تعبیر خواب تصادف با ماشین
اگر کسی در خواب دید که تصادف کرده و مجروح شده است تعبیرش گرفتاری و بدبختی است. ولی با دادن صدقه و توکل بر خداوند برطرف خواهد شد.
آنلی بیتون میگوید: اگر خواب ببینید تصادف کردهاید، نشانه اخطاری جدی برای شماست تا حدی از هر گونه سفر حذر کنید. زیرا زندگی شما به خطر خواهد افتاد.
تعبیر خواب دیدن صحنه تصادف
اگر خواب ببینید تصادفی در حال اتفاق افتادن است، دلالت بر آن دارد که شما با تمام توان برای رسیدن به هدفی تلاش خواهید کرد که افراد دیگری نیز برای رسیدن به همان هدف تلاش میکنند، اما آنها پیروز نمیشوند و ثروت خود را در این راه از دست میدهند، و شما به خواسته خود خواهید رسید.
در کتاب فرهنگ تفسیر رویا آمده است که: تصادف: اضطراب، مجازات کردن خود یا پرخاش به خود. اغلب اوقات هشداری است که به رویابین میگوید مراقب رفتارش باشد، چون ممکن است به موقعیتهای خطرناکی منتهی شود. بسیاری از مردم نگران رویاهایی هستند که در آنها تصاویری از تصادف و زخمی شدن وجود دارد، اما تحقیقات نشان میدهد که این رویاها لزوما پیش بینی حادثه ناگواری در آینده نیستند. هر چند بعضی از افراد واقعا رویاهایی را که پیش بینی رویدادهای آینده است میبینید.
تصادف اتومبیل: احتمال تعارض و برخورد عقاید رویابین با شخص دیگری، رفتار سهل انگارانه و بیاحتیاط که به ایجاد مشکلی در یک رابطه عاطفی منجر میشود، ملاقاتی آزارنده یا درگیری، رانندگی بی احتیاط رویابین در عالم بیداری.
وسیله نقلیه دچار سانحه شود: شکست خودخواسته، شاید به دلیل اجتناب از استرس، مسئولیت و یا تغییراتی که در صورت پیروزی نصیب رویابین میشود، ترس از شکست، شکست در روابط عاطفی، مشاجره که اگر مثلا با رییستان باشد منجر به سانحهای ناگوار برای شما خواهد بود. گهگاه این رویا میتواند اخطاری برای فروپاشی روانی یا جسمانی نیز باشد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
KAMBIZ : سلام کامبیز هستم خواب دیدن تصادف کردم وزیر ماشین گیر کردم وراننده ماشین بدون هیچ توجهی درحال حرکت بود ومن مار باخودش می برد
فریبا هراتی
: سلام. سبک زندگی، باورها و اهداف شما با هم در تعارض هستند و شما فکر می کنید که در شرایط بدی گیر افتاده اید، تجربه ی تکان دهنده ای کسب کرده اید و غرورتان صدمه دیده است. روش زندگی شما غلط است و باید به جای منفعل بودن و دست روی دست گذاشتن و به جای اینکه انتظار داشته باشید کسی حقوق شما را به شما بدهد و با شما با عدالت رفتار کند، باید خودتان کاری کنید که هر کسی از راه رسید، نتواند به شما تعرض کند و به شما ضربه بزند. ظالم ها جهنمی هستند و مظلوم ها به خاطر ظلم پذیریشان، محکوم و گناهکار هستند. هر دو حالت بد است و باید حقتان را بگیرید وگرنه کسی این حق را دو دستی به شما نخواهد داد. تشکر از همراهیتون
Azita358 : سلام وخدا قوت ،دیشب در خواب ،۳بار با ماشینم تصادف میکنم در یک صحنه۲بار با ماشین خودم ،اما یک بار با یک ۲۰۶ نقره ای بود که شبیه ماشین سال های خیلی قبل همسرم بودوقتی پیاده میشم دقیقا جلو شرکت پدرم بود ،اما شبیه واقعیت نبود اما هر دفعه پیاده میشدم میدیدم مامانم دراز کشیده اما دو دفعه اول اتفاق بدی نیفتاد اما انگار هر دفعه شدت تصادف بیشتر بود ،دفعه سوم شدت تصادف و صحنه تصادف خیلی واضح بود ،تصادف با یک کامیون تانکر سنگین ،فقط اون لحظه
گفتم یا فاطمه زهرا سالم بمونم ،ماشین ولش کن اومدم پایین دیدم مامانم دراز کشیده و از دماغش خون اومده اول فکر کردم مرده اما نفس کشید و تکون خورد خیلی ناراحت بودم گفتم شاید ضربه مغزی شده،در ضمن قبل تصادف مامانم تو ماشین نبود بلند شدم ساعت ۵:۲۰صبح بود
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما مرتکب خطا و اشتباهاتی شده اید که بخاطرشان احساس کناه می کنید. احساس می کنید که نیاز به حمایت و پشتیبانی دارید تا بتوانید بر مشکلاتتان غلبه کنید و به سعادت برسید. همسرتان هم در گذشته همین اشتباهات را تکرار کرده . شما خرد و عقلانیت کافی در کارهایتان بکار نمی برید و اضطراب و ترس زیادی در وجود شماست. از خودتان شاید زیاد کار می کشید و یا اهداف و باورها و سبک زندگی شما با هم در تعارض است. اما به هر جهت مشکلاتتان را بخوبی حل و فصل خواهید کرد و همیشه اینطور نمی ماند که احساس استیصال کنید. برای دفع شر و گشایش کارهایتان صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون
fateme : سلام. وقت به خیر..
