کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب حلوا

اگر کسی در خواب دید حلوای تازه می خورد، سود زیادی عاید او می شود یا صاحب فرزندی صالح می شود و اگر حلوای خشک و مانده می خورد، به او زیان می رسد. اگر ببیند که حلوا خیرات می کرد، امواتش از او رضایت دارند.

امام صادق (ع) می فرماید: حلوا در خواب، مال فراوان و دین خالص است و خوردن آن دلیل بر فرزند و خوردن حلوایی که مغز بادام در آن به کار رفته باشد، دلیل است که به قدر آن از شخصی بخیل به او چیزی می رسد.

جابر مغربی می گوید: حلوا خوردن در خواب، دلیل است که به قدر آن مال حاصل گردد چون زردی زعفران در آن نباشد. اگر سفید بود بهتر است و حلوا فروش در خواب مردی لطیف زبان و خوش طبع است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

86 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Sahel mohamadi

Sahel mohamadi : سلام روزتون به خير خواب ديدم از يه سربالايي بالا رفتم انگار تو يه جايي كوهستاني بودم وقتي رسيدم بالا و به اطرافم نگاه كردم ديدم همه جا رو جنگل انبوه و سرسبز پوشونده يه كلبه چوبي ديدم احساس كردم كه اينجا راه بسته س و آخر مسيره انگار خونه دوست پدر صميميم بود شلوغ بود مهمون داشتن دوتا بچه رو ديدم كه تو دست يكي شون سيني حلوا و تو دست يكي ديگه خرما بود مامان دوستم ميخواست يه ديگ آش درست كنه و انگار من دعوت نبودم كه وارد اين خونه بشم ديدم كه دوستم از در اين خونه خارج شد و يه چادر خيلي براق مشكي سرش بود من دستم پشت كمرش گذاشتم انگار داشتم باهاش خداحافظي ميكردم چند وقت بعد گذشت با همين خونه تو خواب ديدم وارد خونه شدم ميدونستم ميخواد ختم انعام توي اين خونه خونده بشه عمه دوستم رو ديدم كه ناراحت بود و زانوي غم بغل كرده بودومشكي پوشيده بود فك ميكنم ايشون از دنيا رفته باشن مطمئن نيستم وقتي تو اين خونه راه ميرفتم انگار مثل خونه هاي روستايي يا قديمي برآمدگي زير پام ميومدكل خونه چوبي بود حتي چهار چوب درها ضمنا همه سياه پوشيده بودن بعد ديدم پدرم كه به رحمت خدا رفته و برادرم كه چندين ساله بيماره و مادرم وارد اين خونه شدند احساس ميكردم اونا هم برا خوندن انعام اومده بودن احساس كردم تو يه اتاق ديگه اي سفره اي
پهن هست و ميدونستم كه شوهر دوستم داره كار ميكنه و كمك ميكنه

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۳۸:۰۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما با چالشی در زندگی تان مواجه می شوید و می خواهید که در زندگی تان پیشرفت کنید. شما از مشکلات تان دور می شوید به صلح و آرامش می رسید و زندگی ساده و شاد را به زندگی سرشار از زرق و برق اما توام با مشکلات، ترجیح می دهید. شما دوست دارید که مثل دوستتان از مشکلات زندگی دور باشید و شاید فکر کنید که این امکان برای شما وجود ندارد. دوست شما احساس خوشبختی می کند و شما هم با وجود مشکلاتی که دارید، خواهید توانست با خواندن سوره ی انعام، هم مشکلاتتان را با توکل به خدای بزرگ از بین ببرید و هم ثوابش را تقدیم روح امواتتان خصوصا پدرتان کنید. هر کسی که هر مشکل و ناراحتی داشته باشد با برگزاری ختم انعام، می تواند گشایش کار پیدا کند و انشالله مشکلاتش تمام خواهند شد. دوستتان هم همیشه برای حل مشکلاتش همینطور رفتار می کند و او و همسرش به برگزاری ختم انعام اعتقاد دارند. پس شما هم همینکار را بکنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۵۹:۳۹
Sahel mohamadi

