کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب ترسیدن

اگر کسی در خواب ببیند که از مطلب موهومی که خود نیز علت آن را نمی داند، می ترسد؛ ناراحتی برای او در راه است. اگر از مطلبی که برای او روشن است ترسید و در خواب خسارتی ندید، ایمنی و شادی در بیداری است.

امام صادق (ع) می فرماید: ترسیدن درخواب، نصرت است. اگر ببیند از دزدی یا جانوری می ترسید، دلیل که از کسانی که با او نسبتی دارند، آسیب و یا ضرری می بیند.

محمد ابن سیرین می گوید: ترسیدن در خواب، ایمنی است ولی هر که در خواب دید می ترسد از کسی و نداند ترس او از کیست، دلیل که مکروهی از آن ترساننده به وی رسد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

95 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

آناهید

آناهید : سلام
دیدم که همراه دوست صمیمیه پسری که باهاش درارتباط بودم(جلوترباNنشونش میدم)والان نسبت بهش سرد شدم هستم و داشت منو جایی میبرد یهو من رو از شونه بغل کرد جوری که پاهام دیگه رو زمین نبود و با سرعت شروع به حرکت کرد و من با لذت و اعتمادهمراهش بودم و دیدم که سمت دریا میریم ترسیدم ولی بعد فکر کردم نزدیک آب وایمیسته ولی نموند و به حرکت ادامه داد ولی تو آب نرفتیم وبالای آب رو هوا حرکت میکردو من تنها نگرانیم خیس نشدن کفشام بود که کتونی مشکی بود و بهش گفتم وای مراقب باش خیس نشه پام و جلوتر وسط اب دیدم یه تخته ی صاف هست،رفت سمتش و رو اون منو گذاشت و اون صفحه تکون خورد و ترسیدم که بره پایین ولی فقط آب رو گوشه هاش اومد و پایین نرفتیم ودیدم دورمون پر از گل وبرگ لاله مردابی هست و بعد اومد بغلم کرد و بوسیدیم همو بعد باحرکات دستش انگار که هوا رو حل بده و با هوا حرکت کنیم همراه اون صفحه جابه جامون میکرد و داشت میرفت سمتی که ریشع وبرگ زیادو یچیزی شبیه مار تو آب بود و میترسیدم صفت بغلش کردم گفتم نرو اونور میترسم که سمت حرکت رو عوض کرد و منم کمکش کردم و رفتیم قسمت بهتر
بعد رفتیم خونه،که چند طبقه بود با پله هایی که نرده چوبی سفید داشت و اون همون اول رفت تا طبقه آخر که دوستاشون بودن و سریع تعریف کرد و من شک کردم که نکنه داشتن امتحانم میکردن خواستم از یه پله دیگه برم بالا که دیدم سر اونیکی پلهN خوابیده بود و من نگران شدم که اگه بفهمه من بهش خیانت کردم چه برخوردی میکنه
بیدار شد گفت کجا بودی گفتم بیرون با دوستم گفت دوستت؟گفتم آره و سر تکون داد
گشنش بود یخچال همونجا بود درشو باز کردم بهش خوراکی دادم و گرفت و من نگران بودم که بالاخره میفهمه و من روی دیدنشو ندارم و پشیمون بودم
بعد تو جای دیگه بودم انگار یه اتاق تو باغ وحش بود که اول چندتا میمون دیدم و بعد یه تخت دیدم(که شبیه تخت من هم بود)و انگار یه مار هم تو اتاق بود
یه دختر اونجا بود که انگار مسئول یا پرستارش بود،کنارش نشستم و خواهرمم داشت جسم های کوچیک سیاه لزجی که انگار بچه های مار تازه به دنیا اومده بودن حمل میکرد و یه گوشه میذاشت و به اون دختر کمک میکرد
من چندشم میشد تیکه آخرو اورد که یکم خونی بود نشونش داد گفت این مرده؟و اون گفت نه بذار پیش بقیه
بعد مار رو پشت سرم دیدم که تو چوب تخت پیچ خورده ولی سرش رو ندیدم
ترسیدم ولی بروز ندادم و گفتم زودتر از اتاق بریم که اون دختر گفت باشه و شروع به جمع کردن وسایلش کرد
(تو بیداری من دارم به دوستپسر سابقم که برگشته و پیشهاد داده فکر میکنم و نگران اینکه چیکارکنم هستم وN هم داره ازدواج میکنه)
ممنون میشم اگه خوابم باطل نیست تعبیرش کنید