من دو خواهر دارم. خواب دیدم از رفتارشون و عملکردسون راضی نیستم و ازشون عصبی هستم. اونا از دست من و مامانم ناراحت میشن و با اینکه رانندگی بلد نیستن (در واقعیت هم بلد نیستن) ماشین رو بر میدارن و وارد یه جایی میشن که من از بالا نسبت بهشون دید دارم جایی که یه قسمتایی خشکی بود و یه قسمتایی آب کم عمق ترسیده بودم و عصبی که بلایی سرشون نیاد. نگاشون میکردم دیدم ماشین افتاد داخل یه چاه عمیق. دویدم سمتشون مردم دورشون جمع شده بودن به خانمی که دیده بودشون گفت ماشینون له شده مثله یک تکه نون. من جرأت نکردم برم ببینمشون. جیغ میزدم و گریه می کردم با خودم گفتم یا مردن یا دست و پاشون قطع شده. مامانم هم گریه میکرد ولی رفت سمتشون.. پناه بر خدا. با تشکر از شما.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواهران شما نمی دانند که چگونه باید اوضاع زندگی شان را کنترل کنند. شما خردمندتر از آنان هستید و درکتان از آنان بالاتر است. آنها گاهی به خاطر بی مهری و ناراضایتی ها و گاهی به خاطر شرایطی که موجب می شود احساساتی شوند، دست به اقدامی می زنند که در نهایت دور از جان می تواند منجر به مرگ آنان شود. خطری جدی و بزرگ خواهرانتان را تهدید می کند و مادر شما نمی تواند بدون آنان زندگی کند. باید برای سلامتی خواهرانتان به اندازه ی وسعتان مرغ یا گوسفند قربانی کنید و همه ی گوشتش را به فقرا ببخشید. صدقه هم بدهید. انشالله از خطرات دور باشید و قضا بلا از همه ی شما رفع شود. تشکر از همراهیتون
آرام : سلام خانم هراتى عزيز.خواب ديدم كه سوار ماشين انگار بابام بودم رومو به طرف چپ كردم ديدم خوردم به ماشين جلويي ماشين جمع شد دوباره رفتم جلوتر خوردم به يه ماشين ديگه اونم تقريبا همينطور شد به خودم ميگفتم برم بگم خسارت بدم...پياده شدم رفتم به مغازه داره كه تو مغازه اش بود گفتم اين ماشينارو من خوردم بهشون كجا هستن گفت كسي كه حرفي نزده...يهو ماشينا نبودن
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که مثل پدرتان کنترل کارها را بدست بگیرید ولی منطقی فکر نمی کنید و بیشتر از روی احساس تان در زندگی به پیش می روید. شما در حق مردم مرتکب گناهانی می شوید که خودتان را به خاطر آن گناهان سرزنش می کنید. اشتباه و خطایی انجام می دهید که کسی از آن خبر ندارد. باورها، شیوه ی زندگی و اهداف شما با هم تعارض دارد و شاید فکر می کنید که اگر تمام اشتباهات و خطاهایتان را رو کنید، دیگر کسی حرفتان را نمی خرد و روی شما حساب باز نمی کند. پس سعی می کنید که اصلا به روی خودتان نیاورید که اشتباه کرده اید. تشکر از همراهیتون
Hesam : سلام خانم هراتی وقتتون بخیر
خواب دیدم داره یک تریلی ۱۸ چرخ میرونم بعد کفی ماشین از این چادوری ها بود که هین رانندگی دیدم یه قسمت از چادر که سمته خودمم بود کنده شده گفت اشکال نداره همین طور که ماشین داره راه میفته تو حرکته یه لحظه سرم رو در بیارم درستش کنم که وقتی نیمی از خودم از در آوردم بیرون که اون یک تیکه چادر رو درست کنم تریلی به بیرون از جاده منحرف شد و به مانع هایه کناره جاده خوردم جوری وحشت ناک خوردم و تصادف شد که از ترس بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما مسئولیت های سنگینی را در زندگی تان به عهده گرفته اید و سعی می کنید که در کشمکش بین ماده گرایی و معنویت، دروغ نگویید و فریب نخورید. مسئله ای افشا و برای دیگران مشخص می شود و شما نباید سعی کنید که این مسئله را لاپوشانی کنید. اگر سعی کنید که خدای نکرده به دروغ در کارتان متوسل شوید و یا بخواهید که با سیاست برخورد کنید، از راه درست در زندگی تان خارج می شوید و آنوقت هرگز قادر نخواهید بود اهدافتان را عملی کنید. تحت هر شرایطی صداقت داشته باشید و به خاطر هیچ کسی دروغ نگویید. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون
