تعبیر خواب جنگ کردن
دیدن جنگ در خواب، تعبیرش نگرانی هایی است که پیش رو داریم. اگر خواب ببینیم دو نفر در جنگ شرکت می کنند، هر کدام از طرفین جنگ که پیروز شد، در واقعیت نیز پیروز می شود.
محمد ابن سیرین می گوید: در جنگ هر کسی پیروز شود، در جنگ و جدال زندگی و در بیداری نیز پیروز و برنده است. اگر در خواب زره پوشیده بودید و شمشیر و سپر داشتید یا در سنگر بودید و اسلحه و مهمات به قدر کفایت در اختیارتان قرار داشت، خواب شما می گوید که جهت رو به رویی با غم ها و رنج ها و نگرانی ها مجهز خواهید بود.
در نفایس الفنون آمده که جنگ در خواب، اضطراب و فتنه است. اگر جنگی در خواب شما بود و شما در آن جنگ شرکت داشتید اما فاقد زره و سنگر و سلاح بودید، تنها می مانید و در مشکلی که پیش می آید هیچ کسی به شما کمک نخواهد کرد. مجروح شدن در خواب، نجات و رهایی از غم و رسیدن به امنیت است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
علی : با سلام. خواهرم خوابی به شرح ذیل دیده اند:
<<در خواب دیدم مثلِ مراسم تشییع یک شهید بود، جوانانی را در این تشییع می دیدم، سپس مثلِ اینکه حالت جنگ باشد، دشمنانی حمله کردند؛ بنده به یک جای کوچک و به نظر اَمن پناه بردم که در قسمتی از دیوار وجود داشت و برادرم هم به آن پناهگاه کوچک آمد، در حالی که من روی زمین نشسته بودم، برادرم روبرویِ من در همان پناهگاه ایستاده بود تا اینکه طِی تیراندازی ها برادرم شهید شد و بنده در خواب به این اطمینان رسیده بودم که برادرم به شهادت رسیده است.>>
منظور از برادرشان بنده هستم.
فریبا هراتی
: سلام. خطری شما را تهدید می کند و اختلافات و دشمنی های عده ای ممکن است شما را به صورت غیر مستقیم مورد هدف قرار دهد. باید برای دفع شر بگویید برایتان به اندازه ی وسعتان گوسفند یا مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید و مطلقا از آن تناول نکنید. قربانی قطعا دفع شر خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
Fateme : سلامبیدارشدم .شرمنده طولانی شد
فریبا هراتی
: سلام. شما به گذشته فکر می کنید و می خواهید که خردمندانه رفتار کنید. شما شرایط لغزنده و بی ثبات قدیمی را با صحت و سلامت پشت سر گذاشته اید و نمی خواهید که دوباره اشتباه کنید. شما تصمیماتی برای زندگی تان گرفته اید که خیلی هم راحت نبوده است. مسئله ی عاطفی درهم شکننده ای مقابل شما بوده که دیگر نمی توانسته اید از آن اجتناب کنید یا آن را مدیریت کنید. شما سعی می کرده اید که خودتان را کنترل کنید و کاری نکنید که بعدا مادرتان غصه تان را بخورد و موفق به اینکار هم شدید. شما سعی کرده اید که با تبعیت از ایمانتان از مشکلات رها شوید ولی شما به خاطر کسانی که نمی توانستید درکشان کنید، خشم درونی و موقعیت انفجاری بالقوه ای را در زندگی تان تجرب کرده اید و دیگر جرات نداشتید که ایده ی جدیدی را برای عوض کردن روحیه تان اعمال کنید. شما از دشمنی کسانی که شما را آزار دادند و حمایتی که از همدیگر می کردند به شدت متاثر و ناراحت بوده اید و نمی دانستید که دیگر جایگاهتان در اردبیل کجاست و اصلا متعلق به آنها هستید یا خیر. شما تصمیم گرفتید که بر خودتان مسلط باشید و اعصابتان را کنترل کنید و قوی باشید. تصمیم گرفتید که خونسرد باشید و اجازه ندهید که نگرانی ها به مغزتان حمله کند. شما از این احساسات سردی که با آن مواجه بودید اما نگران بودید که بی عاطفه شوید و روحتان بمیرد. اما دوست شما به شما کمک کرده تا این دوران سخت را پشت سر بگذارید. تشکر از همراهیتون.
