تعبیر خواب غذا
خوردن غذای مطبوع در خواب، نشانه صحت و تقویت بدنی است. اگر طعام از اجزاء بدن حیوانات باشد، نیکو است و اگر از گیاهان باشد مفید است. غذا به طور کلی نعمت و روزی است ولی اگر غذایی که پیش روی داشته باشید بد رنگ و متعفن و بد بو باشد و در شما کراهت پدید آورد، تعبیر غذای سالم را ندارد و به بیماری و رنجوری تعبیر می شود.
اگر از آن غذا بخورید و شور باشد، گرفتار ندامت یا خشم می شوید و اگر ترش باشد غم می آورد. چنانچه تلخ باشد، تلخ کامی و شکست است .اگر غذایی که می خورید دارچین و فلفل داشته باشد، همین تعبیر را دارد یعنی گرفتار تلخ کامی می شوید و چنانچه زردی زعفران و زردچوبه را تشخیص دهید، غمگین می شوید. به کار گرفتن زعفران و زردچوبه اگر ندانید و به شما نگویند و زردی آن را نبینید مهم نیست و تعبیر بد ندارد.
محل خوردن غذا هم اثر می گذارد. اگر در خواب دیدید که در بیابان سفره گسترده اید و غذا می خورید و از آن غذا خوشتان می آید، در سفر مالی به دست می آورید. اگر محل صرف غذا در شهر و یا آبادی و در خانه یک دوست باشد، به پولی می رسید که تامین می شوید و احساس آرامش می کنید. اگر دیدید که در آشپزخانه غذا صرف می کنید، به وسیله همسرتان پولی به دست می آورید.
حضرت دانیال می گوید: هر طعام، که خوردن آن دشوارتر و بیمزه تر است، تاویل به خلاف خوشی است و دلیل بر رنج و اندوه کند و هر طعام که ترش بود، دلیل بیماری است. طعام شیرین به خواب، دلیل بر عیش خوش است.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند هر طعام که در خانه داشت بخورد، دلیل که آخر عمر او نزدیک است. اگر ببیند طعام او را مرده خورد، دلیل که آن طعام گران شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
فاطمه : سلام،من ديشب خوابي ديدم اما فقط يه قسمتش يادم هست.خواب ديدم كه جايي تبليغ ميكنه و ميگه هر كس غذا بگيره يه مقداري غذا هم تو پورس جداگانه به صورت رايگان داده ميشه...من اين رو شنيدم و رفتم داخل يه سالني كه يه پيرمرد با يه مردي(كه من اصلاً اون اقا رو نديدم فقط ميدونستم كه كنار اون پيرمرد نشسته اما صورتش معلوم نبودو بدنش هم واضح نبود و نشسته بودو غذا ميخورد )اون پيرمرد به من گفتن بيا بشين تو هم كنار اين اقا از اين غذا بخور،من نشستم و كمي برنج و قرمه سبزي از تو ظرف ريختم و خوردم،تو خواب با خودم ميگفتم چه غذاي خوشمزه ايي همون مدل قورمه سبزي هست كه من دوست دارم،بعد اون پيرمرد و اون اقا رفتن ولي من هنوز تو اون سالن بودم كه اصلاً هم نميدونم اونجا كجا بود،بعد يهو يه بشقاب خورشت كرفس جلوم بود چند قاشق از اون خوردم كه ديدم يكي از دوستانم زنگ اون سالن رو زد و اومد تو ،و روي يك ميز نشستيم و من بهش گفتم از اين خورشت بخور خيلي خوشمزه هست.
فریبا هراتی
: سلام. شما گشایش کار خواهید یافت و از لحاظ روحی از شما حمایت می شود و نصیحت و پیشنهاد عاقلانه ای به شما خواهد شد و راه درست برای شما مشخص می شود. سپس تصمیم می گیرید که همانطور که به شما لطف و محبت شد و در رسیدن به اهدافتان به شما کمک روحی رسانده شد، شما هم به دوستتان کمک خواهید کرد که مشکلش را حل کند. تشکر از همراهیتون.
