کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب ترسیدن

اگر کسی در خواب ببیند که از مطلب موهومی که خود نیز علت آن را نمی داند، می ترسد؛ ناراحتی برای او در راه است. اگر از مطلبی که برای او روشن است ترسید و در خواب خسارتی ندید، ایمنی و شادی در بیداری است.

امام صادق (ع) می فرماید: ترسیدن درخواب، نصرت است. اگر ببیند از دزدی یا جانوری می ترسید، دلیل که از کسانی که با او نسبتی دارند، آسیب و یا ضرری می بیند.

محمد ابن سیرین می گوید: ترسیدن در خواب، ایمنی است ولی هر که در خواب دید می ترسد از کسی و نداند ترس او از کیست، دلیل که مکروهی از آن ترساننده به وی رسد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

95 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Farham

Farham : سلام روزتون بخیر
توی خوابم یه جایی بودم که به نظرم خونه م بود ، نمیدونم چه کس یا کسایی به قصد صدمه زدن به من توهمه جای خونه مار یا مارهای کوچکی میذاشتن، مثلا توی لیوان اب تو یخچال و....یه اقایی هم بود که من صورتش رو واضح نمی دیدم ولی آشنا بود و احساس میکردم نسبت بهم یه علاقه ای هم داریم ،مواظبم بود ومنواز مارها دور میکرد منم خیلی ترسیده بودم، بعد یکی از همکارای مرد خودم رو دیدم که بهم گفت وقتی مارها رو می بینم یه چیزی بخونم که اونا ازم دور شن .منم یکبار خوندم وماری که داشت بطرفم میومد برگشت ، ولی اون افرادی که مارها رو اورده بودن وقتی فهمیدن خواستن به همکارم صدمه بزنن ، یه لیوان شیرتوی یخچال گذاشته بودن که اون بخوره که اونم میخواست بخوره که من متوجه مارهای زیادی داخل لیوان شدم و لیوان رو ازدستش گرفتم و انداختم توی حیاط خونه (این حیاط خونه قدیمی پدرم بود)،و درو بستم ولی مارها از زیر در اومدن تو و همشون داشتن میومدن روی پاها وبدن من ،خیلی ترسیده بودم و چشمامو بسته بودم وفقط بسم الله الرحمن الرحیم می گفتم و اون همکارم هم سرشو بطرف مارهایی که بطرف من میومدن گرفته بودوزیر زبونش وارام یه چیزی میخوند،منم چشم بسته گفتم پس چی شد ،اونم گفت چشماتو بازکن وقتی بازکردم دیدم مارها یکی یکی دارن از روی پاها بدنم میرن پایین و ازم دور میشن وهیچ اسیبی هم ندیدم ویکی از مارها که ازبقیه بزرگتر بود رنگش قرمز بود ،

ممنون

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۵:۵۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. ترسها و نگرانی های شما به خاطر مسائل مختلف در زندگی تان به صورت مار برای شما مجسم شده و اینکه مارها با دعا می رفتند به این اشاره می کند که اگر ایمان قوی داشته باشید ، می دانید که خداوند هرگز کسانی را که به او تکیه کنند، تنها نمی گذارد و این اطمینان به کمک خداوند باعث می شود که شما مثبت اندیش باشید و به او به صورت کامل تکیه کنید. سعی تان را برای از بین بردن مشکلات خواهید کرد ولی اجازه نمی دهید که دلشوره ها و نگرانیها در زندگی تان غلبه کنند. مار قرمز به دشمنی زیرک و پر شور و شوق اشاره می کند که بسیار داناست و شما به او اعتماد دارید و او هم از زندگی تان خواهد رفت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۸:۴۵
Naqar nikneya

Naqar nikneya : باسلام خدمت خانوم هراتی
من دیشب خواب دیدم داخل خونه ای بودم و اون خونه یه دونه اتاق داشت من به اون اتاق نگاه میکردم و ترس بدی داشتم احساس میکردم کسی داخل اون اتاق هس واسه همین خیلی زود از خونه فرار کردم و بیرون رفتم ممنون میشم تعبیرشو بهم بگید

پاسخ
لینک۲۷ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۳۲:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مسئله ی خاصی در زندگی شما هست که به خاطرش احساس ترس و نگرانی می کنید. می ترسید که موفق نباشید و شما می خواهید از افکار منفی و فکر کردن به نگرانی هایتان بیرون بیایید تا اعصابتان در آرامش باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۳:۴۲
Niusha

