تعبیر خواب دارو
اگر کسی خواب ببیند که بیمار است و برای شفای خود، دارو خورد و از خوردن آن بهبود یافت، در کارهای خود موفق می شود و به او خیر و برکت و منفعت می رسد یا مالی اندک به دست می آورد و اگر بیمار است شفا می یابد. اگر کسی ببیند که با خوردن دارو، حالش بهتر نمی شود، در بیداری راهی که به او برای انجام کارش پیشنهاد می شود، اشتباه است و باید از آن کار اجتناب کند.
اگر کسی ببیند که دارو فروشی می کند، آدمی است که خیر و نیکویی اش به مردم می رسد و اگر دید داروهای خشک را در هم می کوبد، می جوشاند و شربت تهیه می کند، بر علم و دانش خود در راه چگونگی کمک به مردم می افزاید.
خوردن داروهای بیهوشی و سکر آور در خواب، خلاصی از غم و اندوه تعبیر می شود. دیدن دارو در خواب به طور کلی راه حل و چاره است و خوردن دارو، چاره جویی کردن برای کمک به رفع مشکلات دیگران است. اگر دیدید دارو به دیگری می دهید، از دست کسی عصبانی هستید و می خواهید که او رفتار خود را عوض کند.
معبران نوشته اند اگر دیدید دارو می خورید و دارو به حال شما مفید است کاری موافق دین انجام می دهید و اگر اثر مفید نداشت کاری خلاف دین می کنید.
امام صادق (ع) می فرماید: هر دارویی که زرد باشد، دلیل بر بیماری و رنج کند و هر دارو که به خوردن آسان است، دلیل بر شفا و راحت کند و آن چه به خوردن بد است، دلیل بر بیماری کند. اگر ببیند دارو خورد و بر وی اثر کرد، دلیل است که دین وی به صلاح آید. اگر به خلاف این نیز ببیند بد باشد.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی خواب ببیند بیماری دارو بخورد و شفا یافت، دلیل که آن شخص کاری به صلاح دین انجام می دهد. اگر بیند که دارو خورد که عقل و هوش از او زایل شود، دلیل که از غم و اندوه فرج یابد.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر دارو شفا بخش نبود، دلیل که صلاح دین وی زایل شود. اگر دارو جهت شفا نوشید، دلیل که به قدر اثر شفا بخش دارو، صلاح دنیا طلبد. اگر ببیند جهت مردم دارو تهیه می کرد، دلیل که با مردم نیکویی کند. اگر ببیند داروی خشک می ستد، دلیل که از غم و اندوه باز رهد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
مایا : سلام وقت بخیر خانم هراتی عزیز
خواب دیدم به داروخانه ایی مراجعه کردم که دوست پسر سابقم که پزشک هم بود با روپوش پزشکی مشغول فروختن دارو بود من رو که دید خوشحال شد ولی من به روی خودم نیاوردم دارو را گرفتم (قرص ) بعد او رفت درمانگاه و من دیدم دارو نیست سپس به کارکنان داروخانه گفتم اما نتونستن پیدا کنن یا شاید اون دارو رو نداشتند
امیدوارم تعبیرش خوب باشه
ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما امیدوارید که مشکلی که دارید حل شده و به آرامش برسید، می خواهید که خط فکریتان را درست کنید و نیاز به شفای روحی و احساسی دارید. اگر دوست پسرتان دارو را برده و به شما نداده یعنی او نمی خواهد ارتباط احساسی با شما داشته باشد یا کمکی به شما بکند که روحیه تان بهتر شود. شما دارو را از داروخانه گرفته اید و این به این معناست که مشکلات شما موقتی است و همیشگی نیست. یک دوره ی گذراست. اما اینکه با این وجود دیده اید که دارو نیست و آنها هم دارو را نداشته اند، بار بر می گردد به این که هیچ شفای احساسی از جانب دوست پسرتان نخواهید گرفت و رابطه شما بهتر نمی شود. تشکر از همراهیتون.
