی موقر پشت میز نشسته بود ورقه ما رو امضا کرد و ما بیرون اومدیم ،محله ای که اونجا بودیم رو دوست داشتم و حس خوبی بهم میداد و روبرو م یه برج مسکونی سفید و با شکوه بود که انگار تصویر یکی از واحداش به سمتم باز شد و من داخلشو با نور خوبی میدیدم حتی تابلو ها و دیوار کوبهاشو
ممنون از لطف و محبت شما خانم هراتی نازنین
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شوهر شما دوست دارد که شما تعادل و برابری بیشتری را در زندگی تان احساس کنید. زندگی مشترک شما بهتر خواهد شد. تصویری که شما در مقابل همسرتان و دیگران از خودتان بروز می دهید، بهتر خواهد شد، اعتماد به نفستان افزایش خواهد یافت و همسرتان تلاش می کند که شما را در زندگی تان بالاتر ببرد، به دستاوردهای بالایی خواهید رسید که قسمت اعظم آن به خاطر شخصیت خودتان است و عشق همسرتان به شما باعث خواهد شد که نگرانیها و احساس عدم تعادل در زندگی تان از بین برود. امکانات مالی تان تقویت خواهد شد و خردمندانه تر از همیشه زندگی تان را برنامه ریزی می کنید تا همیشه با همسرتان توافق داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
Mvaziri : سلام وقت بخیر خانم هراتی من چند وقت پیش خواب دیدم که وارد منزل یکی از اقوام شدم و دیدم منزلشون به یک سالن بزرگ دراومده و همه جا رو تخت بیمارستان گذاشتن و مریض هارو یادم نیست که بودند یا نه. پیش خودم گفتم چرا تو خونشون تخت بیمارستان گذاشتن .ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. او شخصیتی دلسوز و خیر دارد و تمام فکرش این است که به دیگران کمک کند که مشکلاتشان حل و فصل شود. تشکر از همراهیتون
ونوس : سلام خانوم هراتی مهربونم.متن پیام نمایش داده نشه لطفا.
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. تعبیر خوابتان این است که شما سعی می کنید که بسیار خردمندانه، آینده ی علی را حدس بزنید. در آن زمان، شما به علی و شرایطش بخوبی آگاهی خواهید داشت. علی تمام طول زندگی خودش در این مدت را با فریده، خیلی ناشیانه نقش بازی کرده و لگد به بخت خودش زده که این همه مدت منتظر شما بوده و وقتی که شما به او ابراز علاقه کردید؛ شما را پس زد. علی روحیه ای افسرده خواهد داشت. از نظر احساسی، او با وجودی که سعی می کند که خردمند و مهربان و مجرب به نظر برسد، پژمرده و خسته و ناراحت خواهد بود. او از زندگی لذت نمی برد. روحیه اش خراب شده و افسرده و یا نسبت به آینده اش بدبین است. عشقی که او به خانواده و همسرش ابراز می کند، با نشاط و شادی او همراه نیست. اما در ظاهر سعی می کند که با کرامت و آرام و حتی شاد به نظر برسد. از نظر مالی شرایط خوبی خواهد داشت ولی شرایط فریده؛ بسیار بسیار بهتر از او خواهد بود. او محافظه کار و مادیگرا و پولدار می شود و فقط با کسانی تعامل می کند که متمول باشند. او به سعادت خودش و خانواده اش می اندیشد. اصراف می کند و از اینکه به شرایط سخت و بد مالی خودش در گذشته فکر کند، پرهیز می کند. شما از نظر فرهنگی خیلی بالاتر از او هستید و درکتان هم بالاست. شما می توانید شرایط او را ارزیابی کنید و با این وجود، می دانید که زندگی فقط بازی و لهو و لعبی بیش نیست! شما متین و افتاده و خاکی رفتار می کنید. خواب شما 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون.