تعبیر خواب حیوانات
لوک اویتنهاو میگوید :تعبیر دیدن حیوانات در خواب خوشبختی، ثروت و رفاه در بیداری است. اهلی کردن حیوانات، نشانه رسیدن به بهره و سود است. غذا دادن به حیوانات، رضایت از کار و زندگی در بیداری و دیدن حیوان خشک شده، به معنی این است که شما خود را برای هیچ و پوچ نگران کرده اید. دیدن حیوانات وحشی به معنی مواجهه با مشکلات و دیدن حیوانات خانگی به معنی رسیدن به آسایش است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
فرخ : سلام سرکار خانم هراتی ممنون از تعابیر عالیتون دیشب خواب دیدم جایی هستم بیرون خانه که چندتا حیوان که شبیه به سگ بودن از دور میومدن کمی که نزدیکتر شدن صورتشون شبیه به سگ ها نبودن و خیلی وحشتناک بودن مثل سگ های زامبی بودن وقتی کاملا بهم نزدیک شدن فهمیدم که کاملا بی آزار هستن ولی من بازم نسبت بهشون ترس داشتم ولی اصلا حمله نمیکردن و از کنارم میگذشتن
فریبا هراتی
: سلام. استدعا می کنم. شما با اشخاصی در تعامل هستید که در عین حال که بینش و خردشان قویست و نسبت به دوستانشان وفادار هستند اما دچار روزمرگی شده اند، از درون احساس مرگ می کنند و هیچ شاد نیستند و فقط زنده اند و زندگی می کنند یا اینکه شما با افرادی تعامل دارید که هیچ احساسی نسبت به آنها ندارید و از نظر عاطفی به ایشان وابسته نیستید. تشکر از همراهیتون.
Foroozan : باسلام و وقت بخير،ديشب خواب ديدم كه در حال انجام مراحل يه كار يا ماموريت بودم كه رسيدم به مرحله اي كه نوشته شده بود كافگا و اين اسم موجودي بود بزرگ جثه با كمي شباهت به گاو به رنگ كااااملا سياه كه رفتم كنارش با چشمانش به من نگاه ميكرد( خيلي سياه يكدست و خيره كننده بود)، من بايد خواسته يا آرزومو ميگفتم و بعد انجام ميشد كه همين كار رو انجام دادم و آرزو يا خواسته مربوط به اون ماموريتم رو گفتم، يادم هست كه عدد ٢٠٠٠٠٠ يا ٢٠٠٠٠ هم در خوابم مطرح شد، ضمنا ميخواستم ببينم دليل اينكه بيشتر وقتا خوابم رو نصفه و نيمه يادم مياد و بخشهايي رو فراموش ميكنم چيست؟ خيلي ممنون ميشم اگر پاسخ بديد.
فریبا هراتی
: سلام. اگر شما به مطالعه علاقمند هستید و کتابهای فرانس کافکا را خوانده اید، ممکن است خوابتان بازتابی از افکار شما راجع به او باشد. در غیر اینصورت، او نویسنده ای اطریشی با تفکراتی پوچ گرایانه داشته و خوابی که دیده اید، به لحاجت و خیره سری و منفی بافی او تعبیر می شود که شاید مربوط به کتاب "مسخ" او باشد او به شدت احساس کنار گذاشته شدن و ایزوله شدن (200000) داشته و معتقد بوده که کسی با احساساتش صاف و صادق نیست و همه سطحی برخورد می کنند (300000). ذهنتان خسته است که خوابها را به یاد نمی آورید یا کلا خوابتان را قرار نیست که به یاد بیاورید! تشکر از همراهیتون.