hana : سلام خدمت خانم هراتي عزيز
من پريشب تو خواب ديدم تلفنم زنگ ميزنه شخصي كه پشت تلفن بود قصد تهديد واخاذي از من داشت همسرم وچند نفر ديگه كه تو اتاق بودن به من ميگن بزن رو گوشي تا تصويرش رو ببينيم من گوشي رو ميزارم رو ميز تصويري همه به صحبتهاش گوش ميديم همسرم ميگه هيچ غلطي نميتونه بكنه بعد ميبينم يه زني بيرون از خونه از طرف اون فرد اومده كه سوار اسب بود اون خانم قصد تهديد من رو داشت ولي من محلش نميزارم بعد ديدم خواهر شوهرم به همراه يكي از دختراش و دوتا از پسراش جلوي در هستن بعد خواهر شوهرم رو به شوهرم ميگه اين خانم تهديد ميكنه همسرم ميگه هيچ كاري نميتونه بكنه ازش غذا رو بگير بعد ميبينم دست خواهر شوهرم يه كيسه غذاست توش سه بسته غذا كه ميدونم جوجه كباب بود هست همسرم ميگه منم گرفتم تو خواب ميدونم اون زن براي اذيت وتهديد اومده ولي مثل اينكه نتونسته اذيت كنه هيچ تازه ناخواسته با دادن غذا سودي هم رسانده وميدونم اون زن خودش كاملا از اين موضوع ناراحت بود بعد ديدم خواهر شوهرم در حاليكه داره وارد خونه ميشه اسم پسر بزرگش رو ميگه كه چون دختر برادر كوچكترش خواب بوده با اونا نيومده ومنتظر مونده اون بلند شد بيارش (در واقعيت من با خانواده همسرم قهر هستيم كه البته تو اين موضوع خانواده خواهرشوهرم هيچ تقصيري نداشتن من بخاطر اذيتهاي جاريم كلا با خانواده شوهرم قطع رابطه كردم) تو خواب انگار سرزده خونه من اومده بودن دقيقا نميدونم ولي روي زمين سفره پهن بود واونا مستقيم رفتن سر سفره انگار سفره افطار بود من جلوي دختر خواهر شوهرم باميه ميذاشتم تو پيشدستي دخترم ميگه قندم بزار منم با مشتم تو پيشدستي مثل همون باميه قند ميذارم تو پيشدستي بعدش ميبينم دختر خواهر شوهرم يه بشقاب برنج پر ميكشه ويه تيكه گوشت مرغ روش ميزاره بعد من يه تيكه مرغ درشت ميزارم روي برنجش بعد ميخوام براي خواهرشوهرم غذا بكشم از اينجا به بعد خوابم همه چي رو تار ميديدم نه اينكه ديدم صعيف باشه ولي ادم بعضي اوقات تو خواب حس بدي توخواب داره انگار ميخواد دور رو اطرافش رو ببينه دقيق ولي قادر نيست يه همچين حالتي بود انگار ميخواستم غذا بكشم دقيق نميديدم ته قابلمه چقدر برنج مونده ميترسيدم غذا كم بياد بد بشه حواسم به خواهر شوهرم شد كه اون يه بسته غذا رو كنارش گذاشته كه با خودش ببر خونش بعد ديدم تو اشپزخانه سه بسته جوجه كباب داخل يه كيسه وسه بسته قرمه سبزي داخل يه كيسه ديگه هست كه همسرم ازهمون خانم گرفته بعدش خيالم راحت ميشه ميگم غذا كم اومد از اينا استفاده ميكنم ممنون ميشم خوابم رو تعبير كنيد❤️
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که دیگران می خواهند در زندگی بیداریتان برای رسیدن به خواسته هایشان پافشاری کرده و رئیس بازی دراورند و شما احساس مظلوم بودن می کنید. از جهتی سعی می کنند که با حمایت از شما بگویند که چیزی که می گویند به صلاح شماست و خصوصا خواهر شوهر شما این احساس را دارد که نمی خواهد به شما آسیبی برساند. انشالله با هم آشتی می کنید و حامی هم خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
hediehh : سلام. خواب دیدم که خونه زنداییم رفتم و دختر داییم ها داشتن غذا میخوردن و زنداییم قرمه سبزی درست کرده بود و منم گفتم برای من هم بکشید و خیلی خوشمزه بود و تا اخرش رو خوردم, برنج و قرمه سبزی بود.. در بیداری این غذا رو دوست ندارم ولی توی خواب خیلی خوشمزه بود. زنداییم و دخترداییمها سید هستن. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. زندگی شما سبز و سرشار از صلح و صفا و غنی خواهد شد و محبت بین شما و خانواده تان زیادتر خواهد شد همینطور حاجتتان را خواهید گرفت و زندگی به کامتان خوشایند می شود. تشکر از همراهیتون.