پاسخ
لینک۶ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۱:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به N اعتماد کرده و بی خیال و کاملا رویایی به او تکیه کرده بودید و او شما را به مرحله ای از زندگی تان وارد کرد که احساسات شدیدی در این مرحله در جریان بود ولی خودش روی احساساتش کنترل کاملی داشت و هرگز نگذاشت که غرق در احساسات شود و بی خیال بود. سپس N شما را به مرحله ای از دوستی تان کشانده که به نظر راکد و ساکن و بدون هیچ اتفاق مهم و خاصی بوده است. کم کم احساسات منفی و ترسها و نگرانیهای زیادی در رابطه ی شما بوجود آمده و شما از N خواسته اید که در رابطه تان تغییراتی به وجود بیاید. او از نظر مالی شاید متمول بوده و امکانات خوبی داشته ولی شخصیت او سطحی و سرد و بی عاطفه و رفیق باز بوده است. شما نمی توانستید به او اعتماد کنید و N گاهی خودش را به بی تفاوتی و بی خیالی می زده. شما هم شاید فکر کرده اید که با او به جایی نمی رسید و خواسته اید که شانس خودتان را با دوست پسر سابقتان امتحان کنید. شما از منابع و امکاناتی که در دست دارید برای رساندن N به آرامش استفاده کرده اید ولی احساسات شما در قبال او سرد و بدون عشق بوده است. شما احساس می کردید که دیگر آزاد نیستید. توانایی ها و استعدادهایتان مورد توجه N نیست. زندگی تان دچار هرج و مرج شده بود و نزدیک بود که اختیار و کنترلتان را برای حفظ ظاهر، از دست بدهید. شما با افرادی بی احساس و موذی که سعی می کرده اند فقط به منافع خودشان فکر کنند، تعامل می کردید و شخصیت N برایتان یک بُعد منفی بخود گرفته و یا او را حتی دشمن خودتان می دانستید. دنیای شما مملو از این نگرانی های کوچک و مسائلی به ظاهر بی اهمیت شده بود که در اصل بسیار هم می توانستند به شما آسیب بزنند. N دشمنی اش را با شما آشکار کرده و شما تصمیم گرفتید که او را ترک کنید. اگر دوست پسرتان و N همچنان با هم در ارتباط باشند، به صلاح شما نیست که حتی با او هم در ارتباط باشید چون ممکن است این آقا رابطه ی شما و خودش را برای دوست پسرتان در میان بگذارد و دوست پسرتان هم بخواهد که به همین دلیل از شما انتقام بگیرد و با احساستان بازی کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ دی ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۳۳:۲۶
آناهید

آناهید : ممنون خانم هراتی عزیز
فقط اینکه دوستپسر سابقم و N اصلا همدیگه رو نمیشناسن در اینصورت تعبیرش چطوره؟
و من همش تو این فکر هستم که نکنه دوستپسرم برگشته و میخواد مثل N ازم سواستفاده کنه و با احساساتم بازی کنه و بره
امکانش هست که فکر هام باعث دیدن این خواب باشه؟

