تعبیر خواب دستشویی (توالت، مستراح)
محمدبن سیرین می گوید: اگر کسی درخواب ببیند که دستشویی می ساخت، دلیل کند که به جمع کردن مال دنیا، حریص و راغب گردد و نخواهد که از مال خود چیزی خرج کند. اگر ببیند که در دستشویی بول و غائط می کرد، دلیل کند که درجمیع مال غرق شود.
اگر ببیند که کسی در چاه مستراح افتد، دلیل کند مال خویش را هزینه کند و اگر ببیند که خودش در چاه توالت بیفتاد، دلیل کند که مال کسی به غضب ستاند و اگر ببیند که بیفتاد و دست و پایش شکست، دلیل کند که بلای سخت به او رسد.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن مستراح در خواب بر پنج وجه است:
- مال حرام،
- عیش دنیا،
- خزینه،
- شروع در حرام،
- زن خادمه و حرامخوار.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Amin : سلام خانم هراتی . خواب دیدم رفتم تو حیاط گلاب به روتون واسه توالت بعد دزد امده بود سنگ توالت و سیفون دزدیده بود و روی جای سنگ هم گچ سفید پوشیده شده بود و جاش هم تر تمیز و مرتب بود ولی حس میکنم جای لوله ش باز بود فکر کنم تو خواب به این قضیه توجه میکردم ویه لوله دیدم انگار هنوز یه راهی باشه واسش که با گچ پرنشده . خلاصه چون شغلم نصب دوربین و دزدگیره تو فکر این بودم تو خواب دوربین تو حیاط نصب کنم بینم کار کیه چون تو واقعیت چند وقت پیش هم یه دزد امد تو حیاط و علمک روشویی دزدید. ممنون از توجه تون
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که شما می خواهید با کسی که به شما آرامش می بخشد و با شما صمیمی است، درد دل کنید و می خواهید که مشکلاتتان را با او مطرح کرده از این فشار و بار احساسی که درون خودتان تلمبار کرده اید، رها شده و به آرامش برسید. اما رابطه ی شما و او خراب شده و او با شما بد اخلاقی می کند و ظاهرا دعوا دارد و قهر است. اما نباید به این ظواهر امر توجه کنید. ارتباط شما و او همچنان برقرار است و او هنوز گوش شنوای دردهای شماست. شما باید مراقب باشید و به کسی اجازه ندهید که رابطه تان را با او خراب کند. کسی ذهنیت مثبت این شخص را نسبت به شما دزدیده و شما احساس می کنید که به خاطر کارهایتان مورد بررسی و قضاوت و موشکافی قرار گرفته اید. باید مراقب باشید تا روابط صمیمی و محبت بین شما و دوستتان ( یا همسرتان ) را از شما ندزدند. تشکر از همراهیتون.
Elahe : سلام خانم هراتی عزیز دیشب خواب دیدم رفتم خونه دوستم با دخترش مثل قبل که معلم خصوصی بودم ریاضی کار کردم دخترش از الان کم سال تر بود من رفتم دستشویی و بعد اومدم سر میزحواسم نبود دستم خورده لیوان شربت پرت شد و دخترش برداشت دیدم هنوز پر است ولی لبه لیوان شکسته بود گفت مامان نمیفهمه بعد تو اتاق خواب بودم رختخواب برام انداخته بود دوستم چند تا لباس نو آورد برای من مثل هدیه شوهرش مدام راه میرفت و غر میزد حس کردم ناراحته از بودن من. گفتم برام ماشین بگیرین برگردم برم ساعت ۱۱شب بود دوستم گفت بابای دوستم