Niusha : با عرض سلام و خسته نباشید
من خواب دیدم که در اتاقم هستم و تعدادی موجود شبه انسان به در اتاق من ضربه میزدند و میخواستند به اتاق من وارد شن اما من در رو قفل کرده بودم و خیلی ترسیده بودم و گریه میکردم و جیع میزدم حتی اونا از سوراخ کلید در چشماشونو داخل میکردن و من رو نگاه میکردن چشم های آبی تیره با خط های خاکستری که وحشتناک بودند و من هر چیزی که دم دستم بود و بر میداشتم تا تمام راه ها رو ببندم که اونها نتونن وارد شن و همین طور که داشتم بی امان گریه میکردم و خیلی ترسیده بودم یک لحظه مادر مرحومم رو دیدم که یک سری چیز هایی به من گفتند و نقطه ی ارامش اون خواب فقط دیدن مادرم بود اما یادم نمیاد اصلا چی گفتن و خب بعد که رفتن اون خواب همونجوری ادامه پیدا کرد و من از خواب پریدم ! خیلی خواب وحشتناکی بود و متاسفانه وقتی من از خواب پریدم در بیداری صدای ناله های یک گربه ای رو در کوچه میشنیدم که به ترسم اضافه میکرد ..

پاسخ
لینک۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۵۵:۴۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما باید برای دفع شیاطین هر روز آیت الکرسی یا 4 قل را بخوانید و همیشه قبل از خواب و یا زمانی که می ترسید ذکر نام حضرت فاطمه س را 7 مرتبه به این صورت بگویید: یا فاطمت بنت محمد رسول الله. این ذکر در دفع نیروهای منفی و جنیان بسیار مجرب است. کسانی هستند که می خواهند روح شما را ضعیف کرده و ایمانتان را از بین ببرند یا به شما چشم زخم برسانند و مانع موفقیت شما در زندگی شوند. اما ایمان شما حامی شماست و روح مادرتان شاد، دعای خیر او هم پشت سر شماست. همینطور ان یکاد برای دفع چشم زخم بسیار مجرب است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۷:۰۳
IRANdokht

IRANdokht : سلام و خسته نباشید خدمت شما بزرگوار.دیشب خواب دیدم با خواهروبرادرام تو یه دشت سرسبز بودیم یادمه یه میوه ای چیدم و می‌خواستم تو جوی آب زلالی که اونجابود بشورم که بهم گفتن آب آلوده است آب ظاهرزلالی داشت اما وقتی بو کردم حس کردم بوی بنزین می‌ده.یدفه خبردار شدیم یه عده دارن حمله میکنند که ما همگی فرار کردیم و به یه ساختمان نیمه کاره پناه بردیم و تو اون ساختمان دنبال جایی می‌گشتم که پنهان بشم.من خیلی خیلی ترسیده بودم تا جایی که از ترس از خواب بیدار شدم

پاسخ
لینک۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۲۳:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما و خانواده تان روحی بزرگ و آزاد و شاد دارید و درکتان بالاست. می خواهید آرامش داشته باشید. از هر چیز که بوی خشم و عصبانیت بدهد دوری می کنید. مسائلی در راه است که باعث نگرانی شما خواهد شد ولی شما باید روی جنبه هایی از ذهن خودتان کار کنید و جسم و ذهنتان را بهتر کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۷:۵۶
علی

علی : سلام
تو خواب دیدم که تو یه جمع هستم و میخواستم نوشابه بخورم وقتی رفتم لیوان بردارم لیوان کنار یکی ازفامیلامون بود که من بهش علاقمندم وقتی میخواستم لیوانو بردارم اون جا خورد و ترسید ولیوان هم کثیف بود
ممنون

پاسخ
لینک۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۴۲:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید پر شر و شور تر و با نشاط تر باشید و احساس می کنید که دوستی با این فامیلتان به شما نشاط بیشتر می بخشد. ولی این شخص رفتار خیلی درستی ندارد و گناهانی را مرتکب شده است که تمایل ندارد شما همه چیز را راجع به او بدانید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۲:۱۵
Sepidesamimi

