تعبیر خواب دشمن
تعبیر دیدن دشمن درخواب، روبرو شدن با دوست است. اگر ببینید دشمنتان به سوی شما آمد، دوستی به سوی شما خواهد آمد و ترسی از دشمن در خواب احساس می کنید، شادی و شعفی است که او به شما می بخشد. اگر فکر کردید که خودتان با کسی دشمن شده اید، در واقع نسبت به او محبت خواهید کرد. اگر در دعوا با دشمن بر او پیروز شدید، در بیداری نیز بر دشمنتان پیروز خواهید شد و اگر مغلوب دشمن شدید، در بیداری به ناراحتی دچار می شوید که باید با صدقه رفع بلا کرد.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیند با دشمن در نبرد بود، اگر ببیند از دشمن شکست بخورد، دلیل که در بلا و مصیبت افتد و توبه باید کرد و صدقه باید داد، تا از آن برهد.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن دشمنی به خواب بر سه وجه است:
- بستگی کارها،
- غم و اندوه،
- خسران مال.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
neda : سلام . وقت بخیر
من در خواب دختری را دیدم که چند سال پیش برای من ایجاد مزاحمت کرد و پشت سر من حرف زده بود و به خاطر بدست آوردن یک مرد که گویا از من خوشش میومده این کار را کرده بود. توی خواب از من فرار می کرد و خودش را پنهان می کرد. ولی من ولش نمی کردم . حتی یک جای خواب وقتی دید نمی تونه از دستم فرار کنه رفته بود توی تخت خواب و یک رو انداز را به خودش پیچیده بود . کشیدمش از تخت پایین بهش گفتم می ایستی به من جواب میدی . چاره ای جز این نداری. می لرزید .عرق کرده بود. توی چشمهاش و پوستش سرخ شده بود از شرمندگی . در تمام خواب من حرف میزدم و بارخواستش میکردم. اون دختر در آن زمان خیلی به من آسیب زد .هم آرامشم و هم موقعیت پیشرفتم خراب شد.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. او شرمنده است و تقاص کار خود را پس خواهد داد. شما او را حلال نکرده ایدو تا زمانی که او به عقوبت کار خودش دچار نشود از خشمتان نسبت به او دست برنخواهید داشت. احتمالا حالا او یا می خواهد توبه کند و پشیمان است یا بلایی سرش آمده که می داند که به خاطر اینکه پشت شما به ناحق صحبت کرده بود الان به سختی دچار شده است. تشکر از همراهیتون.
b : سلام و روزتون بخیر ..
خواب دیدم دوتا از پروژه های منو که کاملا اثر خودمه و خودم خلقشون کردم رو دشمنم داره به یک مشتری نشون میده .. از یکی خوشش نیومد زیاد و به دشمنم گفت بزن بعدی ..
منم پشتشون نشسته بودم و داشتم نگاه میکردم .
تعبیرش چی میتونه باشه خانم هراتی؟
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیرش این است که شما باید تا کارتان مشخص نشده و نتیجه ی مثبت نگرفته اید و به اسم خودتان ثبت نکرده اید از آن برای کسی تعریف نکنید. در غیر اینصورت کارتان را از چنگتان در می آورند یا مشابه آن را شروع می کنند و کارتان بی ارزش می شود. تشکر از همراهیتون.
b : سلام روز بخیر .