تو آژانسه میگم بیاد ۷۰ یا ۸۰هزارتومن میشه ولی وقتی اومد شوهر دوستم گفت من میبرم من حس میکردم نظر سو به من داره نمیخواستم باهاش برم بعد خونه خاله ام بودم یه خانم از لواسون اومده بود خاله ام رو از عزا در بیاره نزدیک چهلم اون فرد بود فامیل اونجا داریم خاله ام سیاه نپوشیده بود (پسرش با همسرش اختلاف داره و لواسون زندگی میکنه)خاله ام برام چند تا صابون و چیزهای دیگه خریده بود که قرار بود باهاش حساب کنم.بعد دیدم خونه مهناز دوست من با برادرم و مادر مرحومم انگار شب مونده بودیم پسر جوونش از طبقه بالا در رو قفل کرد و اومد پایین جلوی مویش را رنگ کرده بود و شاد بود من ازش روسری سر کردم داشتم با دوستم حرف میزدم میخواستیم بریم بیرون من رفتم دستشویی در را قفل کردم مادرم داشت بهم میگفت صابون کمیاب شده خاله خیلی محبت کرده بهت صابون داده.بعد گفت به مهناز (دوست من) گفتم ماکارونی بهتر از اسم غذای دیگه گفت یادم نیست.بپزه بیاره.من دستشویی کردم و احتمالا مدفوع چون بعد شستن با دستمال پارچه ای قشنگی که خریده بودم خودم رو تمیز کردم ولی فکر میکردم بندازم تو سطل مهناز میفهمه دستمال منه.بیدار شدم صبح بود
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما راجع به گذشته که شما برای دخترش معلم خصوصی بودید صحبت کرده و گفته که خوب بود که شما می آمدید به دخترش حساب کتاب زندگی یاد می دادید چون دختر او کم عقلی می کند و همچنین او به دخترش گفته که دختر او یک کسی مثل شما را می خواهد که اگر عصبانی شوید و یا ایرادی در کسی ببینید، به روی او می آورید. شما شاید او را در گذشته دعوا هم کرده باشید و هر چند که او کمی آزرده شده است، اما این از خوبی و شیرینی و لطف کار شما چیزی کم نکرده است. دختر او شما را دوست دارد ولی زیاد شاید به حرف مادرش نیست. مادر او گفته که شما الان تصویر تازه ای از خودتان بروز داده اید و شاید مثل قبل نباشید. شوهر او از اینکه دختر و همسرش راجع به شما خیلی صحبت کنند ناراضیست چون معتقد است که زن و دختر او زیادی حواسشان به شماست و ایده آل گرا هستند و اهمیت و نقش پدر خانواده را در رابطه با تربیت دخترشان، زیاد جدی نمی گیرند. همسر او می خواهد که شما سرتان به کار خودتان گرم باشد و بگذارید که او و زنش دخترشان را خودشان تربیت کنند و شما را اینقدر برای خودشان بزرگ نکنند. خاله ی شما از نگرانی به خاطر پسرش بیرون خواهد آمد و به آرامش می رسد. دور دور او خواهد بود و اوضاع به نفع او تمام می شود. مشکلات شما هم از بین خواهند رفت و زمینه ی آرامش شما فراهم می شود. شما شاید کلاف سردرگمی را در دست دارید و نیاز به حمایت داشته باشید. شما به ثروت می رسید و نگرانیهای مالی تان رفع می شود. خاطرات تلخ بی پولی یا مشکلات دیگری که در گذشته داشته اید را از ذهنتان پاک می کنید ولی نمی خواهید که مهناز متوجه شود که همه ی نگرانیهای شما رفع شده است. ( خواهد شد) تشکر از همراهیتون.