رز : سلام
خواب دیدم زنگ میزنم به دوتا از دکتر ها که اشنامون هستن در مورد یه قرص انتی هیستامین سوال میپرسم کجا گیر میاد گفتن چند وقته نایاب شده ،خودم رفتم داروخانه شلوغ بود ازشون پرسیدم گفتن ۴ تا دونه میتونیم بهت بدیم گفتم عیب نداره همون ۴ تا بدین منتظر بودم صندوق حساب کنه چندتاپرستارکنارم درمورد کارشون باهم صحبت میکردن یکیشون زیرچشمی منو نگاه میکرد که قبض صندوق بهم دادن برم قرص بگیرم
فریبا هراتی
: سلام. احتمال قوی خواب شما باطل است. اما اگر تعبیر داشته باشد این است که شما باید سعی کنید که کمتر احساسات خودتان را بروز دهید و روی اعصاب و احساستان کنترل بیشتری داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
ابراهیم : با سلام و احترام.
امروز 98.03.26 خواهرم بعد نماز صبح اینطور خواب دیده که از زبان خودش براتون نقل میکنم: خواب دیدم من و برادر وسطی (محمود) انتهای اتوبوسی هستیم و به جایی رسیدیم که کوه بلندی جلوی ما بود. بخش هایی از این کوه از چوب و بخشهایی از سنگ بود. و قلوه سنگهای سفید و صورتی هم اونجا بود. در اینجا سعی کردم از گوشی مادرم به او تماس بگیرم که موفق نشدم و پسرم محمد از گوشی خودش تماس گرفت که تماس برقرار شد و پشت خط نمیدونم با پدرم یا مادرم موفق شدم صحبت کنم. خلاصه دیدم برادرم محمود از اون کوه با دست، سنگها و تخته چوب ها رو داره میکنه. گفتم اینها رو میکنی که چیزی یا دارویی که لازم است را درست کنی؟ گفت آره میدم به بابا یا هر کی بیمار باشه که خوب بشه.
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما و برادرتان برای رسیدن به اهدافتان، همرنگ جماعت می شوید. شما در زندگی تان و برای رسیدن به موفقیت، ابتکار ندارید و روی اینکه زندگی تان به کجا می رود (مسیری که زندگی تان به آن سمت می رود) کنترلی ندارید. اما در زندگی تان با چالشی بزرگ مواجه خواهید شد. شما گاهی مجبور می شوید خیلی با سیاست رفتار کنید و گاهی مجبور می شوید از ثروتتان استفاده کنید تا بتوانید به موفقیت برسید. بنابر این رفتارتان خیلی ماشینی است. شما به همه ابعاد یک موضوع فکر نمی کنید. اما در وجود شما قدرت، وحدت و باور های تسلیم ناپذیری وجود دارد. شما تلاش می کنید تا هویت خودتان را شناسایی کرده و توسعه دهید و سعی می کنید که قاطع ، پاک و با کرامت و مهربان به نظر بیایید. شخصیت شما شکیبا و صبور است. ارتباط شما از لحاظ روحی با مادرتان ضعیف است ولی پسر شما در قلب مادرتان خانه دارد و اگر پسرتان را واسطه ی خودتان و مادرتان یا پدرتان قرار دهید، آنها به خاطر پسرتان به شما توجه خاص خواهند کرد. برادر شما محمود سعی می کند از امکاناتی که در اختیار دارد برای حل مشکلات مردم اقدام کند و ثواب این کار را به پدرتان تقدیم می کند. تشکر از همراهیتون.
