کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب غذا

خوردن غذای مطبوع در خواب، نشانه صحت و تقویت بدنی است. اگر طعام از اجزاء بدن حیوانات باشد، نیکو است و اگر از گیاهان باشد مفید است. غذا به طور کلی نعمت و روزی است ولی اگر غذایی که پیش روی داشته باشید بد رنگ و متعفن و بد بو باشد و در شما کراهت پدید آورد، تعبیر غذای سالم را ندارد و به بیماری و رنجوری تعبیر می شود.

اگر از آن غذا بخورید و شور باشد، گرفتار ندامت یا خشم می شوید و اگر ترش باشد غم می آورد. چنانچه تلخ باشد، تلخ کامی و شکست است .اگر غذایی که می خورید دارچین و فلفل داشته باشد، همین تعبیر را دارد یعنی گرفتار تلخ کامی می شوید و چنانچه زردی زعفران و زردچوبه را تشخیص دهید، غمگین می شوید. به کار گرفتن زعفران و زردچوبه اگر ندانید و به شما نگویند و زردی آن را نبینید مهم نیست و تعبیر بد ندارد.

محل خوردن غذا هم اثر می گذارد. اگر در خواب دیدید که در بیابان سفره گسترده اید و غذا می خورید و از آن غذا خوشتان می آید، در سفر مالی به دست می آورید. اگر محل صرف غذا در شهر و یا آبادی و در خانه یک دوست باشد، به پولی می رسید که تامین می شوید و احساس آرامش می کنید. اگر دیدید که در آشپزخانه غذا صرف می کنید، به وسیله همسرتان پولی به دست می آورید.

حضرت دانیال می گوید: هر طعام، که خوردن آن دشوارتر و بیمزه تر است، تاویل به خلاف خوشی است و دلیل بر رنج و اندوه کند و هر طعام که ترش بود، دلیل بیماری است. طعام شیرین به خواب، دلیل بر عیش خوش است.

جابر مغربی می گوید: اگر ببیند هر طعام که در خانه داشت بخورد، دلیل که آخر عمر او نزدیک است. اگر ببیند طعام او را مرده خورد، دلیل که آن طعام گران شود.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

317 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

maryam

maryam : سلام.با‌ پسری بنام آرش ارتباط مجازی دارم.چهارشنبه اول صبح خواب دیدم در مکانی مث محضر هستیم عروسی اونجا حضور داشت.آرش دسته گل عروس را به قیمت هفتصدیا(پانصد هزار تومان) برای عروس خریده بود. برایم سوال بود چرا آرش خریده نه داماد. آرش با یک سینی بزرگ که درونش یک نان بزرگ دراز تنوری بود، و روی نان سیبزمینی سرخ شده و یک کاسه گوجه و رب تفت داده شده بود، از آشپزخانه بیرون آمد.(خودش سرخ کرده بود)سمت آرش رفتم که منم بخورم اما انگار آرش با نگاه بهم‌ فهموند سهم یکنفر و واسه خودشه، من سمت آشپزخانه رفتم و از برنج و قیمه که خود آرش پخته بود برنج و سه یا چهار قاشق قیمه گوشت کشیدم و سمت آرش رفتم باهم غذا بخوریم.انگار با پلوقیمه سهم(سیبزمینی وغذا) دونفره میشد.آرش درازکشیده بود و با مهربونی و لبخند نگاهم میکرد.چشای جفتمون سرمه کشیده شده بود.تشکر.

پاسخ
لینک۱۵ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۰۴:۱۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شروعی تازه و تحولی جدید در زندگی شما و او به وجود آمده و او از این تحول استقبال می کند و برای اینکه وارد رابطه و مشارکتی شود، احترام قائل است. او شرایط مالی خوبی دارد و سعی می کند که علیرغم سادگی و خاکی بودنش، اما خردمندانه رفتار کند و رنگ و بوی تازه ای به زندگی اش ببخشد. اما او انتظار دارد که شما هم متقابلا، حامی او باشید، قدرش را بدانید و او را درک کنید. شما و او می خواهید همدیگر را بیشتر درک کنید و نگاه دقیقتری به هم بیاندازید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۴۸:۴۶
احسان

احسان : سلام خواب پدربزرگم که تازه فوت شده اند دیدم، دیدم ایشان گرسنه هستند و پشت میز نشسته اند، فریاد زدم که پدربزرگ گرسنه هست غذا بیارین بعد یک سینی خ بزرگ غذا اوردن ، پدربزرگم شروع کرد به غذا خوردن با دست و لقمه میگرفت ولی نزدیک دهان که می اورد غذا میریخت از دستش و دوباره لقمه میگرفت و باز تا نزدیک دهان که بذاره دهان میریخت غذا ، بعد من رفتم با دستم لقمه گرفتم و دهان ایشان میگذاشتم و غذا خوردند