khorshid : سلام دختر مجردم.خواب ديدم امتحان دارم و رفتم دانشگاه ولي ديدم همه نشستن سر جلسه ولي من کارت ورود به جلسه رو يادم رفته بگيرم و کسي بهم گفت هرکي کارت نداره هيچکدوم از امتحاناشو نميتونه بده تا آخر.منم ناراحت گفتم توروخدا يه راهي پيدا کنيد پولش هرچي بشه ميدم و يه اقا گفت پس بيا بريم اتاق يه راهي هست من کارت امتحان تقلبي واست درست ميکنم و رفتم اتاقش افراد زيادي همکارش بودن پيشش بودن و درست کرد ولي نگاش کردم ديدم اصلا شبيه کارت امتحان نشد و با مداد سبز روشن کشيده بود خيلي بچگانه و گفتم من اينو نميخوام و اومدم بيرون رفتم تو راهروي امتحان و به اين فکر ميکردم که چه حقه اي بزنم که کارت درست کنم و برگه امتحان رو بگيرم و رفتم يواشکي يه برگه سفيد برداشتم و قبل از نشستن رو صندلي به برگه هاي دانشجوهاي ديگه نگاه کردم و نوشته هاشو حفظ ميکردم که الگو بردارم و مثل اونا برگه رو درست کنم و داشتم همينکارم ميکردم و برگه اي رو پر ميکردم. در واقعيت دارم سعي ميکنم خودمو براي کار کردن در شرکتي مهم آماده کنم.و خواب ديدم همه خانواده خونه ي مادربزرگم هستيم که در حال حاضر مريض احوال و بيمارستانه،و همه توي آشپزخونه بوديم و منو مادرم داشتيم ناهار آماده ميکرديم که چي بخوريم و مادرم در قابلمه اي رو باز کرد گفت اين غذا رو بخوريد و واسه عموم کشيديم خورد گفت ترشه ولي خوشمزه اس بخور و منم کشيدم تو بشقاب خوردم گفتم ترشه ولي خوش طعمه و دختر فاميلمونم داشت ازون ميخورد.غذاي شلي بود که رنگشم کرمي رنگ بود مثل خوراک لوبيا.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که باید در مقابل مردم امتحان پس بدهید و خودتان را اثبات کنید ولی باور ندارید که بتوانید اصلا در این شرکت استخدام شوید که حالا بخواهید خودتان را اثبات کنید. از نظر کسانی که در آن شرکت کار می کنند، شما از تجربیات کافی برخوردار نیستید و فکر می کنند که شما همه چیز را به صورتی بچه گانه می خواهید پیش ببرید ولی نظر خودتان اینطور نیست و امیدوارید که موقعیت را به شما بدهند تا بتوانید به خوبی خودتان را اثبات کنید. مادر بزرگ شما به احتمال قوی فوت می کند و هر چند که همه ی شما ناراحت می شوید ولی احساستان این است که شاید این اتفاق برای او از زندگی که امروز دارد بهتر باشد. شما می خواهید از هم حمایت کنید ولی در عین حال همه جانب خودشان را می گیرند و به خاطر دلسوزی کسی دیگر، کاری را انجام نمی دهند. همه خسته شده اند و می خواهند اوضاع ختم به خیر شود. تشکر از همراهیتون.
Ghasempouur : سلام خسته نباشید .دوسالی هست ک با خانواده خاله ام رابطه مون بهم خورده چونکه من دارم از پسر خالم جدا میشم بعد خواب دیدم ک خالم اومده خونش با بچش کوچیکش و برامون غذا آورده بود و داشتیم میخوردم مامانم خیلی صمیمی گرفته بودن یا خالم و پدرم احساس میکردم اصلا حس خوبی ندارن . دختر کوچیکشم توی خونمون خوابیده بود . ممنون میشم تعبیرش رو بگید .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خاله شما می خواهد که از شما حمایت روحی کند. دوست خوبم خواهش می کنم خوابتان را طوری بنویسید که من هم که در خواب شما نبوده ام بفهمم چه می گویید!! مامانم خیلی صمیمی گرفته بودن با خالم یعنی چه؟ اگر منظورتان این است که خیلی حالت صمیمی داشتند پس اصلا حس خوبی نداشتند چه معنا دارد؟ من خوابتان را الان تعبیر کنم بعد بیایید بگویید که منظورم این نبود و بد توضیح دادم، توضیح بعدی تان را به عنوان کامنت حساب نخواهم کرد! اگر درست متوجه شده باشم خاله ی شما می خواهد که از در دوستی وارد شود و بگوید که می خواهد از شما و خانواده تان حمایت کند و مشکلاتش را با مادر و پدر شما حل کند. او امیدور است که شما دونفر با هم اشتی کنید. تشکر از همراهیتون.