الهام : سلام خانم هراتی عزیزم, ساعت حدود 9صبح بود که خواب دیدم که به یه دارویی نیازدارم انگاری برای پرورش مرغ بود ( البته دنبالدپرورش بوقلمون هستیم ولی فعلا از شرایط,مالی اش محیا نیس) جایی هستیم که یک زنه اونجا هست و دارو میده به شکل کپسول ولی برای کسایی میده که موهای خودشون سالم و بدون موخوره باشه و موهای همه رو داره چک میکنه من جلو رفتم و موهام مشکی و بلند بود که شبیه زمان مجردیم که الان اونجوری نیست, موهای من و نگاه کرد انگار تاییدکرد و قرص و بهم داد و منم دستم یک عالمه چوب رختی بود که الان یادم نیست چرا اونجا برده بودم, بعدش,دیدم که برادر شوهر مرحومم در حیاط خونه مادرم اینور و اونور میره بعدش ایشون از خانمشون که الان در قید حیات هستن از همون قرصی خواستن که من از اون خانم بعد از چک موهام گرفته بودم , خانمشون گفتن که ندارن بعد من جلو رفتم و اون قرص و بهشون نشون دادم و خواستم بدم بهشون دهنشون و جلو اوردن و خوردن و گفتن به به , قرص تبدیل به شکلات شده بود و ایشون خوردن و بعدش از من خیلی تشکر کردن , بعدش دیدم که خونه دختر دایی ام مهمونی هست و خانم ها با چادر سیاه و لباسهای مشکی ردیف نشستن من برای یک سریی میوه تعارف کردم (سیبهای قرمز و زرد بود) که البته برادر شوهر مرحومم میزبان این مهمانی بود, مادر بزرگ و خاله ام وارد شدن برادر شوهرم دستشو و دراز,کرد ولی,مادر بزرگم ناقص دست داد انگشتاش و کج کرد و کمی انگشتش بهش خورد و به برادر شوهرم گفت که اینجوری دست دادم که انگشتات درد نگیره ( منم پیش خودم گفتم که اینکه انگشتاش درد نمیکنه مادر بزرگم.چرا لینجوری دست داد) بعدش خاله ام بجای دست دادن موبایلشو بهش نشون داد که عکس دوتا خانم بود یکی با پیراهن کرم و یکی با لباس مشکی, بعد دیدم خاله ام پیراهن کوتاه پوشیده که بلوزش,کرم رنگ هست و دامن مشکی (خوشگل بود و تنگ, انقدر کوتاه بود که از,زیر جوارب شلواری مشکی شورت سفیدش مشخص بود) بهم گفت شوهرش خریده , بعدش دختر خاله ام اونجا بود و گفت من گشنه هستم ,منم پیش خودم گفتم که ادختر دایی ام تو این وضعیت و مهمونی از کجا میتونه برای دختر خاله ام غذا بده, البته شرمنده که خوابم طولانی شد عزیزم, البته اوایل خوابم که نوشتم همش خوب بادم نبود.
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید که در کارتان موفق باشید و این موفقیت به کسانی خواهد رسید که فکرشان درست کار کند و فکرشان باز باشد و فکر شما خوب کار می کند و اگر بخواهید کاری را شروع کنید می توانید در کارتان موفق باشید. شما می خواهید با سیاست رفتار کنید و برای مواقع مختلف رفتارهای مختلفی از خودتان نشان دهید. در وجود شما انرژی مثبت و موفقیت قرار دارد و شما از این انرژی مثبت به برادر شوهرتان هم خواهید داد - با فاتحه و دعای خیر-. او می خواهد که برایش خیرات بدهند ( روحشان شاد). عمر مادر بزرگتان و خاله تان طولانی است. خاله شما اما زیاد از جانب همسرش حمایت نمی شود. دختر خاله تان هم از لحاظ روحی نیاز به حمایت دارد. تشکر از همراهیتون.
Sadaf : سلام شب بخیر
من ظهر خواب دیدم که از روبرو خونه ام میگذرم. و دیوار خانه مان طوری که شوهرم که تو خونه هست مشخصه و من میبینمش دیوار کوتاه بوده و من نگاهش کردم
که یه دارو گیاهی که نبات توش هست دستمه
بعد دیدم انگار لخت باشه البته اندام تناسلیش لخت نبودو از حمام زده باشه بیرون بعد منو دیده و با دو اومد از خونه بیرون انگار می ترسه من از دستش برم بغلم کرد اوردم تو خونه و شروع کرد و به بوسیدنم و انگار هی تو ذهنم اینه که پسرم خونه وسرش رو کچل کرده و من تو ذهنم بود الان پسره میرسه رابطه نداشته باشیم بعد همین که میخاد کاری کنه خاهرم میبینم که ایستاده کنارمون و من به خاهرم گفتم تو چع میکنی اینجا برو
دیکه رابطه برقرار نکردیم متشکرم تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما به شفای روحی و احساسی می رسید. مشکلات شما موقت است و شیرین کام می شوید. شما ظاهرو باطن همه چیز را راجع به همسرتان می دانید و او چیزی از شما مخفی نخواهد کرد. پسرتان خیالش راحت می شود و نگرانی هایش از بین می رود و شما به خاطر پسرتان دوست ندارید از همسرتان جدا شوید. همسرتان انرژی های منفی اش را دور ریخته و سعی می کند مثبت اندیش باشد. تشکر از همراهیتون.