پاسخ
لینک۱۳ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۴۷:۵۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. پدر بزرگ شما در زمان حیاتش در دنیا مرتکب گناه بزرگی شده است و الان تقاص کارش را دارد پس می دهد. او نیاز به حمایت و پشتیبانی شما دارد و شما از صمیم قلب تمایل دارید که به او کمک کنید. او در زمان حیاتش کسی را تغذیه نکرده و حالا هم خداوند از او حمایت نمی کند. اما اگر شما برای پدر بزرگتان زیاد خیرات بدهید و صدقه و رد مظالم بدهید و علاوه بر خرج مال، خودتان هم از او به نیکی یاد کنید و برایش قرآن و دعا بخوانید، ثواب این کارهای خیر شما به او خواهد رسید و خداوند انشالله اشتباهات او را خواهد بخشید. برای پدر بزرگتان دعای جوشن کبیر بخوانید انشالله به برکت اسماء الهی خداوند او را خواهد بخشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۲۱:۵۵:۳۸
hasta90

hasta90 : سلام. وقت تون بخیر. دو روز قبل خواب دیدم یه تشت بزرگ پر از ماکارونی جوش زده با مخلفات که آماده ی پختن بود رو گذاشتم ایوون خونه بعد که داخل خونه خواب بودم یهو به ذهنم رسید که حیاط سوسک داره و ممکنه سوسک کثیفش کنه بعد با خودم گفتم برم تشتو بیارم داخل. با تشکر

پاسخ
لینک۲۷ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۴۱:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما رفاه و ثروتتان را در معرض دید اشخاص بخیل قرار می دهید و اینکار به ضرر شماست چون ممکن است از شما سو استفاده کنند. در این صورت سعی می کنید که رازدار خودتان باشید و مسائل مالی تان را با دیگران مطرح نکنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۲۱:۳۵:۴۵
 Nasim

Nasim : سلام وقت شما بخیر. من دیشب خواب مادربزرگم که فوت شده رو دیدم، توی تاریکی شب به یخچال آشپز خونه تکیه داده بود میگفت خیلی گشنمه توروخدا یه نون پنیری چیزی بده من بخورم. خیلی گشنمه. یه نون و پنیر و درست کردم بهش دادم. لاغرم هم شده بود. یکم بازوهاش و لمس کردم و کنارش نشستم. چند روز پیش هم اومد خوابم بهم گفت یکم بهم چایی بده تو فنجون خودم بریز(به مامانم یه دست فنجون قدیمی چینی داده. اون و میگفت) بهش چایی دادم خورد.

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۱۵:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. مادر بزرگ شما می خواهد که شما برای او خیرات بدهید و ثوابش را تقدیم روح او کنید. او نیاز به دعاهای خیر شما دارد و کسی زیاد به فکر او نیست. او می خواهد که شما و مادرتان او را فراموش نکنید و فکر نکنید که چون جسمش را از دست داده، پس تمام شده و وجود ندارد. بلکه باید به او محبت کنید و با او دوستانه رفتار کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۲۰:۳۴:۲۰
نیلوفرخانی ساربانقلی

نیلوفرخانی ساربانقلی : سلام من همونیم که خواب دیدم دوسپسرم برام سوپ درست کرده بود ، بعد این خواب ، دوباره خواب دیدم تخم پرنده رو ناخواسته تصادفا انداختم و شکوندم یعنی از رو دوشم افتاد و شکستن تعبیرش چیه مرسی

پاسخ
لینک۳۱ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۵۴:۱۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب :
سلام. علاوه بر اینکه باید خوابتان را در صفحه ی مرتبط با خودش ثبت کنید؛ طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۱ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۴۸:۱۰
نیلوفرخانی ساربانقلی

نیلوفرخانی ساربانقلی : سلام خواب دیدم چند شب پیش که میخواستم برم پیش کسی که دوسش دارم اطرافیان میگفتن نرو اون پسر شیطانه!چون تو واقعیتم یکی دونفر از اون پسر خوششون نمیاد ولی من گوش ندادمو رفتم پیش دوسپسرم و دیدم برام سوپ درست کرده منم هرچی میخوردم حالم بهتر میشدو اونم خوشحال میشد ازاینکه سوپی که برام درست کرده بودو میخوردم و اونجوری که اطرافیان میگفتن بدنبود خیلی ام خوب بودتو خوابم!درضمن تو ساختمون خونه خودمونم بودیم !این خوابو حوالی صبح دیدم و خودش بهم جدیدا گفته بود که هرچی قسمت باشه همون میشه و انشاالله خیره و فلان... تعبیرش چیه ممنون