Ommolbanin : سلام شهره هستم خواب دیدم با ماشینی سورمه ای که پر از بار هست و صندوق عقب آن پر است با یکی از دوستان دوره دبیرستان و دختر کوچکم که انگار پنج ساله هست( در واقع ۱۳ ساله) مسافرت میریم توی راه ناگهان تصادف می کنم انگار حالت نیمه چپه ایربگ ماشین باز میشه فرمان به شکمم می چسبه سقف ماشین از داخل شکسته آویزان میشه قسمت راست گلگیرجلو کنده میشه ولی با این حال سعی کردم ماشین رو به جایی ببرم که به چیز دیگری نخورد کمی از جلو به دیوار و حتی دنده عقب هم رفتم به چیزی که پارک بود خورد ولی آسیبی ندید و ماشین متوقف شد همه خوب بودیم دوستم مجدد همه بارها را آورد و من همه را منظم کردم در این زمان دخترم رفته بود آرایشگاهی نزدیک و با موهای مصری طلایی رنگ کمی فر شده برگشت خوشحال بود و من از دیدنش خوشحال شده بودم زیبا بود و مثل آفتاب می درخشید . سوار شدیم همون لحظه چهار مرد غول پیکر اومده و گفتن برای پارک باید ۲۵۰ هزارتومان بدهم گفتم فقط پنج دقیقه بودیم اونها گفتن نرخ ۵ دقیقه همین مبلغه. دنده عقب رفتم تا رد شوم متوجه میشم جایی که پارک کردم بسیار زیبا پر از گلهای رنگارنگ بود مرتب و زیبا. به دری میرسم می ترسم دنده عقب به در برخورد کنم با هدایت دوستم خارج شدم ، درب بعدی بطور حرفه ای ماشین را برگردانده و مستقیم و به آرامی از در خارج شدم. ساعت ۶.۳۰ از خواب بیدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما به خاطر مسئله ای که در گذشته اتفاق افتاده، احساس گناه کرده و خودتان را به خاطر آن سرزنش می کنید. شما شخصیتی مسئولیت پذیر دارید و منیت ندارید ولی خاطرات زیادی هست که فکرتان را ناراحت کرده و به این فکر می کنید که باید از دختر کوچکتان بیشتر حمایت کنید چون او شخصیتی احساساتی دارد. شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان داشته باشید و شرایط زندگی تان را عوض کنید. شاید از خودتان زیاده از حد کار می کشید و زود احساساتتان جریحه دار می شود و کنترل خودتان را از دست می دهید. شما باید برای خودتان بیشتر وقت بگذارید وگرنه در رسیدن به اهدافتان شکست خواهید خورد. روحیه تان خراب شده و کسی به شخصیت شما حمله کرده و غرورتان را شکسته است. شما سعی می کنید که مثل دوست گذشته تان بسیار مسئولیت پذیر باشید و اشتباهات گذشته تان را جبران کنید. دخترتان به نظر می رسد که خونسرد و اجتماعیست و نگرانیهایش را زود فراموش می کند و هر چند که گاهی ممکن است ارتباطاتش را با عده ای قطع یا کمرنگ تر کند ولی با سیاست رفتار می کند و می تواند به موفقیت برسد. وقت آن رسیده که گذشته را فراموش کنید و نگرانیها و اتفاقات بد گذشته را رها کنید و به پیش بروید و دوباره آرامشتان را بدست بیاورید. تشکر از همراهیتون
