تعبیر خواب خندیدن
اگر ببینید در خواب با صدای بلند می خندید و قهقهه می زنید، در بیداری غمگین می شوید. اگر ببینید که بچه ای در خواب می خندد، تعبیرش اصلا بد نیست و نشانه ایجاد غصه برای او در بیداری نیست. آرام خندیدن یا تبسم کردن در خواب، نشانه رسیدن شادی است.
اگر ببینید از روی استهزاء و مسخره کردن کسی می خندید، تعبیرش همان غم و اندوه است اما اگر از جهت شنیدن بشارتی باشد، تعبیرش شادکامی در بیداری است.
امام صادق (ع) می فرماید: خنده آهسته در خواب، نشانه فرزندی نجیب است. خنده قهقهه، دلیل بر غم و اندوه و مصیبت است.
محمد ابن سیرین می گوید: خنده درخواب غم و اندوه است. اگر ببیند که به قهقهه می خندید، دلیل که اندوهش زیاد شود.
ابراهیم کرمانی می گوید: خندیدن آهسته درخواب، یافتن مراد بسیار است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
F : ممنون خانم هراتی مادرم گفتن اسم اون آقا حسین براتی بوده
فریبا هراتی
: براتی به جامه ی کهنه داشته اشاره می کند و کنایه از امام حسین ع است که شما با توسل به امام حسین ع به خوشبختی و گشایش کاری بزرگ در زندگی تان خواهید رسید. ضمن اینکه برات نیمه ی مبارکه ی شعبان هم هست و انشالله توسل به امام زمان ع هم شما را حاجت روا خواهد کرد و یا نیمه ی شعبان به آرزوهایتان می رسید.
F : سلام خانم هراتی عزیز.
مادرم خواب دیدن که خواهرشون تماس گرفتن و با حالتی شاد و خوب اسم مردی رو آوردن(کاملا ناشناس هست اسم اون آقا).
و گفتن که این آقا قراره سعد اکبر بیاره.
فریبا هراتی
: سلام. خوشبختی و گشایش کاری بسیار بزرگ برای شما در راه است. اگر اسم او را یادتان بود در تعبیر می توانست موثر باشد. تشکر از همراهیتون.
Fatemeh : با سلام من چندماه پیش خواب دیدم که با پسر موردعلاقه ام تلفنی حرف میزنم و اون در واقعیت مهندس است و خونه می سازه بهم گفت خیلی اوضاع ساخت و ساز خرابه و نالون بود گفت اگه همینطوری پیش بره راننده تاکسی میشم منم دلداریش می دادم. ما در واقعیت مدت یک سال و نیم هست همو ندیدیم اما من همچنان دوسش دارم و ارتباطی نداریم باهم .
فریبا هراتی
: سلام. شما با او ارتباط تله پاتی دارید و شرایط اقتصادی او خوب به پیش نمی رود. شما می توانید افکار و احساسات او را درک کنید. تشکر از همراهیتون.
Sara : سلام.خواب دیدم تو دانشگاه هستم.کلاس شیمی بود و من دیر رسیدم.پشت در چند نفر دیگه هم دیر رسیده بودن که میترسیدند برن داخل.من رفتم در رو باز کردم.خاله همسر سابق استاد بود تعجب کردم .ولی اون خانم لبخند محبت آمیزی زد و خواست بیام تو.
در واقعیت اصلا ایشون استاد نیست.و از من خوشش نمیاد.
فریبا هراتی
: سلام. شما درک بالایی نسبت به مسائل پیدا خواهید کرد و قادر خواهید بود که آدمهای پیچیده وغیر قابل درک را بهتر بشناسید و به روحیات آدمها واقف شوید. هر چند که دیر شده ( در رابطه با همسر سابق) ولی هر وقتی که تجربه ای کسب کنید، برای آینده تان مفید خواهد بود. خاله ی همسر سابق شما استاد پیچاندن مردم و بازی دادن آنهاست و درک روحیات او بسیار سخت است. شما باید سعی کنید افرادی مثل او را خوب بشناسید و خودتان را به نحوی تغییر دهید که در مجاورت این گونه اشخاص، بتوانید به موقع از ایشان دوری کنید و به موقع با ایشان ترکیب شوید تا به شما آسیبی نرسد. تشکر از همراهیتون.