خواب دیدم تو باغ خودمونم و دشمن من و دوس دختر قبلیش دارن باهم تووباغ ما زندگی میکنن و البته بینشون یه اختلاف هم هست . مثلا دوس دخترش سر شب رفته بود مهمونی بدون اینکه به اون بگه یا اینچیزا و آخر شب هم اومده بود بازم باهم مشکل داشتن . اینوسط برای شب بهم گفتن باید دوربینی باشه و از آلت تناسلیت فیلم بگیریم تا بدونیم چیزی کار تو بوده یا نه . و من دوس نداشتم و ابدا قبول نکردم . بابت همین هم بحثمون بالا کشید و من وسایلمو جمع کردم و از باغ خودمون رفتم . رفتم یه جایی میبینیم دوتا از خواهرام و خواهرزاده هام هم هستن و اونجا که یه فنسی بین ما بود بهم میگن اینکار الکی بود . من برگشتم سر باغمون و یه صحنه دیدم توی شب تاریک انگار نور زردی کل باغ رو روشن کرد انگار ابر سیاهی کنار رفته بود و نور خورشید تو شب فقط باغمونو روشن کرد و هم دشمن خودمو و هم دوس دختر قبلیش رو تو باغمون تو دوتا جای متفاوت دیدم. فرداش من به دشمنم زنگ زدم گفتم میخوام باهاش حرف بزنم . اونم تا آخر شب معطل کرد منو وقتی اومد دوتا سیگار نصفه که روشن بود دستش بود ک یکیشو یه پک بهم داد و گفت میسوزونه؟ بعدش منو راهنمایی کرد به پشت باغمون که یه باغ دیگس و اونجا یک مسابقه ی فوتبالی چیزی در حال برگزاریه و دیگران داشتن تماشا میکردن . وقتی رسیدم به اونجا دیدم یکی از دوستای دوره ی دبیرستانمو دیدم که با دونفر دیگه اونجا دارن فوتبال میبینن . این دوستم بعدا تیکه های خیلی سخیفم بهم انداخت در یه مکانی دیگه. دشمن من با این دوستام بهم ربطی نداشتن تو خواب . فقط جایی که منو برد دشمنم همون جایی بود که دفعه قبلی تو خواب دیدم دارن چاله میکنن و توش چیزی مخفی میکنن( داشتن برام جادو جنبل میکردن) .که سرشون به سنگ خارا خورده.
من تماما اینروزا رو اکثرا توی همین باغ سر میکنم . بخاطر همین خوابها رو اینجا میبینم .
مثل همیشه از وقت و انرژی کاملی که برای تعبیر میزارید ازتون صمیمانه ممنونم .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به دشمنتان فکر می کنید و این باعث می شود که او در مغز شما یک جایی برای خودش باز کرده باشد. در اختلافات او و دوست دختر قبلی اش تا اندازه ای او به شما هم شک دارد و فکر می کند که به او نظر داشته اید. اما شما اینطور نبوده اید. به هر جهت الان رابطه ی آنان به هم خورده. دشمن شما دارد از عصبانیت می سوزد و دلش می خواهد که شما هم (خدای نکرده) مثل خودش در این شرایط قرار بگیرید و بسوزید تا او را درک کنید. او می خواهد که شما بدانید که رقابتی فکر کردن فقط خصلت او نیست حتی کسانی که قبلا با هم در ارتباط بودید و ارتباطی با شما ندارند هم (از نظر او) رقابتی فکر می کنند. او هر کاری از دستش بربیاید می کند که از شما بالاتر برود. تشکر از همراهیتون.
b : سلام روزتون بخیر .
بابت طولانی شدن خوابم عذر میخوام .. یسری جاها نیاز بود از بیرون توضیحاتی ضمیمه بشه داخل پرانتز برای اطلاعات شما گذاشتم ..
خواب دیدم پدرم بهمراه پدر دوستم نشستن دارن برای من راجب دختر خودش حرف میزنن .( اون ادم البته دیگه دوست من نیس و پدرو مادرش خیلی دنبال این بودن با چیز خور کردنم و دعا و بستگی و اینجور موارد منو داماد خودشون کنن ولی خدا تا حالا با من مهربون بوده و علی رغم ضربه های زیادی که بهم وارد کردن نتونستن به خواستشون برسن ) . تو خواب لبخند دختره رو میدیدم که انگار شیطان تو جلدش بود. نمیدونم این برداشت من بود انگار دختره شیطان بود که بهم لبخند میزد. بعدش دوست قدیمیمو( همون که پدرش داشت راجب خواهرش با پدرم حرف میزد) تو خواب دیدم که بهش گفتم نمیخوای بیخیالم بشی؟ برگشت بهم گفت فک کردی ولت میکنم؟!!! یجوری بهم گفت انگار ازم طلبکاره . ( خدا میدونه در حق رفاقت چه کارایی که براش نکردم ) . بعدش دیدم پدرم اومده وانتشو ازش گرفتم با خواهرزادم یه مسیر سر بالایی رو میرفتیم که انگار جادش از توی جنگله. تو مسیر سنگ های بزرگ و نیمه صخره هم هست ولی اصلا مانعی برای حرکت ما نبودن. فراوونیه درخت بود و درختای قطور و خیلی بزرگی هم داشت و ما تو مسیر هرچی بیشتر میرفتیم بیشتر و بیشتر بوته های هندوانه و خربزه میدیدیم که هندوانه و خربزه های زیادی هم داشتن و همه ی خربزه ها پخته و زرد و هندوانه ها هم آماده ی برداشت بودن . جوری بود که هم از توی ماشین میتونستیم بکنیم و هم پیاده میشدیم و میکندیم. من هم توی ماشین دست دراز کردم و یکی دوتا خربزه پخته کندم و پیاده هم شدیم خربزه کندم و هندوانه هم همینطور . مخصوصا هندوانه هاش یا متوسط به درشت بودن ( هندوانه گرد بودن ) یا خیلی بزرگ بودن . یه جا یه درختی دیدیم که کنارش کنارش سنگ تقریبا بزرگی بود. پیاده شدیم و انگار داخل تنه ی درخت از پایین یکی دوتا هندونه داشت . یکی از بس بزرگ شده بود و رسیده ، قاچ خورده بود و بندرت فضای بسته روی هندوانه پیدا میکردیم.مثل زمینی که ترک میخوره هندوانه هم از درون فقط نگه داشته میشد تا متلاشی نشه. یکی هم زیرش داشت که خیلی بزرگ بود.اونیکه سالم بود و قابلیت دسترسیش یکم سخت بود ولی میشد بهش دست پیدا کرد و اونیکه قاچ هاش شبیه ترک خوردن بود ، انگار خیلی رسیده و شیرین میومد. سلام روزتون بخیر .
خواب دیدم پدرم بهمراه پدر دوستم نشستن دارن برای من راجب دختر خودش حرف میزنن .( اون ادم البته دیگه دوست من نیس و پدرو مادرش خیلی دنبال این بودن با چیز خور کردنم و دعا و بستگی و اینجور موارد منو داماد خودشون کنن ولی خدا تا حالا با من مهربون بوده و علی رغم ضربه های زیادی که بهم وارد کردن نتونستن به خواستشون برسن ) . تو خواب لبخند دختره رو میدیدم که انگار شیطان تو جلدش بود. نمیدونم این برداشت من بود انگار دختره شیطان بود که بهم لبخند میزد. بعدش دوست قدیمیمو( همون که پدرش داشت راجب خواهرش با پدرم حرف میزد) تو خواب دیدم که بهش گفتم نمیخوای بیخیال بشی؟ برگشت بهم گفت فک کردی ولت میکنم؟!!! یجوری بهم گفت انگار ازم طلبکاره . ( خدا میدونه در حق رفاقت چه کارایی براش نکردم ) . بعدش دیدم پدرم اومده وانتشو ازش گرفتم با خواهرزادم یه مسیر سر بالایی بالا میریم که انگار از داخل جنگل مانندیه . تو مسیر سنگ های بزرگ و نیمه صخره هم هست ولی مانعی برای حرکت مل نبودن. فراوونیه درخت بود و درختای قطور و خیلی بزرگی هم داشت و ما تو مسیر هرچی بیشتر میرفتیم بیشتر و بیشتر بوته های هندوانه و خربزه میدیدیم که هندوانه و خربزه های زیادی هم داشتن و همه ی خربزه ها پخته و زرد و هندوانه ها هم آماده ی برداشت بودن . جوری بود که هم از توی ماشین میتونستیم بکنیم و هم پیاده میشدیم و میکندیم. من هم توی ماشین دست دراز کردم و یکی دوتا خربزه پخته کندم و پیاده هم شدیم خربزه کندم و هندوانه هم همینطور . مخصوصا هندوانه هاش یا متوسط به درشت بودن ( هندوانه گرد بودن ) یا خیلی بزرگ بودن . یه حا یه درختی دیدیم پیاده شدیم و انگار داخل تنه ی درخت از پایین یکی دوتا هندونه در اومده بود . یکی از بس بزرگ شده بود و رسیده ، قاچ خورده بود و بندرت فضای بسته روی هندوانه پیدا میکردیم.مثل زمینی که ترک میخوره هندوانه هم از درون فقط نگه داشته میشد تا متلاشی نشه. یکی هم پایینترش و زیرش داشت که خیلی بزرگ بود.اونیکه سالم بود و قابلیت دسترسیش یکم سخت بود ولی میشد بهش دست پیدا کرد و اونیکه قاچ هاش شبیه ترک خوردن بود ، انگار خیلی رسیده و شیرین میومد. من یه قاچ تقریبا کوچیک ازش کندم دیدم چقد قرمزه . ما جاده رو راحت میرفتیم و هرجا میخواستیم توقف میکردیم و هندوانه و خربزه میچیدیم . اون هندوانه ایی که قاچ خورده بود از بس رسیده و قرمز بود درونش قاچ خورده بود .