2020 : سلام خانم هراتیجان طاعات و عباداتون مورد قبول حق تعالی
من و خواهرم یک جام بزرگ که 7 ماهی کوچک داخلش بود داشتیم، الان 2 تاشون بیشتر زنده نماندهاند یعنی اون ها که زنده ماندند ماهی مردهها را میخوردند، من خواب دیدم که همشون زنده هستند ولی اونها که در واقعیت هم زنده هستند بالای جام و آنها که در واقعیت مردهاند، تو خواب زنده بودند پایین جام بودند ولی یک صفحه توری شکل بینشون بود اونها که بالا بودند فضای بیشتری از جام را گرفته بودند، بعد من میخواستم به پایینی ها غذا بدهم ولی بینشون یک صفحه توری پر از سنگ و شن اینها بود بعد مامانم اون شنها را کنار زد و من بهشون غذا دادم بعد دیدم حجم غذا خیلی زیاد شد برداشتم گفتم برای دفعه بعدشون (من یک کمی میریختم ولی یک دفعه غذاها خیلی زیاد میشد، اندازه یک کاغذ آ4)، یک قسمت دیگر از خوابم میدیدم که یک اتوبوس های جالبی در شهر بودند پاهای بلند داشتند یک جوری عجیب بودند (بلند تر از اتوبوس های معمولی الان) رنگ های شاد و از روی لاستیک هاشون به هر 4 طرف یک چیزهایی مثل یک اسکلت باریک مانند روی لاستیکها این بدنه را نگ داشته بود (مثل پا) جثههای بزرگی داشت این اتوبوسها، یک جاهایی از شهر نمیدونم از این اتوبوسها یا یک وسیله دیگر یک دفعه ازش خیلی خیلی زیاد بادکنک میزد بیرون و یک دفعه دیگه هم کلی ازش از این کاغذ رنگیها که تو تولدها میزنند میزد بیرون و به بالا میزدند. یک قسمت دیگه از خوابم میدیدم که دوست خواهرم و خواهرش اومدند خانهمون، بعد موقع غذا که شد مامانم یک کاسه از تن ماهی که از قبل کمی مانده بود را بهشون داد گفت بخورید و به من گفت برنجها مال تو هست (برنج و شوید بود)، من پای گاز برنجها را از داخل همون قابلمه میخوردم بدون ریختن تو بشقاب و یک ماهیتابه هم بود که سیب زمینی و گوشت بود قرار بود بگذاریم برای پدرم، بعد اونها کاسه تن را که خورند، رفتند سراغ همان قابلمهای که برای پدرم بود هی این گوشت و سیب زمینیها را برمیداشتند میگفتند چقدر خوشمزه هست، در واقع یک ماهیتابهی پر بود و غذاش هم اب داشت و کمی از آن را خوردند، همه پای گاز غذا میخوردیم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. قبل از تعبیر خوابتان لازم به ذکر می دانم که شما باید حتما به این موضوع دقت کنید که هر شب فقط یک خواب را ثبت و در هر کامنت فقط یک خواب را بنویسید. اگر شما در شب چند خواب ببینید، فقط مجاز به ثبت یک خواب هستید مگر اینکه اصلا این وسط بیدار نشده باشید. در غیر اینصورت اینها یک خواب حساب نمی شوند و شرعا و عرفا" کار شما با مشکل مواجه خواهد شد و مدیون سایت و کارکنان و حتی کاربرانی خواهید بود که حق آنها را رعایت نکرده اید! مضافا به اینکه هر خواب باید در صفحه مرتبط با خودش نوشته شود. الان شما3 خواب که اصلا از لحاظ محتوا هیچ ربطی به هم ندارند را یکجا نوشته اید وفقط خواب سومتان است که مرتبط با این صفحه است. لطفا با توجه به این توضیحات برای دفعات آینده دقت بفرمایید که خودتان را مدیون نکنید چون ارسال خوابهایی که غیر از توافق سایت باشند حرام و گناه هستند. تعبیر خوابتان این است که شما آرزوهایی دارید که فکر می کنید عملی نمی شوند ولی با گرمی و عشقی که شما در کارتان نشان می دهید و دلسوزی تان نسبت به رسیدن به اهدافتان، قادر خواهید بود آرزوهای خودتان را عملی کنید. امیدهای بلند و خوش خیالی بین مردم در اجتماع جریان خواهد گرفت . شما و خانواده تان از یکدیگر حمایت شدید خواهید کرد و به ثروت می رسید. ساده دل و خونسرد خواهید بود. استقامت و چابکی شما باعث خواهد شد در زندگی قویتر پیش بروید. تشکر از همراهیتون.