پاسخ
لینک۷ دی ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۵:۱۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. اما شما خودتان نوشته اید که" همراه دوست صمیمیه پسری که باهاش درارتباط بودم(جلوترباNنشونش میدم)" حالا می گویید که اصلا همدیگر را نمی شناسند!!؟ اگر هم دیگر را نمی شناسند ربطی هم به هم ندارند. شما باید خودتان زرنگ باشید و به هر خواسته ای تن ندهید. رفتار شماست که به دیگران حد و مرز را نشان می دهد و کسی که واقعا عاشق شما باشد، بیشتر از اینکه برایش حد بگذارید از شما خوشش خواهد آمد ولی کسی که می خواهد از شما سو استفاده کند، عصبی و رنجور میشود. بله شاید از فکر و ترس خودتان این خواب را دیده اید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۹:۱۴
زهره

زهره : سلام.خواب دیدم که در روستای کناریمونم داشتم میرفتم قبرستان(اما با روستای کناریمون در واقعیت تفاوت داشت)ولی انگار سر از ی ساختمون خیلی خیلی خیلی بلند رسیدم(خیلی بلند شاید به جریت میتونم بگم خیلی از برج میلاد هم بزرگتر بود خیلی بلند انگار حس میکردم از جنس شیشه هس قشنگ بود) ساختمون انگار هر طبقه فقط تراس های بزرگی بود ک دیوار حاشیه ای نداشت من تو یکی از طبقه های خیلی بالا بودم انگار کسی خودشو اتیش زده بود کاملا سوخته بود اما بنظرم داشت حالا از پوستش یا لباسش ک چسبیده بود از بدنش میکند خاهرم منو ب حالت خابیده کشوند بردم لب تراس خیلی ترسیده بودم جریت نگاه کردن ب ارتفاع نداشتم احساس میکردم تکون کوچولو بخورم میفتم پایین انگار عده ای بودن ک نگاهشون ب من بودن ک بینم میفتم پایین یا نه بعددوباره خاهرم منو کشیدم و بردم داخل بعد احساس کردم اونکه سوخته بود زندع هس و میخاد خودکشی کنه من هر کار کردم نتونستم جلوش بگیرم ی چیزی ب فکرم رسید ک الان یادم نیس ک میتونست جلو خودکشی اون بگیره من رفتم نشد بخاطر همین برگشتم یهو حواسم ب دمپایی ک پام بود شد گفتم قشنگه استیکر خنده روشه اما نگاه کردم دیدم استیکر نیس گفتم اشکال نداره بازم خوبه دیگه برگشتم تو ی مسیر خونه قدیمیمون بودم گفتم زنگ بزنم ببینم اون دختره ک سوخته بود و انگار دیوونه بود خودکشی کرده زنگ زدم به شوهر خاهرم گف داروی اعصاب بهش دادن و خودکشی نکرده

پاسخ
لینک۱۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۰۸:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما نگران هستید و فکر می کنید که ناراحتی در راه است ولی کاملا برعکس!! موفقیت های بسیار زیادی در راه خواهید داشت. شما شانس زیادی دارید و به اوج موفقیت خواهید رسید ولی باید مراقب باشید که ریسک نکنید. استرس و نگرانی شما و ترسی که از شرایط موجود دارید، بیهوده است. شما زندگی راحت و ساده ای را برای خودتان انتخاب می کنید و به ایده ها و آرزوهای قدیمی تان پایبند هستید. کم کم متوجه می شوید که شرایط رو به بهبودی خواهد رفت و خیالتان راحت می شود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۳۵:۰۸
شهزاد