Elahe : سلام خانم هراتی عزیز.دیشب خواب دیدم که یک اس ام اس برای من اومده و من رو به یک همایش دعوت کرده با مادر مرحومم داشتیم میرفتیم ولی تو حوالی ادرس پیدا نمیکردم خسته شده بودم به مادرم گفتم شما از این ور برو هر جا دیدی شلوغه بیا بگو با هم بریم مادرم رفت و من هر چی صبر کردم نیومد خودم رفتم دیدم جایی جمعیتی تو صف هستن فهمیدم اونجاست با اونا رفتم داخل گفتم شاید مادرم داخل است رفتیم تو محوطه باید از یه طناب کلفتی میرفتیم بالا روی پشت بام بود سالن. خود طناب ما را میکشید بالا اونجا مثل سالن آمفی تئاتر بود صندلی من ردیف اول بود خیلی از شخصیتهای هنرمند اونجا بودند کمی از وسایلم رو گذاشتم رو صندلی وبه بغل دستی گفتم خانمی با این مشخصات اومد بگو صبر کنه اومدم بیرون و لبه پشت بام ایستادم کمی هول بلندی داشتم و دستم را به طناب گرفتم اومدم پایین.رضا رویگری رو دیدم با کت و شلوار کرم رنگ خیلی خوش تیپ و مغرور ایستاده بود تا برود بالا.اونجا محوطه خیلی بزرگی بوداز چند پله بالا رفتم دیدم دستشویی است رفتم داخل نشستم در نزدیکم بود و همش حواسم بود دربسته را قفل کنم و نمی شد بعد دیدم یه قفل عجیب بالاتر از اون هست که در را قفل کرد گفتم حالا ببینم باز میشه یا نه من گیر نیفتم اینجا بعد دیدم اومدم بیرون از دستشویی از بالا دیدم یه عده زیادی دختر پسر جوون شبیه دانشجو دارن میان برن سالن همایش با خودم فکر کردم اون قبلی ها لابد غذایشان را خورده و رفته اند رفتم قاطی اون جمعیت چندتا وسیله سفید رنگ بود که دکمه داشت یکی را گرفتم دستم انگار باید کاری را که بلد بودم با اون انجام میدادم ولی نتونستم به خانم مسئول گفتم لطفا ازشون بخواین این چیزها رو به صورت عملی هم یادمون بدن ازشون جدا شدم هنوز دنبال مادرم بودم
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید نسبت به مسئله ای موشکافی و قضاوت کنید و احساستان را در رابطه با آن نشان دهید. روح مادرتان شاد. شما می خواهید فضایی برای خودتان قائل شوید و روی مسئله ای فکر کنید. شاید شما احساس می کنید که نظرتان مهم نیست یا روی نظرات شما حساب نمی کنند. عزم و اراده ی شما برای غلبه بر سختی ها و رسیدن به موفقیت بالاست و می خواهید به امکانات و موقعیت های عالی در زندگی تان دست پیدا کنید. ولی همزمان احساس ناامیدی و کاهش پیشرفت در شغلتان دارید. می خواهید دانش و مهارتهایتان را گسترش دهید و با اشخاصی مواجه می شوید که دروغگو هستند و برایتان نقش بازی می کنند و احساس و عملکرد واقعی شان را با شما مطرح نمی کنند. شما می خواهید نگرانیهایتان را دور بریزید ولی نمی خواهید که حریم خصوصی تان شکسته شود و دیگران از افکار یا ناراحتی هایتان با خبر شوند. به هر جهت شما به این فکر می کنید که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو! و کاری را می کنید که اکثریت مردم می کنند. در ازای آن درسهای لازم را هم از زندگی تان کسب می کنید. اما دوباره وقتی خوب فکر می کنید می بینید که شما نباید اشتباه کنید و باید از خرد و عقلانیت خودتان در کارهایتان استفاده کنید و نه اینکه ظاهر بین و سطحی نگر باشید. تشکر از همراهیتون.
Ommolbanin : سلام.خدا قوت.گویا تو خونه پدری که الان برادر بزرگ توشه هستم و بد جوری نیاز به دستشویی پیدا می کنم،از اونجا به خونه قدیمی پدری ام می آم.،وارد تراس که می شم،مادر مرحومم را که در حال شستن دست ها یا ظرفی بالا شیر آب حیاط هست می بینم،انگار چشمش پف داره و انگار از دیدن من خوشحال نمی شه و ناراحته،بعد منوارد اتاق می شم و اونجا در گوشه ای کنار بخاری چوبی می خوام دستشویی کنم،می رم کاسه ای بیارم تا تخلیه پخش نشه و در کاسه ریخته شه،مثل اینکه کمی تخلیه انجام مبشه ولی چیزی نمی بینم.خواهر بزرگم وارد اتاق می شه و می گه چکار می کنی و من می گم کاسه می خوام بردارم تا تخلیه ام پخش نشه ،اون می گه پس بوش چی.مثل اینکه من نگران بو نیستم.بعد تمام برادرها وارد اتاق می شند و انگار خبری مبنی بر وجود مشکل شبیه به بیکارشدن یا اخراج از محل کارم مطرح و من دارم می گم نه چنین مشکلی ندارم ،چند روز پیش فلان مسئول دیدم و چیزی نگفته،یکی از برادرها که روی صندلی نشسته و انگار موهاش بیشتر از واقعیت نیز هست با علامت سر تایید می کنه و بعد من قدری در خصوص محضر و مدرک دکتری اینها توضیح می دم.که انگار مشکلی از ناحیه من نیست.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما فکرتان به دلائلی ناراحت است و نیاز به این داریدکه خانواده تان حمایتتان کنند و ار نگرانی بیرون بیایید. اما نمی خواهید که حریم خصوصی تان شکسته شود و با کسی صحبت کنید. شما شخصیت موفقی دارید و درکتان بالاست اما مادرتان به خاطر شما فکرش ناراحت است. شاید شما نسبت به خواهر و یا برادرانتان احساس موفقیت بیشتری داشته اید و به آنان زیاد کمک نکرده اید. الان که نیاز به حمایت دارید، نگران هستید که آنها از مشکلاتتان با خبر شوند. شما باید مراقب باشید و قویتر و مصمم تر به کارتان بچسبید تا موقعیتتان را از دست ندهید. برای دفع شر و سختی ها نذر یکی از افراد خانواده تان که شرایط مالی خوبی ندارد کنید که به او کمک کنید و در ازای محبت تان انشالله خداوند سختی ها را از زندگی تان دفع کند. تشکر از همراهیتون.