Sepidesamimi : سلام
من خواب دیدم با همسر پسری که قبلا با هم بودیم و دوسش داشتم در محل کار همسر من هستیم و داریم پله های اونو بالا میریم پله هایی پر پیج و خم و بسیااااار باریک.....اونو رسوندم بالا و خودم اومدم پایین و رفتم بیرون از بانک و کاری داشتم یهو در بانک بسته شده و بیرون ایستاده بودم و یه نفر اون سمت خیابون انگار یکیو کشته بود و من دیده بودم....انقد ترسیده بودم که قابل وصف نیست...فقط میخواستم فرار کنم ....هر چی زنگ بانک رو میزدم کسی یا ج نمیداد یا اصلا زنگی نمیخورد.....حالا هر چی میخواستم این قضیه رو برا همسرم یا هر کسی دیگه تعریف کنم نمیتونستم اصلا دهنم باز نمیشد چون یه احساس ترس عجیبی داشتم انگار قراره منو بکشن...همه رو نگاه میکردم که آسوده و بیخیالن و من دارم میترسم حسرت میخوردم...

پاسخ
لینک۱۸ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۴۱:۵۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما در مقابل همسرتان احساس عدم امنیت می کنید و فکر می کنید خیلی سخت است که به او بتوانید خودتان را نزدیک کنید. احساس می کنید که دختری که با دوست پسر قبلی شما ازدواج کرده، از شما سرتر است و اگر همسرتان هم جای دوست پسر قبلیتان بود، خانم جدید او را به شما ترجیح می داد. شما از نظر مالی احساس عدم امنیت می کنید و نگران این هستید که در شرایط منفی کنونی چطور به خودتان امنیت مالی بدهید. شما احساس می کنید که کسی به شما اهمیت نمی دهد و درکتان نمی کند و به شما توجه کافی نمی کنند. شما اعتماد به نفستان خیلی کم است و خودتان را دست کم می گیرید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۵۹:۴۵
Seyamak

Seyamak : سلام و عرض ادب
درخوابم استاندار سابق شهرم را دیدم که به نشانه احترام به او تعظیم کردم.
عده ای بودند که از مدیران و یا بستگان ایشان بود و در ایستگاه وسیله ای شبیه به ترن های برقی شهر بازی بصورت ایستاده و سپس به حرکت در آمد. بقدری با سرعت و شتاب به سمت پایین در حرکت بود که من از ترس سرعت چشمانم را بسته بودم. در نهایت در پایین مقصد چند کودک را با بادکنک های کوچک در دست دیدم که بازی می کردند.

پاسخ
لینک۲۴ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۰۵:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. شما خیلی کار کرده و زحمت کشیده اید و باید زمانی را برای شادی و ریلکس بودن و استفاده از زندگی تان در نظر بگیرید. احساس شما این است که کسانی که مقام های بالایی داشته اند، به سرعت بستگانشان را در بالا پایین های زندگی تجهیز کرده اند و به بازی دنیایی و زندگی مرفه رسیده اند. زندگی بازی بچه گانه و لهو و لغبی بیش نیست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۱۵:۴۷
zahra

zahra : سلام خواب دیدم یه مهمونی هستیم من با بچم بودم اومدم پودرش و از کیفم در بیارم که کمیش ریخت روی یکی از فامیلا بقیه رو کف دستم ریختم رفتم دستشویی صورتم و با اون پودر شستم خیلی زیبا و سفید شدم بعد اومدم خونمون خیلی به هم ریخته بود مثل اسباب کشی یدفعه دوستم زنگ زد که من نزدیکم دارم میام خونتون من شروع کردم به جمع و جور اول رفتم تو اتاق خواب بچمم بغلم بود داشتم جمع میکردم یدفعه حس کردم صدای آب میاد از اتاق خواب دیدم پنجره آشپزخونه بازه و یکی تو آشپزخونه س اول موهای مشکیش و دیدم خیلی ترسیدم و وحشت کردم فکر کردم جن اومده خواستم چیع بزنم احساس کردم صدای فریادم به جایی نمیرسه بلند ذکر می گفتم دستم و گداشته بود رو سر بچم و ذکر فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها رو چهار بار بلند با صدای خوب میخوندم یدفعه در خونه باز شد و دوستم اومد تو و فهمیدم اونی که تو آشپزخونه بوده خالم بوده هردو اومدن تو اتاق خواب تا حال من یه کم جا بیاد بعد دیدم دستم خیسه بچم خودش و خیس کرده بود جوری که از پوشکش زده بود بیرون به دوستم اشاره کردم که بره کنار آخه یه مسیری داخل اتاق خوابم خیس بود