2020 : سلام مجدد
من اصلا قصد سو استفاده از شما و سایتتون ندارم و نخواهم داشت عزیزم.
خیلی از حرفهاتون ناراحت شدم چون واقعا اینجور که فکر کردید نبود، من همه اینها را یک شب دیدم اصلا خواب چندین شب من نبود، اهل دروغ و حیله هم نیستم که این چنین کار گناهی کنم من هر آنچه پریشب تو خواب بدون این که پابشم دیدم را نوشتم...
فریبا هراتی
: دوست خوبم من اگر شما را متهم به انجام کاری می کردم، به این معنی بود که می دانستم که قطعا شما سه خواب متفاوت و مجزا دیده اید. در حالیکه اینطور نیست و هر سه را تعبیر کردم. اما من این توضیحات را برای تمام کاربران محترم در سایت ، در زمانی که لازم باشد می دهم چون وظیفه ام این است که توضیح دهم. اگر من قطعا مطمئن بودم که شما قصد سو استفاده از سایت را دارید به هیچ وجه خوابتان را تعبیر نمی کردم چه برسد که هرسه تای خوابتان را تعبیر کنم. پس لطفا صحبت من را به متهم کردن خودنان، تعبیر نکنید. وظیفه ی شرعی و قانونی بنده است که همه ی موارد اینچنینی را توضیح دهم. تشکر از همراهیتون.
Azadi : سلام وقت بخیر خواب دیدم هم اتاقیم همش فکر مقدمات ازدواجش بود و دنبال خرید حلقه و ازدواج کردن بود و میگفت میخوام با دوستم برم اینارو بخرم گفت میدونی کیه گفت همون بسیجه س که اخرش راضیم کرد گفت اون بود که قسم خوردم اگه نمره هام ۱۹ و ۲۰ بیاد به پیشنهادش جواب مثبت بدم دقیقا هم همینجور شد گفتم منم اینجوریم بعد گفت میدونم ازش طلاق میگیرم طلاق بگیرم حتما مهریه مو سریع میذارم اجرا بعد دیدم باهم غذا خوردیم و سر ی سفره بودیم.
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما مجبوراست پای حرف خودش بایستدو بر کشمکش های شخصی خودش غلبه کند. او نیاز به حمایت روحی دارد. هدف او این است که از تنهایی در بیاید و می خواهد که دوستی اش با شما برقرار باشد. تشکر از همراهیتون.