عبدالله یزدانی : سلام دوستم خواب دیدند که در مستراح بودند. سنگ شرقی با بتن بسته شده بود و سنگ فرنگی قابل استفاده بود. در حالی که کار مستراحش رو انجام میداد تمام اتاق مستراح مثل آسانسور رفت بالا و پیر زنی بش گفت چرا دیشب در خانه ما خوابیدی که دوستم جواب داده فقط از مستراح استفاده میکنه و آن پیر زن بش گفته پس بیا با من غذا بخور. در جایی دیگر همین پیر زن میاد خانه و دوستم خانه این پیر زن بوده که پیر زن تک تک اعضای خانواده خودش رو صدا کرده و اسم این دوستم رو هم صدا زده که دوستم اصلا توقع نداشت. دو دختر جوان (که یکی چشم رنگی داشته احتمالا سبز و صورت دختر دوم معلوم نبوده) از اعضای خانواده این پیر زن به دوستم گفتند میخواهیم بریم جایی و دوست داریم تو هم با ما بیای و دوستم قبول کرد. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. دنیا به دوست شما رو می آورد و او از طریق یک شغل یا رابطه ی خارجی خواهد توانست به ثروت زیاد برسد و مشکلات عاطفی و اقتصادی اش از بین خواهد رفت. او در زندگی اش پیشرفت زیادی خواهد کرد. دوست شما بسیار متمول خواهد شد ولی نسبت به مسائل نگاهی مادیگرایانه، پولی و حسودانه خواهد داشت و تمام وجوه ثروتش را رو نمی کند و با کسی درمیان نخواهد گذاشت. تشکر از همراهیتون.
Yazdan : سلام خوای دیدم با یکی از دوستام که الان دشمنم شده بودم یه جایی رفتیم که توالت عمومی بود و کلی توالت اونجا بود اون با حالت ناراحتی خودش رو گرفته بود ولی من باش خوب برخورد میکردم اون رفت توی یه دسشویی من منتظرش ایستادم تا برگشت و من رفتم توی دسشویی دیدم خیلی بو میده و اومدم بیرون بش گفتم دسشویی خیلی بو میده وایسا تا برگردم چون فک میکردم از گازش خفه شم وقتی خواستم برم داخل دیدم یه چاقوی بدون دسته توی دسشویی روی سیفون بود و شخصی قبل از اینکه در رو ببندم اومد گفت ببینم اینجا چاقو نمونده و من یه طوری مانع شدم که اون رو نبینه و رفت و من چاقو رو گذاشتم توی جیبم وقتی از دسشویی اومدم بیرون دیدم دوستم ول کرده رفته بعد از در اصلی اون توالتها اومدم بیرون توی خیابون دیدم یه درگیری شده بود و چند نفر داشتن یه نفر رو میزدن و بعد دیدم براش چاقو کشیدن این دوستم اونطرف خیابون ایستاده بود و رفت بعد یکی از اشخاصی که داشتن یه نفر رو میزدن به اون دوستم که رفته بود اشاره کردن ولی یادم نیست چی گفت بعد دیدم همون شخصی که داشتن میزندش اومد پیش گفت چاقو رو بده منم گفتم پیشم نیست و ندادمش چون میخواستم دعوا بدتر نشه و حریفاش مونده بودن و نگام میکردن ببینم چیکار میکنم و اومدم رسیدم سر خیابونمون همون شخص رو دیدم که زدنش یه لیوان یبار مصرف بزرگ پر از ذرت مکزیکی و آب کرفس دستش بود و من خواستم چاقشو بش برگردونم وقتی از جیبم کشیدم بیرون دیدم چاقو دسته داره و هی فکرمیکردم این که بدون دسته بود و بش دادم بعد اون ذرت و آب کرفسشو بم تعارف کرد من یکم با نی از آب کرفسش خوردم و رفتم.
