تعبیر خواب دستگیر شدن، بازداشت شدن
این تصویر در رویا به جلوگیری از ابراز وجود رویابین به خاطر قضاوتهای اخلاقی و پرسشهای حق و باطل اشاره میگند، مهار خشم یا تمایلات جسمانی یا سایر احساسات بد؛ موقعیتی که رویابین را عقب نگه میدارد و مانع از پیشرفت او میشود، رشد یا توسعه عقب مانده؛ ترسی که از رابطهای هراس آمیز با منابع قدرت یا سیاست سرچشمه میگیرد.
معبرین غربی گویند: دستگیری نمادی از عدم آزادی، مشکلات و نگرانیهاست. اگر در خواب دیدی که در جلوی جمعیت زیادی دستگیر میشوید به این معنی است که به زودی عفو عمومی رخ خواهد داد. اگر در مقابل دستگیر شدن از خود مقاومت نشان دهید بیانگر این است که یکی از بستگان شما از زندان آزاد خواهد شد. اگر شما بدون مدرک دستگیر شدید نشانه موفقیت در کار است.
اگر دیگران در جلو شما دستگیر شدند این خواب به شما در مورد مشكلات اجتناب ناپذير هشدار می دهد.
دستگیر شدن فردی که دشمن شماست در خواب بیانگر موفقیت شماست.
اگر همسر و یا نامزدتان در جلوي شما در خواب دستگیر شدند نشانه شکست در عشق و تنهایی است که مقصرش شما هستید.
اگر زنی در خواب ببیند که همسرش در حال دستگیر شدن است در واقعیت او احتمالاً شوهرش را به خیانت محکوم میکند.
درکتاب سرزمین رویاها آمده است: آدم دزدها را دستگیر کردهاند: پول به دست شما خواهد رسید.
تعبیر خواب دستگیر شدن توسط پلیس
آنلی بیتون میگوید:
اگر خواب ببینید پلیس شما را به خاطر جرمی که مرتکب نشدهاید دستگیر میکند، علامت آن است که به شکل باور نکردنی از رقبای خود پیش میگیرید.
اگر خواب ببینید پلیس شما را به خاطر جرمی که مرتکب شدهاید دستگیر میکند، علامت آن است که با حوادثی نامطلوب روبرو خواهید شد.
اگر در خواب ببينيد كه شخصى دستگير شده، به اين معناست كه از موضوعى هراس داريد.
اگر در خواب مشاهده كنيد كه شخصى هنگام دستگيرى از دست پليس فرار مىكند، علامت آن است كه براى رسيدن به اهداف خود تلاش مىكنيد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
علیرضا خ : سلام و عرض احترام . خواب دیدم که رفتم مغازه ی یکی از دوستام و روی موکت نشستم و یهو تعداد زیادی آدم یک به یک و چند تا چند تا وارد اون مغازه شدن و روی زمین نشستن و یه عالمه آدم هم بیرون مغازه بودن . همه از من شاکی بودن و منتظر بودن من براشون توضیح بدم که چرا خونه هاشون رو تحویل ندادم . همین موقع پلیس و چند تا مامور رسیدن و منو دستبند زدن و با خودشون بردن . یه جا پیاده م کردن و منو داخل یه خونه ی خرابه ای بردن و دستنبندم رو باز کردن و گفتن مامور قلابی هستن و یکیشون جیبم رو گشت و گفت دسته چکت کو ؟ گفتم همراهم نیست اما میگم بچه ها بیارن . گفت باید پول نقد بدی تا آزادت کنیم و من از اینکه اونا مامور واقعی نبودن خوشحال بودم . خودشون هم نگران بودن و از اینکه آدمی دور و بر اون خونه خرابه می اومد میترسیدن. تعبیر خوابم چیه؟
فریبا هراتی