پاسخ
لینک۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۲:۵۰:۴۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما نیاز دارید رفتار و سخنانتان را بهتر کنید و قبل از انجام کاری یا بیان حرفی روی کارتان و حرفتان خوب فکر کنید تا اشتباهی در مورد دیگران یا خودتان انجام ندهید. شما مقداری زود قضاوت می کنید و دلشوره هایتان باعث می شود که برای خودتان بیجا آسمان و ریسمان ببافید و دشمنان خیالی برای خودتان متصور شوید. باید بیشتر مراقب فرزندتان باشید و نگذارید که دلشوره های شما به او انتقال پیدا کند چون متقابلا"، نگرانی فرزندتان باعث خواهد شد که شما دلشوره ی بیشتری بگیرید. انشالله اتفاقات خوب در جریان است و ثروت و رفاه به زندگی تان می آید. سعی کنید با دوستانتان هم از مسائل مثبت صحبت کنید و همه اش ننشینید و از منفی بافیها تعریف کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۰:۵۶
zahra

zahra : سلام یادم رفت بگم وقتی خونه مادرشوهرم بودم برادر شوهرم شروع به خواندن آیه ای از قرآن کرد که یادم نیست و من از صداش تعریف کردم...

پاسخ
لینک۵ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۴۳:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : برادر شوهرتان ایمانش قوی است و شما می دانید که او شخصیت درستی دارد.

پاسخ
لینک۵ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۳۰:۱۷
zahra

zahra : باسلام. من خواب دیدم با همسرم و بچم رفتیم خونه مادر شوهرم من اونجا رفته بودم دستشویی انگار عادت ماهیانه شده بودم ... اونجا برادر شوهرم من و با پسوند جان صدا می زد و باهام داشت حرف میزد (من اصلا با ایشون صمیمی نیستم و سالی چندتا جمله رسمی با هم حرف بزنیم شاید) بعد آماده شدیم بیایم خونمون مادرشوهرم گفت من بچه رو میارم داشتیم میرفتیم نمیدونم همسرم عقب تر بود ولی برادر شوهرم هم جلوتر داشت میومد وسایل و کمک من بیاره ولی دست چپش آسیب دیده بود و بهش یه چیزی آویزون بود .. تو راه کلی داشت واسه من خاطره تعریف می کرد انگار رفته بود جایی که جنگ بوده... خیلی مهربون و صمیمی مثل برادرم ... رسیدیم دم خونه انگار خونه قدیمی دختریام بود بعد دیدم بقیه هنوز نیومدن با برادر شوهرم برگشتیم سر کوچه دیدم شوهرم لباسش مشکیه اطراف موهاش و کمی کوتاه کرده بود و وسط سرشم رنگ کرده بود(یه کم روشن) ولی حالش بد بود نشست رو زمین منم همش میگفتم بچه کو بعد دیدم مادرشوهرم اومد ولی بچم بغلش نبود همش میپرسیدم انگار سگ به بچم حمله کرده بود و برده بودنش بیمارستان مامانمم اومده بود بیرون خونه کنارم و من از ناراحتی همش جیغ میکشیدم و تو دلم خودم و سرزنش میکردم که جلوتر اومده بودم........ این تعبیرش چیه؟

پاسخ
لینک۵ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۲۶:۱۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما رابطه تان با مادر شوهرتان خوب می شود و مشکلاتتان حل می شود و یا اینکه مادر شوهرتان رفتاری با شما نشان می دهد که شما احساس می کنید که خیلی با او راحت هستید و هیچ مشکلی ندارید و این رفتار صمیمی آنان باعث می شود که شما اعتماد کنید و اجازه و اختیار فرزندتان را به آنان بسپارید. رابطه برادر شوهرتان با شما همچنان غریبه می ماند و او نمی تواند مدلی برخورد کند که شما انتظار دارید. باید مراقب فرزندتان باشید که آدم بدی او را گول نزند و خدای نکرده بلایی سرش نیاورند. مطلقا تحت هیچ شرایطی نسبت به فرزندتان بی خیال نباشید. این خواب هشداری به شما است و اینکه برای دفع شر به اندازه وسعتان گوسفند یا مرغ قربانی کنید. خدای نکرده اگر اتفاقی برای او بیافتد همه مسئولیتش را گردن شما می اندازند که از او غفلت کردید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۵ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۳۶:۱۶
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.