ava : دقیقا نمیدونم کجا بودم فقط یادمه با عجله داشتم سمت جایی میرفتم که یهو یه موجوده خیلی بزرگ میبینم میترسم یه جا قایم میشم از دور نگاه میکنم میبینم یه خرگوش خیلی بزرگ از منم بزرگ تر بود داشت غذا میخورد خیلی دوست داشتنی بود از جثه بزرگش تعجب کرده بودم با خودم فکر کردم این مدل خرگوش خیلی نادره یه گوشه دزدکی نگاش میکردم که یهو منو دید بهم زل زده بود اروم از جایی که قایم شدم اومدم بیرون یهو اومد سمتم فک کردم میخواد بهم اسیب بزنه اما فقط میخواست نزدیکم شه سرشو ناز کردم خودشو لوس میکرد خیلی دوست داشتتی بود اونم انگار منو خیلی دوست داشت بعدش رفت جایی من یه حس وابستگی عجیبی بهش پیدا کرده بودم و نگران بودم چیزیش بشه خیلی خوشگل بود میخواستم بیارم پیش خودم که مراقبش باشم و نزارم صدمه بخوره رنگ خرگوش و یادم نیست مایل به سفید با لکه های تیره
فریبا هراتی
: سلام. شاید شما عجولانه تصمیم می گیرید و از شاخه ای به شاخه ای در زندگی تان می پرید ولی شانس به شما رو می آورد و فراوانی و گرمی و امنیت و عشق خواهید یافت. شما باید برای رسیدن به خواسته تان دست به کار شوید و به موفقیت خواهید رسید. دیدگاهی مثبت در زندگی پیدا می کنید و مسیر درست را در زندگی تا پیدا خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
katayun : سلام چند شب هستش که خواب حمله حیوانات میبینم.دیشب خواب دیدم با چند نفر سوار یه ماشین بودیم شبیه پیکان من رانندگی نمیکردم عقب نشسته بودم با همسفرهام که باهاشون صمیمی بودم مثل خانواده اما میدونستم که خانواده ام نیستند .ماشین در حال حرکت بود و یکی از شیشه ها پایین بود که یه سگ سفید به بزرگی گرگ میخواست از اون پنجره وارد بشه و به ما حمله کنه .ما با سرعت حرکت میکردیم و اون هم همینطور میدوید.تا جاییکه ناگهان دو تا از همسفرهام رو دیدم که سوار دوچرخه ان و اونها هم دارن همردیف ما رکاب میزنن که یکدفعه زمین خوردن و ما هم مجبور شدیم به خاطر اونها ماشین رو نگه داریم و اونها که در واقع دو تابچه حدود ۸ ساله بودند دویدن و اومدن تو ماشین که سگ بهشون حمله نکنه.در ضمن احساسی که در حین سفر داشتم این بود که همسفرهام کم سن هستند مثل بچه ها.ممنون از تعبیرتون.
فریبا هراتی
: سلام. خواب دیشبتان به این تعبیر است که شما شخصیتی وفادار، مهربان و بینشی قوی دارید و نیت شما درست و خالص است و یک دوست واقعی محسوب می شوید. اما دوستان شما نمی توانند کارهایشان را بخوبی کنترل کنند و شما را در تصمیم گیریهایشان دخیل نمی کنند. شما احساس می کنید که شما را کنار گذاشته و حرفتان را بی اهمیت می دانند. شما هم از آنها که کم عقلی و بی خردی از خودشان بروز می دهند، عصبانی می شوید، سعی می کنید که سرشان غر بزنید، دعوا کنید و با داد و بیداد راه انداختن، وادارشان کنید که درست رفتار کنند چون نمی خواهید که ضرر کنند. پس به حالت دستوری با آنان صنحبت می کنید و غیر دوستانه با آنها حرف می زنید. شاید دوستان شما شخصیت هایی موفق داشته باشند ولی تجربه شان زیاد نیست و ساده لوحی از خودشان به خرج می دهند و شما در قبال آنان احساس مسئولیت می کنید و سعی می کنید که خودتان را کنترل کنید و خیلی عصبانی نشوید. تشکر از همراهیتون.