ممنونم بابت تعبیرتون .
فریبا هراتی
: سلام. شرایط مالی شما به خاطر سخت کوشی و تلاشی که برای رسیدن به اهدافتان می کنید، خوب خواهد شد و امکانات رفاهی بیشتری خواهید داشت. سلامت و شادی و نشاط به زندگی تان راه می یابد و سرمایه هایتان زیاد می شود. دنیا به شما رو می آورد و گشایش کار می یابید ولی باید مواظب باشید که دنیا فریبتان ندهد و مغرور نشوید و یا ثروتتان را در راه گناه استفاده نکنید. خواهر دوستتان در خواب همان دنیای شیطانی است که می خواهد شما مغرور شوید و به گناه بیافتید. تشکر از همراهیتون.
الياس : سلام خانم هراتی عزیز
خواب دیدم سر کلاس با یکی از اساتیدی که این ترم با او کلاس ندارم نشسته ام به دلیلی رفتم دم در چیزی ریخت و استاد ، من و یکی از هم کلاسی ها که روابط بسیار بدی با هم داریم مشغول جمع کردن شدیم ایشان در این حین مدام شارژر لبتاب دوستم را به من نشان می داد و نمی دانم چرا احساس می کردم این کارش باعث عصبانیت من می شد و مشخصا این کار را با نیت قبلی برای ناراحت کردن من انجام می داد ، من بعد از بار سوم یا چهارم با سیلی به صورت او زدم با این که استاد آنجا بود و می دید که او سعی دارد مرا ناراحت کند ابتدا مورد غضب وی و سپس دیگران قرار گرفتم
حس مظلوم بودن داشتم چون معمولا اونه که شروع می کنه و تا کاری نکنه من بهش کاری ندارم حتی سعی می کنم باهاش دوست باشم
مثل همیشه ممنون از راهنمایی هاتون
فریبا هراتی
: سلام. شما در مقابل هم کلاسی که با او رابطه بدی دارید، رفتارتان اشتباه است. به جای اینکه کنترل کارها را بدست بگیرید، و مشکلات و مسائل را ریشه ای حل کنید، می نشینید و تماشا می کنید که او چه کار می کند و حرص می خورید. حتی در خوابتان همین کار را می کنید. همکلاسی شما می خواهد به دیگران بگوید که از شما باهوش تر است و بهتر می تواند شرایط را جمع و جور کند و روحیه خودش را قوی کند و خودش را بالا ببرد. شما خشمتان را سرکوب کرده اید وعصبانیت زیادی را درون خودتان تلمبار کرده اید. کلا سعی کنید به جای تمرکز به او به خودتان و توانایی هایتان متمرکز شوید و همت کنید تا موفق باشید. برای خودتان زندگی کنید نه برای او یا دیگران. انرژی تان را برای او حرام نکنید. تشکر از همراهیتون.
ایین : سلام. وقت بخیر
خواب دیدم یه مسیری رو میرفتم که رسیدم به جایی که مرز ایران باکشوری دیگه (فکر کنم افغانستان بود) 3تا مرد داعشی رو دیدم که لب مرز پاس میدادند ومرز رو با یه خط سفید که روی زمین کشیده بودند مشخص کرده بودند. ترس تمام وجودم رو گرفت در حدی که دیگه کارم رو تموم شده میدونستم ومیدونستم اونا منو زنده نخواهند گذاشت. در جایی پنهان شدم وبعد ازمدتی دیدم یکی از مردهای داعشی گوشی موبایل وکیفم رو که از ترس اونجا رها کرده بودم، اورد واونها رو درجایی که من بودم گذاشت ورفت. در اون لحظه درچهره اون مرد داعشی حالتی رو دیدم که احساس
کردم اون مرد داعشی علیرغم میلش این کار رو داره انجام میده وانگار فقط به خاطر من این کا ررو کرد ورفت.(چراشو نمیدونستم) تعجب کردم که چراپس منو نکشت ولی همچنان احساس ترس داشتم. ممنون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. نگرانی های شما در مورد مسائلی مثل ترس از جنگ بی مورد است و شما نه ضرر مالی می کنید و نه ارتباطاتتان با کسی قطع می شود. انرژی منفی از شما دور شده و شما در امنیت خواهید بود. تشکر از همراهیتون.