Sahel mohamadi : سلام روزتون به خير خواب ديدم از يه سربالايي بالا رفتم انگار تو يه جايي كوهستاني بودم وقتي رسيدم بالا و به اطرافم نگاه كردم ديدم همه جا رو جنگل انبوه و سرسبز پوشونده يه كلبه چوبي ديدم احساس كردم كه اينجا راه بسته س و آخر مسيره انگار خونه دوست پدر صميميم بود شلوغ بود مهمون داشتن دوتا بچه رو ديدم كه تو دست يكي شون سيني حلوا و تو دست يكي ديگه خرما بود مامان دوستم ميخواست يه ديگ آش درست كنه و انگار من دعوت نبودم كه وارد اين خونه بشم ديدم كه دوستم از در اين خونه خارج شد و يه چادر خيلي براق مشكي سرش بود من دستم پشت كمرش گذاشتم انگار داشتم باهاش خداحافظي ميكردم چند وقت بعد گذشت با همين خونه تو خواب ديدم وارد خونه شدم ميدونستم ميخواد ختم انعام توي اين خونه خونده بشه عمه دوستم رو ديدم كه ناراحت بود و زانوي غم بغل كرده بودومشكي پوشيده بود فك ميكنم ايشون از دنيا رفته باشن مطمئن نيستم وقتي تو اين خونه راه ميرفتم انگار مثل خونه هاي روستايي يا قديمي برآمدگي زير پام ميومدكل خونه چوبي بود حتي چهار چوب درها ضمنا همه سياه پوشيده بودن بعد ديدم پدرم كه به رحمت خدا رفته و برادرم كه چندين ساله بيماره و مادرم وارد اين خونه شدند احساس ميكردم اونا هم برا خوندن انعام اومده بودن احساس كردم تو يه اتاق ديگه اي سفره اي
پهن هست و ميدونستم كه شوهر دوستم داره كار ميكنه و كمك ميكنه

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۲۱:۴۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب :
سلام خواب شما از حد مجاز طولانی تر است. لطفا یک خواب شارژ کنید و بفرمایید تا تعبیر شود. تشکر.

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۱۵:۲۱
Asi

Asi : سلام وقت بخیر. عصری خواب دیدم "یه مردجوان اومده خونمون و من رو از خونوادم خواستگاری کرد، اجازه گرفت که خونواده اش رو بیاره برای آشنایی، مادرم هم اجازه دادن ولی من گفتم بگین نیان چون اول باید با پسره صحبت کنم ببینم شرایط منو میپذیره یانه. من میخوام دکتری بخونم، کارم روتوسعه بدم، کلی برنامه دارم و اولویتم اوناهستن. پسره وقتی شنید مثل اینکه اصلا مشکلی نداشت با شرایط من. بعدش نمیدونم چی شد دلم شدیدا حلوامیخواست حلوای خیلی شیرین باادویه زنجبیل و دارچین و هل، میخواستم درست کنم تو خونه زنجبیل و وانیل نداشتیم رفتم از همسایه بگیرم با کلی ذوق میگفتم میخوام حلوا درست کنم اونا هم برام ریشه زنجبیل و پودر وانیل آوردن. تو خوابم میدونستم امروز سه شنبه اس به خودم گفتم وایسم پس فردا که پنج شنبه اس بپزم خیراتی بشه". پدر منو پدر خونواده همسایه فوت شدن. ممنونم

پاسخ
لینک۷ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۴۴:۰۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. خانواده ی شما در باره ی بعضی مسائل درایت شما را ندارند و مسائل را از بُعد دیگری بررسی می کنند. به همین دلیل شیوه ی باوری شما نسبت به مسائل با هم فرق دارد. آنها امیدوار هستند که شما ازدواج کنید و خوشبخت باشید. شما هم منوط به اینکه به برنامه هایی که شما برای آینده تان در نظر گرفته اید لطمه ای وارد نشود، با این موضوع موافقید و دوست دارید که زندگی امن و راحت، مرفه و متمولی داشته باشید که رنگ و بوی تازه ای داشته باشد. زمانی که شما با تمام احساستان بخواهید که ازدواج کنید و زندگی تان را تغییر دهید، اینکار را خواهید کرد و مسیر زندگی تان را عوض می کنید. شما باید به پدرتان ( روحش شاد) متوسل شوید و از او بخواهید که دعایتان کند تا به خوشبختی برسید و برای پدرتان حلوای نذری درست کنید و بین مردم پخش کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۶:۱۴
Maryam