محسنم : سلام خسته نباشید من دیروز پنج شنبه ظهر ساعت سه خواب دیدم ک دارم با ی پلنگ میجنگم ک قصد کشتن منو داشت
میشه گفت توی دو راند باهاش جنگیدم اون خیلی منو خونی کرد و منم خیلی اونو خونی کردم و آخرش من پیروز شدم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما با مشکلاتی در زندگی تان مواجه هستید که در نهایت بر این مشکلات غلبه خواهید کرد و با وجود خستگی ها و استرسهایی که به شما وارد می شود، اما موفق می شوید که تعادل را در زندگی تان بوجود بیاورید. شما از موفقیت تان در آینده بیش از حد مطمئن هستید، حرف و نظرتان را عوض نمی کنید و همانی هستید که هستید!! و در پروژه هایی که به شما واگذار شود، موفق خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
نینا : سلام وقت بخير،صبح خواب ديدم توي منطقه اي ازيك شهرجايي كه كنارخونه هاگودبرداري شده يهوازديواره اون گودي سرشيرياپلنگ بيرون زد،يه دسته شيروپلنگ(فكركنم بيشترشيربودن،درست قابل تشخيص نبودن)ازكنارخونه هاآرام ميرفتن،٤تامردروازپشت سركنارهم ايستاده ديدم كه سرهاشون به شكل حيوان شده بود،يكيشون سرشيريكي ديگه هم سرمار(شكل ماربه شكل واقعي خودش نبود)توي خواب متوجه شدم مارهست واون سريك پسرجواني بودكه موهاي بسياربلند تاساق پاهاش وگردنبندي باپلاك مارداشت،بعدبه شكل حيوانات چهاردست وپارفتن.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به عمق غرایز انسانها در سختی ها پی برده اید. بعضی از مردم در شرایط سخت که قرار می گیرند مطابق با عرایزشان رفتار می کنند و نمی توانند روی نفس انسانی شان کنترل کامل داشته باشند. بعضی ها مثلا خباثت و بدذاتی شان را بیشتر بروز می دهند ( مثل مار)، بعضی ها شجاع تر و پرخاشگرتر رفتار می کنند ( مثل شیر) و هر کسی منوط به ساختار غرایز درونی اش شبیه کسی از حیوانات رفتار می کند. اشخاص بلند پرواز مثلا در خوابتان ممکن است به صورت عقاب ظاهر شوند. در سختی ها و شرایطی که کسی تحت فشار است نمی تواند کاملا متمدنانه و بدون بروز غرایز درونی و ذاتی اش رفتار کند. تشکر از همراهیتون.
رعنا : درودها بانو هراتی. پس پریشب خوابِ ۳تا بچه فیلِ خیلی کوچولو و لاغر رو دیدم که در جنوب ایران در فضایی سنتی و تاریخی مورد سو استفاده قرار گرفته و به عنوان مجسمه های زینتی جلوی درب رستوران یا هتل ازشون استفاده میشد. مجبورشون کرده بودن مانند تندیس بایستند و جلب مشتری کنند. بچه فیل سمت چپ از شدت فشار از حالت مجسمه خارج شده و مانند موجود زنده نشون داد که داره اذیت میشه. من بغلش کردم و غصه میخوردم که الان مادر این ۳تا بچه کجاست و چه زجری میکشه! و فکر میکردم مردمانی که این حیوانات زبان بسته رو به بردگی میگیرن بویی از انسانیت نبردن و حالا برای کمک بهشون چی کار میتونم بکنم. ناگهان بچه فیل در آغوش من به کالبد یک بچه کوالا دراومد و من شگفت زده نگاه میکردم. به هردو شباهت داشت: هم فیل و هم کوالا. در واقعیت، من دغدغه حیوانات و حیات وحش رو دارم و جداکردن این کوچولوهای بی دفاع از مادران بی دفاع ترشون، قلبم رو به درد میاره. ضمنن یکی دو هفته پیش، مستندی درباره فیل ها تماشا کردم. من و همسرم این اواخر یکی دو بار درباره کوالا به طور مختصر گفتگو کردیم. سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. به نظر می رسد که خواب شما صرفا بازتاب افکار شما در بیداری در رابطه با حیواناتی باشد که در باره ی آنها صحبت کرده اید و احساسات پر شور و شوق و گرمی که شما در رابطه با این حیوانات از خودتان بروز می دهید باعث شده که این حیوانات را در جنوب ( که گرم است و سنتی و تاریخی) مشاهده کنید چون قطعا در جریان هستید که بخش بزرگی از بی انصافیهایی که در حق حیوانات می شود بخاطر سابقه ی فرهنگی یا سنت گرایی اهالی منطقه ای است که در آنجا به حیوانات ظلم می شود. مثلا در برخی مناطق مرسوم است که عده ای از اشخاصی که به جادو جمبل توسل می کنند، برای باز کردن بخت دختران، به آنها آلت تناسلی کفتار ماده را می فروشند تا با خودشان اینور و آنور ببرند!! و این ظلم به کفتار، یک ریشه ی سنت گرایانه ی ابلهانه دارد. بچه فیل سمت چپ را دیده اید چون بشدت احساساتی هستید ( قلب در سمت چپ است و احساسات در خواب به مسائلی که در چپ اتفاق می افتند مربوط می شود). امیدوارم همیشه موفق و سلامت باشید و تشکر از همراهیتون.