کیمیا : سلام،خواب دیدم توی ماشین دوست پسرم هستم و ماشین تقریبا پارک بود و منم تلفنی با زن داداشم حرف میزدم که یهو حس کردم ماشین به جایی خورد، پیاده شدیم دیدیم به ماشین جلو زده و از دوستم پرسیدم چطور شد؟گفت از بس با تلفن حرف میزنی حواسمو پرت کردی، گفتم چشم بعد از این پیشت با هیشکی تلفنی حرف نمیزنم جز داداش بزرگم، بعد دیدم اونها تفاهم کردن و داخل ماشین بودیم، اون جلو قسمت شوفر شاگرد نشسته بود و من صندلی عقب بودم و دستمو با محبت گرفته بود و میخواست نوازشم کنه از دلم دربیاره و هوا تقریبا تاریک بود(در بیداری چند روزه دعوا داربم)بعد دیدم ماشینو داده تعمیرکار نگاه کنه ببینه چیزیش شده یا نه و رفته از پشت ماشین وسایل برداره که دیدم قیافه اش پیرتر شده و بهم گفت دبگه کرم به صورتت نزن سیما میبینه ناراحت میشه، ناراحت شدم گفتم سیما کیه؟گفت هبچی منظورم سیاوش خواهرزاده ام هستش،حالم گرفته شد وگفتم میتونم یه سوال بپرسم و سرم داد نزنی و فحش ندی؟ گفت بپرس، میخواستم بپرسم ایا با زنی دیگه در ارتباطی که یهو دیدم درهای ماشین بازه و تعمیرکار و شاگردش دارن میان سمت ماشین چیزی از ماشین بردارن( حالتشون مثل دزدها بود )خیلی ترسیدم و از ماشین پیاده شدم و هی دوستمو صدا زدم دیدم داره از شیر آب میخوره و منم یه ذره خوردم و بهش گفتم دارن از ماشینت دزدی میکنن ولی بهم گفت نترس ماشینو دادن تعمیر و تا یه ساعت میارن، باش گفتم اخه کیفمو و گوشیم و همه وسایلمون داخل ماشین بود و الان ۱۱ شب شده داداشم زنگ میزنه جواب ندم نگران میشه،گفت انشاله طوری نمیشه،حسم این بود اونها ماشینو دزدیدن رفتن ولی دوستم با حالت گنگ و منگی میگفت چیزی نیست نترس بعد دیدم دوستمم نیست صداش زدم انگار بلایی سرش اومده بود خیلی ترسیده بودم یهو از خواب پریدم
فریبا هراتی
: سلام. شما و دوست پسرتان می خواهید با هم و در کنار هم به آرامش برسید ولی رفتار احساساتی شما موجب می شود که او کنترلش را از دست بدهد و مرتکب اشتباه و خطایی بشود و شما را مقصر این عدم تمرکز خودش می داند. شما سعی می کنید که خردمندانه و قوی و مستقل و خودمختار رفتار کنید تا او تحت تاثیر شخصیت احساساتی تان مرتکب اشتباه نشود. شما ممکن است فکر کنید که او به نظرات شما اهمیت نمی دهد و می خواهد شما را فراموش کند ولی او در حالی که سعی می کند که حرف خودش را به پیش ببرد، می خواهد ارتباطش را با شما هم محفوظ نگه دارد. شما نمی دانید که با مشکلاتتان چطور باید کنار بیایید و اخر و عاقبت کار چه خواهد شد. او سعی می کند که روی جسم و ذهنش کار کنید و شخصیت بهتری از خودش بسازد و رابطه تان را اصلاح کند. او الان خردمندتر از گذشته شده و از اینکه بخواهد برایتان نقش بازی کند و خودش را مهربانتر و احساساتی تر یا جدی تر از گذشته نشان دهد، خودداری می کند. شما ارتباطات و مسائل بین خودتان را با دیگران در میان می گذارید و دیگران در کارتان دخالت می کنند و باعث می شوند که متضرر شده و احساس محرومیت کنید. دوست شما تلاش می کند که احساس مثبتی به زندگیش وارد کند و خونسردتر رفتار کند. اما شما که فکر می کنید که همه ی اعتبار و آبرو و آرزوهایتان را برای او به خطر انداخته اید نگران هستید که دستی دستی خودتان باعث شوید که این اعتبار از بین برود. شما و دوستتان زیادی حواستان به مردم و خواسته هاشان است و اهداف بلند و یا غیر واقعی برای خودتان در نظر گرفته اید. شاید زیاده از حد ایده آلگرا باشید و خیلی هم به هم اعتماد ندارید. این طرز رفتار ممکن است برای همیشه ارتباط تان را از بین ببرد و هویت و آینده ی مشترکی در کنار هم نداشته باشید. برای دفع شر صدقه بدهید و خردمندانه رفتار کنید. تشکر از همراهیتون