پاسخ
لینک۳۱ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۵۱:۲۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. او تلاش می کند که از شما حمایت کند که به راحتی و شفا و آرامش برسید ولی دیگران او را باور ندارند. اگر زمان دقیق خوابتان را به ماه قمری اعلام می کردید می توانستم نسبت به صحت خوابتان بیشتر مطمئن باشم. ولی به نظر نمی رسد که او آدم بدی باشد. او از اینکه به او اعتماد دارید خوشحال است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۱ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۱۶:۲۴
Sahargray

Sahargray : سلام فریبا ججون امیدوارم خوب باشین.
فریبا جون اگر بخوام یه توضیح کلی بدم راجع به موقعیتم و بعد خواب رو تعریف کنم داستان اینجوریه که گفتم بهتون من و پسر عموی دوستم مریم که متاهله با هم چت میکردیم و چیزی بینمون نبود اما از هم خوشمون میومد و یه خواب دیدم که تو تعبیرش گفتین اولین قدم رو بر ندارم و حین حفظ فاصله با ایشون به بقیه‌ی پسرها هم نزدیک نشم بعد از اون خواب اتفاقی که افتاد این بود که یهو بعد از یه روز که ما بیرون بودیم و ایشون با یه خانمی اشنا شد(دوست نه! اشنا صرفا) و همینطور تهدید دوستم به شدت فاصله گرفت و من با اینکه کلی گذشته برام همواره سواله که چی شد دقیقا و از میخواستم که فکرش از ذهنم بیرون بره چون نتیجه نمیگرفتم که چی شده.
دیشب خواب دیدم که من دوستم این اقا پسر و دو نفر دیگه رفتیم جایی و غذا سفارش دادیم یادم نیست دقیقا غذاهامون چی بود منتها غذایی که من و اون اقا سفارش دادیم فکر میکنم متفاوت بود. تو خواب ایشون بهم بی‌محلی میکرد و من میدونستم رابطه‌امون کدره و مثل الانم نمیدونستم چی شده. بعد دوستم شروع کرد با امیرحسین (همین اقا پسر) شوخی کردن و تو سر و کول هم زدن و کم کم از ما دور شدن رفتن سمت یه سری صندلی و اونجا نشستن حرف زدن. بعد از یه مدت من رفتم پیش دوستم که کنار امیرحسین روی صندلی جدا نشسته بود من اونطرفش روی یک مبل نشستم و باهاش صحبت کردم. امیر حسین هنوز ازم دوری میکرد و جوری وانمود میکرد که گوش نمیده و اصلا انگار من رو نمیشناسه. بعد اینجا روشن بود و توی خونه بود فضای قبلی رو یادم نمیاد چجوری بود. بعدش پاشدم رفتم سر سفره و دوباره صحبت اون دوتا گل کرد و یکم بعد غذاها اومد این فضا باز هم داخل خونه منتها گرفته بود. غذاها اومد و خواهر دوستم صداشون زد اما نیومدن و من اومدم صداشون زدم که بیان غذا سر شده اومدن و در همون حین خواهر دوستم به امیرحسین گفت غذات فکر نکنم برات کافی باشه. و گذاشت جلوش من غذام رو باز کردم و دیدم قیمه بادمجونه و بعد دیدم اونم قیمه بادمجون سفارش داده بود و تو خواب میدونستم سفارشامون از اول یکی نبود اما یادم نمیومد سفارش من چی بوده و اخرش دیگه پذیرفتم که من اشتباه میکنم سفارشم همین بوده.