کبوتر : سلام خانم هراتی
چند شب پیش خواب دیدم چند تا حیوان مثل پلنگ و یه سگ سیاه با ناخنهای بلند ویه خروس توی حیاط خونه قدیمیمون هستن، من براشون یه نون میزارم که بخورن، بعد میبینم که یه گوشه حیاط سگه خروسه رو بغل میکنه و پلنگ هم جلوی پله های ایون دراز کشیده بود. که من از ترس پلنگه رفتم تو اتاق و تمام درها رو قفل کردم.
باز دیشب خواب دیدم تو همون خونه یه روباه سفید و خوشگل و یه خرس با بچه ش میان تو اتاق.
من روباه و از اتاق بیرون میکنم موقع بیرون کردنش باهام حرف میزد ولی یادم نیست چی گفت
خرس و بچه ش هم قایم شده بودن هر چی گشتیم پیداشون نکردیم که بیرونشون کنیم.
ممنون میشم تعبیر دیدن این حیوانات و بگید.
فریبا هراتی
: سلام. کسی دز زندگی شما هست که بسیار مستبد و زورگو است. او همین است که هست و حرفش را عوض نمی کند. جنبه های منفی زیادی در وجود او هست و یک دوست بد محسوب می شود. وقتش را به بطالت و بیهودگی می گذراند. بد اخلاق و تندخوست، کارهای زشت و نامشروع می کند، رجز خوان و خود ستا و متکبر است و شما از او می ترسید و سعی می کنید که خیلی با او درگیر نشوید. شما در هر کامنت فقط مجاز به ثبت یک خواب هستید و نه بیشتر و مضافا به اینکه یک حق خواب هم بیشتر نداشتید. ثبت چند خواب در یک کامنت خدای نکرده شما را مدیون سایت و کارمندان آن می کند. لطفا خواب دیشبتان را در صورت تمایل جداگانه ارسال کنید. تشکر از همراهیتون.
nazanin : باسلام لطفا محتوارومخفی کنید
فریبا هراتی
: سلام. قبل از تعبیر خوابتان لازم به یادآوری می دانم که اولا شما باید هر خواب را در صفحه ی تعبیر خواب مربوط به خودش ثبت کنید و این خواب شما هیچ ربطی به حیوانات نداشت که در صفحه ی تعبیر خواب حیوانات آن را ثبت کرده اید. دوم اینکه مبلغی که شما برای تعبیر خوابتان پرداخت می کنید، فقط برای تعبیر یک خواب در هر کامنت و در هر 24 ساعت است. الان شما فرموده اید که بعدش از خواب پریدم و در قسمت دیگری دیدم.... که با توجه به این که بین خوابها بیدار شده اید، دیگر یک خواب محسوب نمی شود. شما محبت کرده اید و صداقت داشته اید و نوشته اید که بیدار شدید، و این باعث می شود که شرعا خدای نکرده مدیون سایت و کارمندان آن نباشید. ولی متاسفانه فقط یک حق خواب باقی داشتید. ( 5 حق خواب معادل 22 تومان خریداری کرده اید و 4 حق خوابتان در تاریخ 13 شهریور مصرف شده) و من نمی توانم با صرفا یک حق خواب باقیمانده ی شما 2 خواب را همزمان برایتان تعبیر کنم. اما خواب اول شما به این تعبیر است که مادر شما با واقعیت های تلخی در دنیا مواجه شده و سعی کرده مانند مادر بزرگتان که او هم با مشکلاتی مواجه شده بوده، نسبت به حل این مشکلات و برای رویارویی با این واقعیت های تلخ، مبارزه کند ولی او دوست ندارد که شما هم با سختی هایی در زندگی تان مواجه شوید. شما با این وجود تلاش می کنید که برای رسیدن به خواسته هایتان مبارزه کنید و سختی ها و نامرادی های زندگی تان را از بین ببرید. در صورتی که تمایل داشته باشید باقی خوابتان تعبیر شود لطفا مجددا خوابتان را شارژ بفرمایید. تشکر از همراهیتون.