: سلام. عرض احترام متقابل. خواب شما منوط به شرایطی که در بیداری دارید می تواند تعبیر متفاوتی داشته باشد و من از این شرایط شما در بیداری هیچ اطلاعی ندارم. با علم به این مسئله، شما ایده های زیادی در سرتان هست و به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید. شما احساس می کنید که مستاصل هستید و خیلی از اشخاص دیگری هم با پیامد عملکرد شما احساس استیصال می کنند. کسی یا چیزی جلوی موفقیت شما را می گیرد. شما فرصت های خوبی را از دست می دهید و یا ترسها و شک های شما باعث عدم موفقیت شما در رسیدن به اهدافتان می شود. شما در احترام گذاشتن به باید ها و نباید ها و وظایفتان شکست خورده اید و نیاز دارید که به رفتار بی ملاحظه تان پایان دهید وگرنه قانون شما را می گیرد. شما سعی می کنید که از مواجهه با پیامد کارهایتان خودداری کنید. قکزتان نازاحت است و احساس گناه می کنید. احتمالا شما از دیگران توقعات زیادی دارید ( متوقع هستید). شما باور دارید که می توانید به هر طریق کار خودتان را راه بیاندازید و به پیش بروید. جنبه ای از زندگی شما شلوغ است و از درهم برهمی عاطفی رنج می برید. می خواهید که گذشته را پشت سر بگذارید و به سمت آینده بروید. تشکر از همراهیتون.
amin : سلام.عمويه من در واقعيت يه سفته ايو امضا كرده و سرش كلاه رفته كه از طرف بنده بوده سفته و طرف از من شكايت نكرده و از عموم شكايت كرده برايه همين خيلي ذهنم درگيره اين دادگاه بود تا ديشب اين خواب رو ديدم كه عمومرو به خاطره يه جرمه نامشخص دستگير كردن و دارن ميبرن و من دنبال ماشين مامورهاي آگاهي ميدوم تا جايي كه مامور به من گفت دنبال ما نيا كه من گوش ندادم با گريه و زاري و به سختي دنبالشون بودم تا اينكه عمورو بردن و ماموره افتاد دنباله من و من از هر راهي فرار ميكردم چون احساس ميكردم منو بگيره شكنجم ميكنه تا جايي كه ميتونستم فرار كردم تا زماني كه از خواب بيدار شدم و خيلي تلاش و حسه شديدي داشتم هم زماني كه دنباله عمو ميدويدم و هم زماني كه فرار ميكردم
ممنون ميشم تعبيرشو دقيق بگيد بهم
فریبا هراتی
: سلام. عموی شما به خاطر این شکایت احساس ترس و شک و گناه و نیز احساس نبود قدرت را تجربه می کند و شما هم تلاش می کنید که این مشکل را حل کنید و بار مشکلاتی را که به گردن عمویتان انداخته اید را از شانه ی او بردارید. ولی شما از پذیرش مسئولیت کارهای خودتان خودداری می کنید چون نمی خواهید با مشکلات مواجه شده و یا محدود شوید. البته خوابتان بازتاب افکارتان در بیداریست و بخشی از آن که مامور دنبال شما و شکنجه ی شما است باطل است. تشکر از همراهیتون.
Behnam : یک خواب دیگه دیدم و آن اینکه بهمراه موادمخدر توسط شوهر خاله ام( که مدتی است با آنها قهر هستیم) دستگیر میشوم. خیلی میترسم ولی بعد میفهمم او مأمور نیست و به نقش مامور قلابی من را دستگیر کرده
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را پس فردا ارسال کنید. سایت روزهای دوشنبه و پنج شنبه تعطیل است . تشکر از همراهیتون
Behnam : تعبیر اینکه در خواب دیدم مرتکب قتل شدم چیه؟
فریبا هراتی
: شما سعی می کنید که بخشی از وجود خودتان را حذف کنید و اشتباهاتتان را تکرار نکنید. شما فکر می کنید که مسبب ناراحتی و افسردگی مادرتان شما هستید.