Maryam : سلام بانو خواهرم خواب دیده که مسقطی زعفرونی درست کرده بوده و نمیدونه کی یه لباس روش انداخته بوده.پدربزرگ خدابیامرزم با شادی و سرحالی دنبال مسقطیا بوده.ریشاش هم سفید بودن.خواهرم از زیرلباس بیرون اورده که بدتش دیده کلی مو ریزه از لباس بهشون چسبیده و میگفته صبر بده آقاجون تمیزشون کنم برات و ضمنا خواهرم میخواسته امتحان بده بهش گفته میخوام برم زود.امتحان دارم.و دیگه متوجه نشده که پدربزرگ خورداونارو یا نه.فدای لطفتون از تعبیر.

پاسخ
لینک۳۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۵۳:۳۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. انشالله خواهرتان کار خوبی می کند که از او تعریف مثبتی خواهند کرد و اگر خواهرتان مجرد است؛ کسی از خواهرتان خواستگاری می کند. پدر بزرگ شما از این خبر خوش، ( روحش شاد) خوشحال می شود ولی خواستگار خواهرتان کمی تند خویی می کند یا ایراد می گیرد ولی خواهرتان سعی می کند که با او توافق کند و بعد که مطمئن شد می خواهد ازدواج کند، پدر بزرگتان از این خبر خوش، استفاده می کند. خواهرتان احساس می کند که زیر ذره بین قرار گرفته و باید توانایی های خودش را برای دیگران اثبات کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۴۴:۳۷
Lia

Lia : با سلام خواب دیدم منزل پدری همسرم ب نیت پدر مادر ایشون و شاید پدر خودم ک همگی در واقعیت فوت کردن حلوا درست میکنم.چیزی شده بین کیک و حلوا (رژیمی و کم چرب مثل عادتهای زندگیم در واقعیت). دور حلوا رو با انگشت حالت کنگره ای میدم اما همسرم دوست نداره، پس میرم چیزی بیارم روی حلوا رو نقش بندازم. مادرم چیزی بهم میگه ک یادم نیست. وقتی میام حلوا با چاقو لوزی لوزی شده و پسرم با خوشحالی نصفشو خورده و نصف دیگه رو میخواد بذاره لای نان بعدا بخوره. خواهر همسرم هم اونجاست با اینکه خوب نیستیم برای احترام تعارف میکنم میگم مادر جان بعدا بازم درست میکنم. منظورم اینه ک ب خواهر همسرم ک اونجا هست برسه.(شاید پسرم دوست نداره رعایت کنه)با تشکر

پاسخ
لینک۱۳ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۱:۴۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روح امواتتان شاد. شما می خواهید از امواتتان حمایت کنید و صحبت از وظائف آنها به میان می آید که چه کسی چه اندازه خوب بود و وظائفش را تا چه حدی درست انجام می داد. شما با توجه به مهارت های ذهنی و فیزیکی خودتان می خواهید شخصیت آنها را قیاس کنید و همسرتان مخالف با این کار است. او شاید ترجیح می دهد که مقیاس خوبی شخصیت انسانها بر حسب معیارهایی باشد که از قبل تنظیم شده و در جامعه عرف محسوب می شود و یا در دین، قانون به حساب می آید و نه صرفا معیارهایی که شما با توجه به توانایی های خودتان، آنها را قیاس می کنید. مادرتان برای این شیوه ی ابراز نظرات شما و نیز حمایتی که برای خانواده ها می کنید و دعاهای خیر و نذوراتی که برای آنان تهیه می کنید، اعتبار بالایی قائل است و می خواهد از او هم همینطور حمایت کنید. شما البته تمایل دارید که به خاطر همسرتان، با خواهر او هم حفظ ظاهر کنید. کلا شخصیت شما حمایتگرایانه و مهربان است. شاید پسر شما هم زیاد از عمه اش خوشش نیاید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۱۴:۴۸
Mahy