Shahrzad : با سلام.من در بیداری با نامزدم زیاد خوب نیستیم.خواب دیدم در خانه قدیمی مادر پدریم نامزدمو با دوست دخترشو دیدم دیدم نامزدم از خواب بیدار شده ولی دختره داشته میرفته من رفتم جلو ولی دوست نامزدم هی مانعم میشد اما رفتم تو حمام با دختره صحبت کردم دختره کوتاه اومد.بعد دوست نامزدم سوار ماشینش بودم گفت نامزدم از گروهشون رفته اسم یکی از هم گروهیاشونم دوست سابق من که واقعا با دوست نامزدم در ارتباطه آورد.نامزدم عصبانی بود به من پیام داد کلی توضیح داد بعد آخرش گفت خداحافظ.صورتش یذره سیاه نورم افتاده بود تو صورتش با یک لبخند انگار شب بود.
فریبا هراتی
: سلام. شما به افکار قدیمی پدر و مادرتان و همان طرز فکر آنها به مسائل نگاه می کنید. شما فکر می کنید که نامزد شما قبلا کسی را دوست داشته و الان تازه متوجه شده که حیف که او را از دست داد. شما می خواهید با نامزدتان ارتباطتان را برقرار کنید ولی فکر می کنید که چون قلب نامزدتان پیش دوست سابق اوست، الان او شما را نمی خواهد. اما اگر فکرتان را درست کنید و اینقدر سوء ظن به نامزدتان نداشته باشید متوجه می شوید که واقعیات آنطور که شما برای خودتان متصور شده اید نیست. شما به حرف ها و افکار دوست نامزدتان اعتماد می کنید و باور می کنید که رابطه ی او و نامزدتان به هم خورده است. نامزد شما از اینکه شما حرف هر کسی را باور دارید جز حرف او را ، و از اینکه به او سوئ ظن دارید از دست شما عصبانیست. ادامه ی این روند فکری شما رابطه تان را خراب خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
Shahrzad : با سلام.من خواب دیدم تعادل ندارم موهامم بلوند بود و نامزدم من را سوار تاکسی کرد خودش هم با من آمد.وسطمون یک آقا نشسته بود.من هی دهانم تولید آدامس میکرد جوییده شده به نامزدم میدادم اون هم مینداخت دور.یکی از آدامسا به یک کامیون چسبید نامزدم رفت رو کامیون یکدفعه از تاکسی غیب شد من فکر میکردم الان ظاهر میشه اما نشد ولی تا خونه صورتش نزدیک من بود انگار دنبالم بود و با یک لبخند ملیح هی نگام میکرد کت قهوه ای هم تنش بود با همون کامیون بود پشت کامیون.و من دلتنگش بودم
فریبا هراتی
: سلام. شما کنترل فکرتان را از دست داده اید و می خواهید وانمود کنید که خونسردید و خیلی حالتان خوب است. می خواهید نشان دهید که بی خیال هستید و احساسات خودتان را به دروغ جور دیگری بیان می کنید. نامزدتان هم دروغهای شما را یا حرفهایی را که اصلا کسی نمی تواند هضمش کند را دور می ریزد و باور نمی کند. شما باعث می شوید که بار سنگینی از مشکلات در زندگی تان بوجود بیاید و نامزدتان را از خودتان دور می کنید. شما دارید کاری می کنید که زندگی و رابطه تان از هم بپاشد. تشکر از همراهیتون.
شهمینه : سلام.آشنامون مرد هستش اونجا که نوشتم با همدیگه رفتن بیرون منظورم آشنامون با اون پسر بچه هفت یا هشت ساله هست تو تعبیر فرقی نداره ؟ آخه از وقتی که این تعبیر خوندم یه جوری شدم .
فریبا هراتی
: سلام. شما نوشته اید : بعد آشنامون پا برهنه با یه پسر هفت یا هشت ساله نمی دونم بچشون بود یا نه.با همدیگه از خونه بیرون میرن و اون بچه رو میارن. این اشاره به این دارد که آقای آشنای شما سعی می کند که زندگی اش را حفظ کند.