nazanin : باسلام ساعت ۶:۷ صبح امروزخواب دیدم منوهمسرم سوار ماشین شدیم منو همسرم با چندنفردیگه (که اصن نمیشناختمشون)داشتیم میرفتیم من عقب ماشین سوارشده بودم ولی یادم نمیادکه همسرم جلوبودیاعقب،راننده باسرعت زیاد ماشینو میروندخیلی توراه حرف میزدوبه همسرم گفتم چرااین راننده خیلی حرف میزنه گفت چون میترسه بلدنیست رانندگی کنه میترسه خوابش بگیره،وقتی میرفتیم یهو راننده ماشینو به سرعت پیچوند وتوی یک تقاطع پیاده شدیم،همسرم بش گف میتونستی ازراه دیگه ای بری چرا نرفتی،ولی راننده بلدنبودچجوری رانندگی کنه وخیلی استرس داشت همسرم چرخهای ماشینو در آورد واز خاک اوناروپاک کردوقتی همه چی اوکی شد دوباره سوار شدیم چیزی که یادم میادفک میکنم نزدیک فرودگاه بودیم وآدمارو میدیدم که از هواپیما بالباس سفیدپیاده میشدن وقتی همسرم به راننده کمک کردوبهش روحیه داد راننده ازاوخوشش اومده بودودیگه از رانندگی نمیترسیدواینبار باجرئت رانندگی کرددوباره همون ماشینو سوار شدیم اینبار من جلو سوار شدم و همسرم عقب،ولی وقتی جلو سوار شدم توی بغلم یک بچه بودکه نگران بودم تصادف کنیم وخدایی نکرده چیزیش بشه ویک دختربچه تقریبا۷ ساله هم کنارم بودچون ماشین پرشده بود وجانداشت پیشم نشستن اینبار هم باسرعت باماشین رانندگی میکرد و راه خیلی پرپیچو خم بودحتی حیوون توراه بود نزدیک بودماشین اونارو بزنه وچپ کنه حیوون هایی که توی راه بودن خیلی زیاد بودن ولی معلوم نبوددقیقا چی بودن که رد شدن از اونا واقعا سخت بودولی بلاخره رد شدیم،راه خیلی بدبود وهمچنین ناهموار،من توی راه همش آیه الکرسی میخوندم،پیاده شدیم وانگار آدمای زیادی بامابودن، من جلوی همه بودم و باجرئت میرفتم جلو از هیچی نمیترسیدم تااینکه یکی جلومونو گرفت گفتم یاامام حسین یا امام حسن همه ی اسامیه ائمه رو آوردم ولی اسم امام حسین روبیشترازهمه گفتم حتی یادمه میگفتم یاحضرت یوسف اینقد گفتم که بلاخره همه رفتن وما به راهمون ادامه دادیم
یه چیزی هم هست انگار اونجا جای خوبی نبودوهمه فساد میکردن ومن باخواندن چن بار آیه الکرسی و نام بردن اسامیه ائمه اونارو از کنارمون کنار زدم به همسرم هم گفتم چند بار آیه الکرسی بخون حتی یادمه اون فردی که جلومونو گرف لباسش سیاه بودکه بعدش وقتی دید خیلی مقید هستم از جلوی ما محو شدانگار پدرم هم توی خواب بود بم گف این آدمی ک میبینی رئیسشونه نمیتونیم ازش رد بشیم ولی من باتمام قوا همه ی اسامیه ائمه رو آوردم اینو هم یادمه که قشنگ آیه الکرسی رو مرتب میخوندم واینکه چطور آیه هارو از اول میخوندمو یادمه اما بعدش انگار به پدرم آسیب رسوندم ولی اونو نزدم که بعدش بابام گف دستم داره میلرزه چرا اینطوری شدی دخترم،انگشت کوچیک بابام لرزیدولی بعدش خوب شدوماتونستیم رد بشیم.