رزیتا : سلام. وقت بخیر. خواب دیدم یه نوزاد دارم که بچه خودمه واسهال داره، هرچی پوشک بهش میگرفتم کثیف میکرد وتند تند مدفوع میکرد، یه خانمی بود که فکر کنم دکتر بود بهم گفت درسته اسهال داره ولی نسبت به بچه قبلیت هم قوامش بیشتر هم تعداد دفعاتش کمتره واسهال بچه قبلی ات سفید رنگ بود. بعد دیدم به همراه بچه ام(بچه ای که در واقعیت دارم نه اون نوزاد) رفتم دم داروخانه، تمام مغازه های دیگه بسته بودند ووقتی داروخانه رو باز دیدم خیلی ذوق کرم. متصدی داروخانه خانم مهربانی بود که خیلی گرم وصمیمی بامن احوالپرسی کرد، منم بهش گفتم 2ورق قرص ایندرال20 میخوام، گفت مسکن هست گفتم نه داروی ضد اضطرابه(در واقعیت چنین دارویی هست) بعد دیدم بهم یه عالمه ازاین نوع قرص به همراه مسکن داد، منم به خودم گفتم، من نهایت تا 10روز دیگه باردار میشم ونمیتونم این همه دارو رو بخورم وتعدادکمی از اون رو برداشتم ومابقی روبه یه آقایی که اونجا مسول فروش بود بر گردوندم. در همین حین بچه کوچکم رو دیدم که هیچ لباسی تنش نیست، شیطونی کرده وبود ولباساش رو در اورده بود، اون آقاهم بهش گفت عزیزم برو حداقل یه نصفی از لباسهاتو بپوش. بعد رفتم دم میوه فروشی اونجا سینی حراج میکردند ویه نفر هم سیب سفید پوست میکند وپوسته هاشو میریخت توی یه سینی، گفتم قیمت؟ گفتند 210میلیون گفتم نمی ارزه، گفتند90 میلیون تخفیف خورده، ولی بازم به نظرم نمی ارزید.(جنس سینی ها فلزی بود ولی نمیدونم دقیقا چه جنسی بود) ممنون(من در واقعیت قصد باردارشدن هم دارم) ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. کار یا پروژه ای دست شما ست که راجع به آن به خوبی موقعیت را تحلیل نکرده اید و نمی دانید که چه قرار است که پیش بیاید. نمی خواهید با مشکلاتتان کنار بیایید و این مشکلات از کنترل شما خارج شده است. این پروژه ی شما درست است که سخت است ولی بیشتر از مسئولیت قبلی تان شانس دارید که کارتان را حفظ کنید. شما نتوانستید کار قبلی تان را حفظ کنید یا خوب به پیش ببرید. شما دعا می کنید که خداوند به شما آرامش دهد تا بتوانید با اعصاب راحت کارتان را ادامه دهید و زندگی خودتان و فرزندتان را تامین کنید. شما مسئولیت و نگرانی های زیادی به عهده تان است و فکر می کنید که فرزند شما هیچ حمایتی ندارد. شما می خواهید با قوت و سخاوت زیاد و با دست و دلبازی زندگی تان را شیرین کنید و این می تواند به منزله ی نقطه ی عطف زندگی شما باشد و شما مجبورید کاملا مستقل و بزرگسالانه عمل کنید در صورت وارد شدن به این نقطه ی عطف، شما مجبورید کاملا مسئولیت هایتان را بپذیرید و نمی توانید سطحی و خونسرد برخورد کنید. تصمیم می گیرید که فعلا بچه دار نشوید چون احتمال قوی از پس همین یک بچه تان هم با این حجم بالای کارهایتان بر نمی آیید. با ضعف اعصاب و دلشوره که نمی توان بچه دار شد! تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام خانم هراتی.خواب خواهرمجردم را مینویسم:خواب دیدم در منزل جدیدمان بودیم. در خواب میدانستم معشوقم(حسن)( که پدرومادرش بینمان جدایی انداختن) به همراه برادرانش در خانه ایی جدا از والدینشان زندگی میکردند.