ایین : سلام. وقت بخیر.
خواب دیدم جایی بودم مثل یه خونه یا یه اتاق که تواتاق بغلی دشمن داعشی بود وبچه کوچک منو برده بودند که دستشو قطع کنند ومن نگرانی برای بچه ام وترس بسیار زیاد از داعشی ها بی قراروکلافم کرده بود وکاری از دستم برنمیومد که برای بچم انجام بدم. بایه بچه غریبه تو اتاق بودم ومیدونستم کار داعش بابچم تموم بشه به سراغ یکی از ما دونفر میاند تا گردنمونو بزنند. چنان وحشتی از حضور داعش در نزدیکی خود احساس میکردم که تابه حال تجربه نکرده بودم ودایم به این طرف واونطرف قدم میزدم تا اینکه داعش در اتاق رو باز کرد 2نفر بودند یه مرد قوی هیکل وبلند قامت ویه مرد کوتوله با ریش های بلند وسفید که یه شمشیر به دست داشت ولباس آبی شبیه لباس کارکنان اتاق عمل تنش بودوکارش گردن زدن بود،اینقدر ترسیده بودم که دراون لحظه به هیچکس جز خودم فکرنمیکردم وحتی دلم میخواست اول اون بچه رو ببرند داخل! ناامید بودم برای لحظه ای کوتاه خواستم از اعتقاداتمون صحبت کنم واینکه پیرو محمد رسوالله کارش گردن زدن نیست ولی میدونستم بی فایده است وکارم تمومه بنابراین هیچی نگفتم. وبعدش دیگه نمیدونم چه اتفاقی افتاد. شاید بیدار شدم. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. کشمکشی درونی یا مسئله ای در زندگی بیداریتان مثل دعوا و ترس از داعش وجود دارد که در بیداری راجع به آن صحبت نکرده اید یا آن را انکار کرده اید و الان خوابش را دیده اید. شما باید روی مسائل اخلاقیتان مجددا فکر کنید و موقعیت خودتان را ارزیابی کنید. ترس و عدم امنیت شما باعث می شود فکر کنید دارید از خانواده تان جدا می شوید. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
Samira : سلام خانم هراتي وقت شما خوش.ممنون از تعبيراتون
خواب ديدم توي دستشويي نشستم دوتا آقاي جوون ميان يه چيز بزرگي رو ميندازن توي چاه توالت و مزاحمت ايجاد ميكنن بعدشم پررو و طلبكار بودن.از اينجا به بعد مزاحمت و تجاوز يه آدمايي به خونمون شروع شد.توي خونه اي بوديم كه تو خواب مثلا خونه خودمون بود.يه تعداد مرد غريبه وارد خونمون ميشدن و آزارمون ميدادن و انگار ميخواستن مارو از خونه خودمون بيرون كنن.يكي از مردها روي بدنش و زيربغلش زگيل داشت!فكر ميكنم روي بعضي از اتاقها يه اسمي مينوشتن مثلا سر در يه اتاق نوشته بودن عروس،كه يعني اون مرد اون اتاقو ميخواد بده به عروسش.يه بار رفتيم پايين كه صحبت كنيم دست از سرمون بردارن اين بار چند نفر خانم غريبه بودن كه چندتاشون روي تخت نشسته بودن و دستور ميدادن و چندتاشون انگار خدمتكارشون بودن.يه بار هم يه پليس وارد خونه شد و رفتار خيلي بد داشت و كتك ميزد و حتي پدرم قدرت مقابله باهاش رو نداشت.تا آخر خوابم تو اون وضعيت بوديم و آخرا خونه ميلرزيد مثل زلزله ولي اون آدما اينكارو ميكردن.اين خواب رو حدود هفت صبح ديدم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما احساس می کنید که حریم خصوصی ندارید و دیگران نیازهایشان را ازحج بر نیازهای شما قرار داده اند و به شما زور می گویند. شما نمی توانید احساستان را ابراز کنید و احساسات منفی را خیلی وقت است که در وجودتان نگه داشته اید و تلمبار کرده اید. دیگران می خواهند برای شما تصمیم بگیرند و حق انتخابی هم ندارید. کسانی که شما را در زندگی تان تحت فشار و آزار قرار می دهند، خودشان هم می دانند که گناهکار هستند و شرایط کلا برای شما مثبت نبوده است. این احساسات شما در غالب این خواب نمایان شده و بیشتر گویای احساسات شماست تا آینده ی شما. تشکر از همراهیتون.