فریبا هراتی
: سلام. دوست قدیمی شما، راجع به مسئله ای با شما صحبت می کند و حریم خصوصی خودش را جلوی شما می شکند ولی شما به او اعتماد ندارید و معتقدید که توسط دوستان یا دایره ی اجتماعی تان حمایت نمی شوید. شما به او و بعضی از دوستان دیگرتان شک دارید و این سوظن و بدگمانی شما مانع از این می شود که بخواهید با ایشان درددل کنید. شما می خواهید روی رابطه ها و موقعیتی که در آن قرار دارید، کنترل و قدرت داشته باشید و برایتان این مهم است که بتوانید جواب تیز و برایی به دیگران بدهید و اینکه به دوستی هر کسی باور ندارید. شما می خواهید قوی باشید، و بتوانید ار خودتان دفاع کنید ولی دنبال دردسر نیستید. دوست قدیم شما هم شما را رها کرده و برایش مهم نیست که ارتباطش را با شما حفظ کند. گاهی شما وسوسه می شوید که حالا که دیگران به شما زور گفته اند شما هم خشمتان را به آنان نشان دهید، یا حالت تهاجمی به خودتان بگیرید و یا حداقل اینکه از آنان جدا شوید. شما از روابط دست و پاگیری که بخواهد شما را اسیر و درگیر خودش کند، فراری هستید. خودتان از پس خودتان به خوبی بر می آیید و خشمتان را کنار می گذارید. شما به ثروت می رسید و مهمتر از آن اینکه نیاز دارید که هم از نظر فیزیکی و هم از نظر احساسی، مشکلات و نگرانی هایتان را رفع کنید و فکرتان را راحت کنید و همین هم خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
Sayyede M : با عرض سلام و ادب، ببخشید خانم هراتی عزیز من در مورد خوابی که چهارشنبه در مورد دسشویی دم در کلاسهای قرآتی دیدم و شما تعبیرش را فرمودید سوالی داشتم ولی چون پنجشنبه سایت بسته بود دیگر نتوانستم بپرسم و یادم رفت تا الان.میخواستم بدانم تعبیر آن قسمت که بوی بدی از دسشویی های دم در هر کلاس می آمد و من اعتراض میکردم که چرا دسشویی ها دم در کلاسها ساخته اند که بویش ازیت میکند چیست، چون تعبیر این قسمت خیلی برایم مهم است، ممنون میشم از لطف شما بزرگوار
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. اینکه چیزی بدبوست بیانگر این است که شما توسط دایره اجتماعی تان و روابط تان یا محیطتان حمایت نمی شوید. تعبیر دیگر این است که خواب به سوظن و بدگمانی شما اشاره دارد.