شهزاد : سلام وقتتون بخیر . صب خواب خانمی رو دیدم که خیلی دلم ازش شکسته . دیدم منزلشونم ایشون خوابن .بیدارشدن و از اینکه منو دیدن خیلی خوشحال شدن . انگاری اسباب کشی دارن من داشتم کمک می کردم چن تا پارچ مسی بود ایشون همش با من حرف نی زد ولی من بی محل بودن و کمکشون میکردم . گفتن دوست پسرشون جای منتظرشون هستن و نوبت گرفتن کفتن باید برن . بعد تو واقعیت ما به خرگوشی داشتیم که مردن و من خیلی ناراحت هستم . دیدم خرگوش مرده رو دارم بر می دارم تو پلاستیک میزارم که بزارمش بیرون . دیدم توی پشت بومی بلندی هستم که پایین رو نگاه میکنم می ترسم . دیدم زن دایی بنده که به رحمت خدا رفتن اومدن با دخترشون منم رفتم سمتشون به پام بلند شد سلام دادم جواب داد و بهشون دست دادم. بعد دیدم تو بهشت زهرا یه خانمی روی سکوی نشسته بودن روی صندلی داشتن بلند برای دخترشون که فوت کرده گریه می کرون و منم خیلی گریه کردم . ممنون مبشم تمام خواب بنده رو تعبیر کنید. ممنون از لطف شما خانم هراتی عزیز

پاسخ
لینک۲۳ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۱۴:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما به این خانم فکر می کنید و او می خواهد زندگی اش را متحول کند. او دوست دارد که ارتباطش را با شما قوی کند و مشکلات بین شما را ار بین ببرد. شاید تعمدا قصد ناراحت کردن شما را نداشته است. او سعی می کند که قوی باشد و با دوست پسرش توافق داشته باشد. شما فکر می کنید که عشق و محبت و یا شانس و رابطه ی خوبی که با کسی داشته اید از بین رفته و می خواهید که از فکر این شخص بیرون بیایید اما از شکست و اشتباه می ترسید. روح زنداییتان شاد. او می داند که شما شخصیتی مثبت دارید و برایتان ارزش قائل است. روح او زنده است و شما باید بعضی از خصلت های اخلاقی یا عادات قدیمی و یا بخشی از زندگی گذشته تان را فراموش کنید و دور بریزید و شروعی تازه داشته باشید. استرس و نگرانی از وجودتان خواهد رفت و خوشحال خواهید شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۳۲:۰۱
Fatemeh

Fatemeh : سلام شارژ کردم لطفاً تعبیرخوابو بفرمایید

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۰:۵۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان را همان دیشب عرض کردم. به بخش خوابهای من مراجعه کنید و مشاهده کنید. تشکر.

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۶:۳۰
Fatemeh

Fatemeh : امروزپنج شنبه خواب دیدم برای مغازمون رفتیم دوتادستمال کاغذی خریدیم بامامانم انگار یه مناسبتی بوداینو گرفتیم اینو گرفتیم مداحی حاج آقا رسولی رو گذاشته بود شروع کرد به صحبت.کارمون تموم شد به خودم اومدم دیدم توخونه ایم نامادری زنداداشم بادوتاازخواهرای ناتنیش اومدن خونمون که چیزی ازم بگیرن نامادری اومدتو بامامانم حرف بزنه من رفتم بیرون با یکی ازخواهرا صحبت کنم باهم رابطه خوبی داریم رفتم پدرومادر معشوقمو دیدم سوارماشین ازجایی میمومدن لباس مادرش قرمز بود پدرشم کت و شلوار همیشه کت شلوارمیپوشه دیدمشون استرس بدی گرفتم حین اینکه داشتم باخواهر زنداداشم صحبت میکردم حواسم به اونا بود چون ماشین خواهران جای ماشین پدر معشوقم پارک بود اونا رفتن تقریبا اواخر کوچه پارک کردن وقتی میبینمشون همیشه استرس زیادی کل وجودمو میگیره توخوابم همینطوری بودم استرس داشتم که نکنه رفتن برای پسرشون جایی داشتم ازترس سکته میکردم اما سرووضع مادره نمیخورد که رفته باشند جایی پدره هم انگار ناراحت بود پیاده شدن بی توجه به من رفتم خونه هامون خونه های که الان درش ساکن بودیم نبودسرمو بلند کردم پنجره آشپزخونشون باز بود فقط یخچالشو معلوم بود توش پنیر وشیر دیدم درکل انگار وضع الانشونو نداشتن بدتر بودند الان وضعشون خوبه ولی چندنوع پنیر تو یخچالشون بود بهرحال اینا کتابو گرفتن رفتن یه ذره خوش وبش کردیم بعد به خودم اومدم دیدم خونه همون خواهر زنداداشم ایناییم خونشون زیاد جالب نبود بایکی از دوستای خواهرزنداداشم من میگفتم اونامیخندیدن انگار خواهر زن داداشمو داشتیم مسخره میکردم سه تاییمون به پهلو لم داده بودیم یه در جلوم بود روش باخودکارآبی چیزهایی نوشته بودو نمیتونستم بخونم گذشت نمیدونم چطوری قرارشد منو مادرم بریم بیرون انگارشب خیابونا خلوت بود همه چی ترسناک بود قرارشد بریم جایی که قراربود دستمال کاغذی بخریم ازپشت شیشه نگاه کردم یه خانم چادری درحال نماز بود بعد یه نفر با لوله بخاری زد توسرش مامانم گفت بیا بریم تو گفتم من نمیام خطرناکه بعد رفتیم یجا برادرزادم تنها توخونه خواب بود مامانم همه برقارو خاموش کرد گفت بریم زنداداشم الان میاد بچه رو میبره گفتم اصلا حرفشم نزن بچه پامیشه زهره ترک میشه اینقدر که همه جا تاریک و ترسناک بود فریبا جون آزمون اول خواب تا آخرش که نمیدونم چیشد حس ترس واضطراب وجودمو گرفته بود تعبیرش چیه؟هرچندتاخواب میشه حساب کنید فقط تعبیرشو بگید