وارد اتاقم شدم حسن و دوستش را در اتاقم دیدم. انگار در اتاق من زندگی میکرد ولی تداخلی با زندگی من نداشت.زندگی او از من مجزا بود.دوستش روبرویش نشست و سرش را از زیر تیشرت به داخل برد و سرش را از یقه او بیرون آورد طوری که کامل کمرش زیر تیشرت حسن رفت و صورتش در صورت او بود. بیشتر احتمال میدم تیشرتش سبز زیتونی باشد. یهو پدرش برای دیدنش به منزلمان آمد و سر زده وارد اتاقم شد. دوستش تا پدرش را دید سریع سرش بیرون آورد. من ازینکه انجا بودم و پیش پسرش مرا دید ناراحت شدم و گفتم الان خیال میکنه همیشه پیش پسرش نشستم درحالی که اولین بار بود. پدرش نشست پیشمون من بلوز شلوار تنم بود و خیلی عادی بود چون خونه خودمون بود. من به سختی بلند شدم برای پدرحسن شربت دارویی بیاورم سینه درد یا سرماخوردگی دقیق یادم نیست. پاهایم توان نداشت به سختی بلند شدم و حاضرین هم متوجه شدن نمیخواستم بفهمن پاهایم توان ندارند.الکی گفتم چند روزی مریض احوالم. علاوه بر شربت ماست هم برای پدرش آوردم . در چایی آوردن شک دارم.مادرم خودخواهانه کتاب خواهرمو برده بود که امتحان بدهد.گفتم چرا از اول نگفتی که قصد داری امتحان بدی تا برایت کتاب قرض بگیره اگه تو امتحان بدی این دیگه نمیتونه امتحان بده چون کتابو بردی و این انصاف نیست اون الویت داره و کتاب از مادرم بردم به زور و به خواهرم پس دادم.خاله و مادربزرگم هم بودن پدرش را که دیدن پیشش نشستن.من دلم نمیخواست با پدرحسن صمیمی شوند و نگران بودم.از دم اتاقم مراقب بودم، داخل اتاق رفتم متوجه شدم وسایل کارم نیست و میدانستم که خاله ام انها را دزدیده.متوجه شدم که پشت رختخواب ها یک کیف پارچه ایی خیلی بزرگ قایم شده،آوردمش بازش کردم دیدم خاله ام وسایلم را در ملحفه ها پیچیده و قایم کرده و بعضی از وسایلم را ناقص و غیرقابل استفاده کرده بود. و قصد داشته با دزدینشون به من ضربه مهلکی بزنه. متوجه نقشه شدم و بساطش را بهم ریختم پدر حس هم متوجه نقشه شوم خاله ام شد. و عصابانی و ناراحت شدم و به خاله ام لعنت فرستادم.ببخشید طولانی شد.تشکر.
فریبا هراتی
: سلام. حسن و برادرانش با مادرو پدرشان همفکر نیستند و حسن از دوست بسیار عاقلی که دارد کمک می گیرد و برای او درد دل می کند. پدر حسن از اینکه او به شما خیلی فکر می کند با خبر است و شما از رفتارهای بدی که او دارد ناراحت هستید. امیدوارید که این انرژی منفی از ذهن او پاک شود و نسبت به شما اینقدر تنفر و کینه نداشته باشد. شما امیدوارید که او درست رفتار کند ولی در مورد اینکه بخواهید با او دوست باشید یا خیر، خودتن هم بعید می دانید. شما انگیزه تان را برای قوی کردن ارتباط تان با خانواده ی حسن از دست داده اید. شما و خواهرتان می خواهید که مستقل فکر و رفتار کنید و از اینکه مادر و خاله تان بخواهند خیلی در کارتان دخالت کنند و افکار خودشان و نظراتشان را به شما تحمیل کنند ناراحت می شوید. شاید بتوانید مادرتان را برای اینکه از کارهای خواهرتان سر در میاورد ببخشید ولی نمی توانید خاله تان را برای اینکه در کارتان دخالت می کند ببخشید. تشکر از همراهیتون.