طيام : سلام.
خواب ديدم دشمنم اذيتم ميكنه و بعد ما باهم روبه رو كه ميشيم آشتى ميكنيم و حرف ميزنيم و خيلى باهم خوبيم و حس بدى بينمون نيست اما هنوزم تو فكرم هست كه چقدر بهم بد كرد و آتش سوزى پيش مياد و پشتِ بدنش كاملاً ميسوزه و من تو فكرم اينه كه :به جزاى كاراش رسيده و باالاخره خدا جوابشو داده و من به خواستم ميرسم و با اين اتفاق طرفم ميفهمه كه بايد من و انتخاب كنه.البته تو خوابم بهم بى توجه هم بود اما من همچنان تلاش ميكردم.
ممنون ميشم از تعبيرتون
فریبا هراتی
: سلام. شما دلتان بابت رفتار بدی که با شما شده می سوزد و استرس ناشی از این رفتار، اعصابتان را خورد می کند ولی او هم طبق قانون کارما، هر کار به شما کرده، دنیا به او برمی گرداند و او هم اعصابش خورد خواهد شد. احساس شما این است که به مرور زمان کسی که دوستش دارید شما را انتخاب خواهد کرد هر چند که امروز هیچ نشانه ی مثبتی از او ندیده اید. تشکر از همراهیتون.
تینا : سلام خانم هراتی جان امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید
خواب دیدم با پدر و مادر به شهر دیگه ای که فکر میکنم کرمانشاه بود رفتیم و مادرم کمی خسته بود که پدرم مادرم ررو به یک بیمارستان کوچک میبره و بستری میکنه وقتی من و پدرم در حال خارج شدن از ساختمان بیمارستان بودیم ناگهان مردان نیمه برهنه که فقط یک تکه پارچه سفید دورشون بود به اونجا حمله میکنن و شروع میکنن به حرکات اکروباتیک و تیر اندازی. پدرم به من میگه من میرم دنبال مادرت .من چند دقیقه ای همون جا ایستادم که احساس خطر کردم از ساختمان میرم بیرون و با خودم میگم الان اونها هم میان دشمنها بنظرم کردهای بودند که میخواستن مستقل باشن و بعد تماما برهنه شدند و سعی کردم نگاهشون نکنم لباسم خونی یا کثیف شد یادم نمیاد ولی یه پرستار خانم جوان اومد و یه لباس داد که عوض کنم لباس کمی کهنه بود ولی تمییز بود لباس رو عوض میکنم بعد میرم دنبال پدر و مادرم ولی پیداشون نمیکنم خیلی نگران و مضطرب بودم.اون مردها هم میرن و بعد دیدم یکی از دوستانم که سالهاست خارج از کشور هست اومده و کمک میکنه ااتاق مادرم رو پیدا میکنم این قسمت خواب خیلی یادم نمیاد ولی فکر کنم که هنوز پدرم رو پیدا نکردم ونگرانم که باز اون مردها حمله میکنن ولی من دیگه ازشون نمیترسم و نگران نیستم.
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در شرایط سختی قرار می گیرید و تمام سعی و هم و غم پدرتان آرامش مادرتان است. افکار شما نسبت به مسائل و سختی های اجتماعی در خوابتان مشهود است و باید رفتارتان را کمی عوض کنید و به ریشه مسائل بهتر نگاه کنید تا قضاوتتان صحیح تر باشد (لباس قدیمی ولی تمیز). هیچ مشکل عمده ای برایتان پیش نخواهد آمد جز اینکه فکر می کنید از نظر فکری با پدرتان کمی فاصله گرفته اید و دید شما نسبت به دید او، اصولی تر و صحیح تر است و کمتر از قبل می توانید همدیگر را درک کنید. تشکر از همراهیتون.