Sayyede M : با عرض سلام و ادب خدمت خانم هراتی عزیز.بنده حدود یک هفته پیش خوابی دیدم در مورد موسسه حفظ قرآنی که در آنجا مشغولیم.اساتید و کارکنان این موسسه کوچک همگی برای رضای خدا و بدون هیچ حقوقی برای بیرون آوردن قرآن از مهجوریت تلاش میکنند و در این رابطه خواب دیدم مسئول موسسه مون که یک آقا هست یک مکانی برای موسسه ساخته که انگار زیر زمین بود و من رفتم زیر زمین که کلاس ها را ببینم همه جا با کاشی سفید بود و کنار هر کلاس حفظی یه دسشویی بود و از دسشویی ها بوی بدی میومد و منم اعتراض میکردم میگفتم چرا دسشویی ها رو کنار کلاسها ساختید که بوش ازیت کنه.بعد نگاه کردم دیدم دسشویی ها یکم کثیفه رفتم یکیش رو تمیز کردم و چندشم میشد با خودم گفتم حالا من یکدفه یکی از این دسشویی ها رو تمیز کردم بنده خدا همسر مسئول موسسه چه زحمتی میکشه همیشه دسشویی ها رو تمیز میکنه و منم باید بیشتر کمکش کنم. همسر مسئول موسسه خودش مسئولیتهای زیادی تو موسسه داره بنده خدا
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. تلاشتان انشالله مقبول درگاه پروردگار بزرگ قرار بگیرد. اینکه دیده اید که توالت را تمیز می کنید به این تعبیر است که شما تلاش می کنید که موانع و مشکلاتی را که در پیشبرد اهدافتان در موسسه حفظ قرآنی وجود دارد را از بین ببرید. هر جور که از دستتان بربیاید، سعی می کنید مردم را تشویق و ترغیب کنید که احساس مثبتی به این کلاس ها داشته باشند. چه با کمک های خودتان به بهتر شدن زندگی دیگران، چه با فراهم کردن شرایط مناسبت تر برای برگزاری این کلاسها. شما باعث می شوید که مردم راغب شوند که به این کلاسها بیایند. تشکر از همراهیتون.
Wewe : سلام خسته نباشید
اگه میشه خوابم نشون داده نشه ممنون
تشکرمیکنم از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در ضمیر ناخودآگاهتان به این فکر می کنید که در سختی ها و مشکلات، شما نمی توانید به راحتی به خواسته هایتان برسید و امکانات رفاهی متعلق به شما نیست ولی برای ایشان همه چیز آماده است. شما سعی می کنید که خردمندانه و خونسرد رفتار کنید ولی ایمانتان به خاطر بی عدالتی ها در معرض خطر قرار گرفته ولی تلاش می کنید که درکتان را بالاتر ببرید و هرگز عدالت خداوند را با عدالت انسانها قیاس نکنید! شما قرار است به خدای بزرگ ایمان بیاورید و نه الزاما به بندگان خدا. تشکر از همراهیتون.
حسنیz : سلام.امروز صبحخواب دیدم که تو توالت دوست ابجیم که توخواب دشتشویی خیلی زیبا داشت داشتم مدفوع میکردم ودخترخانمی که الان مدل لباس دراینستاگرام هست میومددم دردستشویی ومیگفت داری دستشویی میکنی و میخندیدمنم بااومیخندیدم بعد کمی مدفوع کردم وقتی خواستم بشورم که برود پایین دیدم در کاسه مدفوع چیزی نیست وخودش رفت پایین و دیدم پایین دستشویی ی اب خیلیی زلال وشفاف هست ازاون دخترپرسیدم چیه گفت ابی هست که دردستشویی ادارمیکنیم میرودپایین من ازاینکه آب دستشویی اینقدرزلال هست خوشحال بودم فکر میکردم اگربیفتم دراین آب،کثیف نمی شوم وبعددختره رنگ آبی به من پاشید وجاخالی دادم رنگ ریخته شد تو دستشویی و من سعی کردم تمیز کنم دیدم این رنگ باعث نمیشه دستشویی بیشتر تمیزبشه رفتم تو حمام وشامپووصابون که اوفتاده بودن زمین رو گذاشتن سر جاشون که مامانش به هم ریختگی رونبینه
فریبا هراتی
: سلام. شما به ثروت زیادی خواهید رسید، مشکلات مالی تان برطرف خواهد شد. دنیا به شما رو می آورد و همه ی نگرانیهایی که ذهنتان را آشفته کرده بود از بین می رود. غصه ها از دلتان پاک می شود. اگر روابط شما با دوست خواهرتان در واقعیت صمیمی است، آشفتگی های ذهنی او را هم با نصایح و یا حمایت هایتان از بین می برید ولی اگر ارتباطی با او ندارید، ذهن خودتان به آرامش خواهد رسید. تشکر از همراهیتون.