روژان : سلام وقتتون بخیر. ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما داروخانه ی جدید با داروهای قیمت مناسبتر اشاره به این دارد که شما باید راه جدیدی را که جلوی چشمتان است انتخاب کنید و به خودتان سخت نگیرید و هزینه و سختی زیادی برای رسیدن به چیزی که آرامشتان را فراهم می کند ندهید!! باید راحت تر بگیرید و لقمه را دور دهانتان نپیچانید!! شما باید راه درست را انتخاب کنید! اگر منظورتان real way است! شما نباید اینقدر منتظر باشید و در خیالبافی زندگی کنید. کسی که یک بار شما را قال گذاشته و رفته و شما را در برابر عمل انجام شده قرار داده است، آیا به نظرتان قابل اعتماد است؟ اما شما خواسته اید که حل مشکلاتتان به واقع گرایی ختم نشود و همینجا در همین شرایطی که هستید حاضرید بمانید تا به خواسته تان برسید. جزییات را به خاطر ندارید و من هم علم غیب ندارم که بدانم چه می شود . ولی مفهوم خوابتان این است که شما باید واقع نگر باشید و خیلی خیالبافی نکنید. راهی که شما می روید اشتباه است. اگر درست بود، به شما نمی گفتند که داروخانه را به ریل وی انتقال می دهند. تشکر از همراهیتون.
روژان : منظور راه آهن است، نه راه حقیقی، تفاوتی در تعبیر دارد؟
فریبا هراتی
: حتی اگر راه آهن را در نظر بگیریم به مسیر زندگی شما اشاره می کند که به شما گفته شده می خواهیم مسیر زندگی را عوض کنیم و شما اصرار دارید که همین مسیر را ادامه دهید. استنباط من این است که شما چیزی را می خواهید مطابق میل خودتان پیش ببرید ولی باقی تعبیر مثل قبل است.
صادق صفرزاده : سلام خانم باسلام و احترام دیشب خواب دیدم خواهر بزرگتر که در روستایی دورتر ازما زندگی می کند نزد ما امده بود و یک پلاستیک که مقداری داروی مسکن داشت را به من داد خواستم به او بگویم این ها رو زیاد استفاده نکن خطر ناک است در حالی که دارو ها رو به من داد به طرف بازار به راه افتاد با تشکر لطفا تعبیر فرمایید
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. او راه حل مشکلاتتان را به شما می گوید و مشکلات شما حل خواهد شد و نگرانی هایتان رفع می شود. خواهرتان هم در زندگی پیشرفت خواهد کرد و ایده های تازه ای به ذهن او رسیده و به انتخاب های پیش رویش نگاه می کند و می خواهد تصمیم جدیدی برای زندگی اش اتخاذ کند. تشکر از همراهیتون.
تیرداد : سلام خسته نباشید خواب دیدم
یک نسخه دکتر انگار واسم نوشته بود نمیدونم دارو نوشته بود یا سونوگرافی یا چی بود زنگ زدم به خواهرم گفتم به نظرت همین جا که هستم داروها رو بگیرم یا شهرستان ارزونتره بیام اونجا فکر کنم گفت بیار اینجا . بعد دفترچه ای بود انگار دفترچه مرحموم پدرم بود عکس خودم رو زده بودم بهش جای عکس پدرم . ولی عکس شبیح من نبود ریش داشت
فریبا هراتی
: سلام. شما برای رسیدن به پاسخ مشکلتان تلاش می کنید تا یک مسئله را روشن و شفاف کنید. دعای کسی که دلش صافتر باشد و بیشتر زجرکشیده باشد، زودتر مستجاب می شود. دعای خیر پدرتان پشت سر شماست و او برای شما آرزوی خلاصی از غم و رسیدن به آرامش دارد. تشکر از همراهیتون.