Neda : سلام خدمت خانم هراتی بزرگوار و عزیز.من ساعت ۷ یا ۸ صبج خواب دیدم انگار خونه ی ما دوستان دبیرستانم اومدن و یکی از دوستان دیگم که الان نزدیک شاید ۱۵ ۱۶ ساله ازش بیخبرم اومده بود البته فقط شوهرشو میدیدم.یک اقایی۲۲ساله با موهای مشکی و صورت سفید. توی خواب میگفتم البته توی خواب قیافه این اقا که شوهر دوستمه با واقعیت فرق داشت.ولی انگار توی خواب من همش بهش میگفتم با قبلنا و ۲۰ سال پیشت فرق نکردی و همون پسر جونی مثل ۲۲ ۲۳ ساله ها و انگار همون سن موندی.دوستمم کنارم بود.بعدش انگار بیرون یک تجمع بود وهمه جمع شده بودن کلی ادم ووملت جمع ششده بودن دوستام همه میخواستن برن پایین ولی من از پنجره نگاه کردم بیرون رو و خودم دوس نداشتم برم.نمیدونم درست یادم نیست اون تجمع و ازدحام زیاد از چی بود ولی من اصلا خوشم نیومد برم انگار زیاد خوب نبود حالت اعتراضی البته واقعیت یادم نیست.احساس میکنم اینطور بود ازدحام و جمعیت و همه توی پیاده رو بودن ملت.خونه ی ماهم انگار طبقات بالا بود و از پنجره بیرون رو دیدم و جمعیت.توی خواب خونمون بود ولی در واقعیت خونه ی ما فرق داره.و بعد اون من شروع کردم غذا کشیدن گویا خودم غذا رو درست کرده بودم.یکسفره سپید کوچک در از این سفرهای دو یا چهار نفره بود و توی خورشت خوری مربعی مانند خوشت قیمه ریختم و روی اون پر سیب زمینی سر خ شده خلال طلایی البته خلال درشت که خیلی زیبا و خوشرنگ شده بود و یک قیمه چرب بود و توی خواب خودم از مدل و رنگ غذا کیف کرده بودم.اینقدر سیب زمینهای روی خورشن خوش رنگ و زیبا بود.و اومدم بطری اب که وسط سفره بود رو جابجا کردم واسه ی نمیدونم دیس برنج یا دیس ماهی و جا باز کردم و نمیدنم اصلا یادم نیست ماهی سرخ شده گذاشتم یا برنج سفید توی دیس ریختم واسه مهمونهام و از خواب بیدار شدم.قبلش کلی برای حاجتم دعا کردم در بیداری والان ۴۰ یاسین رو برداشتم برای حاجتم و این خواب رو دیدم البته نمیدانم ربط داره یا نه تشخیصش با شما استاد عزیزم .انشالا به مصلحت حق.
فریبا هراتی
: سلام. شوهر دوست شما از نظر عقلی رشد نکرده و خامی و بی تجربگی از خودش نشان می دهد. شما از نظر اقتصادی یا درک اجتماعی مرفه و بالاتر از خیلی از مردم هستید و همرنگ جماعتی که از شرایط بد زندگی شان اعتراض می کنند؛ نمی شوید. شما مقید به چارچوب و اصول اخلاقی خاص خودتان هستید و از عقاید و تفکرات خودتان حمایت می کنید که بعضا همیشه هم تفکرات درستی نیستند. شما ساده لوحانه قضاوت می کنید و سعی می کنید که مسائل را جوری تفسیر کنید که انگار همه چیز خوب و موفقیت آمیر به پیش می رود و دوره ی طلایی و خیلی خوبی وجود دارد. از نظر اقتصادی هم چون شرایط خوبی دارید راحت تر است که به این قضاوت خودتان باور داشته باشید. انشالله شما به حاجتتان هم خواهید رسید و احساسات شما پاسخ مثبت داده خواهد شد. ماهی صحبت کردن راجع به احساسات مثبت است ولی قیمه لقمه ی چرب و چیلی است و سیب زمینی ، ساده دلی است. تشکر از همراهیتون.
Shamim : سلام این خواب رو مادرم دیدن از زبون خودش تعریف میکنم.
احمد(پسرم که فوت کرده) تو آشپز خونه بود و ناراحت بود من هم غذا برنج و مرغ درست کرده بودم ،میخواستم غذا بکشم ،یکمی دیر شد دیدم شوهرم برا خودش غذا کشیده و پشت میز نشسته و احمد هم توی یه کاسه یکمی غذا کشیده بود واسه خودش و نشسته بود پیش باباش سر میز ناهار خوری (در واقعیت پیش باباش نمینشست و اصلا روی میز غذا نمیخورد)
من ناراحت بودم که احمد خجالت کشیده که برا خودش زیاد غذا بکشه و برا خودش کم غذا کشیده.