پاسخ
لینک۲۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۱:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به شدت فکرتان ناراحت است و به صورت موقت عقب گرد هایی را در رسیدن به هدفتان تجربه خواهید کرد. شما باید قبل از اینکه بخواهید در زندگی تان پیشرفت کنید، بسرعت مسائل گذشته و اشتباهات قدیمی تان را از زندگی تان پاک کنید تا بتوانید در زندگی تان پیشرفت کنید. عده ای می خواهند برای شما ابراز دوستی و صمیمیت کنند ولی بیشتر باعث نگرانی شما می شوند. مادر معشوقتان رفتاری استرس زا دارد و خودش هم شور و شوق یا هیجان زیادی در کارهایش نشان می دهد. آنان از لحاظ مالی ثروت و سرمایه زیادی دارند ولی با سردی با شما رفتار می کنند. شما اطلاعاتی به خواهر و مادر زن برادرتان می دهید که نباید بدهید!!! خواهر زن برادرتان باعث می شود که شما بیشتر نقاط ضعفتان را بزرگ ببینید و اعتماد به نفستان پایین تر بیاید. شما سعی می کنید که درکتان را نسبت به شرایط موجود بالاتر ببرید و اشتباهات گذشته تان را تکرار نکنید. استرس زیادی در فکر شماست و مادرتان هم برای رفع این استرس به شما کمک نمی کند. شما احساس استیصال می کنید و شاید انتظار دارید که زن برادرتان کمکتان کند. دوست عزیزم برای رسیدن به موفقیت شما باید بیشتر از اینکه حرف بزنید، فکر کنید!! بیشتر از اینکه بترسید، خونسرد باشید. در ظاهر و در باطن خودتان را تقویت کنید و از اینکه برای عشقتان به خواستگاری بروند نترسید بلکه جوری رفتار کنید که نشان دهید ارزشتان بسیار بالاست . ضمن اینکه خواب شما معادل 3 حق خواب بود ولی شما فقط 2 حق خواب باقی داشتید. به خاطر اینکه نگرانی هایتان کمتر شود، من خوابتان را تعبیر کردم ولی لطفا برای دفعه ی بعد یادآوری بفرمایید تا یک حق خواب از شما اضافه کسر شود تا خدای نکرده مدیون سایت نباشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۳۰:۴۶
H