مژگان : سلام، پدر من هفده ساله فوت کردند و در زمان حیاتش هم اصلا تصادف نکرده بود اما در خواب دیدم زنده هستند و در مکانی که اتوبان بود که در شمال کشور هست در جاده ایستاده منم در کنار جاده نظاره گر هستم، انگار در خواب اینو میدونستم که پدرم را چندین بار ماشین زده ولی زنده مونده ولی میترسیدم دوباره بهش بزنه که همین اتفاق هم افتاد و ماشینی با سرعت زیاد چنان به پدرم زد که پرتش کرد فاصله خیلی دور و کنار جاده، گفتم ایندفعه دیگه با این شدتی که ماشین بهش زد حتما مرده ، میدویدم با سرعت و اندوه زیاد به سمتش، رسیدم بهش دیدم یکم تکون خورد و نفس میکشه کمی خون هم یکطرف صورتش هست ولی هنوز زنده است که فریاد زدم آمبولانس آمبولانس خبر کنید و فهمیدم این بار هم زنده موند.سپاسگزارم.
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. اشخاصی از اشتباهات و خطاهای پدر شما صحبت کرده اند و روح او را آزرده اند و دوباره همین کار را می کنند و این حرفهای آنان، باعث استرس و نگرانی پدرتان می شود. روح او زنده است و در کالبد روح زندگی می کند و شاهد حرفها و نظرات دیگران نسبت به خودش است. ترس و نگرانی از اینکه او مرتکب گناهی شده باشد که در صورتی که حلالش نکنند، در قیامت به خاطرش مجازات شود، روح پدرتان را آزرده می کند. شما باید برای آرامش او دعا کنید تا خداوند خطاهای ایشان را بیامرزد. برای او صدقه و خیرات بدهید و آیت الکرسی زیاد بخوانید. تشکر از همراهیتون.
Razzzz : سلام خانم هراتی من این روزا خیلی استرس دارم.. خواب دیدم تو حیات خونمونم انگار یه ماشین ۲۰۶ از خودم دارم بعد میخوام روشنش کنم که برم بعد خواهرم میگه بذار من برات روشنش کنم و بشینم پشت فرمان گفتم نه و بعد درشو باز کردم روشن شد و بدون اینکه من اصلا بشینم توش ماشین یهویی حرکت کرد خیلی محکم برخورد کرد به در حیات که بسته بود و و شیشه در راننده فرو ریخت و یکی ازچراغهای جلوش شکست و ترسیدیم داداشم نیاد ببینه و من توی ذهنم گفتم خدایا شکرت که ماشین مال خودمه و به کسی ربط نداره و با خواهرم ناراحت شدیم خلاصه و داداشم از اتاق بیرون اومد و داش درسش میکرد و من از درون یه کمی ناراحت بودم این روزا خیلی استرس پسری که دوست دارم رو دارم خانم هراتی خیلی استرس دارم[ در واقعیت یکی از داداشام یه ۲۰۶ سفید داره]
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید خوشبخت و موفق باشید و احساس می کنید که نیاز به حمایت و پشتیبانی دارید و تنهایی نمی توانید موفقیت تان را بدست بیاورید. ولی اشتباه می کنید. شما نیازی به کمک کسی ندارید و می توانید بخوبی کنترل زندگی تان را به دست بگیرید البته منوط به اینکه مسئولیت عملکردتان را بعهده بگیرید و مراقب باشید که چگونه رفتار می کنید. وگرنه اگر بخواهید همه چیز را به تقدیر واگذار کنید، در رسیدن به اهدافتان شکست خواهید خورد. آنوقت همه شما را به نابخردی محکوم می کنند و سعی می کنند که در کارهایتان دخالت کنند. این استرس شما همان چیزیست که می تواند به شما بزرگترین ضربه را بزند. آرام باشید و خردمندانه سعی کنید که با استفاده از دانش تان مشکلاتتان را حل کنید. کسی قرار نیست اعدامتان کند!! پای مرگ هم مطرح نیست. کارهایتان را با آرامش انجام دهید تا به موفقیت برسید. تشکر از همراهیتون