Dina : سلام وقت بخیر، چند شب پیش خواب دیدم که معشوق سابقم بهم گفت این مدتی ک ازم خبری نداشتی من رفته بودم جبهه،مدافع حرم بودم اما الان برگشتم. در واقعیت چندماهی هست ک ازش بی خبرم،چون چندماهیه ک به اجبار خانوادش با دخترعموش نامزده و البته احتمالا تا الان عروسی کردن. و اینکه به گفته خودش ،خانوادش خیلی پیش دعا نویس میرن.
گفتم شاید اینها به خوابم ربط داشته باشن
ممنون از شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. او فکرش ناراحت است و حسابی بین عقل و دل او کشمکش وجود داشته و برای و تصمیم گیری سخت بوده است. دوست عزیز دعا نویس که سهل است شیطان رجیم به شخصه هم بیاید قادر نیست زندگی کسی را به هم بزند !!!! ( مگر اینکه خدا بخواهد). در سوره بقره آیه 102 آمده که (عده ای از بنی اسرائیل از دو فرشته که در بابل نازل شده بودند، به اسم هاروت و ماروت که دعاهایی می آموختند، که بین زن و شوهران جدایی می انداخت، و جدایی نمی انداخت مگر آنکه خدا می خواست!! ) و این به این معنی است که حتی اگر جنیان بخواهند کاری کنند، موفق نمی شوند مگر اینکه خدا بخواهد! حالا جای سوال است که مگر خدا می خواهد؟ مگر خدا دوست دارد که کسی بد بخت شود؟ حقیقت این است که اگر جنیان به خودی خود می توانستند به انسان ها آسیب برسانند، احدی بر پشت زمین باقی نمی ماند زیرا شیطان از بدو خلقت انسان با او دشمنی داشت!! خداوند انسان ها را دوست دارد و عاشق آنان است زیرا از روح خود در بدن انسان دمید. تنها کسانی اسیر جادو جنبل می شوند و آسیب می بینند، که معتقد هسنند که قدرت شیاطین از قدرت خداوند بیشتر است. معتقد هستند که خداوند مهربان نیست و حامی بنده های خود نیست. معتقد هستند که خدا نمی بیند و نمی شنود و آنان را رها کرده تا شیاطین و اجنه بتوانند آنان را اذیت کنند. خداوند به واسطه چن ها، باور انسانها را نسبت به قدرت خودش آزمایش می کند. تا بفهمد که چه کسانی به او توکل می کنندو چه کسانی به اجنه!! این باور منفی انسانها، انرژی منفی دشمنانشان و اجنه را جذب کرده و آنان را آسیب پذیر و مغلوب می کند. اگر شما به خدای بزرگ و الرحم الراحمین ایمان داشته باشید و مطمئن باشید که عشق او شامل حال بندگانش است، هرگز آسیبی از هیچ جنی نخواهید دید. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد . وصلت با چنین خانواده ای اصلا به نفع شما نیست. تشکر از همراهیتون.
Dina : بله درسته،هرکسی خودش اجازه میده ک تحت تاثیر دعا قرار بگیره یا نه ،ولی خب گفتم شایدم ب خوابم مربوط باشه. خیلی ممنونم بابت توضیح ها و صحبتهای خوبتون
7fateme7 : من امروز صبح چهار شنبه خواب دیدم یه فرقه ای که همشون مَرد بودن ریخته بودن بیرون منم بیرون جزء افراد عادی بودم ولی یکیشون برام اسلحه ی مشکی بزرگ پرت کرد گفت بلندشو بیا ینی باحاشون برم ادم بکشم,منم از ترس اسلحه و گرفتم الکی خواستم نشون بدم با اونام و انگاری اونایی که تفنگ دادن بم آدمای خوبی نبودن,بعدش توو صف نونوایی بودیم انگار تفنگو برداشتم و میخواستم با بدا بجنگم که خواستم یکی از,افراد بده توو صفو بکشم عجله کردم و تیر به ی آدم خوب خورد اشتباها آدمای خوبم کشتم بین اون آدما,یکیشون بستنی فروش بود انگاری میشناختمش,بستنی رایگانم میخواس بده فرداش,خیلی اعصابم خورد شد ,شروع کردم به ملامت کردن خودم غم و نگرانی تموم وجودمو گفته بود,به بابابزرگمم که درواقعیت فوت شده و توو خوابم بین ادما بود هم گفتم که بابابزرگ اونایی که اونجابودن بد بودن نه?