H : سلام دیشب خواب دیدم خونه همسایه بغلیمون که دیوار به دیوار هستیم تغییر کرده و یه بالکن روبه رو یه پنجره اتاق من بود به فاصله ۲-۳متر و خب از نظر عقلانی عجیبه و دیدم میخوان خونشونو تعمیر بکنن و دوتا کارگر داخلش بودن و داشتن باهم صحبت میکردن و میگفتن که قبلا تو این خونه یه زنی بوده که کشتنش وقتی خواب بوده (سرشو بریدن انگار یا چیز دیگه) منم خب چون فاصله بالکن تا پنجره اتاقم کم بود شنیدم حرفشونو. بعد هم گفتن یه مردی تو کوچه های پشتی هست و اون اینکارو کرده و من خیلی ترسیدم که نکنه یه همچین بلایی سرم بیاد
بعدشم از خانوادم شنیدم که شوهر اون خانومه هچین کاریو کرده باهاش و خب من اروم تر شدم

پاسخ
لینک۹ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۱:۰۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. کسی سعی می کند که از کار شما سر دربیاورد. به این دلیل او سعی می کند که روابط اجتماعی اش را با شما قویتر کند. همسایه شما می خواهد شرایط زندگی خودش را ارزیابی کند و رابطه اش را با شما ترمیم کند. آنها قبلا کسی را تشویق کرده بودند که بی خیال باشد و روی کارهایش فکر نکند تا به این وسیله بتوانند زندگی اش را خراب کنند. در خصوص شما هم آنها می خواهند با شما از در دوستی وارد شوند و تشویقتان کنند که بی فکری کنید و کار احمقانه ای انجام دهید و آنوقت پشت سرتان حرف بزنند و زندگی تان را خراب کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۳۰:۲۶
H

H : سلام وقت بخیر. یکشنبه شب خواب دیدم
روی تختم خواب بودم،یهو بیدار شدم و دیدم یه چیزی مثه روح مانند سریع از زیر تختم رفت بیرون یعنی روح انسان کامل نبود انگار یه هوای سفید رنگ یهو رفت
من خیلی ترسیدم و رفتم دیدم زیر تختم یه تشک هست که روی اون ی سیمکارتم وجود داشت. بعد از اون هم رفتم در یه جعبه ایو باز کردم و دیدم یهو یه موش پرید و داخل اتاقم گم شد مدام گریه میکردم و ارزو میکردم که این ی خواب باشه
اخر خوابم یجوری شماره اون شخصی که زیر تخت بود را پیدا کردم و باهاش تماس گرفتم یه پسری بود و بهم کفت اشتباه شده بود و میخواسه همچین کاریو برای دوست دخترش انجام بده و اونو بترسونه...


پاسخ
لینک۳۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۱:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. کسی احتمالا قصد ناراحت کردن شخص دیگری را دارد و کسی را اجیر می کند که او را آزار دهد و این شخص به اشتباه می خواهد شما را ناراحت کند. موش نمادی از ناراحتی های کوچک است. شاید شما به مسائل کوچک یا مسائل بی اهمیت اجازه می دهید که روی شما تاثیر تمام و کمال بگذارد همینطور موش می تواند نمادی از ارتباط شما با کار شما یا دنیای مجازی باشد. هر چه که هست این نگرانی سریعا از زندگی شما رفع خواهد شد. مثلا شاید در دنیای مجازی کسی هم اسم شما باشد و به اشتباه مزاحم شما شوند. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۲۰:۰۸
Mahta

Mahta : سلام وقت بخیر
خواب دیدم وارد خانه شدم و فکر میکردم تنها هستم
ناهارخوردم و بعد پدرم از اتاق بیرون اومد و پس از دیدن پدرم به شدت جا خوردم و ترسیدم
فکر نمیکردم که باشن
ولی به قدری ترسیدم ک نمیتونستم باهاش صحبت کنم و لکنت زبان گرفته بودم و هر چه او نزدیک تر میشد فاصله میگیرفتم و عقب تر میرفتم و او هم تعجب کرده بود از ترس زیاد من و مدام میپرسید چرا ترسیدی
بعد از خواب پریدم و اذان صبح بود.