Behnam : خواب دیدم در بیمارستانی که مادرم در آن بستریه با پرستاری راجع به قتلی که قبلاً تو اون بیمارستان مرتکب شدم صحبت میکنم و بعد میگم وای چرا به این گفتم و برای کارم شاهد درست کردم. بعد شک میکنم که آیا من این قتل رو انجام دادم یا نه و برای همین به پذیرش بیمارستان میرم و میبینم بله پرونده قتل اونجا هست و باید منتظر دادگاه باشم. ولی چون چند سال گذشته نمیدونم دادگاه برگزار شده یا نه؟ یا اصلا نفهمیدن کار من بوده و من رو احضار نکردن. جوری که بیدارشدم هم شک دارم که این قتل رو مرتکب شدم یا نه؟
فریبا هراتی
: سلام. به نظر می رسد که شما خوابتان را زیر کامنت کسی دیگر نوشته باشید. لطفا خوابتان را هرگز زیر کامنت کسی ثبت نکنید چون ممکن است قادر به دیدن پاسختان نشوید.شما فکر می کنید که شاید گناه یا اشتباهی را در حق مادرتان مرتکب شده باشید و الان بیماری یا ناراحتی او را تقصیر خودتان می دانید ( به نحوی). اما نمی دانید که واقعا تقصیر شما بوده یا خیر. اما می دانید که مادرتان به خاطر ضعف و ناتوانی اش بیمار شده- یا ممکن است بشود- و فکر می کنید که در این ضعف او شما هم مقصر هستید. عذاب وجدان دارید ولی مطمئن نیستید که تقصیر شما هست یا خیر. تشکر از همراهیتون.
farah : ببخشيد و اينم بگم كه دختري رو دوست دارم ولي به علت مخالفت خانواده فعلا نميتونم به خاستگاري اون برم.
farah : سلام خواب ديدم كه مامورهاي يگان ويژه اومدن دم درِ خونمون كه بهم گفتن بايد بياي بريم بازداشتگاه كه بازداشت شدي كه ديگه يادم نيست بازداشت شدم يا نشدم و در ادامه خواب ديدم كه اومدم خونمون و طبقه بالامون توي جاكفشي ديدم چهار يا پنج جفت پوتين سربازي بود كه ديدم يهو هفت هشت ده تا زن از پله ها طبقه بالامون اومدن طبقه پايين كه چادري بودن و جوان هم بودن و من باهاشون خوش و بش ميكردم و با خوشي با هم حرف ميزديم. ( مجردم ولي در شرف ازدواج هستم كه قراره چند مورد برم خاستگاري)
فریبا هراتی
: سلام. خانواده ی شما به شما اجازه نمی دهند که مطابق میل خودتان فکر کنید و به خواسته های خودتان برسید. شما سعی می کنید که در شرایط حاضر اجازه دهید که با خانواده تان همفکری داشته باشید و روحیات آنان را درک کنید. از طبقه ی اجتماعی مرفه تر از خودتان، اشخاصی با درکی بالاتر از خودتان، با شما آشنا خواهند شد و شما هم سعی می کنید که ایشان را بشناسید و به خواستگاری بروید. شما نظم و دیسیپلین زیادی در زندگیتان دارید و هفت - 8 نفر هم هستند که کاندیدای آشنایی با شما باشند. تشکر از همراهیتون.
Yazdan : سلام دیدم سربازم توکلانتری که قبلا خدمت کردم ولی ساختمونش فرق داشت. یه بازداشتی رو تحویلم داده بودن وفککنم دستش به دستم دستبند بود بعد اونو بردم در راهرویی که انتهایش بازداشتگاه بود و سپردمش به یه کادری ولی توی دفتر رسما تحویل من بود. متهم فرار کرده بود از دستشون و من دنبالش بودم. رفت سر سکوی بلندی منم رفتم بالا.اون یطوری فرار کرد من گیرکردم بالاو از بالا باش صحبت میکردم بعد تو فکر بودم حالا چی به فرمانده بگم که از دست اونا فرار کرده ولی من مسئولش بودم. اون نزدیکا یه ساختمونی شبیه تکیه بود و نذری میدادن بعد رفتم اونجا خودمو در حال قنوت نماز دیدم بعداز سر میز یه خرمای دراز برداشتم دیدم2.3تا هسته داره! اومدم بیرون دیدم پوتینامو دزدین دم در کلی کفش و پوتین بود ولی مال منو نبود بعد یه صحنه خاله و داییم رو دیدم که بام صحبت میکردن و میخندیدن.