داشتم مثلا به خودم امید میدادم که از واقعیت دور بشم ,به بابا بزرگ گفتم من ادم خوبیو نکشتم چیزی نگفت انگار, بعدش فهمیدم که بستنی فروش بود..بعد یهو دیدم توو یه مسجد بودم خالمم که تازه زایمان کرده هم اونجا بود نشسته بود,فک کنم گفت که اینجا مسجده...یه جمله ی خوبیم گفت یادم رفت,اونجا بزرگ بودولی کسی جز منو خالم اونجا نبود,بعد دلم گرفته بود آشوب بود بغض داشتم انگار دلم میخواس با خدا دردو دل کنم...بعدش یهو صحنه عوض شد یه آقایی با چاقو بم حمله کرد و میخواس چاقو رو توو بدنم فرو کنه
من باش مقابله میکردم دستاشو گرفته بودم نمیزاشتم چاقو بم بزنه ولی توو خواب حس کردم که هم اون آدم درستی نبود وهم من به اون از قبل آسیبی زدم ناخواسته ,و دلم میخواس همش خواب باشه بعد بیدار شدم و دیدم خوابه واقعا ی نفس راححت کشیدم گفتم خدایا شکرت که خواب بود
بیدار شدم ساعت پنج دقیقه به دوازده ظهر بود
فریبا هراتی
:
سلام خواب شما از حد مجاز طولانی تر است. لطفا یک خواب شارژ کنید و بفرمایید تا تعبیر شود. تشکر.
Ghoncheh : سلام
لطفا خواب دیده نشود
ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما زیاد کار می کنید و یا کشمکشی بین احساس و عقلانیت شما در زندگی بیداری تان رخ می دهد. موقعیت یا رابطه یا مسئله ای وجود دارد که شما نیاز دارید آن را حل و فصل کنید و به آن مشکلات غلبه کنید. شاید مسئله ی عاطفی زندگی شما را دچار هرج و مرج کرده و خرد و عقلانیت به شما نهیب می زند که باید نشان دهید که قوی هستید. شما برای حمایت از خودتان سعی می کنید که افکارتان را از دیگران بپوشانید و نشان ندهید که احساساتی هستید بلکه قوی و مقاوم به نظر بیایید. شخصیتی مصمم و مستقل و خردمند دارید. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام خداقوت وقت بخير، توضيح اينكه خواهرم خياط هستند و به تازگي خونه اي خريدند كه هنوز اساس كشي نكردن و مدتها پيش سرطان خفيفي داشتن كه بهبوديافتن و چند وقت يك بار براي چكاب ميرن، مادرم پريشب خواب ديدن كه اومدن خونه جديد خواهرم رو ديدن كه خيلي شيك بوده و كنار ظرفشويي صحبت ميكردن با هم كه يه هو آب از اونجا سرريز ميشه ومامانم ميگه چرا اينطوريه و خواهرم ميگه اشكال نداره درستش ميكنيم كه يك خانوم شيك و زيبايي زنگ ميزنه و مي ياد خونه خواهرم و مامانم فكر مي كنه كه ازمشترياي خواهرم هست ولي احساس خوبي بهش نداشته و وقتي خانومه ميره دنبالش ميره و توي راه مردم بهش ميگن كه اين ادم خوبي نيست تا خانومه ميره داخل يك خونه و مامانم هم تعقيبش ميكنه و اون خانوم كه متوجه ميشه مامانم تعقيبش مي كنه سرشو از پنجره مي ياره بيرون و اين بار ديگه خانم زيبايي نبوده چشماش وحشتناك زده بوده بيرون و با مامانم شروع ميكنن به درگير شدن و جنگ كردن و دور اونجا خيلي شلوغ بوده و پر ازگردوغباربوده و مامانم از اين بوته هاي تيغ بيابون رو پيدا مي كنه و با اونا شروع مي كنه با اون زن جنگيدن و در اثر خوردن اين تيغا به اون زن يه تيكه از بدنش آتيش ميگرفته و ومامانم همينطوركه ميجنگيده اين شعروميخونده “چنان آتش سوزاني بيافروزم كه بسازدعشق من "ومي جنگيده و اون زن تبديل