پاسخ
لینک۲۶ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۲۵:۱۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. من از بخش تعریفات قبل از خوابتان متوجه نشدم که منظورتان از تهدید دوستتان چیست. دوست شما شما را تهدید کرد یا امیر حسین را؟ اگر دوست شما امیر حسین را تهدید کرده، فاصله گرفتن او از شما به خاطر قهر او نسبت به شما نیست بلکه به خاطر لجبازی با دوست شماست و چون شما دوست دختر عموی امیر حسین هستید، بالطبع او به شما هم بی محلی کرده است. اما اگر دوست شما شما را تهدید کرده، امیر حسین به حمایت از مریم، به شما بی محلی کرده است چون هر چه که باشد، مریم فامیل اوست و شما خیر. اما تعبیر خوابتان این است که شما به دنبال روشنگری و حمایت روحی هستید. فکر می کنید که احتیاجات و تفکرات و نیازهای شما متفاوت با امیر حسین باشد. اگر دوست شما شما را تهدید کرده و رابطه اش با امیر حسین خوب است، این دوست شماست که باعث شده که او به شما بی محلی کند. اما اگر دوست شما امیر حسین را تهدید کرده و رابطه ی شما و دوست تان خوب است، مریم تلاش می کند که رابطه ی شما و امیر حسین را ترمیم کند و با او دعوا می کند که چرا به شما بی محلی کرده. دقت کنید که وقتی خوابتان را می نویسید، یک کلمه پس و پیش می تواند کل معنی خواب را بهم بزند. به هر جهت من هر دو مورد را توضیح دادم ولی ایراد سر جمله ی شماست که {(دوست نه! اشنا صرفا) و همینطور تهدید دوستم به شدت فاصله گرفت}. در نهایت شما از این شرایط خوشحال نیستید و اصرار مریم یا خواهر او این است که امیر حسین اجازه ندهد که رابطه ی شما و او خیلی سرد شود و آنان خیال می کنند که شما یک سلیقه ی فکری مشابه دارید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۶ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۲۰:۴۲:۱۶
Sahargray

Sahargray : در واقع دوستم امیر حسین رو تهدید کرد و من نمیدونم که چه صحبت‌هایی بینشون رد و بدل شد چونکه اونجور که تو صحبت‌های بعدی متوجه شدم دوست از اینکه دوستاش از امیرحسین خوششون بیاد یا چیزی بین امیرحسین و دوستاش باشه خوشش نمیاد منتها سرد شدن امیر حسین از قبلش شروع شده بود و من واقعا تماما ذهنم در گیر بود که اون اقا بخاطر حرف‌های دوست من از من فاصله گرفته یا دلیل حس خودش بود که تغییر کرده بود.

پاسخ
لینک۲۷ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۱۸:۳۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احتمالا هر دو حالت هم به خاطر حرفهای دوستتان و هم به خاطر خودتان از شما فاصله گرفته. کسی که از کسی بشدت خوشش بیاید و یا عاشق او باشد، به این راحتی و سادگی از او دست نمی کشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۱۲:۱۴
Zahra

Zahra : مادرم قیرگریه میکردوخواهرم خون.ویک نوزاد شیطانی ومریض رابایدتاآخرسفرباخودشان میبردند.رفتنددرقطارکه همه افسردگی داشتندوانهاتلاش میکردندکه افسردگی نگیرند.رسیدندخانه داییم که زیرش چنددستشویی بود که عنکبوت و سوسک وگربه داشت و پدربزرگ مرحومم در طبقه بالای انجابودکه صورتش پرازجای آبله های بزرگ بودوبه من محل نمی‌گذاشت وبادوستش بازی مثل تخته نردمیکرد.باشوهرم باماشین رفتیم درراه انگارماشین خراب شدشوهرم هم انگار مریض بودماشین منحرف میشد ماشین راانتهای اتوبان که دوربرگردان بود(شاخ به شاخ ماشینهای درحال حرکت)پارک کردوپیاده شدوچمباتمه نشست روزمین چندنفرهم اونجاجا انداخته بودن خوابیده بودن.رفتم یک کلاسیکه بیرونم کردند،گفتم فکر کردم دوستام اینجان و رفتم بیرون،کلی پیاده به سمت بالارفتم چندتاهمبرگر خریدم دوستام اومدند و بهم پیوستندوزیر سایه یک نخل نشستیم.

پاسخ
لینک۲۱ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۳۱:۰۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مادر شما احساس وابستگی به دیگران دارد و از این بابت از خودش عصبانیست و یا از شرایطی که دارد خجالت می کشد. خواهرتان فداکاری های زیادی کرده و مشکلات زیادی را تحمل کرده و استرس زیادی به او وارد شده. ولی سعی می کنند که در مسیر زندگی شان قوی باشند و دچار افسردگی نشوند. آنها فکر می کنند که بد آورده اند و بد شانس هستند. دایی شما شرایط مالی بهتری دارد ولی خانواده ی او به او گیر می دهند و درکارش دخالت می کنند و می خواهند که او فقط به انها توجه کند و پولش را خرج آنان کند. همسرتان نمی تواند در کارش پیشرفت کند و کنترل کارها را به خوبی بدست بگیرد. از کار دست می کشد و نمی داند چه کند. شما می خواهید از زندگی تان بیاموزید ولی آنقدر انرژی منفی در وجودتان هست که همه را از خودتان می رانید و فقط زشتیهای زندگی تان را مرور می کنید. اما شما سعی می کنید که در زندگی تان با موانع و مشکلات مقابله کنید و پیشرفت کنید. شما در نهایت به آرمانهای خودتان می رسید، موفقیت و ثروت و آرامش پیدا می کنید و دوستان خوبی هم دورتان را خواهند گرفت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۲۱:۴۴:۴۵
Zahra