رضا : عرض سلام و تشکر
خودم را در وسیله نقلیه ی خاصی میدیدم که از ماشین های عادی کوچکتر و ۴ چرخ بود، و با آن در خیابان رانندگی میکردم. در خیابانی که برایم آشنا بود(سمت منزل قبلیمان در واقعیت) سرعت حرکتم را بیشتر کردم و از ماشین ها سبقت میگرفتم، سرعتم را باز هم بیشتر کردم بطوریکه از بین ماشین ها لایی میکشیدم و دید نداشتم به ماشین های بعدی بخاطر سرعت زیادم. کنترلم بر وسیله نقلیه ام کم شده بود و متاسفانه به موتور سواری تصادف کردم و او واژگون شد. کمی جلوتر سمت چپ وارد کوچه ای که خانه ی قبلیمان در آنجا بود شدم و به داخل رفتم اما برگشتم به سمت موتوری که با آن تصادف کرده بودم، هول کرده بودم بطوریکه برای برگشت به آن سمت به فرد دیگری هم برخورد کردم و او هم تعادلش را از دست داد. حالا هم نگران تصادف اول بودم هم دوم. به محل تصادف اول رفتم. خوشبختانه آن فرد دوم از من شکایتی نداشت و رفت. با موتورسوار صحبت کردم تمام قسمت های موتورش را دیدم که آسیب جدی ای ندیده بود و فقط یک طرفش آسیب بیشتر بود. میخواستم هزینه ای را به او بدهم. نمیدانستیم هزینه اش چقدر میشود. کنار آنجا، خانه ای بود و در آنجا را زدیم، مردی برداشت و صحبت کردیم. او چیزهایی گفت و خودش داشت میرفت. فکر کنم برادرش یا فرد دیگری را گفت. موتورسوار هزینه ی زیادی حدود ۷ میلیون از من طلب میکرد و منم گفتم که واقعا زیاد است و تخفیف داد و در نهایت ۵ و نیم میلیون تومان شد. من در تلاش بودم تا ببینم توسط چه بانکی کل آن مبلغ را یکجا برایش واریز کنم چون سقف کارت به کارت در روز ۵ میلیون تومان بود. همش درگیر همین جابجایی پول بودم...
فریبا هراتی
: سلام. شما در گذشته سعی کرده اید که کنترل زندگی تان را بدست بگیرید و به سمت اهدافتان به پیش بروید ولی وظائف و مسئولیت های شما در مقایسه با دیگران کمتر بوده و نمی دانستید که زندگی تان به کجا کشیده خواهد شد و یا باید در آینده دقیقا چه کار کنید. مضافا به اینکه شما روی تصمیماتتان هم به اندازه ی کافی تامل و بررسی نداشته اید و عجولانه قضاوت می کردید و برنامه ریزی درستی در زندگی تان نداشه اید. باورها، شیوه ی زندگی و اهداف شما با کسی که از نظر شما قضاوت او هم عجولانه است، در تعارض بوده و در حق او مرتکب گناه شده اید و خودتان را به خاطر آن سرزنش کرده اید. شاید شما احتیاج دارید قبل از اینکه با مشکلی در زندگی تان مواجه شوید؛ روی برنامه ریزیها و روش و اصول رسیدن به اهدافتان بازبینی کنید. شما احساسات او را جریحه دار کرده اید و احساس خودتان هم تحت تاثیر این موضوع، قرار گرفته و ناراحت شده اید ولی این به این معنی نیست که معنویت در وجود شما مرده و به این معنی نیست که قادر نیستید که به هارمونی و هماهنگی در زندگی تان برسید. شما می خواهید اثبات کنید که با محبت هستید و نمی خواهید که احساسات خودتان هم نادیده گرفته شود. تشکر از همراهیتون
رضا : ببخشید منظورتان از او، خودتان بودید ؟
فریبا هراتی
: من نمی دانم که در حق دیگران هم مرتکب خطا و اشتباه شده اید یا خیر. در حق من که قطعا اینکار را کرده اید ولی اینکه این شخص بنده هستم یا کسی دیگر، منوط به تشخیص خودتان است.
رضا : معذرت میخوام و شرمنده هستم...
فریبا هراتی
: استدعا می کنم.