به يه موجود وحشتناك ميشده يه بار تبديل به مار شده كه مامانم دمشو ميزنه و بعد تبديل به تمساح شده و دوباره مامانم تيغا رو بهش ميزده نمي مرده و تبديل به موجود ديگه ميشده ولي هر بار ضعيفتر از موجود قبل ميشده و اونجاادمهايي بودن كه به مامانم ميگفتن حتمابايد اين موجود از بين بره و مامانم مي جنگيده وميگفته شما جلو نياين خطرناكه و همينطور كه شعر روي زبونش جاري بوده ميجنگيده تا دور اخر تبديل ميشه به يه حشره سبز(فكر كنم آخوندك يا اب دزدك بهش مي گن)(از اوناكه تو هاچ زنبورعسل بود)كه اينباركه مامانم بهش ميزنه ميميره و همه مردم كه ديدن مرده ميان تا سنگ و كلوخ و اينا ميريزن روش و مدفونش مي كنن كه زنده نشه ديگه ،ومامانم بيدار ميشه و ميگفت از خستگي جنگيدن جون نداشته از جاش بلند بشه و مدام اون شعر رو تكرار ميكرده (قبلا تا حالا اصلا اون شعرو نشنيده بوده)ممنون ميشم تعبيرشو بفرماييد ، تشكر اززحماتتون .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواهر شما نگران این است که احساسات منفی به زندگی اش راه پیدا کند و دلش شور می زند که نکند خطری زندگی و سلامت او را تهدید کند. اما عشق مادری مادر شما ، آنقدر زیبا و قویست که او حاضر است با تمام قوا و وجود با هر چه که موجب ناراحتی خواهرتان می شود مبارزه کند و آن را بسوزاند. علیرغم انچه که ظاهر امر به نظر می رسد، وقتی که ایمان داشته باشید و عشق و توکل تان به خدای بزرگ زیاد باشد و برای سلامت و خوشبختی تان بجنگید هیچ چیز هیچ چیز هیچ چیز نمی تواند مانع رسیدن شما به موفقیت و خوشبختی تان بشود. دعای خیر مادرتان پشت سر خواهرتان است و او از هر طریق ممکن برای سلامتی و خوشبختی خواهرتان مبارزه خواهد کرد تا جایی که به او خبرهای خوش می دهند که بیماری خواهرتان ریشه کن شده و سلامت او تضمین شده است و هیچ خطری هم متوجه ی زندگی او نخواهد شد. شر و مریضی از زندگی خواهرتان دفع خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
نیلوفر : سلام خانم هراتی عزیز، بعد نماز صبح پنجشنبه خواب دیدم در حال جنگ هستم با یک موجود که زن بود و نیروهای عجیب داشت، پرواز میکرد و هرکاری میخواست میتونست انجام بده و بتنهایی با سپاه من میجنگید، من فرمانده سپاهم بودم، ما هم نیروهای خارق العاده داشتیم و پرواز میکردیم، همه سربازهامو کشته بود
فریبا هراتی
: سلام. شما با بدیها و با شیطان در جنگ هستید و سعی می کنید که درست زندگی کنید. ولی شیطان به انسان مومن هرگز مسلط نخواهد شد. اگر شیطان می توانست به انسان آسیبی وارد کند، هیچ بشری بر پشت زمین باقی نمی ماند. شیطان فقط می تواند انسان را وسوسه به انجام کار اشتباه کند. اینکه دیده اید سربازهای شما کشته شده به این اشاره می کند که شاید شما بارها نظم و دیسیپلینی که برای خودتان و موفقیت در کارهایتان، در نظر گرفته بودید را با وسوسه به سهل انگاری یا عقب انداختن کارتان، زیر پا گذاشته باشید و موفقیت های خودتان را تحت تاثیر این سهل انگاری ها از بین برده باشید. در اینصورت به صورت غیر مستقیم شیطان پیروز شده و شما انگار سربازتان را از دست داده اید. شبها قبل از خواب و روزها هم هر جا هستید ذکر نام حضرت فاطمه س را به این صورت 7 بار تکرار کنید تا از شر شیاطین در امان باشید: یا فاطمت بنت محمد رسول الله. تشکر از همراهیتون.