Zahra : سلام.درساحل ایستاده بودم که موج های بزرگی مرابلندمیکردندوایستاده برزمین می‌گذاشتند ولی من چیزیم نمیشد.رفتم مهمانی سفره بزرگی پراز غذاپهن بوددوست داشتم باقالی پلوگوشت بخورم ولی ران مرغ سوخاری می‌خوردم هیچکس ازآشناها کنارمن ننشسته بود.همه سریع غذایشان را تمام کردند ولی من دوست داشتم دوباره بخورم که مادرم امدوبا ناراحتی غذام وگرفت ورفت.رفتم داخل مسجدبزرگی بادرهای چوبی بزرگ وشبستانهای زیادکه زیرش کلاسهای پرجمعیت پزشکی بودمنم کلاس داشتم.استادمان خیلی ماهر بودوپیر. منشی گفت که تماسهایش راجواب دهم آقایی زنگ زده بود که دخترش راکه عاشق استادمون بودبااختلاف سنی زیاد،برای استادمون خواستگاری کند.منم تلویحا منصرفش میکردم.روی جایگاه رفتم ودررودخانه جغدغولپیکرقرمزی روی کشتی بودجایگاه فروریختومن پایین آمدم ساعت نزدیک شش شب بودکلاسم دیر شدونتونستم بهش برسم.

پاسخ
لینک۱۴ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۴:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مسائل عاطفی مهمی در زندگی شما در جریان است که شما سعی می کنید در برابر آن مقاوم باشید و شخصیت قوی شما مانع از این می شود که در برابر این مسائل خودتان را ببازید. شما می خواهیدکه در تصمیم گیریهایتان دیگران از شما حمایت کنند و با شما مشورت کنند ولی به تنهایی اینکار را انجام می دهید و کسی حامی شما نیست. دوست دارید به رفاه و ثروت برسید ولی برای رسیدن به اهدافتان با مشکلاتی مواجه هستید و جنبه های ناسالمی در زندگی شما وجود دارد که باید آن جنبه ها را دور بریزید تا نگرانی ها و ترسهای شما از بین برود. شما برای رسیدن به امنیت خاطر باید به خدای بزرگ توکل کنید و دانش و خردتان را بالاتر ببرید. شاید کسی دلش می خواهد که شما را وادار کند که خیلی فراتر از انتظارات دیگران، هوش و عقلانیت به خرج بدهد ولی شما نمی خواهید عاقلانه رفتار کنید. شما می توانید با احساس و خردمند و آگاه باشید و از دانش و تقوای زیاد برخوردار باشید ولی در کشمکش بین مادی گرایی و معنویت، شما از معنویت دست می کشید و به خیانت، فریب، دروغ و خودخواهی رو می آورید. شما نمی خواهید حقیقت را درک کنید و شاید فکر می کنید که برای رسیدن به سعادت باید از مسئولیت ها شانه خالی کنید و به گناه رو بیاورید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۳۹:۴۳
Zahra jamali

Zahra jamali : سلام . خواب دیدم با

پاسخ
لینک۲۱ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۰۶:۲۱:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. شما می خواهید به خودتان فکر کنید و سرگرم زندگی و کار خودتان باشید. شما شخصیتی مسئولیت پذیر دارید ولی نمی توانید خودتان را برای همیشه مسئول خانواده تان قرار دهید بلکه به صورت موقت سعی می کنید که در شرایط مختلف رفتاری برازنده و مناسب داشته باشید. دلتان برای خانواده تان شور می زند و دوست دارید زود به آرامش برسند ولی خودتان را دچار استرس می کنید و کسی جز شما اینطور فکرش ناراحت نمی شود و درگیر جریانات موجود نیست. اما نتیجه ی کار هر چه باشد، به نفع همه ی خانواده تان تمام می شود. شما باعث می شوید که موفقیت و وفور و ثروت به خانواده تان برسد و با از خودگذشتگی هایتان باعث می شوید که همه از زندگی شان راضی باشند و خودتان هم پاداش سخت کوشی هایتان را دریافت خواهید کرد. با توجه به توضیحات شما و منوط به زمانی که خواب را دیده اید، خواب می تواند به نیت کلی شما در رابطه با خانواده تان اشاره داشته باشد و تشخیص اینکه این خواب مربوط به آینده است و یا گذشته با خود شماست. خواب شما 1365 کاراکتر و 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۵۵:۰۸
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.