فریبا هراتی
: سلام. شما همیشه سعی کرده اید که در زندگی تان با نظم و دیسپلین برخورد کنید، روی اعتقادات و نگرش هایتان سفت و سخت معتقد بمانید و اجازه ندهید که چیزی روی باورهایتان تاثیر منفی بگذارد. می خواسته اید که از باورها و نظراتتان دفاع کنید. شما خودتان را مقید کرده اید که روی مسئله ای کنترل و خویشتنداری داشته باشید. ولی حالا مسئله ای از دستتان در رفته و اعتقاداتتان زیر سول رفته و احساس گناه می کنید. شما به موضع قدرت می رسید و مجبورید برای حفظ جایگاه خودتان، اعتقادات و باورهای قدیمی را رها کنید و سر مسائلی سازش کنید! شما امیدوار هستید که به خاطر نادیده گرفتن یک سری از باورهایتان، خداوند شما را ببخشد و به ثروت زیادی خواهید رسید. به این فکر می کنید که موقعیت رشد و توسعه در زندگی تان زیاد شده و حالاست که دیگر نمی توانید به اعتقادات قدیمی تان ثابت قدم و پایدار باقی بمانید. برای شما گشایش کار و رسیدن به ثروت مهم است. تشکر از همراهیتون.
شهرام : سلام خدمت شما خانم هراتی امشب خواب دیدم که یکی از دوستانم که در المان در بیمارستانی پرستار هستن و مدت زیادی هست که همدیگر و ندیدیم دنبال دستگیر کردنم بود که چند بار از دستش فرار کرده بودم وای درنهایت دستگیرم کرد و دستبند در اورد که به دستم بزند که خیلی خواهش کردم و میگفتم که شاکی من کسی نیس بزار برم ولی قبول نمیکرد و اصرار داشت که نه اون پسر بچه شاکیه و باید که دستبند بزنی که از خواب بیدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما باید سعی کنید که روی اراده و تمایلاتتان، کنترل و خویشتنداری داشته باشید. شما احساس می کنید که چیزی یا کسی جلوی موفقیت شما را می گیرد و شما نبود قدرت را تجربه و حس می کنید. شما خودتان را با دوستتان مقایسه می کنید و فکر می کنید که بر خلاف دوستتان فرصت های خوب برای شما، پیش نخواهد آمد. شما می خواهید که کاری را شروع کنید و دنبال میانبر در زندگی تان هستید تا زودتر به هدفتان برسید. شما خودتان را ارزان می فروشید و توانایی ها و ظرفیت خودتان را دست کم می گیرید و فکر می کنید که برای بعضی سختی هایی که پیش پایتان آمده محق هستید. تلاشتان کم است و اگر بخواهید گشایش کار داشته باشید باید خودتان را اینقدر ناامید و ضعیف حس نکنید!! موفقیت پیش پای شماست و شما باید از خودتان مایه بگذارید تا به موفقیت برسید. با آه و ناله کردن و احساس ناامید که کارتان پیش نمی رود! تشکر از همراهیتون.