نیلوفر : خانم هراتی عزیز خوابم از جایی که استیکر گذاشتم دیگه بقیه اش ارسال نشده شرمنده، بقیه خوابم اینها هست: همه سربازهامو کشته بود،در جنگل، در کوه، در خشکی، در کشتی روی آب، در رودخانه و برکه و دریا و من بارها و بارها اونو زخمی کردم خیلی شدیید، اما نمیمرد و از جایی که نمیفهمیدم بمن حمله میکرد و صدمه میزد اما منهم نمیمردم و درخواب مستاصل بودم که چیکار کنم، ترس هم داشتم، فکر میکردم که همه نیروهای منو از بین برده چرا نمیتونم بکشمش، همینجا نفس خسته ام به یکی از سربازهام خورد و او با نفس من زنده شد(با دهان باز مرده بود و خونی بود و یک جنازه مرد هم روش افتاده بود)و بمن گفت نگران نباش کشتن او فقط کار منه، این سربازم به شکلی بود که بالاتنه اش از پایین تنه اش جدا میشد و در دوجهت میجنگید یعنی جای دونفر بود، لباسهاشو درآورد اصلا دیگه لباساش کثیف و خونی نبود و حریر سفید(جاهاییش صورتی خیلی ملایم)تنش بود، زن بود بدن خیلی سفیدی داشت و دوقطعه اش از کمر جدا شد و در انتها اون دشمن رو شکست داد و کشت بعد از چندبار زنده شدن! بالاخره کشتش و جوری اسیرش کرد که دیگه اگر هم باز زنده میشد نمیتونست کاری کنه، از خواب بیدار شدم بسیار خسته بودم و لرز شدیدی داشتم.حتی دوباره که خوابم برد در خواب دومم باز چک کردم که مطمئن بشم دشمنم مرده حتما. مدتی هست که درحال جنگ با نفس خودم و شیطان هستم و هرجا رو میبندم از جای دیگه مثل کِرم رسوخ میکنه و فکرم رو درگیر مادیات دنیا و مسائل خیلی بی اهمیت میکنه یا عشق پاکم رو به خدا و فرستادگانش با صفات بد و رذیله آلوده میکنه در ذهنم، و یک شخصی هست که قبلا در زندگیم بوده و بهم ضربه هم زده و شیطانی هست و نیروهایی داره و متوجه میشم که او بیشتر از خود شیطان! یکسره درحال ضربه زدن به ایمانم هست، خسته و ناامید شدم، اجازه نمیدن که مسیر هدایت و کمال رو طی کنم همش در حال جنگم از حضرت زهرا س و زنهای پاک تاریخ و فرشته ها کمک خواستم. بخوابم ممکنه مربوط باشه.ممنونم.
فریبا هراتی
: شیطان به هر صورت سعی می کند که از مسائل احساسی یا منطقی و یا در سختی ها به شما آسیب بزند. راه نجات شما این است که نظم و دیسیپلین داشته باشید و از روی احساس رفتار نکنید. مغزتان همیشه فعال باشد و منطقتان را زیر پا نگذارید. رفتاری مهربان داشته باشید و با تمام وجود برای رسیدن به رضای خدا در زندگی تان تلاش کنید. راه کار شما این است که سعی کنید که حداقل تا سه روز روزی یکبار دعای جوشن کبیر را بخوانید. این دعا برای دفع شیطان معجزه می کند و سپری الهی دور شما به وجود می آورد که شیطان را بسیار عصبانی و مستاصل می کند ولی در نهایت از زندگی تان خواهد رفت. دعای جوشن کبیر نامهای پروردگار است که شیاطین و جنیان را فراری می دهد و تمام دعاهای بد و جادوها را باطل می کند. ذکر نام حضرت فاطمه را فراموش نکنید. هیچ دستی بالاتر از دست خدا نیست. دشمن شما و تمام لشکر جنیان هم پیش خداوند مستاصل هستند. تشکر از همراهیتون.
نیلوفر : چشم عزیزم خیلی ممنونم از راهنماییهای پرمهرتون، اجرتون با آقا امام حسین (ع) که مظهر عشقند.
فریبا هراتی
: استدعا می کنم. تشکر.
م ح : سلام و وقت بخیر
خواب دیدم توی درگیری نظامی هستم
انگار روسیه بود.سعی می کردیم از داخل جنگل که کناره جاده ای که به موازات پایگاه نظامی بود به دروازه پایگاه نظامی برسم وارد پایگاه بشم .
دیوار پایگاه بیشتر از فنس فلزی بود.