احمد با همون حالت ناراحتی گفت اینترنتم وصل نشده .منم گفتم به اسم کی درخواست اینترنت دادی ؟
بعد اسم یکی از فامیلای باباشو گفت که الان یادم نیست .منم گفتم اینا اسمشون هم نحسه.به اسم خودم میدادی،توجه جلو تر از شمیم درخواست دادی
ممنون
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. کسی از فامیلهای همسرتان هست که احمد امیدوار است بتواند از او حلالیت بطلبد ولی آن شخص تمایلی برای ارتباط روحی با برادرتان ندارد یا برادرتان را دوست ندارد. اینکه با پدرش سر میز نشسته یعنی می خواهد موضوعی را ارزیابی و بررسی کند و از پدرش می خواهد که در این ارزیابی به او مشورت دهد. در واقع شما باید با همسرتان صحبت کنید که بدانید به نظر او پسر شما نسبت به چه کسی احساس خیلی بد یا رفتاری خیلی بدی از خودش نشان داده، و از او حلالیت بطلبید تا روح احمد شاد شود. تشکر از همراهیتون.
Shamim : سلام خانم هراتی ممکنه اون شخص پدرم باشه که باید ازش حلالیت بطلبیم؟
فریبا هراتی
: بله ممکن است تشخیص آن با شماست.
ریحانه : سلام خانم هراتی جان، ان شاءالله که حالتون خوبه، من یکشنبه شب خواب دیدم که با خانواده مادریم یه جایی جمعیم که مثل خونه پدربزرگم بود ولی نمیدونم که خونه کی بود من تو اتاق بودم و جلو آینه داشتم موهام رو شانه میکردم و موهام از حالت عادی خیلی بلند تر شده بود و شانه که میکردم خیلی صاف و یه دست و ابریشمی شده بود، تو اتاق که موهامو شونه میکردم یکی از دختر دایی هامم پیشم بود و میگفت که موهات چه طوری اینقدر صاف و قشنگ شده بدون سشوار، پسرداییمم بود، راستش ما زمان مجردی همدیگه رو دوست داشتیم ولی قسمت نشد که با هم ازدواج کنیم و من جلو اون موهامو شونه میکردم
بعد توی پذیرایی سفره انداختن و غذا کشیدن و همین پسر داییم رفت غذا کشید تو بشقاب ولی کنار سفره ننشست و رفت عقب نشست خورد، من که رفتم کنار سفره نشستم دیدم همه غذا خوردن و تقریبا غذا تموم شده و منم خطاب به زن داییم و دختردایی هام گفتم دستتون درد نکنه اینقدر هوای منو داشتید و صدام کردین برای غذا و برام غذا نگهداشتید، از اون جمعیت که پار سفره بودن زن داییم که مامان همین پسر داییم میشه و یکی از دلایل اینکه ما با هم ازدواج نکردیم ایشون بود یه دیس آورد و داد به من که توش برنج و تهچین و مرغ بود و خیلی خوشمزه بود، یهو دختر یه دایی دیگه م یه تیکه کوچک کباب تو سفره دید خواهرش رو صدا کرد و گفت که اون کباب رو بده من بخورم، وقتی دادن بهش مامانم هم از اون طرف سفره یه دیس کباب داد دست زن داییم که پلو مرغ بهم داده بود و اونم داد به من ولی انگار مامانم اصلا براش مهم نبود که به من غذا نرسیده چون دیس کباب رو که رد کرد نگفت که بدن به من که من نخوردم فقط گفت کباب هست و از چهره اش هم مشخص بود که براش مهم نیست، منم از کبابه خوردم که خیلی خوشمزه بود
ممنون از زحمات همیشگی
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. تشکر. شما به عقاید و افکار سنتی خانواده تان پایبند هستید و می خواهید محبت و عشق در خانواده تان جریان داشته باشد. احترام شما زیاد است و تصویر ذهنی شما از خودتان خانمی است که فکرش منظم و مرتب است و عزیز و محترم است و هیچ ناراحتی فکری ندارد و مهربان و با احساس است. پسر دایی شما به این فکر خواهد کرد که شما خیلی محترم هستید و فکرتان خیلی باز است. پسر دایی شما نمی خواهد که خیلی با فامیل قاطی شود و از آنان حمایت کند. شما در ابتدا احساس می کنید که از شما حمایت روحی نمی کنند ولی اینطور نیست در واقعیت آنها آرزوی خوشبختی شما را دارند. مادرتان هم با همه از محبت می کند و شما احساس می کنید که خیلی به شما به شخصه حمایت روحی نمی رساند. ولی شما هم به ثروت و هم به عشق و حمایت و رفاه خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.