Mahy : سلام و عرض ادب خانم هراتی نازنین. خسته نباشید. امروز صبح خواب دیدم رفتم فروشگاه رفاه از یک خانم فروشنده مقداری حلوا که البته بیشتر شبیه باسلوق محلی شهرمون بود گرفتم که لای مقداری نان‌ لواش پیچیده شده بود. باسلوق شامل نشاسته و شیره انگور و گلاب و هل و مغز گردوست. رنگش بخاطر شیره انگور قهوه ای بود و مغز گردو رو داخلش دیدم. یه کمی ازش مزمزه کردم شیرین بود. یهویی یادم امد که پول حلوا و نان رو حساب نکردم.تعجب کردم چطور جلو در فروشگاه به من یادآوری نکردن و کاغذ خرید رو نخواستن. با خودم فکر کردم دفعه بعد که رفتم بهشون میگم. بعد گفتم اول اتاقم رو مرتب کنم بعد حلوا رو بخورم. اتاقم به هم ریخته بود. البته در واقعیت مشغول خانه تکانی هستیم. یک خوشخواب نو تک نفره برای تخت خوابم هم داشتم که سرپا به دیوار تکیه داشت. البته در واقعیت قصد خریدش رو دارم.ممنون

پاسخ
لینک۱۶ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۷:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. تشکر. زندگی شما به رفاه و خوشی خواهد رسید و مشکلات شما ختم به خیر خواهد شد. شما حقوقتان را می گیرید و هر چند که خودتان فکر نمی کنید که برایتان اعتبار زیادی قائل باشند ولی خیلی راحت به حقتان خواهید رسید. مشکلات و نگرانی هایتان حل می شود فکرتان راحت می شود و آرامش و جایگاهی امن در زندگی تان خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۴۸:۴۲
رضا

رضا : سلام خانم هراتی بزرگوار ، خدا قوت . دیروز ( پنج شنبه ) خوابی رو دیدم ، که یک قسمت از اون خواب ، بیشار توجه من رو جلب کرد . اینکه نمیدونم خانه خودمون بود یا نه ! سر اجاق گاز بودم ، با یک فردی که اصلاً به قیافه و اسم نمیشناختمش و آقا بودن ، بودیم . روی گاز ، من هم یک کفگیر چوبی به دست ، اون شخص کم کم آرد میریختن توی قابلمه ، من هم با کفگیر چوبی هم میزدم و تبدیل به حلوای خوش رنگ قهوه ای و طبیعی با ظاهر خوب میشد ، ایشون هی آرد میریختن ، من هم ، هم میزدم و تبدیل به حلوا میشد . ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۵ دی ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۵۳:۵۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما گشایش کار پیدا می کنید، به ثروت می رسید و امور مالی تان بشدت قوی و بر وفق مرادتان خواهد شد. شاید شما در موقعیت سخت به سر می برید و تمام تلاش تان را می کنید تا آن را به خوبی مدیریت کنید. شما می خواهید تمام ابعاد و وجوه تصمیمی را که می خواهید بگیرید، بخوبی بررسی کنید و نتیجه ی شیرینی از این تصمیم عایدتان خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۵ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۵۱:۴۹
مریم

مریم : سلام.دیدم تو خونه برای فاطمیه مراسم گرفتیم.دوستای دوران دبستان و دبیرستانم دعوت کردم.یکیشون خیلی ارایش داشت و با تلفن حرف میزد و بوسیدم.با بعضیها خیلی خوب سلام میکنم.یکی از دوستام هست ک مدت زیادی مریضه میبینم با خواهرش اومده.تو واقعیت یکم از من دوری میکنه تو خواب هم ک میبینمش با خواهرش میره یه گوشه میشینه منم با اینکه دوستش دارم طرفش نمیرم اذیت نشه.یکی دیگه از دوستام میگه بیا CD ک آبی رنگ بود بهت امانت دادم روش نوشت کلامی رو بهم بده.برای پذیرایی خرما شیرینی حلوا(از این حلواها ک تو نون خامه ای میذارن)گذاشتیم.یه حلوا میخورم.من درها رو باز میکنم هوای تازه بیاد.یه جا میبینم دارم با دوستام میرم کوه بالای کوه یه عده خارجی هستن،میرم پیششون شروع میکنم رو زمین با گچ سفید نقاشی میکشم.خرس میکشم.و عشقم و میبینم ک از دور داره نقاشی کشیدنم و میبینه