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۵۳:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما آنقدر در افکار خودتان فرو می روید و به ایده آلهای خودتان می اندیشید و هیچ چیز در باره ی این ایده ها نمی گویید که به نظرتان می رسد که پدرتان از افکار شما با خبر نیست. در حالی که او خودش قبلا در شرایط مشابه شما بوده، درکتان می کند، فکرتان را می خواند و می داند که اگر در موقعیت مشابه شما باشد، باید چگونه رفتار کند. پدرتان می تواند الگوی خوبی برای شما و راهنمای عالی برای شما باشد اما شما جرات ندارید که احساستان را با او مطرح کنید و حرفتان را به او بزنید. شما احساستان را در سینه تان سرکوب و خفه می کنید و می ترسید که پدرتان عکس العمل بدی نسبت به عواطف و افکار شما داشته باشد. شما با او صمیمی نیستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۱۹:۲۴
Samira

Samira : سلام وقتتون به خیر.
در خونه بچه گی هامون بودم جلوی آینه ایستاده بودم و داشتم به صورتمو نگاه میکردم.که متوجه شدم دفتر خط دار بزرگی بازه و خط کش فلزی بیشتر از سی سانت روی دفتر در حال حرکته.(انگار موجودی اونجاست و داره با مداد خط های عمودی می‌کشه ولی من فقط حرکت خط کش و صدای مداد رو می‌شنیدم.خطی روی صفحه ظاهر نمیشد).از این صحنه ترسیدم و به طرف آشپزخونه دویدم و اومدم برای خواهر بزرگترم بگم چی شده.بهم اشاره کرد که ساکت باشم تا دیگران از موضوع با خبر نشن.(انگار که اون دفتر و...مال خواهرامه) و بهم گفت که دارم خاک جا به جا میکم.(انگار که در حال انجام جادو و دعا بوده باشه و اونچه من دیدم بخشی از اونه‌‍).

پاسخ
لینک۹ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۰:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما به کودکی تان فکر می کنید و سعی می کنید که خودتان را بیشتر بشناسید. خواهر شما شخصیتی راسخ و با عزم و اراده ای قوی دارد که نسبت به احساس دیگران سطحی و بی تفاوت است و شما می ترسیدید که به پای استانداردهای او نرسید و سعی می کردید که در تصمیم گیری و قضاوت هایتان جوری رفتار و عمل کنید که تضادی با تصمیمات و قضاوت های خواهرتان نداشته باشد تا با او به مشکلی برنخورید ( خواب مربوط به گذشته است). شما از اینکه نمی توانستید بدون اجازه ی خواهرتان تصمیمی بگیرید، ناراحت بودید ولی او سعی می کرده که شما را مطابق با خواسته ی خودش تربیت کند و تاثیر قدرتمندی روی شما داشته باشد و از شما سو استفاده کند تا به نقشه هایش جامه ی عمل بپوشاند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۳۰:۱۲
Pareya

Pareya : سلام خانم هراتی،شب یلداتون مبارک،عزیزم این خواب مادرمه که براتون تعریف میکنم،ایشون خواب می بینند (برادرم شهید شدند)، برادرم از خواب بیدار شدند و از چیزی ترسیدند واز ترس می دویدند که مادرم مرتب تو خواب اسم خواهر بزرگم را صدا می کردند و بهش می گفتند مامان بچه را( برادرم)نگه دار ،ترسیده،وسراسیمه از خواب بیدار می شوند.

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۳۳:۴۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شب یلدای شما هم مبارک. برادرتان ( روحش شاد) از مسئله ای با خبر است که شما با خبر نیستید. او می خواهد که شما مراقب باشید و حواستان را کاملا جمع کنید. شاید خواب اشاره به خواهرتان داشته باشد که او باید مراقب موضوعی باشد. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۵۸:۲۱
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.