توی یه قسمت دیگه ای ازخواب توی همین روز دیدم که انگار رفتم خونه پدرم خواهرمو بغل کردم بش گفتم دلم برات تنگ شده ولی اون زد زیر گریه وبلند گریه کرداومدن بم گفتن چی به خواهرت گفتی که گریه کردبشون گفتم فقط بغلش کردم مادرمو هم توی خواب دیدم که صورت بسیارمعصومی داشت انگار خواهرزن برادرم ومادرزن برادرم هم توی خواب بودن که انگار یک چیزی برامون آورده بودن وقتی دیدن من باخواهرم خوبم خیلی حسودیشون شدوحسادتو توی چشماشون دیدم
بعدش انگارچادرسفیدنماز رو برداشتم ومیخاستم نماز بخونم ودیگه از خواب پریدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما و همسرتان از کسی در کارتان پیروی می کنید که او به نظرات شما اهمیت نمی دهد ولی ادعای زیادی مبنی بر اینکه بلد است شما را راهنمایی کند دارد. او مرد حرف است و نه مرد عمل و قادر نخواهد بود در رسیدن به اهدافش موفق شود. او فقط در گذشته زندگی می کند و از گذشته حرف می زند و در انجام هیچ کاری نمی تواند موفق باشد. تصمیم گیریهای او عجولانه هستند و به عواقب حرفهایش فکر نمی کند. با این وجود، همسر شما به این شخص کمک می کند که اهداف خودش را دوباره ارزیابی کند و مسیر جدید و متفاوتی را در پیش بگیرد. با این وجود شما باید برای آینده تان تصمیم گیری کنید. شما می خواهید در کار و زندگی تان موفق باشید. نگران هستید که از نظر اقتصادی ضرر کنید و با موانع و مشکلات زیادی در راه رسیدن به هدفتان مواجه خواهید شد. شما مقصد جدیدی را در زندگی تان به پیش می گیرید ولی با اشخاص زیادی در راه رسیدن به اهدافتان مواجه خواهید شد که بر طبق غرایزشان رفتار می کنند و از نظر فکری شباهتی با شما ندارند. برای رسیدن به موفقیت شما به ائمه ی اطهار توسل خواهید کرد و انشالله مشکلات از سر راه شما دور خواهند شد. شما تلاش می کنید که اسیر هوای نفس نشده و گول شیطان را نخورید. آیت الکرسی برای دفع شیاطین و افکار منفی در زندگی تان بسیار مجرب است. شما ممکن است سعی کنید که ذهنیت، و خرد و حافظه و یا قدرت ارتباطات پدرتان را با دیگران مطابق با میل خودتان عوض کنید و او را متقاعد کنید که مثل شما فکر کند. شما باید بیشتر به خواهر و مادرتان محبت کنید، علیه آنان گارد نگیرید و احساس خوب خودتان را با آنان شریک شوید. شما می خواهید در کارها نقش تاثیرگذاری داشته باشید ولی این نباید باعث شود که از صمیمیت و ابراز محبت به خانواده تان غافل شوید. در نهایت فکرتان آرام خواهد شد و خیالتان راحت می شود و به خاطر آن خدای بزرگ را شکر خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.