پاسخ
لینک۱۴ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۰۷:۳۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما برای حل مشکلاتتان متوسل به حضرت فاطمه س می شوید. از کسی که نسبت به شما ریاکارانه و با سیاست رفتار کند و صداقت نداشته باشد خوشتان نمی آید. دوست مریض تان را درک می کنید که روحیه ی خوبی ندارد و از شما فاصله می گیرد. دوست دیگرتان می خواهد که شما به یاد او باشید و با او که خردمند و مهربان است حرف بزنید. شما امیدوارید که همه ی دوستانتان حاجت روا و خوشبخت شوند. می خواهید زندگی تان تحولی مثبت پیدا کند و به اوج موفقیت برسید. شما نسبت به کسانی که درک درستی نسبت به آنان ندارید، آرزو دارید که آنها از خواب بیدار شده و رستاخیز و تحولی بزرگ را تجربه کنند. عشق شما طرز فکر شما را می شناسد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ دی ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۴۶:۰۲
IRAN

IRAN : سلام مادرم خواب دیده یه خونه دوبلکس خریدیم کنار پنجره وایساده پسر عمش از تو کوچه وانت کاهو میبرده دولت گفته بوده باید امحا کنی یه بسته کاهو تازه از کنار پنجره میده به مادرم بسته دوم میخواسته بده میفته تو کوچه ماشین در حال حرکت بوده؛ مادرم بسته دومم برمیداره مهمون داشتیم برنج میکشن ته قابلمه یه کاسه روغن می اندازه بعد میبینه یه خانمی حلوا لای نون بوده نذری یا خیرات تقسیم میکرده مامانم یه بسته میگیره قسمش میده یه بسته دیگه هم میگیره دومادمون با سینی( نذری حلوا تقسیم میکرده با بشقاب که روش شیرینی )بوده حلوا نذری دومادمون روشن بوده برا اون خانومه تیره و قهوه ای بود ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۱۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۱:۴۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. زندگی شما متحول خواهد شد و شما به ثروت و رفاه بیشتری خواهید رسید. سلامت و موفقیت و ثروت زیادی خواهید داشت، کارها بر وفق مرادتان به پیش می رود و دامادتان با سخاوت و دست و دلبازی برای خانواده پول خرج خواهد کرد و او هم به ثروت می رسد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۰۴:۱۹
soma

soma : سلام . وقت شما به خیر .من امروز صبح خواب دیدم یه کتاب خیلی بزرگ جلو روم بود و من یک در میان توی صفحاتش حلوا درست میکردم و حلوا روی اون صفحات بود ولی یه جوری بود انگار من حلوا رو توی قابلمه درست میکردم ولی بعدش روی اون صفحات حلوا رو میدیدم انگار اون صفحات مثل بشقاب بودن و با شیر درست میکردم و رنگ یکیشون زرد کمرنگ بود و مابقی حلواهایی که درست کردم سفید بود و همون با شیر درست کردم و فک کنم بکینگ پودر و تخم مرغم تو حلواها ریختم و از حلوایی که زرد کمرنگ بود یه کم خوردم چون خیلی شکلش خوشگل بود خیلی خوشمزه بود و از حلوای سفیدم خوردم اون زیاد حس میکنم شیرین نبود . مامانمم کنارم بود . من یه ختمی شروع کردم میتونه مربوط باشه به اون چله ام برای حاجتم . خیلی نگرانم بابت زردی حلوا

پاسخ
لینک۲ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۲:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. بله البته شما دعا می خوانید و به حاجاتتان خواهید رسید. زردی حلوا به منزله ی بالارفتن آگاهی و خرد شماست و گاهی ناله هایی است که شما از روی راز و نیاز در دعاهایتان می کنید و تعبیر بدی ندارد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۱۸:۴۷
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.