شهمینه :
سلام.خواب دیدم من و خواهرم تو خونه ی یکی از آشنایان مون هستیم و اونا بچه دارن و جن بچه شونو با خودش داشت می برد بچه راه می رفت .خانمش اصلا از روی مبل بلند نشد وفقط به شوهرش گفت چرا حواست به بچه نیست .بعد آشنامون پا برهنه با یه پسر هفت یا هشت ساله نمی دونم بچشون بود یا نه.با همدیگه از خونه بیرون میرن و اون بچه رو میارن. یه بچه ی هفت یا هشت ماه سفید و بامزه بود و حرف می زد ولی دیگه راه نمی رفت تو بغل من بودگفت من کنار جن بسم الله گفتم بازم گفت بسم الله .من تعجب کردم مگه بچه به این سن حرف می زنه. آشنامون با خنده می گفت خوب شد گرفتمش وگرنه بزرگ می شد چه جوری بهش ثابت می کردیم که ما تو را به بهزیستی تحویل ندادیم .آشنامون پوستش خیلی سفید بود چهره اش بهتر و یه کم لاغرتر از بیداری بود اصلا چهره اش با بیداری فرق می کرد روی پیشونی اش چن تا چروک عمیق داشت. خواهرم همین لحظه یه پولی بعنوان صدقه می خواست روی سر بچه بچرخونه من گفتم اینا که پنج ماهه عروسی کردن یعنی دوران عقد این بچه رو داشتن.خواهرم یه اخمی کرد و یه طوری بهم فهموند دیگه چیزی نگو .بعد من برای اینکه فضا عوض بشه به خواهرم گفتم یه اسپند هم برای بچه دود کن. بعدا دیدم تو محل کار قبلی ام هستم اون آشنامون (قبلا همکار بودیم )هم هست صورتش نسبت به بیداری یه کم روشن تر بود ولی سبزه بود آخه تو بیداری پوستش خیلی تیره هستش.دیدم روی گونه اش قرمزه خوب که دقت کردم دیدم جوشهای خیلی ریز زیر پوستی داره یه جوش سفید که اون هم زیر پوستی بود، داشت. روی صورتش چن تا جای جوش هم بود تعجب کردم که صورتش قبلا جای جوش نداشت بعد دیدم روی صندلی نشسته یه رینگ به رنگ طلایی تو انگشت چپش بود و یه ریز می خندید من صدای خنده شو می شنیدم ولی قهقهه نبود من اصلا تحویلش نگرفتم با خودم گفتم چرا بی دلیل همین جوری می خنده. چن وقت پیشم مشابه همین خواب دیدم که بازم محل کار قبلیم هستم با هم سلام و علیک کردیم بعد دیدم پشت میز من نشسته و یه ریز می خنده ولی خنده اش صدا نداشت من یه قسمت دیگه اتاق بودم با خودم می گفتم این چرا اینقد می خنده.ببخشیددوتا خواب یکجا نوشتم چون خیلی شبیه هم بود .
فریبا هراتی
: سلام. بین فامیل شما و همسرش اختلاف افتاده و اگر او دقت نکند ممکن است زندگی اش از دستش برود. او تقصیر را از شوهرش می داند و شوهرش او را مقصر حسابمی کند. خدای بزرگ زندگی اینها را تا حالا حفظ کرده و توانسته اند که زندگی شان را تا حالا نگه دارند.فامیل شما می ترسد و غصه می خورد. او نگران است و در حالی که در ظاهر به همسرش متعهد است و شوهر دارد ولی در خلوت خودش خیلی نگران است که زندگی اش را از دست بدهد. تشکر از همراهیتون.
سمیه جهادی : سلام وقت به خبر. من درسم به اتمام رسیده خواب دیدم استاد راهنمای دانشگاهم در حال تدریسه و همزمان جک می گه وبا هم به صدای بلند می خندیم و مادرم هم اونجاست و به ایشون می گه برای من کاری کنه که دکترا قبول بشم و سه تایی می خندیم. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. استاد راهنمای شما به خاطر شرایط کنونی فکرش ناراحت است و از جو کاری یا عقیدتی کنونی شکایت می کند و شما با او همفکر هستید. مادر شما از اینکه او طرز فکری منطقی و درکی بالا دارد خوشحال است و یا امیدوار است که شما هم بتوانید مسائل را منطقی تر درک کرده و نگرشی خردمندانه تر نسبت به مسائل داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام وقت بخیر
من از یه آقایی خوشم میاد ولی نمیدونم اون اصلا چه جوریه به من فکر میکنه یا نه
خواب دیدم من و دوستم سر یه میز نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم و من انگار داشتم برا خودم ساندویچ مرغ درست میکردم فیله های مرغ و خیارشور و گوجه رو میذاشتم توی نون باگت و داشتم حرف میزدم و خیلی ریزحالتی که لبخند روی لبام باشه میخندیدم که یهو چشمم افتاد این آقا هم روی یه میز دیگه نشسته و داشت منو نگاه میکرد انگار که زیرنطر گرفته باشه که بعدش به دوستم گفتم ببین الناز مچشو گرفتم اونم داره منو نگاه میکنه
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما با دوستتان راجع به این آقا صحبت می کنید و شرایط را مورد قضاوت و ارزیابی قرار می دهید. دلتان شور می زند و نگرانید و می ترسید و سخت می کوشید و هیجانی شده اید که نگرانی تان را بروز ندهید و او هم شما را مورد قضاوت و ارزیابی قرار می دهد و حواسش به کارهای شما هست. تشکر از همراهیتون