تو راه چند درگیری کوچک پیش اومد ولی به دروازه رسیدیم چند نفر بودیم. پشیمون شدیم از وارد شدن به پایگاه ولی بعد از یه صحبت تصمیم گرفتیم وارد پایگاه بشیم. برگشتم کمی عقب تا از یکی شخصی که درگیر داشتیم و به سختی کشته بودیم
لباسش بر دارم و توی داخل پایگاه استفاده کنم تا شناسایی نشم وقتی به شخص رسیدم دیدم لباسش بدرد نمی خوره ولی گلوله های که برای شلیک استفاده کرده بود شبیه تیغ ژیلت ولی فلزی بود و جنس خوبی داشت ولی مو بدن که خیس بود چسبیده بود می خواستم یه گلوله رو برای نمونه بردارم پشیمون شدم
به راحتی وارد پایگاه شدیم و خیلی عجیب بود.
صحنه بدی خودم توی یه ساختمان داخل پایگاه دیدم که می خواستیم کسی بکشیم که درجه بالای داشت و نیروی امنیتی نظامی بود توی یه اتاق بود که درش نیمه باز بود
حالش هم خوب نبود.
اولش ترسیدیم که نکنه افسرای محافظش ما رو شناسایی کنند ولی دیدیم عکس العملی نشون نمیدن
خیالمون راحت شد ولی مشکل اینجا بود که نمی تونستنیم وارد اتاق بشیم چون افسرا متوجه می شدن. من رفتم کمی جلوتر توی راهرو وایستادم یه تیشرت سبز لجنی ساده با شلوار نظامی و پوتین پوشیده بودم
و بدن ورزیده داشتم و بلوند بودم
و منتظر یه فرصت برای کشتن اون شخص.
ساعت ۵.۲۰ دقیقه دیروز صبح خواب دیدم
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. احتمال دارد این خواب مربوط به اینده باشد ولی من تمام افعال را در زمان حال صرف کرده ام. شما زمانهای سخت و سردی را تجربه می کنید. فکرتان به خاطر مسائلی ناراحت است ولی سعی می کنید که از طریقی معقول و با آرامش مشکلاتتان را حل کنید. شما به دلائلی احساس محدودیت می کنید و باید تغییراتی در زندگی تان به وجود بیاورید. با شما سرد و بی روح برخورد می شود. شما می خواهید زندگی تان را متحول کنید و فرصت ها و احتمالات جدیدی را به زندگی تان راه دهید. شما برای رسیدن به اهدافتان باید سعی کنید که شرایط قدیمی را عوض کنید. شما به شدت عصبانی هستید و ممکن است از کوره در بروید. از خیانت و فریب می ترسید و نمی خواهید که حرفتان را به هر کسی بزنید و تقریبا مادیگرایانه فکر می کنید. در ظاهر نشان می دهید که خونسرد و بی خیال هستید ولی خودتان را آماده کرده اید که در رسیدن به اهدافتان تمام موانع و مشکلات سر راهتان را کنار بزنید. تشکر از همراهیتون.
yegane : سلام خسته نباشید...من خوابی دیدم که در جنگ بودم...شب بود...خیلی هوا تاریک بود ...حس کردم جنگ بین مسلمانان و کفار هست...حس کردم امام صادق رهبر جنگ بودن...من در لشگر امام بودم و داشتم بین سپاهیان خرما پخش میکردم.. خرمایی اندک اما نسبتا تازه بود و بعد از خواب بیدار شدم...ممنون میشم تعبیرشو بهم بگید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما تحت فشار و استرس زیادی قرار دارید و دلتان می خواهد که این نامردی ها و شرایط نامعلوم اجتماعی برطرف شود، سختی ها از بین برود، مردم صداقت داشته باشند و ایمانشان قوی باشد. شما شخصیتی راستگو و درستکار دارید و صبور هستید هر چند که خیلی مجرب نیستید. تشکر از همراهیتون.
yegane : سلام خسته نباشید....من خوابی دیدم که در جنگ بودم...شب بود ...حس کردم جنگ بین مسلمانان و کفار هست...حس کردم امام صادق رهبر جنگ بودن...من در لشکر امام بودم و داشتم بین سپاهیان خرما پخش میکردم...خرمایی اندک اما نسبتا تازه بود و بعد از خواب بیدار شدم...ممنون میشم تعبیرشو بهم بگید
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را پس فردا ارسال کنید. سایت روزهای دوشنبه و پنج شنبه تعطیل است . تشکر از همراهیتون.