xanum : سلام خانم هراتی گل، خواب دیدم تو یه پارکی با دوس پسرم قدم میزدیم گفت بزار ازت عکس بگیرم آقتابم میخورد به سر و صورتم منم مقعنه ام رو باز کردم طوری که انداختم رو شونم ازم عکس گرفت که نگو یه ماموری یه نگهبانی از دور منو دید و اومد دنبالم و از کوله ای که انداخته بودم گرفت و عقب کشید برد بازداشتگاه، اونجا دوتا خانوم نشسته بودن که بهشون گفتم من بیگناهم کاری انجام ندادم که فقط چندتا عکس گرفتم، بعد دوباره روسریمو انداختم، اونا هم میدونستن بی گناهم ولی میگفتن فلانی سختگیره(شبیه حاج قاسم سلیمانی بود) منو بردن زیر زمین توی بازداشتگاه و ازم بازجویی میکردن چرا اینکارو کردی با کی هم دستی، منم میگفتم حرفی ندارم بزنم اخه، آخر سر به کلید پیدا کردم تونستم ازونجا فرار کنم و بیام بیرون، وقتی اومدم بیرون با دوتا از دوستام رفتیم مدرسه ای که توش تحصیل کردیم و لباسامونم لباس فرم مدرسمون بود و کفشام خیلی توجهمو جلب میکرد چون قشنگ بود اما یادم نمیاد چه مدلی و رنگی بود، من یه گل صورتی از باغچه کندم و عکس گرفتم باهاش، اونجا هم به عکس گرفتن ما خیلی گیر دادن و مدیر بدو بدو اومد سمتمون و دوتا گل صورتی که کنده بودمو برداشت و دوباره با نوار چسب چسبوند روی ساقش، منم با خودم میگفتم عجب آدمیه، با نوار چسبم گل میچسبه اخه، ازونجا هم درومدیم رفتیم پارک و حوض بزرگی توی پارک بود که من اشاره کردم بیاین بریم اونجا شاید آش هم خوردیم، باهم مثل بچه ها داشتیم میدویدیم و پله های پارکو بالا میرفتیم که زهرمار شدن اون روز یادمون بره ولی وسط راه پله، یکی از دوستام گفت پریود شدم و برگشت و منم بیدار شدم.(خانوم هراتی جان از دیروز فکرای منفی میاد تو سرم حس بدی نسبت به زندگی و ازدواجم دارم)
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. شما می خواهید آرامش داشته باشید و خاطرات خوبی در ذهنتان حک کنید. شما می دانید که زیر ذره بین هستید و کارهایتان مورد توجه دوست پسرتان است. شما می خواهید که افکارتان را رک و پوست کنده با او مطرح کنید و چیزی را از او مخفی نکنید. اما از جهتی عقلانیت به شما هشدار می دهد که تجارب گذشته تان یادتان نرود و به ذهن و عقلتان رجوع کنید. حرفی نزنید که بعد به خاطرش گیر بیافتید. شاید مطرح کردن همه ی افکار و عواطف صحیح نباشد. شما باید سعی کنید که حتی با صمیمی ترین شخص خانواده تان هم با سیاست رفتار کنید. این واقعیت محض است که هر کسی هر قدر هم که به شما نزدیک باشد، ممکن است حرفتان را علیه خودتان به کار ببرد. شما از عشق می گویید ولی خرد و عقلانیت می خواهد به شما بگوید که باید منطقی باشید و عشق را به اشتباه به صورت افراطی در زندگی تان به کار نبرید. شما سعی می کنید که از زندگی تان درس بگیرید و رفتاری مردم پسندانه و مطابق با موازین داشته باشید و اعتقاداتتان را نسبت به باورهایتان، حفظ کنید. می خواهید که شاد و آزاد باشید ولی نه فقط در روابط عاشقانه، با همه ی مردم باید با سیاست رفتار کنید تا به شما گیر ندهند!! این ربطی به صرفا رابطه ی عاشقانه ندارد. دوست شما از غم رها خواهد شد و خبر خوشی خواهد شنید. امیدوارم شما هم عشق و ازدواج را در نهایت زیبایی اش به دیده ای منطقی نگاه کنید. تشکر از همراهیتون.